هدایت شده از همسفر تا بهشت
✨السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی✨
در دهه کرامت، در مشهدالرضا دعاگوی شما همراهان عزیز هستیم❤️
التماس دعا
#امام_رضا ع
@haamsafar
@ahkam5
حرمت آمیزش در حیض
پرسش۴۵. حرمت آمیزش در حال حیض و کفاره آن آیا اختصاص به شوهر دارد یا شامل زن هم میشود؟
همه مراجع: بر هر دوی آنها حرام است ولی کفاره اختصاص به شوهر دارد.
🔰کانال احکام روابط زناشویی
@ahkam5
اطلاع از حیض بعد از نزدیکی
پرسش۴۶. اگر زن و شوهر بعد از نزدیکی بفهمند که زن حیض شده، تکلیفشان چیست؟ آیا مرتکب گناه شده اند؟
همه مراجع: چون نمی دانسته اند، مرتکب گناهی هم نشده اند.
🔰کانال احکام روابط زناشویی
@ahkam5
جماع در روزهای پایانی عادت
پرسش۴۷. آمیزش جنسی با زنی که در روزهای پایانی عادت ماهیانه است ولی شک دارد که پاکشده یا نه، چه حکمی دارد؟
همه مراجع: جایز نیست.
🔰کانال احکام روابط زناشویی
@ahkam5
قرص جلوگیری از حیض و نزدیکی
پرسش۴۸. نزدیکی با زنی که با قرص از حیض جلوگیری میکند، چه حکمی دارد؟
همه مراجع: اگر خون خارج نشود، حکم حیض را ندارد و نزدیکی با او بلامانع است.
🔰کانال احکام روابط زناشویی
@ahkam5
ملاعبه در ایام عادت
پرسش۴۹. اگر مرد در حین ملاعبه و نزدیکی در ایام عادت(بدون دخول)، انگشتش را در فرج زن فرو برد و زن از همین طریق ارضا شود، آیا کار حرامی صورت گرفته است؟
همه مراجع: خیر، حرام نیست و آن چه در ایام حیض حرام می باشد داخل کردن آلت مرد در فرج زن است.
🔰کانال احکام روابط زناشویی
@ahkam5
نزدیکی بعد از پاکی و قبل از غسل
پرسش۵۰. نزدیکی با حایض بعد از قطع خون و قبل از غسل، چه حکمی دارد؟
آیات عظام امام، رهبری، صافی، نوری، مکارم، فاضل: جایز است ولی احتیاط مستحب در این است که پیش از غسل، از جماع با او خودداری شود.
آیات عظام بهجت، تبریزی: مکروه است و بهتر است در نزدیکی قبل از غسل، مهبل شسته شود.
آیات عظام سیستانی، وحید: احتیاط واجب این است که جماع بعد از شستن فرج باشد.
🔰کانال احکام روابط زناشویی
@ahkam5
هدایت شده از نشر شهید هادی
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت
روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢
❤️ *بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام* ❤️
✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند.
من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد.
سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت!
خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود.
مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد.
در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد.
در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم.
ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم.
خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم.
با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه.
خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند!
فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند.
بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده.
وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم.
بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم.
شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد.
بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي!
با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟
فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده.
آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟
روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد.
روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم .
پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره.
من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد.
✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت.
آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد....
✅ادامه دارد
📖برگرفته از کتاب تا شهادت اثر گروه شهید هادی