eitaa logo
خاطرات علمی اخلاقی تربیتی
9 دنبال‌کننده
14 عکس
4 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 3️⃣2️⃣ - حرف ف . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 4️⃣2️⃣ - حرف ک . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 4️⃣2️⃣ - حرف ک ✳️کاظم (علیه السلام) https://eitaa.com/ahlebet1/44 . 5️⃣2️⃣ - حرف گ ✳️گلپايگانی _گلپايگانی https://eitaa.com/ahlebet1/57 . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 6️⃣2️⃣ - حرف ق . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 7️⃣2️⃣ - حرف ل . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 8️⃣2️⃣ - حرف م . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 9️⃣2️⃣ - حرف ن https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 0️⃣3️⃣ - حرف و . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 1️⃣3️⃣ - حرف ه . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 2️⃣3️⃣ - حرف ی . https://eitaa.com/ahlebet1
✅اهميت آموزش ✳️اول ارائه طرح بعد تقاضا 📗چرا عمر بن عبدالعزيز، لعن على (ع) را قدغن كرد؟ 👈وقتى كه معاويه روى كار آمد و بعد از شهادت امام على (ع) در سال 40 هجرت، زمام حكومت جهان اسلام را به دست گرفت، آن قدر نسبت به امام على (ع) دشمن كينه توز بود كه دستور داد، سبّ و لعن على (ع) را در همه جا، حتّى در خطبه هاى نماز جمعه و در قنوت نماز، جزء برنامه مذهبى قرار دهند، اين كار زشت حدود شصت سال، رائج و سنّت گرديد، خلفاى جور و وعّاظ السلاطين از هر سو به اين كار دامن مى زدند. تا اين كه به سال 99 هجرى، پس ‍از مرگ سليمان بن عبدالملك، عمربن عبدالعزيز، به عنوان هشتمين خليفه اموى، روى كار آمد، او بر خلاف روش خلفاى بنى اميّه، شيوه نيكى براى خود برگزيد، و دست به اصلاحات كلى زد، از كارهاى نيك او اين كه سبّ و لعن على (ع) را كه برنامه مذهبى و رائج مسلمين اهل تسنّن شده بود، قدغن كرد، و به فرمان او در نماز و خطبه ها به جاى سبّ على (ع) اين آيه را مى خواندند : ربّنا اغفرلنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان ... :‍ پروردگارا ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز. (حشر 10) و يا اين آيه را مى خوانند : انّ الله يامر بالعدل و الاحسان ... : خداوند به عدالت و نيكوكارى فرمان مى دهد. (نحل 90) عمر بن عبدالعزيز انگيزه و علت قدغن كردن سبّ و لعن على (ع) را چنين بيان كرد : من در كودكى به مكتب مى رفتم، معلّم من از فرزندان عتبة بن مسعود بود، روزى معلّم از كنار من گذشت، من با كودكان هم سن خود بازى مى كرديم و على (ع) را لعن مى نموديم، معلّم بسيار ناراحت شد و آن روز مكتب را تعطيل كرد و به مسجد رفت، من نزد او رفتم، كه درس خود را براى او بخوانم، تا مرا ديد، برخاست و مشغول نماز شد، احساس كردم كه به من اعتراض دارد، بعد از نماز با خشونت به من نگريست، به او گفتم : چه شده است كه استاد نسبت به من بى اعتنا شده ؟ او گفت : پسرم ! تو تا امروز على (ع) را لعن مى كنى ؟ گفتم : آرى. گفت : تو از كجا يافتى كه خداوند پس از آن كه از مجاهدين بدر، راضى شد، بر آن ها غضب كرد؟ گفتم :استاد آيا على (ع) از مجاهدين بدر بود؟ گفت : عزيزم ! آيا گرداننده همه جنگ بدر جز على (ع) بود؟ گفتم : از اين پس، هر گز اين كاررا انجام نمى دهم. گفت : تو را به خدا، ديگر تكرار نمى كنى ؟ گفتم : آرى تصميم مى گيرم ديگر حضرت على (ع) را لعن نكنم، همين تصميم را گرفتم و از آن پس، على (ع) را ديگر لعن نكردم. سپس عمربن عبدالعزيز گفت : خاطره ديگرى نيز دارم كه براى شما بيان مى كنم : من در مدينه پاى منبر پدرم عبدالعزيز، حاضر مى شدم، او در روز جمعه خطبه نماز جمعه را مى خواند و در آن هنگام حاكم مدينه بود، مى شنيدم پدرم خطبه را بسيار غرّا و روان و عالى مى خواند، ولى به محض اين كه به اين جا مى رسد كه على (ع) را (طبق دستور خليفه) لعن و سبّ كند، مى ديدم آن چنان لكنت زبان پيدا مى كرد و در تنگناى سخن قرار مى گرفت كه گفتارش بريده بريده مى شد. روزى به او گفتم : اى پدر! تو با اين كه از خطباى توانا و سخنوران قوى هستى علت چيست وقتى كه در خطبه به لعن اين مرد (امام على (ع) مى رسى، درمانده و هاج و واج مى شوى ؟ در پاسخ گفت : پسرم ! جمعيتى كه پاى منبر ما از مردم شام و غير آن ها را مى بينى، اگر فضائل اين مرد على (ع) را آن گونه كه پدر تو (من) مى داند بدانند، هيچ يك از آن ها، از ما اطاعت نخواهند كرد. به اين ترتيب، سخن معلّم من و گفتار پدرم، در سينه ام استقرار يافت، و با خدا عهد كردم كه اگر يك روز زمام حكومت بدست من بيفتد، و قدرتى به دستم رسيد، اين سنّت بد، عن بر على (ع) را قدغن كنم، وقتى كه خداوند بر من منّت گذاشت و دستگاه خلافت را در اختيارم نهاد، آن را قدغن كردم و به جاى آن دستور دادم اين آيه را بخواند : انّ الله يامر بالعدل و الاحسان ... (نحل 90) و به همه شهرها و بلاد، بخشنامه كردم، خواندن اين آيه را بجاى سبّ و لعن، سنّت كنند، اين دستور جا افتاد و سنّت گرديد. اين بود انگيزه من در قدغن كردن سبّ و لعن حضرت على (ع). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 ص 58. https://eitaa.com/ahlebet1
🔰 ✅پاداش دنيوی ايثار آئين ره يافتگان آية ا... بروجردى (1292 - 1380 ه‍ .ق ) در به مشهد، مرحوم آية ا... حاج على اكبر نهاوندى (متوفى 1369 ه‍ .ق ) از ايشان خواست كه به جاى وى اقامه كند. ايشان هم بعد از اصرار پذيرفتند و ماه رمضان را در مكان آية ا... نهاوندى نماز جماعت خواندند. بعداً مرحوم نهاوندى نقل كردند: چشمم آب آورد بود براى مداوا و عمل جراحى به تهران رفتم ، ديدم هنوز فرصتى تا عمل جراحى هست . به عتبات مقدسه در نجف اشرف رفتم . آية ا... سيّد ابوالحسن اصفهانى (1284 - 1365 ه‍ .ق ) از من خواستند كه در مكان ايشان نماز بخوانم . بعد از نماز مغرب در قافله دوم ، صدائى را شنيدم كه فرمود: ((عَظَمَت وَلَدِى فَعَظَمَتُكَ.)) جايى دادى به فرزندم ، ما هم به تو جاى داديم .(67) راهى بزن كه آهى بر ساز آن توان زد شعرى بخوان كه بر او رطلى گران توان زد بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سر بلندى بر آسمان توان زد https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 ✅نمونه امداد الهی گردد می‌گوید: 🔆 در زمانی که ساکن منزل پدر زنم بودیم، یک شب زمستان که برای بلند شدم پر از آب و خنک در بالای سرم بود بدون اختیار پا روی کاسه گذاشتم و و ابهایش ریخت. 🔆 من تکان خوردم که ای وای! فردا مادرزنم چه به سرمن خواهد آورد؟ 🔆 همین که این مطلب از گذشت دیدم درست شده و با تمام آبهایش برسر جای خود است. کتاب ستارگان سپهر سلوک ص139 https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰# صلوات ✳️اهميت صلوات ✅مرگ ناگهانی و اهمیّت صلوات ✍️مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید: روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید. آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان. هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید. 📚 الخرایج والجرایح: ج ۲، ص ۶۶۵، https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰بنام خدا ✅مقدمه https://eitaa.com/ahlebet1/3 🍎ليست فهرست های موضوعی و اسامی شخصيت ها بصورت الفبايي 1️⃣ - فهرست موضوعی خاطرات بزرگان👇 https://eitaa.com/ahlebet1/12 2️⃣ - فهرست اسامی شخصيت ها 👇 https://eitaa.com/ahlebet1/68 🌷جهت اطلاع ✅راهنمای خدمات مؤسسه فرهنگی هنری حجه بن الحسن (عج) 👇 https://eitaa.com/manabe_eslami/157 https://eitaa.com/ahlebet1
🔰 موضوع : باید ها و نباید های سخن گوئی به اندازه ریشت سخن بگو استاد سخن مرحوم فلسفی <که همه گروه های سنی تحصیلی و ... را جزب کرده بود> می فرمود : انسان باید به اندازه ریشش سخن بگوید سپس خاطره ای از خودش را نقل فرمود: پس از پیروزی .... مردم تبریز سران قوم جلسه ای تشکیل داده بودند و من را دعوت کردند من هم با هشدار به عدم غرور و ... قضیه <و ما رمیت> را مطرح کردم و ... پس از پایان جلسه و خلوت شدن مسجد جامع تبریز، داشتم می رفتم از پشت ستون مردی مرا صدا زد و گفت: آقای فلسفی مبادا ریشت را رنگ بزنی! گفتم چرا ؟ گفت : اگر بخواطر این چند تار موی سفیدت نبود با این طور سخن گفتن، وای بحالت بود <تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل> https://eitaa.com/ahlebet1
🔰 و -الهی 👈می گفت : مأموریتی در منطقه ای داشتم، با اینکه منطقه شیعه نشین بود، اما وقتی سر کلاس دبیرستان بحث مسئله ولایت مداری و ... شد؛ یکی از دانش آموز های دبیرستان در بین سؤال ها، مطلبی نوشته بود که من اصلاً راجع به آن مطالعه نداشتم، دسترسی به منابع هم ممکن نبود. شب هنگام، در فکر بودم که طرحی به ذهنم رسید که با اجرای آن طرح جائی برای نگرانی باقی نماند. 🌷شبیه این خاطره را اینجا 👇مطالعه بفرمائید. https://eitaa.com/aliasgharnameh/80 ❇️ لازمه برخورداری از این الهامات 👈باید همیشه این متن بابا طاهر را که سروده: «الهی عاشقی از هر دوسر بی» به یادمان باشد و هرگز فراموش نشود، چرا که : ⚜️🌷خاطره جمکرانی گفت: بوی خوشی را در جمکران شنیدم تا 20 دقیقه بود و تمام شد، فردا همان بو ی عطر را در یکی از مغازه های بازار، به مشامم رسید، پس از خواهش و ... گفت شخصی است بعضاً می آید قم، پس از رفتن جمکران اینجا و.... از نظر آقا نسبت به جمعیت ... خواستار شدم . گفت: حضرت فرمودند: این ها برای حاجت خودشان می آیند.‍؟ 🌷پیام این خاطره: 👈بیائیم در مواقع سلامتی و گرفتار نبودن هم در ارتباط با خدا و معصومان(ع) و همراه بزرگان باشیم.! ضمناً دانستن این هشدار 👇نیز ،بد نیست، پس رعایت کنیم تا دچار مشکل نشویم. https://eitaa.com/ahlebet1/8 https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در بنی اسرائیل مرد نیکوکاری بود که مانند خود نیکوکار داشت، مرد شبی در دید کسی به او گفت: خدای سبحان و متعال عمر تو را فلان مقدار کرده که نیمی از آن در ناز و و نیم دیگر آن در و فشار خواهد گذشت اکنون بسته به میل توست که کدام را اول و کدام را آخر قرار دهی. مرد نیکوکار گفت: من دارم که باید با وی کنم. چون صبح شد به همسرش گفت: شب گذشته در خواب به من گفتند نیمی از عمر تو در وسعت و نعمت و نیم دیگر آن در سختی و خواهد گذشت اکنون بگو من کدام را مقدم بدارم؟ زن گفت: همان ناز و نعمت را در نیمه اول عمرت انتخاب کن. مرد گفت: پذیرفتم بدین ترتیب مرد نصف اول عمرش را برای وسعت انتخاب کرد. به دنبال آن دنیا از هر طرف بر او روی آورد ولی هر گاه نعمتی بر او می رسید همسرش می گفت از این اموال به خود و کمک کن و به و برادرانت بده و بدین گونه هر گاه نعمتی به او می رسید از نیازمندان نموده و به آنان یاری می رساند و نعمت را بجای می آورد تا اینکه نصف اول ایشان در وسعت و نعمت گذشت و چون نصف دوم فرا رسید بار دیگر در خواب به او گفتند: خداوند متعال به خاطر از و تو که در این مدت انجام دادی همه عمر تو را در ناز و نعمت قرار داد و فرمود: - تا پایان عمرت در و نعمت کن. منبع📚: بحار: ج 14 ص 492 و ج 71 ص 55. https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚بخش معصومان (ع) 🔰 📖 👈فردی برای امام صادق علیه‌ السلام خبر آورد که فلانی در میهمانی علیه شما سخن می گوید. امام صادق علیه السلام فرمود حتما اشتباه شنیدی. عرض کرد نه مطمئن هستم. آقا امام صادق علیه‌ السلام فرمودند شاید تاریک و شلوغ بوده و اشتباه فهمیدی. گفت نه یقین دارم. امام صادق علیه‌ السلام فرمود شاید از روی عصبانیت و اجبار حرفی زده. عرض کرد نه در آرامش و اختیار بود امام صادق علیه السلام آن قدر بهانه آوردند، نوشته‌ اند هفتاد مرتبه بهانه و تاویل آوردن تا فرد خبرچین خسته و پشیمان شد. اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر دینی خودت حسن ظن داشته باشی آقا امام صادق علیه‌ السلام فرمودند: حسن‌ظن و گمان نیک از ایمان خوب و قلب سالم ناشی می شود. مصباح‌ الشریعه ، صفحه ۵۱۵ آیا ما در جامعه این‌ گونه رفتار می‌ کنیم؟ آیا اخلاق ما مومنانه است؟ پیامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله فرمودند: در سه چيز راستگويى زشت است: سخن‏ چينى، خبر ناخوشايند دادن به مردى درباره زن و فرزندش و تكذيب كردن خبر كسى. تحف‌العقول ص۹، خصال ص۸۷، ح۲۰ https://eitaa.com/ahlebet1
✳️برخورد با آزار دهنده ✅ خاطره استاد فاطمی‌نیا از اوج لطافت علامه طباطبایی ⁣◾️من اهل قسم نیستم ولی مجبورم، دلم می سوزد، یک کلمه می گویم: خانم ها، آقایان! بشنوید! به حضرت زهرا (س) قسم، اگر لطیف نباشید، چیزی گیرتان نمی آید، خودتان را معطل نکنید. هی روزی چند تا اوقات تلخی راه می اندازد، عصبانی می شود، از این طرف هم می خواهد بشود، زبده العارفین، عمده المکاشفین، یک بار این قسم را خوردم که تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمی آید. ◾️⁣آقای علامه طباطبایی (ره) سراسر لطافت بود، لطافت این مرد به جایی رسیده بود که به عمرش دعوا نکرده بود. زمانی که ما در قم بودیم این بچه های قم از هشت سالگی دوچرخه ٢٨ سوار می شدند، از بغل رکاب می زدند، یک بچه ای آمد، زد علامه را لت و پار کرد، افتاد رو زمین، حالا ما باشیم چه می گوییم، خیلی آدم خوبی باشیم یک چیزی می گوییم دیگر. این آقا بلند شد، خیلی راحت، اول رفت سراغ بچه، گفت: طوریت نشد؟! گفت: نه، گفت: الحمدلله، خداحافظ. https://eitaa.com/ahlebet1