eitaa logo
احمد نوایی / سعیدیسم
71.8هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
7هزار ویدیو
78 فایل
💚امروز تکلیف ما آگاه سازیست... کانال احمد نوایی فعال حوزه رسانه کارشناس ارشد مدیریت رسانه خب که چی؟هیچی ولی اگه امام زمان بخنده، همه چی💚 🍏خادم شما: @ahmad_navaei_pv ادمین تبلیغات: @tabnava
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷سیستان بلوچستان، استان فراموش شده کانال سرباز جنگ رسانه👇 ➺@ahmad_navaei [عضویت]
هدایت شده از سعیدیسم ✅
متن کپشن ارسالی از مخاطب : سال ۹۲ مسافرت تابستانه چلندرِنوشهربودیم یهو حدودا ۵۰ نفربا کت شلوار با ی اخلاق تند دورشو،کورشو وار ریختن مردم و خارج کردن از پنجره دیدم جناب آقای لاریجانی مردم دااااار ، تشریف آوردن برای تمدد اعصاب و البته بر بهم زدن اعصاب بقیه صحنه چندشی بود هنوز یادمه این پست رو خوندید ؟ حالا اینو ببینید 👇👇
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کودک کشی همچنان ادامه دارد💔 کانال سرباز جنگ رسانه👇 ➺@ahmad_navaei [عضویت]
17.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ به دنبال سعادت کشورید؟! 🔹️ ویژگی های رییس‌جمهور اصلح چیست؟! کانال سرباز جنگ رسانه👇 ➺@ahmad_navaei [عضویت]
اولش فکر کردم دروغه ، ولی رفتم کانال رسمی آقای قالیباف رو نگاه کردم و دیدم متاسفانه راسته. آقای قالیباف اگر ۳ سال پیش دعوت نماینده های مجلس از آقای رئیسی برای ریاست جمهوری واقعا یک اقدام ناشایست بود و شما ازش انتقاد کردید، پس چرا الان در کانال رسمی خودتون به عنوان یک افتخار ازش یاد میکنید؟؟؟🤦‍♂ ⚠️این سبک تناقض ها و سوتی ها رو من بیشتر در کانالهای هواداری دیده بودم ، اما انتظار نداشتم که خود ایشون هم دچارش بشن. امیدوارم حتما در این باره پاسخگو باشن. کانال سرباز جنگ رسانه👇 ➺@ahmad_navaei [عضویت]
جالبه علاوه بر اکثر نظرسنجی ها در پلتفرمهای مختلف، توی هشتگ های پرتکرار ۷ روز گذشته ایتا هم تنها نامزدی که اسمش وجود داره هست. شرکت در نظرسنجی قالیباف/جلیلی👇 🗳https://EitaaBot.ir/poll/so0ty ان شاءلله که جبهه انقلاب با یک ائتلاف قوی نهایتا به نامزدی که مورد وثوق مردم هست برسه و با رای بالا رئیس جمهور منتخب مردم راه شهید رئیسی رو ادامه و ارتقاء بده. ان شاءلله. کانال سرباز جنگ رسانه👇 ➺@ahmad_navaei [عضویت]
هدایت شده از بصیرت محور
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای تخریب رقیب انتخاباتیش فقط کافی بود بگه چرا پسرت با اسلحه سازمانیت کشته شد آقای روحانی؟! 📍 http://Eitaa.com/basirat_mehvar
چند روز پیش برای یه کاری رفته بودم با خانمم و بچه ها یه روستایی خارج از شهر. خیلی جای مناسبی برای خانواده نبود اما به ناچار مجبور شدم برم و بچه ها رو هم ببرم. رسیدیم اونجا و یه چند ساعتی که گذشت خواستیم برگردیم ماشین خراب شد. مجبور شدم بچه ها رو اونجا رها کنم و پیاده با یکی دو نفر همراه، برم سمت جاده اصلی که یک کیلومتری تقریبا با محل ما فاصله داشت. ابتدای مسیر یه تپه تقریبا سبز و گِلی با چمنهای کوتاه بود که معلوم بود محل زندگی حیوونای کوچیکی مثل موش و سموره چون دو سه چاله ۱/۵ متری با دهانه های حدودا ۴۰ سانتی تو زمین کنده شده بود و تا دلت هم بخواد مورچه توش رفت و آمد میکرد. خلاصه یه ۲۰ دقیقه طول کشید تا رسیدیم به جاده اصلی. یه نیم ساعتی هم گذشت تا یه نفر اومد و با ماشینش برگشتیم تا ماشینمو بوکسل کنیم. بنده خدا حسابی هم آدم مومن و باخدایی بود، باوجود اینکه معلوم بود شهر کار واجب داره تا فهمید ما مشکل داریم اومد تا کارمونو راه بندازه و بعدش بره. برگشتیم و ماشین ها رو با یه طناب محکم به هم متصل کردیم. تقریبا ساعت ۳ ظهر شده بود و باید کم کم حرکت میکردیم. خانمم رفت بچه ها رو بیاره و منم وسایل رو یکی یکی تو ماشین گذاشتم. مشغول صحبت با راننده بودم که یهو خانمم اومد سمتم و گفت معصومه نیست!!! گفتم یعنی چی نیست؟ اشاره کرد به اون قسمتی که تو سایه بچه ها بودن و گفت شما که رفتید دنبال ماشین داشت با بچه ها بازی میکرد چشمم بهش بود ولی نمیدونم الان کجاست!!! زمین و آسمون رو سرم خراب شد. معصومه دخترم بچه اولمه و چند روز دیگه ۲ ساله میشه، تازه چند ماه بود که میتونست راه بره. با اضطراب و نگرانی زیاد تمام اون محل و خونه های گلی اطرافو گشتم. یعنی همه داشتن میگشتن. داد میزدم و صداش میکردم معصومه معصومهههه. ده دقیقه گذشت و هرجایی که فکرشو بکنید رو گشته بودیم. بغض گلومو گرفته بود، داد میزدم و نفسم بالا نمیومد. دنیا جلو چشمام سیاه شده بود و مغزم دیگه کار نمیکرد. شده بودم عین یه بچه ۶ ماهه که مادرشو گم کرده و زار زار گریه میکردم. یهو به ذهنم رسید، شاید زمانی که من رفتم سمت جاده تا ماشین پیدا کنم اومده باشه دنبالم و اونجا تو مسیر گم شده باشه. نمیدونم چطور ولی مسیر ۲۰ دقیقه ای تا جاده رو توی ۵ دقیقه دویدم و رسیدم به جاده . هر چی داد میزدم معصومه جواب نمیداد. یک ساعتی گذشت و از معصومه خبری نبود. نا امید شدم برگشتم سمت روستا. ۵۰ متری با روستا فاصله داشتم که چشمم دوباره خورد به همون چندتا گودالی که بار اول دیده بودم. گفتم خدایا نکنه اومده باشه و افتاده باشه تو یکی ازین چاله ها. اولی رو گشتم، خاک ها رو کنار زدم نبود، چاله دوم بزرگتر بود اما اونجا هم نبود. مونده بود یه چاله دیگه. میترسیدم برم سمتش. هم میترسیدم که نباشه هم میترسیدم که افتاده باشه اونجا. خدا رو هیچوقت تو زندگیم اینجوری با هق هق صدا نزده بودم، نایی تو پاهام نبود افتادم رو زانو و یواش یواش رفتم سمت چاله آخر. نگاه کردم دیدم بچه بی جونم افتاده اون تو😭 خاکا رو کنار زدم و دستمو بردم سمت صورتش که بکشمش بالا. زبونم لال شده بود و کُپ کرده بودم ‌ نگاش کردم دیدم حال نداره، چشماش نیمه باز بود و مورچه ها از سر و صورتش و دست و پاهاش بالا و پایین میرفتن . معلوم بود بچه یک ساعتی هست که افتاده بود تو چاله. معلوم بود انقدر گریه کرده بود و صدام کرده و جوابی نشنیده بود که داشت از حال میرفت‌. به هر سختی بود آوردمش بالا و تمیزش کردم. مورچه ها رو از رو دست پا و صورتش زدم کنار و صداش کردم . یواش با اون صدای خسته و ضعیفش گفت بابا😭 صدام که کرد بغضم ترکید. نشستم رو زمین و محکم تو بغلم فشارش میدادم. بچه ام جونی نداشت. یک ساعت تو اون چاله چه بلایی سرش اومده بود و من بی خبر بودم. عین بچه ها گریه میکردم و نگاه چشمای نیمه باز و لبای خشکش میکردم. دوباره آروم گفت بابا، بابایی😭بابایی . یهو از خواب پریدم و دیدم ۴ صبح شده و معصومه از خواب پریده و داره صدام میکنه بابا، بابایی آب آب...
احمد نوایی / سعیدیسم
کودک کشی همچنان ادامه دارد💔 #بیشرفها کانال سرباز جنگ رسانه#احمد_نوایی👇 ➺@ahmad_navaei [عضویت]
☝️ این متن بالا که خوندید فقط یه خواب بود، خوابی که دیروز صبح دیدم و با چشمای خیس باهاش بیدار شدم. اما توی غزه این پدر و مادرهایی که بعد از ساعتها و روزها آوار برداری با بدن بی جون و خونین بچه هاشون مواجه میشن خواب نیستن، یعنی دلشون میخواد که خواب باشن اما نه. خواب نیستن و بغض بچه هاشون هر روز و هر ثانیه داره خفه شون میکنه. اما فقط یه چیز میگن: الحمدلله حسبی الله و نعم الوکیل خدایا بغض از اسرائیل رو مثل بغض همین پدر مادرهایی که داغ دیدن و کاری از دست شون بر نمیاد تو دل ما بزار و به حرمت اشک مظلومانه این مردم، اسرائیل رو نابود بفرما. الهی آمین