eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
79.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
8.3هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
AHANGMAZANI (6).mp3
10.06M
علی رمضانپور🎤 عیدبموئه امسال عیدی ندارمه چه بشتی بوردی؟ غمخوار ندارمه همه کننّه شوخی و خنّه دلبرمنه چش چی دره برمه! دلبرپیام هادایی سین ره سلام هادایی سفره ی هفت سینِ وه ختم کلام هادایی سفره ی هفت سین، من چیمه تنها شه محتاجمه و زار زمّه خداا تقصیرنداشته نامردِ دنیا یار ره بَورده تو آسمانها😔 امان امان امان امان ‌... سیزده بدر ره ته هاکردی قهر من بمونسما تنها پشت در عذاب وجدان ته گیرنی آخر ته عیدی بوشه غریبِ دلبررر✌️ 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
️پدر و مادر_️ (1).mp3
2.66M
پر و مارنّه گل خش عطر و بو شه پر و مار قربون 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
AHANGMAZANI (7).mp3
7.85M
اذان دلنشین👌😍 مهدی یراحی🎤 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
ماه تا آمد که بردارد سری از سجده گاه قصه ی " شقُّ القمر" بار دگر تکرار شد 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
AHANGMAZANI (10).mp3
6M
علی چراغی🎤 🖤شب قدر 🖤 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
AHANGMAZANI (11).mp3
4.73M
دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد وقتی تو را بابای من، دنیا ندارد رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد رفتی برای زینب تو خستگی ماند دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد خونت نوشته گوشه ی محراب مسجد این کوه طور عاشقی، موسی ندارد دنیا پدر جان تا خودِ روز قیامت مانند تو گریه کنِ زهرا ندارد رفتی و از این شهر بردی مهربانی کوفه برای ماندن ما جا ندارد رفتی خیال دشمن تو گشت راحت در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد فکری به حال روزگار دخترت کن در روزهایی که حرم سقا ندارد محمد حسین رحیمیان 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
🌸عشق کودکانه🌸 قسمت سیزدهم هر کاری کردم پدر دیگه راضی به مهاجرت نشد و من هم بعد از مدتی برگشتم شهر
🌸عشق کودکانه🌸 قسمت چهاردهم تا وقتی اسفهلان بودین چندین بار خواستم سری به شما بزنم اما عمویم اجازه نمیداد و تنها سر مزار پدر می رفتیم آنهم به اتفاق عمو یا پسرعمویی که بادی گارد ما شده بود اما بعدها که عمویم فرصت مراقبه را نداشت با کمک همین دختر عمو به روستا سرزدم شما ازونجا رفته بودید پنجشنبه ها که آزاد بودم سرمزار پدرم بروم گاهی سری به اسفهلان میزدم و زیر درخت انار می نشستم و به تو فکر میکردم به خانه ای که شما در آن ساکن بودید نگاه میکردم و حسرت میخوردم اینها را برای دختر عمو تعریف میکردم چون بعد از مادرم به همرازی نیاز داشتم که از تو هم حرف بزنیم و من جز این دختر عمو کسی را نداشتم تمام خاطراتم را برایش گفتم.... جلال جان اگر یکبار دیگر دیدیش الکی بگو من هم رعنا را به اندازه ی جانم دوست داشتم خاله مینا که رفت من دو نفر رو از دست دادم مادرم و دوستم مادرم به عشق من نسبت به تو پی برد و اوایل میخندید اما وقتی اشکهای مرا در فراق تو دید و دید من بیشتر از آنچه که فکر میکند دوستت دارم با من همدل و همراز شد وقتایی که دلم میگرفت گاهی ادای تورا در می اورد و می خندید که بخندم یا گاهی مثل من دلتنگت میشد و گاهی اشک می ریخت تا من تنهایی غصه نخورم خاله مینات همیشه میگفت داماد به این کوچیکی نوبره ولله میخندید اما ته نگاهش غمی پنهان داشت غمی که برای دل دخترش سنگین بود او مجبور میشد یه گوشه ازین بار سنگین را بگیرد خاله مینا روزهای آخر به من گفت تو که اینهمه دوستش داری برو پیداش کن من هم کمکت میکنم اما خودش رفت و من تنها شدم از زمانی که به حسابم باید سال دوم دبیرستان باشی موقع جواب کنکور روزنامه میگرفتم چون حدس میزدم شاید جهشی خونده باشی تا اسم تورا در آن پیدا کنم و بالاخره اسمت را دیدم که پزشک شدی آقای دکتر دیگه مطمئن بودم طبیب دل بیمارم نخواهی شد ولی گشتم و گشتم تا تورا پیدا کردم اما توی خواب وقتی که خواب دیدم همرازم سید ننه دیگر نیست و من هم خودمو بهت نشون ندادم وقتی عمویم خانه ی اسفهلان را فروخت و خودش رفت آمریکا من بی پناهتر از قبل شدم دختر عمویم آن شب دور از چشم عمو مرا به خانه اش برد و بعد از مدتی که دید راحت نیستم خونه ی کوچکی برایم خرید بگو کجا؟ دقیقا روبروی خانه ای که شما در اسفهلان ساکن بودید من انگار دوباره پیدات کرده باشم مدت ها آرام بودم دختر عمو به بهانه ی کار توی خونه و درس دادن به بچه هاش گاهی پنج برابر کاری که میکردم به من حقوق میداد تا نیاز مالی نداشته باشم اما دو سال پیش یک شب که در حیاط خانه نشسته بودم و به تنهایی ها و بی کسی هایم فکر میکردم سرم گیج رفت و افتادم نمیدانم چقدر اونجا افتاده بودم که تصادفا یکی از دخترهای محل که پیش من درس میخوند منو تو اون وضعیت دید و به خانواده اش خبر داد و سریعا منو به بیمارستان رساندند و به دختر عمویم زنگ زدند (بعدا فهمیدم که حتی اون دخترها هم با پول دختر عمو قبول کردند که کلاس تقویتی بیایند میگفتن ما پولمون کجا بود! ) وقتی دختر عمو منو تو اون حال دید گفت حتما باید پیش یه دکتر متخصص بریم با خنده گفتم جلال که پزشک عمومی شده گفت تو در حال مرگ هم دست از جلال بر نمیداری دو سه شب بستری بودم زمان ترخیص دکتر توصیه کرد که حتما پیگیر بیماری ام باشم بار دوم که چشمم سیاهی رفت و از هوش رفتم بعد از یک هفته از بیمارستان مرخص شدم و به اصرار دختر عموم به پزشک متخصص مراجعه کردم و از اون روز رفتار دختر عمویم با من عوض شد شوخی نمی کرد نمی خندید و همه ش دنبال بهانه ای بود که منو به یک سفر ببره بالاخره با التماس و تهدید مجبورم کرد که به آلمان سفر کنیم چندین بار گفتم من کمرم زیر بار اینهمه مهربانیت خم شده لطف کن بی خیال سفر من شو تازه شم من حال خوشی ندارم تو کشور غریب می مونم رو دستت حتی به شوخی گفتم پول سفر رو بده من بزنم به زخم زندگیم گفت چیزی کم داری مگه گفتم شوخی نمیشه کرد اما از کل سفر آلمان فقط بیمارستانش را دیدم و برگشتیم حتی دیگر نای گشتن توی شهر را نداشتم و فهمیدم دختر عمو فقط برای درمانم سفر به آلمان را پیشنهاد داد راه رفتن برای من سخت شده بود هرچه از دختر عموم می پرسیدم که چه بلایی سرم آمده نگفت اما بار آخر دو ماه پیش دکتر متخصص با ضمانت خودش به من گفت که من فرصت زیادی ندارم و خوش شانس باشم ششماه زنده ام به دختر عمو اصرار کردم که یا تو را پیدا کند یا به من اجازه بدهد دنبالت بگردم دختر عمو گفت دو سه ساله که به بهانه های مختلف به شمال سفر میکنه و یواشکی دنبال تو میگرده ادامه دارد....... http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀 آهنگ مازنی🍀🌸
🌸داستان عشق کودکانه🌸 بخش پایانی اما با نشانه ی نا مشخصی که من از تو دارم و مشخصاتی که تو خواب دیدم پیدا کردن یک اسم و فامیل با چنین مشخصات در روستایی که حتی اسم دقیقش را نمیدانم سخت و ناممکن است نشانه هایت هم چیزی بود که در خواب دیدم همون شبی که خواب دیدم سید ننه از دنیا رفت و تو هم بزرگ شده بودی من آنجا بودم و هم برای سید ننه گریه میکردم هم از گریه ی تو گریه م میگرفت دختر عمو قول داد هر لحظه و هرجا پیدات کرد بیشتر از ۵ دقیقه پیشت نمونه و سریع بیاد دنبالم میدونم دیگه فرصتی برای دیدنت ندارم اما دوست دارم زمانی که این نوشته را میخونی منو روبروت تصور کنی به حساب من تو الان باید ۲۹ سالت باشه و حتما ازدواج کردی اما نمیدونم نامه کی به دستت میرسه ولی هر وقت به دستت رسید قول بده انتقام منو از دنیا بگیری من ۹ ساله که از ته دل نخندیدم چندین ساله که هر کسی رو دوست داشتم در کنارم نیستن قول بده اگه نبودم غصه نخوری اگه بعد از رسیدن نوشته به دستت دختردار شدی اسمشو بذار رعنا ولی سعی کن خوشبخت بشه بذار من تنها رعنای آرزو به دل در جهان باشم اگه دخترعمومو یکبار دیگه دیدی از قول من ازش تشکر کن آخه نمیذاشت از این همه محبتش درست و حسابی تشکر کنم همیشه وسط قدردانی هام یا میذاشت میرفت یا میگفت با جلالت حساب میکنم با اینکه خیلی وقته میدونست من دیگر جلالم را نخواهم دید راست میگفتن که " خدا گر زحکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری" اگر این دختر عمو نبود من بی پناه بی پناه می شدم جلال جان دیگر توانایی نوشتن ندارم و باز چشمم سیاهی می رود می دونم یکی از این بی هوش شدنام آخرینش خواهد بود اما دوست ندارم بدون خداحافظی از تو ازین دنیا بروم خدا حافظ جلال عزیزم به پدر و مادرت سلام منو برسون به فاطمه و حدیثه و مخصوصا به سید ننه سلام برسون همه شونو دوست دارم جلال کوچک من تو را به صورت ویژه دوستت دارم به اینجا که رسیدم دیگر توان خواندن نداشتم و بقیه ی نوشته ها دستخط رعنا نبود و حدس زدم خط دختر عموی رعناست ادامه ندادم و با صدای بلند داد زدم رعنا جان من هر جور شده دخترعمویت را پیدا میکنم و کل دنیا را برای درمانت زیر پا میذارم من حتما باید به رعنا سر بزنم دختر عموی رعنا درست ورودی آرامگاه ایستاده بود و با دیدن من زد زیر گریه و گفت آقا جلال خیلی دیر شده خیلی ...... پایان http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸