🏴 فرا رسیدن شب رحلتِ جانسوزِ بزرگ بانوی جهان اسلام حضرت ام المؤمنین،ام الزهراء یار و حامی و همسر وفادار پیامبر گرامی اسلام حضرت خدیجه سلام الله علیها را محضر مبارک و نورانی حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواحنا فدا و تمامی مسلمانان و شیعیان و ارادتمندان به خاندان وحی و نیز شما روزه داران تسلیت و تعزیت عرض می نماییم🖤
https://rubika.ir/AHANGMAZANIASLI
روبینو👆
👆👆👆👆
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه بونه
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
AHANGMAZANI (12).mp3
2.67M
ابوالفضل متو🎤
آخ مگه بونه این دل چیسّه آروم نوونه
این روزا چه تموم نوونه
چلچلا پر بزو در شونه
مگه بونه امه حال چیسّه خارنوونه
ای چه فصل بهار نوونه
ازکسی انتظار نشونه
آخ چه روزگاری چه سرنوشتی
من که همیشه بازنده ی زندگیمه
همیشه بتجیمه دیر برسیمه
#جدید سرنوشت
بتجیمه: تلاش کردم
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
🌸داستان عشق کودکانه🌸 قسمت پنجم فردا وقتی از مدرسه برگشتم گفتم بابا برم به رعنا خانم یا مادرش بگم بی
🌸داستان عشق کودکانه🌸
قسمت ششم
اولین روزی که برای درس به خانه ی رعنا رفتم روز قشنگی نبود روزی که با پدر و خانواده رفته بودیم اصلا دقت نکرده بودم
تو اتاقشون که پدر رعنا همونجا روی تخت آهنی خیلی قدیمی دراز کشیده بود خبری از تلویزیون و تلفن و حتی کمد نبود فرشهای بسیار ساده و پدری بیمار که بعدها متوجه شدم میشد با پول درمانش کرد
مادری که تنها ۴۰ سالش بود اما همه پیر زن صداش میزدن و اصلا به دل نمیگرفت
وقتی رعنا برایم چایی آورد برای گرفتن چایی دستم می لرزید رعنا چای را پیش من گذاشت و گفت هر وقت آماده ی درس خوندن شدی بگو تا بریم اون اتاق
گفتم چشم
پدرش با انگشتهایش اشاره زد که همینجا بمونید
اینو خاله مینا به ما گفت
با خنده گفت ازینکه دخترش معلم شده خیلی خوشحاله همینجا بشینید رعنا وقتی اومد روبروی من نشست پایش توجه منو به خودش جلب کرد آثار یه سوختگی شدید قدیمی که حتی ساق پایش را خیلی نازکتر از پای دیگرش کرد و کمی تو ذوق میزد
رعنا بدون عکس العملی شروع کرد به تدریس مطالبی رو که برای جلسه ی اول آماده کرده بود نیمساعته تموم کرد گفت تو که بهتر از من بلدی
ازین تعریفش خوشحال شدمو گفتم شما قشنگ درس میدین از نگاههای خاله مینا به رعنا میشد دید که او هم عاشقانه به دخترش نگاه میکند یا شاید ازینکه بار زندگی را کمی هم دخترش به دوش میکشد خوشحال بود
خواستم خداحافظی کنم که خاله مینا
گفت خاطرت جمع به خونواده ت گفتم که خودم بعد از شام میارمش پس شام مهمون مایی با اینکه هنوز تا شام خیلی مونده بود اما کی از بودن تو خونه ی رعنا خسته میشه
به بهانه ی نوشتن مشق رفتم اتاقی که به اتاق مهمونی معروف بود
اتاق بسیار تمیزی بود و وسایلش هم کمی بهتر از اتاق نشیمنشان ولی میشد کمبود خیلی از وسایل رو حس کرد
رعنا خوشروتر و مهربونتر از اونی بود که شب اول دیده بودمش و البته بنظرم زیباتر هم شده بود
رعنا بی مقدمه گفت دوست داری بدونی چرا پام اینجوریه
گفتم بله ولی باور کنید نگاه من از سر دلسوزی و ....نبود داشتم با لکه ی بزرگ روی گردنم مقایسه ش میکردم
گفت درک میکنم حالا بنظرت کدوم بدتره
گفتم معلومه لکه ی روی گردن چون همه می بیننش
گفت نه جلال جون لکه ی گردنت همون اول دیده میشه دوستات دوست می مونن چون از همون اول دیدن
اما میدونی من چندتا از دوستامو بخاطر شکل پام از دست دادم چندتا بخاطر پدرم دیگه با من دوستیشونو ادامه ندادند
می دونید شما اولین خونواده ای هستید که خونه ی ما غذا خوردید و پدرت اولین نفری بود که تو این پنجسال بدون دلسوزی و ترحم با پدرم احوالپرسی کرد
نگاهی حسرت آلود به بیرون کرد و گفت ولی من این سوختگی رو دوست دارم
این زخم به من ثابت کرد که پدر و مادرم چقدر دوستم دارند
میدونی بهترین رشته ی دانشگاه تهران هم قبول می شدم ولی بخاطر دوری از خانواده اینجارو انتخاب کردم
من حتی روزایی که تمام وقت کلاس دارم دلم برای پدرم تنگ میشه پدرم آهنگری میکرد و گاهی از سر ذوق با فلزات برای من اسباب بازی میساخت یا وسایل آشپزخونه یه روز که مقدارزیادی مس و قلع ذوب کرده بود تا برام گردنبند پروانه ای و دستبند درست کنه ظرف از دستش رها میشه مواد میریزه رو پام ..
قرار بود پامو قطع کنند ولی پدرم
مدت دو سال دوا درمونم کرد و هرچی داشت و نداشت رو برام خرج کرد تا پامو قطع نکنند و قرار بود ببرتم خارج جراحی کنه تا پام به حالت اولش برگرده
اما وقتی دید پولی در بساطش نیست و کسی هم بهش قرض نداد اینقدر غصه خورد تا سکته کرد و اینجوری شد
پدرم نه تنها سرمایه شو بلکه سلامتیشو هم به پام ریخت
فامیلها هم یواش یواش از دورمون رفتند
مادرم اینجارو با فروش دارو ندارمون خرید و از شهر اومدیم اینجا
الان پنج ساله که به ما سرنزدند
عموم تو تبریز کنار دانشگاهمون فرش فروشی داره اما باور میکنی منو نمیشناسه
من داشتم اشک می ریختم
یهو گفت چته جلال خان
قوی باش مرد من اینهمه درد رو تحمل کردم تو حتی تعریف کردنشو تحمل نکردی
میدونی بی پولها فکر میکنند مشکلشون با پول حل میشه پولدارا فکر میکنند با پول بیشتر
اما درد مردم بی پولی و نداری نیست
آدم هرچی هم پول داشته باشه باز هستند کسانی که بیشتر دارند و اینا پیششون بی پول به حساب میان
درد مردم نداشتن محبت و نوعدوستیه
درد مردم ریاکاری و دروغه
میدونم مردم به مادرم کمک میکنند
حتی ماست و پنیرهایی که مادرم درست میکنه نمیخورند
یعده خیلی خوبند اما بعضی هاشون تلاش میکنند که به من بفهمونند با کمک اونها داریم زندگی میکنیم
دستشون درد نکنه ولی لقمه ی با منت خیلی گلوگیره خیلی
اشکش چکید رو صورتش
گفتم رعنا خانم خیلی ...
گفت چی؟!گفتم خیلی خوبید
گفت مرسی شما که بهترین
پاشو ببینیم خاله مینات داره چی درست میکنه
نا سلامتی مهمون بزرگی داریم
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
️کانال آهنگ مازنی_️ (2).mp3
3.31M
فارسی
از غم شکستم بابا حیدر مدد
علی ایزدی🎤
زدست دیده و دل هر دو فریاد
بابا حیدر مدد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بابا حیدر مدد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
بابا حیدر مدد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
بابا حیدر مدد
شب تاریک و دشستان و من مست
قدح از دست من افتاد و نشکست
نگه دارنده اش نیکو نگه داشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
128449047 (1).mp3
3.84M
یحیی اسکو🎤
ننا من ندارمه گناه
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
️چاووشی خوانی _️.mp3
6.16M
استاد محمدرضا اسحاقی گرجی
چاووشی خوانی
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
AHANGMAZANI (13).mp3
20.47M
پادکست سنتی مازندرانی
مدت زمان فایل:21 دقیقه
میرکا محمدی🎤
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
تیم فوتبال نساجی مازندران قهرمان جام حذفی ایران به طور مستقیم به مسابقات لیگ قهرمانان آسیا صعود کرد✅
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
226296240 (1).mp3
3.66M
#هر_شب_یک_شعر
یک نفر اینجا دلش تنگ است ، باور می کنی؟!
یک گذر بر قلب او ، یکبار دیگر می کنی؟!
یک نفر دارد ، هوای پر کشیدن ، در دلت
یک سفر ، شهباز من ، با این کبوتر می کنی؟!
ماه من ، چشمان زیبایت ، مرا دیوانه کرد !
با من دیوانه ، ای زیبای من ، سر می کنی؟
گل بده در باغ دل ، تا جان دهم در پای تو !؟
گل بده ، کاشانه ی دل را ، معطر می کنی؟!
ساعتی پیشم نشین ، من خسته ام از زندگی
خستگی را از تنم ، با بوسه ای در می کنی؟
گوش من لج می کند ، وقتیکه حرف از رفتن است
صحبت رفتن ، تو با این آدم کر می کنی؟!
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
AHANGMAZANI (16).mp3
4.99M
فارسی
سنتی شبانه
ارشدتهماسبی ،محسن کرامتی،داریوش زرگری
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
37.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شنبه🌞🖼
۷ ارکه ماه ۱۵۳۴ تبری
۱۲ فروردین ۱۴۰۲ شمسی
۱ آپریل ۲۰۲۳میلادی
۱۰ رمضان ۱۴۴۴ قمری
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸