eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
79.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
️AHANGMAZANI_️.mp3
4.15M
دل خونش @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
️ام لیلا بوه مه فدا_️.mp3
4.33M
😂😂😜 🕺💃💃🕺 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
4_6030535903544350250.mp3
7.31M
کاملا شاد باشید🕺💃💃🕺 جواد امانی🎤😍 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
4_5832559132632163413.mp3
4.8M
مجتبی زمانی🎤 لتور لتور😍🕺💃💃🕺 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
کانال آهنگ مازنی.mp3
3.81M
محمود بابلسری و یاسر واحدی🎤 جان یار من خاطره دارمه تجا ته جانسّه همیشه کمّه دعا اگه دلبر تو مه لیلی بَووشی ته بال ره زمّه النگوی طلا بال: در مازندران به معنی دست آدم هم هست @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
23.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صدای دلنشین نوجوان مازندرانی در برنامه معلی بینندگان را شگفت زده کرد. @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
مختاباد-نماشون.mp3
5.67M
عبدالحسین مختاباد🎤 نماشون @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
که روزی در افتی به پایش چو مور 😜😱 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
4_5994814102197779338.mp3
5.1M
امیر مسلمی🎤 هاکیجا تی خاطر دیوانه بومه☺️ خیلی قشنگه 👏👏👏👏👏 @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆
🌸داستان "طالب و زهره"🌸 قسمت پنجم طالب با همین رجز خوانی ها خود را به دشت کرسنگ می رساند ، به آنجا که رسید ناگاه هوا بارانی شد و بارانی سیل آسا گرفت ، طالب در خیال خود به خویش می گفت ، مبادا هنگام گذر از کرسنگ اسبم در گل و لای بلغزد و من اینجا زمینگیر شوم و اینگونه شود که من زهره ام را از دست بدهم؟!….در همین خیالات بود که مشاهده کرد دو سوار به او نزدیک می شوند ، وقتی سواران به هم می رسند ، طالب می بیند که دو تا از پسرهای عموی بزرگش هستند به نامهای یدالله و سعدالله ، پسر عموهای طالب برای شکار به جنگل و کوه زده بودند و تیری به یک شوکا ( نوعی آهوی ریز نقش مختص مناطق کوهستانی مازندران ) انداخته بودند ، شوکا زخم برداشت ولی فرار کرد ، آنها هم بدنبال شوکا بودند که به طالب رسیدند ، از حال طالب جویا شدند ، طالب گفت چیزی نپرسید ، فقط مقداری آب و غذا به من بدهید ، پسرعموها از خورجین خود آب و غذا دادند به طالب و با مشاهده وضع ناجور طالب او را به خانه عموی خود یعنی پدر طالب رساندند . پدر طالب به دنبال حکیم فرستاد ، حکیم که آمد پرسید چه شده؟ پسر عموها که بیخبر بودند ، گفتند ما فکر میکنیم که طالب دنبال شکار یک گراز نر بود که گراز با شاخش به او حمله کرده و شانه طالب را مجروح کرد ، حکیم نگاهی کرد و گفت ، اینگونه نیست ، جای شاخ گراز گرد است و گوشت را له می کند ولی این گویا جای تبریزن باشد چرا که جای زخم طویل و در یک خط است و عمق برداشته ، باز پسر عموها سعی کردند حکیم را مجاب کنند حکیم گفت : اگر به حرف من ایمان ندارید می توانید نزد یک پیشگو بروید و از او بپرسید ، در همین حال طالب که در حال ضعف بود ولی سخنان را می شنید به سختی بیان کرد که آری ، گرازی به من حمله کرده و چنین شده است ، پدر طالب رو به طالب می گوید که پسرم ، تو دلاوری هستی و کسی را یارای مقابله با تو نیست ، چه شده؟ چه کسی این کار را کرده ؟ کجایی بوده؟ آیا چلاوی بوده یا لاریجانی ؟ یا از جایی دیگر؟ فقط بگو چه کسی بود که من سوار اجیر کنم و کت بسته بگیرمش و تحویل حاکم دهم ، طالب که نمی خواست کسی بداند که برادر زهره با او چنین کرده مجددا حرفهای خودش را تکرار می کند .  چند روز بعد ، در حالیکه زهره روی ایوان خانه نشسته بود و به یاد طالب برایش لباس می بافت ، دید تعدادی آدم وارد منزلشان شدند ، از مادرخوانده می پرسد که اینها کیستند ؟ مادر خوانده می گوید خویش و قوم قادر آمدند تا رسما تو را خواستگاری کنند و قرار آخر را بگذارند ، زهره رو به مادرخوانده می گوید که مگر با یک دست چند هندوانه می توان برداشت ، من متعلق به طالبم و با آه و فغان از خانه فرار می کند و کوچه ها را طی کرده و به درب منزل طالب می رسد ، در میزند و جویای احوال طالب می شود و می فهمد که چه بر سر طالب آمده ، زهره با حال زار دوان دوان و بر سر زنان خود را به امامزاده ابراهیم می رساند و برای شفای طالب نذر می کند و از آنجا به امامزاده قاسم می رود و آنجا هم دست به دعا و نذر بر می دارد ، زهره از فرط زاری و نیایش همانجا به خواب می رود و در خواب می بیند که طالب عمر نوح گرفته و مانند رستم بر رخش نشسته ... ادامه دارد... @AHANGMAZANI❤️ 👆❄️کانال آهنگ مازنی❄️👆 بخش نظرات کانال