💠صحنه ای از عطوفت و مهربانی امام حسین علیه السلام
🔸على بن طعان محاربى گفت: آن روز با حرّ بودم و آخر همه آمدم چون حسين عليه السّلام تشنگى من و اسب مرا ديد فرمود: راويه را بخوابان.
من مراد آن حضرت را ندانستم چون راويه به زبان ما مشک را گويند و به زبان مردم حجاز آن شتر كه مشک آب را بر او بار كنند و مشک خواباندنى نيست
چون امام توجّه كرد كه من نفهميدم فرمود: برادرزاده شتر را بخوابان من شتر را خوابانيدم
و فرمود: بنوش و من هر چه می خواستم بنوشم آب بيرون می ريخت حسين عليه السّلام فرمود: اخنث السّقاء يعنى مشک را بگردان من ندانستم چه كنم خود برخاست و مشگ را بگردانيد و من آب نوشيدم و اسب را سيراب كردم.
📗دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم) ، ص161
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
https://chat.whatsapp.com/DphW32ZbsEj1UZm1hXYZvq