زندگینامه #شهیداحمد_محمد_مشلب
اسم جهادی:غریب طوس
اسم مادر:سلام بدرالدین
شهرستان:نبطیه محله ی السرای سکونت میگزید
سن او ۲۱سال وتاریخ تولدش:۱۹۹۵/۸/۳۱میلادی
تاریخ شهادتش:۲۰۱۶/۲/۲۹
که باتوجه به تاریخ هجری قمری ۱۹ جمادی الاول۱۴۳۷
محل شهادتش:تل حمام روستایی در جنوب حلب
درجه علمی اش :فارغ التحصیل هنرستان امجاد است
نفرهفتم درلبنان ورشته اش تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک)است
آرامگاهش:محل شهدای شهر نبطیه است
شهید احمد محمد مشلب از دوران کودکی با عشق به اهل بیت در خانواده اش که منشأ این عشق به اهل بیت از آن هاست وبابخشندگی ومحبت تربیت شد وخوگرفت
در راه اسلام ناب محمدی گام برداشت واز نو نهالان تابزرگان را با حضرت مهدی (عج)آشنا کرد.
🌹کانال شهید الیاسی و شهید نظری🌹
❣ @ahmadelyasi1369 ❣
هدایت شده از عشق است ، آقام اباالفضل(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند مدافع حرم جوان
#شهید_احمد_مشلب
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
🌹قسمتی از وصیتنامه #شهید_احمد_مشلب🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
<<پروردگارا بگشای سینه ام را و آسان ساز کارم را و بگشای گره زبانم را تا بفهمند سخنم را>>
سلام بر حضرت زینب(س) ، سلام بر برادرش حضرت اباالفظل العباس (ع) .
سلام بر امام مهدی صاحب الزمان (عج الله) .
با آرزوی تعجیل در فرجش و درود بر نائب برحق صاحب الزمان امام خامنه ای و درود بر روح امام راحل بنیان گذار جمهوری اسلامی.
ودرود بر مرد مقاومت و استقامت سید حسن نصرالله ودرود ورحمت خدا بر اوباد.
قطعا شهادت گل رز زیبایی است که هنگامی که فکرمان به آن نزدیک می شود،آرزوی شهادت را مشاهده می کنیم.
آرزو داریم بوی خدا را استنشاق کنیم.
وهنگامی که رایحه الهی را استنشاق کردیم،صفات روحمان به جهان جاودانگی تراشیده می شود و این می تواند یک آغاز باشد.
بسیاری از ما ها از آنها درس شهادت را فراگرفته ایم،سعی کردند شهادت را برای ما تجسم کنند و بسیاری آرزوی شهادت می کنند و منتظر آن هستند.
ای برادرانم ای مجاهدان در راه خدا باید هرکدام از شما عنصر فعالی باشید تا پایان زندگی اش شهادت باشد.
وبخدا نمی سود پایان زندگی جز شهادت باشد .
دنیا را همه می توانند تصاحب کنند ولی آخرت را فقط با اعمال نیک میتوان تصاحب کرد.
میگویند که من این مصیر جهاد را طی کردم که خیلی ها فکر میکنند سخت است ولی اگر از دید خدایی بودن به آن بنگری جز آسانی در آن نمی بینی.
این راه ادامه ی مسیر کربلا است و ادامه میدهیم این راه را و در این مسیر گام برخواهم داشت.
برای مادرم که خون رگ هایم از اوست وبه تو هدیه میکنم دعایی همرا با لبخند برای پروردگارم .
مادرم
آیا می توان لحظه ای بهتر از شهادت به دست آورد ای نور چشمانم ،ای مهربان ،ای اولین کلمه ای که از زبانم خارج شد.
ای اولین آموزگار مکتب شهادت،ای کسی که در زمین با دستانش تکان خوردم ، ای کسی که مرا بزرگ مرد تا مردی از مردان صاحب الزمان باشم.
گرم ترین سلام ها به تو ای زن صبور .
ای کسی که بیشتر از من پرسیدی از راه شهادت و در این راه کربلایی تاکید داری .
تمسک جوی به قران و اهل بیت
مرا در دعایت فرا موش نکن که دعای تو مستجاب میشود و امید دارم که تو را در مقابل حضرت فاطمه سرمر زنان جهان رو سفید کنم.
خبر شهادتم خبر آسانی نیست برای تو ولی توکل برخدا دیدار ما در بهشت در کنار حضرت زینب (س) و اهل بیت.
ای مادرم صحبت با تو خیلی خوب است ولی وقت تنگ است.
مرا ببخش و از تقصیراتم بگذر.
مادرم دوستت دارم و تو خسته شدی و زحمت کشیدی تا مرا بزرگ کردی و می خواهم به تو بگویم:مثل حضرت زینب صبر کن . مثل
ام البنین که چهار پسر تقدیم کرد و صبور ماند و برای پسرانش ناراحت نشد برای امام حسین ناراحت شد.وتو یک پسر تقدیم کرده ای و هنوز پسران بیشتری باید تقدیم کنی و صبور باشی و قطعا تو باید صبور و مومن باشی چون تو ما را در این خط بزرگ کردی و چیزعجیبی برای تو نخواهد بود که پسرت شهید بشود.
تو بودی که برای شهید شدنم دعا کردی و مرا برای آن تربیت کردی.
پس صبور و مومن باش برایم دعا کن و همچنین مرا ببخش .
این چنین نیست که بخواهم به تو بگویم دوری سخت اس است.ولی دو باره هم دیگر را ملاقات میکنیم در بهشت . از من راضی باش و مرا ببخش و....نمیدان دیگر چه بگویم.
میخواهم تو هم مثل مادر دیگر شهدا صبور باشی و سرت را بالا بگیری که پسرت شهید شده.
قطعا خود مادرم هم میداند قلب پسر به مادرش نزدیک است و برای هم قلبشان تحت تاثیر قرار میگیرد همه چیز بین مادر و فرزند جداست.
او هر چقدر مرا دوست دارد من هم بیشتر دوستش دارم که مرا از بچگی بزرگ کرد و به اینجا رسید و قطعا خداوند پاداش این زحمت را به او خواهد داد و نمیدانم چطور خواهدشد وقتی در منطقه کوچک و بزرگ بگویند:پسرت شهید شده...چگونه گریه خواهد کرد.
<<دوستت دارم>>
پدر عزیزم
سلام بر تو ای مرد راستگو ای رفیق ،ای کسی که عشق به اهل بیت را به من یاد دادی.
از تو ممنونم ،زیرا تو بودی که این راه را به من نشان دادی.
پدر از تو طلب بخشش میکنم اگر زمانی برای تو کم گذاشتم،اگر روزی به تو بد کردم پدز مراببخش.
به پدرم بگوید درست است که من از تو دورم و تو از من دور هستی و فقط با تلفن با هم در ار تباط هستیم،ولی دل هایمان نزدیک است.
تو خود می دانی چگونه است و ما همیشه به هم فکر میکنیم،درست است که بین ما دوری است ولی من تو را خیلی دوست دارم.
خیلی برای من عزیز هستی مرا ببخش ،برایم دعا کن که مطمئنا تو صبور خواهی بود ، زیرا تو هنگامی این مسیر را پیمودی که هیچ کس در این مسیر گام نگذاشته بود و تو متوقف نشدی و باید من هم راه تورا ادامه میدادم و کار تو را تمام میکردم.
<<مرا ببخشم برایم دعا کن>>
🌹کانال شهید الیاسی وشهید نظری🌹
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
🌹زندگینامه شهید مدافع حرم #محمد_معافی🌹
شهید "محمد معافى" او را با نام جهادی "صابر" میشناختند که متولد شهرستان نکا و اصالتا اهل استان مازندران بود. این شهید مدافع حرم در 30 دى ماه 96 در شهر البوکمال واقع در استان دیرالزور سوریه در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به دوستان شهیدش پیوست. شهید معافی متولد سال 61 بود که در 35 سالگی به شهادت رسید. از شهید محمد معافی پسری 9 ساله بهاسم "ابوالفضل" و دختری 2 ساله بهنام "حنانه" به یادگار مانده است
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
سردار مرادی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس:
شهید «محمد معافی» عزیزی کمنظیر بود که ولایتپذیر بودن و ولایی عمل کردن این شهید بزرگوار از وی مرد بزرگی ساخته بود که با این شهادت همواره جاودانه شد.
این فرمانده دوران هشت سال دفاع مقدس گفت: شهادت آرزوی دیرینه و همیشگی این شهید بزرگوار بود و تقدیم چنین دلاوری به جامعه، اسلام و اهل بیت (ع) بیانگر اخلاص در عمل است.
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
کُلِنا فِداک یا زیِنب...
🌹 #زندگینامه_شهید_عباس_کردانی🌹
شهید مدافع حرم عباس کردانی درسحرگاه 20اسفند ماه سال 1358درشهراهواز دیده به جهان گشود.
اوهفتمین فرزند خانواده ای متدین واز نظر اجتماعی متوسط بود .ازدوران نوزادی باهمه همسالان وحتی برادرانش فرق داشت،شیطنت وبازیهای کودکانه اش به دفاع از کودکان ضعیف تر محله می انجامید ،واین روحیه اورا درآغاز دوران نوجوانی به بسیج محله کشاند.
ازهمان دوران سادگی را درپوشش وظاهرو بهره گرفتن از دنیا را برای خود برگزید .
به گفته ی خانواده اش در تمام کودکی و نوجوانیش همیشه در پی ساختن بمب و وسایل آتش زایی بود که فکر میکرد می تواند به نوعی به بسیج خدمت کند.
روزی او را درحالی یافتند که پشت بام خانه را به خطر ساختن یک بمب دستی به آتش کشیده بود
روحیه ی بسیجی شهیدعباس اورا به خدمت در شغل سپاه انقلاب اسلامی کشانده بود ولی هرگز نتوانست بنا به دلایلی به استخدام سپاه در بیاید و نیروی پاسدار شود
رشادت و لیاقت وی سبب شد که پس از مدت اندکی که به عرصه فرماندهی آموزشی نیروهای بسیج شهر اهواز گام بگذارد.او از مربیان بسیجی بنام اهواز بود و در اکثر دوره های اموزشی و عملیاتی حضوری فعال داشت و حتی در یکی از این دوره ها در یک عملیات اموزش در اثر یک انفجار شنوایی یکی از گوش هایش رو از دست داد
عشق و اردات وی به اباعبدالله (ع)،قلب پراوج اورا آنچنان انباشته بود که هرسال به همراه عده ایی ازهمراهانش به سوی حرم شش گوشه ی سالار خویش پر می کشید .ودر این راه فقیر نوازی ویتیم نوازی بی ریای او شهرت همراهانش شده بود وی اغلب ماه مبارک های رمضان را در جوار مرقد مولا و پیشوایش امیرالمؤمنین بود و در انجا به عبادت و روزه و تفکر و حتی خدمت به زوار می پرداخت
شهید عباس خادم حرم ابا عبدالله اورابه حفاظت وعملیات مستشاری دوساله درکربلا ی معلی سوق داد .
او علاقه بسیار زیادی به حضرت عباس و حضرت زهرا داشت و هرجا روضه این دو بزرگار بود ولو 5 دقیقه در روضه شرکت میکرد.او در بسیاری از هیئت های شهر هم فعالیت کرده بود.
به خانواده های فقیر و یتیم سرکشی می کرد و انها را اطعام میداد، او هیچ چیز را از این دنیای مادی برای خودش نمی خواست و همیشه سعی در بخشش به یتیمان و فقرا داشت.مانند مولایش علی در زمان بیکاری و وقتی اهواز بود کشاورزی می کرد.
او در برخی مدارس هم مشغول تدریس برخی دروس :
ازجمله ،دفاعی ،دینی ،عربی بود.
بسیاری از دانش اموزان و سربازان زیردستش و حتی همکاران و دوستانش مجذوب و تحت تأثیر وی قرار می گرفتند.
وی حتی باوجود اصرار خانواده تجرد را برگزید چرا که خود را وقف عشق وارادتش به ولایت فقیه می دانست وسرباختن آستان ، ایشان رابرهرچیز دیگر دراین دنیا ترجیح می داد.
او بسیار کم حرف بود و بیشتر شنونده بود ولی همان حرف های کمش هم واقعا پند دهنده و تکان دهنده بود.
اما درنگاه آخر مولایش حسین (ع)به حرم وحریم حضرت فاطمه صغری ومظلومیت مردم سوریه اورا به دفاع ازحریم حضرت ارباب (ع)کشاند.
وسرانجام درسحرگاه 19 بهمن سر به سجده بر پای سرور شهیدان به فیض رفیع شهادت نائل شد
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
🌹 #ویژگی_های_اخلاقی_شهید_عباس_کردانی🌹
از کودکی برای نماز به مسجد می رفت. در نوجوانی اکثر مواقع برای خواب از حصیر استفاده می کرد و روی رختخواب نرم نمی خوابید.
نقل از خواهر شهید
.
.
اگر می خواست در مورد اشتباهی تذکر بدهد با احادیث و روایات این کار را می کرد؛ و یا به من که خواهر بزرگتر بودم پیامک می داد و می گفت به خواهرهای کوچکتر تذکر بدهم. هرگز به صورت مستقیم تذکر نمی داد. هرگز با عصبانیت و ناراحتی صحبتش را بیان نمیکرد.
نقل از خواهر شهید
.
.
روی بحث ولایت فقیه حساس بود و در هر شرایطی از رهبر حمایت می کرد و اجازه توهین به کسی نمی داد.
نقل از خواهر شهید
.
.
روی رعایت حق بیت المال تأکید می کرد ؛ اگر وسیله ای را از جایی به امانت می آورد، ابداً اجازه دست زدن به آن را به ما نمی داد و تأکید داشت که نباید ازآن استفاده شخصی کنیم.
نقل از خواهر شهید
.
.
دائم الذکر بود. هر وقت به چهره او نگاه می کردیم متوجه می شدیم لبانش به آرامی در حال تکان خوردن است.
نقل از خواهر شهید
.
.
آنقدر محجوب بود که حتی در جلسات خواستگاری هم سرش را به سختی بالا می آورد. گاهی من و خواهرانم در خیابان حرکت می کردیم و او هم از مقابل ما در همان خیابان حرکت می کرد. ما او را می دیدیم ولی عباس آنقدر سرش پائین بود که ما را نمی دید و می گذشت.
نقل از خواهر شهید
.
.
بسیار سجده میکرد، اغلب دعای کمیل با هم به حرم علی ابن مهزیار اهوازی میرفتیم. از اول دعا تا اخر دعا سر به سجده میگذاشت و اشک میریخت .
نقل از دوست شهید
.
#مدافعان_حرم
#شهدای_مدافع_حرم_خوزستان
#شهید_عباس_کردانی
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
🌹 وصیت نامه ی #شهید_عباس_کردانی🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عندربهم یرزقون
(ای پیامبر) مپنداریدآن کسانی را که در راه خدا کشته شده اند ،مردگانند،بلکه زنده اند ونزد پروردگارشان روزی می خورند.
آنکه را ادعای خدائی می کند
باید کاری درخُورِ این مدعاکند
قال رسول الله (ص): هرکس صدای فریادخواهی مظلومی را بشنودوبه یاری او نشتابدمسلمان نیست .
پس از اقرار به وحدانیت خدای تبارک وتعالی وشهادت به کلمه لا اله الا الله واشهدان محمد رسول الله واینکه قران کتاب آسمانی وکلام خدای تبارک وتعالی می باشد شهادت می دهم فاطمة الزهرا سلام الله علیها بنت رسول الله (ص)صدیقة الله الکبری وحجت الله الاکبر علی الائمه (علیهم السلام) می باشد وپس از آن شهادت می دهم علی ابن ابیطالب امیر المومنین (ع) وحجت خداوند وصی رسول الله (ص) می باشد وپس از آن حسن بن علی (ع)وحسین بن علی (ع)وعلی بن الحسین (ع)ومحمد بن علی (ع)وجعفر بن محمد(ع) وموسی ابن جعفر (ع) وعلی ابن موسی (ع) ومحمد بن علی (ع) وعلی بن محمد (ع) والحسن بن علی (ع) والحجته بن الحسن (ع) قائم المنتظر (عج) اوصیاء وحجت خداوندوتبارک وتعالی برمن وهمه ی خلائق خداوند تبارک وتعالی هستند.
اما بعد از اقراربه وحدانیت خداوند یکتا ونبوت رسول الله ووصایت ائمه اطهار(علیهم السلام) با بصیرت در راه خدا قدم نهادن وبرای خدا ازسرزمینم هجرت نمودم تا جهاددرراه خدای تبارم وتعالی را بجای بیاورم و به فریاد خواهی مظلومان بشتابم وبه ندای حسین زمانم امام خامنه ای لبیک گفته باشم .واز خدا خواسته ام همچون سیدالشهداء ویارانش آنچه توان دارم قطعه قطعه شهید شوم واگر شهادتم همراه با اسارت باشه چه بهتر که نشانی از عمه سادات زینب کبری س به یادگار داشته باشم ،از خداوند می خواهم جنازه ای ازحقیر باز نگردد وهمچون حضرت زهرا (س) بی قبر ونشان باشم وامیدوارم کسی برای جنازه ام که به وطن باز گردد تلاش نکند .
اگرهم سفارش ائمه علیهم السلام برای نوشتن وصیت نبود قطعا وصیتی نمی نوشتم اما به دوستان ،برادران وخانواده ام سفارش می کنم آنانکه از روی بی بصیرتیودنیا خواهی سخن گزاف می گویند وولایت مقام معظم رهبری امام خامنه ایی را قبول ندارند وشهادت مدافعان حرم این امت حزب الله رازیرسوال می برند در تشییع (اگرجنازه ایی بود )وتدفین ویا مراسمات ختم حضورپیدانکنند وهمینطورمی خواهم برایم گریه نکنند به خصوص خواهرانم .
خواهران وبرادرانم به تسلیت گویندگان تبریک وتهنیت گویند چرا که من شهیدم وامیدوارم هنگام ظهور وقیام حجت ابن الحسن (ع) بیایم با سپاهی از شهیدان .
از خواهرانم میخواهم با حجابشان ،اخلاق،ورفتارشان الگوی فاطمی باشند برای دیگران.
از پدرم میخواهم در فراغم صبرکند .
از دوستانم می خواهم درمراسمات مرا یاد کنندوقطعا درانتظار آنها خواهم ماند واگر جنازه ایی داشتم قطعا غسل وکفنم نکنید با لباس رزم دفنم کنید ومجدداً می گویم اگر پس ازاسارت شهید شدن جنازه ام را مبادله نکنید .
این وصیت برای آنهایی که به حقیرارادت داشته اند نوشته ام .
عباس کردانی
94/10/26
سوریه .حلب.شهرصنعتی شیخ نجار
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
🌀شهیدتاریخ وروز وجای شهادتش رو یکماه قبل ازشهادتش اعلام کرد
از زبان دوست شهید 👇
🔶 #شهید_عباس_کردانی از قبل میدانست که در چه روزی و در کجا شهید میشود که این ماجرا را در خوابی که امام رضا را میبیند متوجه میشود و این ماجرا را به صورت خصوصی به چند تن از دوستانش اعلام میکنید
یه روز بعد از دومین اعزامش که بنا به دلایلی به اهواز برگشته بود گفت که فلانی این سفر اخرمه و دیگه برنمیگردم (البته من از کارهایش متوجه شده بودم که مقداری عوض شده بودن) بهش گفتم تو چطور اینو میگی سفر اخرته؟منظورت اینه که دیگه برنمیگردی یا اینکه شهید میشی؟
سرشو تکون داد و گفت اره شهید میشم بهش گفتم بیخیال بابا این که حرفیه که میزنی که یدفعه گفت خواب دیدم خواب امام رضا رو دیدم و امام رضا که دروغ نمیگه
من تعجب کردم ولی یدفعه بهم گفت که پارسالم بهت گفته بودم سال اخرمه و شهید میشم که یدفعه یادم اومد و عباس تو روز 19 بهمن در ارتفاعات نبل و الزهرا به شهادت رسید🔶
در آخر شهید در تاریخ ۹۴/۱۱/۱۹ در عملیات آزادسازی دو شهر نبل والزهرا در اثر اصابت تیر به سینه اش به شهادت رسید و پیکرش حدود چهار روز در محل ماند. زمانیکه پیکر به دست ما رسید جز ناحیه ای که تیر خورده بود ، مابقی سالم بود.
شهید 4روز به حالت سجده قرارداشته بود وبوی بسیار خوبی ازپیکر، اون محل رو فراگرفته بود.
آرامگاه شهید دراهواز بهشت آبادان قطعه مدافعان حرم است.
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
🌹 #زندگینامه_سردار_شهید_محمد_مهدی_حمیدی🌹
قائم مقام فرمانده گردان زرهی لشکر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
در اول فروردین 1346 ه ش در روستای حسن آباد دربخش میان جلگه شهرستان نیشابور به دنیا آمد. در کودکی توسط پدرش در منزل قرآن را آموخت و با آن آشنا شد. دوران ابتدایی را در مدرسه نوید مشهد مقدس از سال 1352 شروع کرد و در سال 1358 به اتمام رساند.
خواهرش در مورد خصوصیات اخلاقی وی در دوران کودکی می گوید: او همه را دوست داشت و خیلی مهربان بود در منزل با همه شوخی می کرد و با این که کودک بود تمام مسائل را درک می کرد. تحصیلات راهنمایی را در مدرسه خواجه نصیر الدین طوسی آغاز کرد. به علت فقر مجبور شد سر کار برود. به طوری که به کار بیشتر علاقه نشان می داد و دوست داشت به هزینه خانواده کمک کند. روزها به کار گلدوزی و خیاطی می پرداخت و شبها وقت فراغت خو را در مسجد می گذراند. به قرآن و نماز علاقه داشت و زیاد به جلسات مذهبی رفت و آمد می کرد و بیشتر نمازش را با دوستانش در مسجد می خواند. بعد از انقلاب با وجود سن کم گاهی در تظاهرات شرکت می کرد.به مطالعه کتابهای علمی و مذهبی و تاریخی علاقه خاصی داشت و کتابهای به یادگار مانده از ایشان، بیشتر کتابهای پند و اندرز است
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
برادرش محمد علی در مورد علت جبهه رفتنش می گوید: شهید از زمانی که برادرم رضا در سال 1361 به جبهه کردستان رفت و من به جبهه خرمشهر و نیز دو تا از دامادهایمان نیز به اتفاق پدرم در جبهه بودند، علاقمند شد که او هم به جبهه بیاید.مهدی از زمانی که خودش را شناخت، اکثرا با بچه های جبهه و جنگ بود و با غیر اینها سابقه دوستی نداشت. رابطه اش با همسایگان و خویشان خیلی خوب بود. مردی معاشرتی، خوش برخورد و با افراد مزاح می کرد. به پاسداری و خدمت به اسلام علاقه خاصی نشان می داد. با دختر عمویش ازدواج کرد. پدرش در مورد ازدواج وی می گوید: بنا به خواست خود به خواستاری رفتیم. گفت: من دختر عمویم را می خواهم. این مسئله با عمویش در میان گذاشته شد و ایشان بدون مشورت با کسی و فقط با استخاره موافقت کرد. به ما گفت استخاره کردم و این آیه آمد: من المومنین رجال صدقو ما عاهد الله علیه...
شهید با وجود سن کم و تحصیلات پایین در مدت کوتاهی توانست خودش را به پست معاونت فرماندهی گردان زرهی در لشر 5 نصر رساند که اینها همه به عشق و علاقه او به خانواده و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بر می گردد. در عملیات کربلای 5 در جاده شلمچه که زیر آتش مستقیم دشمن بود، زیر آن آتش با راحتی و آرامش، تانکها را جا به جا می کرد. در همان عملیات مجروح شد که هیچ اهمیتی به مجروحیتش نمی داد و در همان حال کار می کرد. اولین بار در سیزده سالگی به جبهه اعزام شد. حدود پنج ماه بسیجی و سیزده ماه به عنوان پاسدار رسمی حضور داشت که در این مدت پنج مرتبه مجروح شد. با برادران بسیجی و پاسدار رابطه خوبی داشت و از فرماندهان اطاعت پذیری زیادی داشت. رفتارش مردانه و دوستانه بود. از نظر عقیدتی و مذهبی در حد بالایی بود. دعای توسل او قطع نمی شد. گریه های او دیگران را به گریه می انداخت. موقع کار دعا را هم همان جا انجام می داد. او در تشکیل جلسات مذهبی فعالیت زیادی داشت. هنگامی که در مشهد بود، از خانواده سربازانی که در جبهه بودند خبر می گرفت و خبر خانواده هایشان را به آنها می رساند. سرانجام این سردار ملی وافتخار آفرین در 3 اردیبهشت 1366 در عملیات کربلای 10 در جبهه بانه بر اثر اصابت ترکش به پهلوی چپ و پای راست به شهادت رسید. مادرش می گوید: بعد از اینکه خبر شهادت مهدی را شنیدم، دو سه بار گفتم برویم به سردخانه. ما را غروب به سردخانه بردند. وقتی رفتم دیدم انگشترش به دستش است، انگشتر را در آوردم و به پسر بزرگم دادم. رویش را بوسیدم و گفتم خدایا! قبول کن این را. در راه تو و امام حسین دادم. خودت قبول کن.
پیکر شهید حمیدی به بهشت رضای مشهد انتقال یافت و در آنجا به خاک سپرده شد. از وی فرزندی به یادگار نمانده است.
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
هدایت شده از عشق است ، آقام اباالفضل(ع)
#سردار_شهید_محمد_مهدی_حمیدی:
توصیه ام به شما این است که تا آخرین نفس از #روحانیت_متعهد و از #خط_ولایت_فقیه که همان استمرار حرکت انبیا و خداست، جدا نشوید
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
🌹 #زندگینامه_شهید_مسلم_حیزاب 🌹
پدر شهید مسلم خیزاب اظهار کرد: مسلم اوایل جنگ به دنیا آمد و کودکیاش همزمان با هشت سال دفاع مقدس بود؛ از همان بچگی علاقه شدیدی به امام داشت و بعدها هم حضرت آقا را به عنوان مرجع تقلید انتخاب کرد.
وی با اشاره به ویژگیهای شاخص شهید خیزاب از شهدای مدافع حرم افزود: این فرد در دوران دانشآموزی، در کل منطقه ما نمونه بود و هنوز هم کسی در سطح او پیدا نمیکنید.
خیزاب خوشرویی، مهربانی و خانواده دوستی را از دیگر ویژگیهای این شهید دانست و گفت: در مورد کار جدیت داشت، حتی در وصیتنامهاش به همکاران گفته بود در ساعت اداری به مراسم ترحیم من نیایید و در صورت آمدن، مرخصی بگیرید.
پدر شهید خیزاب ادامه داد: زمانی که درسش تمام شد، خودم پیشنهاد فعالیت در سپاه را دادم و او هم استقبال کرد؛ اینگونه بود که وارد سپاه شد و همیشه از این انتخاب راضی و خوشحال بود.
خیزاب با اشاره به مجروحیت فرزندش گفت: چندسال قبل طی درگیریهای سپاه با گروهک پ.ک.ک دچار مجروحیت شد و چند ترکش به او اصابت کرد.
وی ادامه داد: ما زمانی که از مجروحیتش باخبر شدیم، تقریباً بهبود پیدا کرده بود و متوجه شدیم در نشست و برخاست دچار مشکل میشود و اصلاً نگذاشت ما مطلع شویم؛ وقتی پرسیدیم چرا خبر ندادی؟ در جواب گفت، «شما نمیتوانستید کاری کنید و به همین خاطر فقط باعث ناراحتی شما میشدم».
پدر شهید مسلم خیزاب دفن پیکر فرزند شهیدش را غیر از شهر قهجاورستان که از توابع اصفهان و زادگاه شهید است، بسیار سخت خواند و تصریح کرد: مسلم در وصیتنامه محل دفنش را گلستان شهدای شهر اصفهان ذکر کرده بود، به همین جهت و علیرغم اصرار همشهریان، طبق وصیتنامه پیکر را در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپردیم.
وی در پایان شهادت فرزندش را مدال افتخاری بر سینه خود دانست و تأکید کرد: پسرم سرباز اسلام بود، خود من هم رزمنده دفاع مقدس بودم، در حال حاضر به خوبی موقعیت مملکت و اسلام را میدانیم و مطیع امر مقام ولایت و جان برکف این انقلاب، هر زمان که امر ایشان صادر شود در صحنه حاضر هستیم.
شهید پاسدار مسلم خیزاب از رزمندگان اصفهانی مدافع حرم حضرت زینب(س) حین انجام فعالیت مستشاری در درگیری با گروههای تروریستی تکفیری در شمال غربی سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
🌹قسمتی از #وصیتنامه _شهید_مسلم_خیزاب🌹
تمامی امور زندگی حق واگذار نموده و توکلم تنها بر آستان باری تعالی بوده و تسلیم امر او بوده و بر تمامی اتفاقات زندگی ام راضی بوده و از اون تشکر می نمایم.
پس از حمد و ثنای الهی ، تمامی امور زندگی حق واگذار نموده و توکلم تنها بر آستان باری تعالی بوده و تسلیم امر او بوده و بر تمامی اتفاقات زندگی ام راضی بوده و از اون تشکر می نمایم.
آرزوی دیرینه ام شهادت با دشمن ترین دشمنان خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) و در میدان نبرد با آنها پس از زیارت کربلا و عتبات بوده که امیدوارم به آن برسم ولی چنانچه مشیت الهی غیر از این بود، امیدوارم در حال عبادت و در بهترین حالات ارتباط عبد و معبود از دنیا بروم.
اگر شهید شدم مرا در گلستان شهدای اصفهان دفنم کنید و در مراسم هایم هرچه همسرم فرمود را انجام دهید که او بهتر از هرشخصی مرا و علایقم را میشناسد.
کفن با پول خمس داده خریده ام و در خانه دارم،مرا در همان کفن کنید و اگر امکان داشت مرا در خانه خود بشویید و راضی نیستم افراد غیر مرتبط جنازه ام را ببینند و سعی کنید اگر زحمت نبود پنجشنبه یا جمعه مرا به خاک بسپارید.
به فرمانده لشکرم بگویید که شهادت دهد که هر چه آنچه در توان داشتم صرف کردم که هر آنچه در توان داشتم صرف کردم تا مایه عزت و اقتدار لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام) باشم و شفاعت مرا در آخرت نزذ حضرت سید الشهداء (علیه السلام) بنماید.
بر روی سنگ قبرم بنویسید که ?”تشنه نابودی صهیونیست ها بوده و هستم و بهترین روزم ، روز نابودی صهیونیست هاست”?.حاضر نیستم که هیچ کس برایم مشکی بپوشد و عزا نگه دارد و کار خیری را به تعویق بیاندازد و راضی نیستم که همکارانم از وقت کاری خود زده و در مراسم من شرکت کنند.
پدر و مادر عزیزم مرا به خاطر بدی ها و خطاهایم حلال کنید که هر آنچه از محبت اهل بیت (علیه السلام) و دوستی و علاقه به اسلام و انقلاب و رهبر عزیز دارم بواسطه شماست.
همسر عزیزم و با کرامتم اولا مرا به خاطر همه بد اخلاقی ها و اشتباهاتم حلال کنید و دوما سعی کنید مایه آبروی من مثل قبل باشید و همواره بیاد شهداء و خانواده آنان باشید و گوش بفرمان رهبر فرزانه انقلاب باشید و از سختی ها نهراسید که خداوند همواره با ما بوده و هست و گاه تا لبه پرتگاه مرا برده و زندگی ما را در آزمون های سخت قرار داده ولی همواره حامی ما و یاور ما بوده است.
فرزند نازنینم بدان که شما را بسیار دوست می داشتم و مرا بخاطر همه کمبودهای حضوری و مادی حلال کن و امیدوارم که خدا شما را مانند حضرت علی اکبر (علیه السلام) در پناه خودش حفظ نماید. دست از نماز و دعا و قرآن بر ندار تا هیچ گاه محتاج خلق ضعیف نشوی و بدان خدا ما را تنها نمیگذارد و از رگ گردن به ما نزدیکتر است و ما با وجود خدا بسیار ثروتمندیم.
خواهران و برادر عزیزم مرا بواسطه بدی هایم حلال کنید و شما را به صبر ، روزه و نماز سفارش میکنیم و اینکه خدا را یاد آورید که خدا بر تمام افعال و اعمال ما ناظر و حاضر است پس مجالس خود را به نور قرآن گرم کنید و نگذارید شیطان و لشکرش بر مجالس شما حاکم باشد و شما را سرباز خود قرار بدهد و به خدا پناه ببرید و بر او توکل کنید و همواره در لشکر خدا بندگی و اطاعت کنید.
همکاران و دوستن عزیزم، از خدا بخواهید ثواب همه مجاهدتها و رشادهتهای لشکریان حسین (علیه السلام) را در همه جا و همه حالات هم رتبه و هم درجه و هم مقام شهدای عزیز بدر و احد و خندق و صفین و جمل و کربلا قرار دهد و ما را از زمره بهترین یاوران ولایت و امام عصر (عج) بر شمرد و نگذارید که پرچم عزت و اقتدار اسلام و انقلاب عزیز لحظاتی از سرافرازی بایستد و مایه عزت و آبروی لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام) باشید و امیدوارم که خداوند شهادت مرا در گردان حضرت زهرا (س) رقم بزند و مرا نوکر و خادم بهترین یاران علی (علیه السلام) قرار دهد.
و تا آخرین لحظه دست از حمایت ولی و رهبر عزیزم بر نداریم و عاقبت به خیر شویم و نزد بنیانگذار کبیر انقلاب و اسلام ناب محمدی (ص) در ایران اسلامی رو سفید باشیم و در نزد شهدای دفاع مقدس سربلند و راست قامت محشور شویم ان شا الله…
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
هدایت شده از عشق است ، آقام اباالفضل(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای سوریه رفتن و وداع آخر #شهید_مسلم_حیزاب از زبان همسر شهید😔😔
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
🌹 #زندگینامه_شهید_مهدی_صابری🌹
نام و نام خانوادگی: مهدی صابری
تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴
تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
سمت: فرمانده گردان حضرت علیاکبر (ع) از تیپ فاطمیون
مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت اما فرمانده توانای گروهان حضرت علیاکبر (ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود، تیپی که امروز تبدیل به لشکر شده است. در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوقالعادهای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندیهای جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به شهادت رسید.
شهید صابری، یکتنه هر کاری انجام میداد به قول معروف همه فن حریف بود، از آشپزی در هیئت گرفته تا کارهای امدادی، فنی، مخابراتی و اقدامات تخصصی عملیاتی. همیشه سنگ تمام میگذاشت. برایش فرقی نداشت کجا کار میکند، با کدام تیم شریک است یا کاری که میکند چه چیزی است. هرجایی که بود بهترین بود. بعد از شهادت او، سنگینی جای خالیاش روی دوش خیلیها حس شد. اینها را پدر شهید «مهدی صابری» میگوید.
همه او را به یک دلبستگی خاص میشناختند؛ آن هم حُبّ حضرت علیاکبر (ع) بود. هر جا که به نام علیاکبر (ع) مزین بود مهدی صابری هم یکگوشه آن مشغول بود. فرقی نداشت هیئت محلیشان باشد یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون. برای همین وصیتش را بعد از بسمالله با «یا علیاکبر ِ لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه برگردد، همین هم شد. روز شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند. پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای لشکر فاطمیون همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با حضور مردم شهر مقدس قم تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
🌹قسمتی از #وصیتنامه_شهید_مهدی_صابری🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
یاعلی اکبرلیلا؛
عشقت میان سینه من پاگرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دل ها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالا گرفته
عمریست آقاجان دلم از دست رفته / پایین پای مرقدت مأوا گرفته
گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب / شش گوشه هم با نور تو معنا گرفته
از کودکی آواره روی تو هستم / دست دلم را حضرت زهرا گرفته
مانند جدت رحمة للعالمینی
حیف است دست خالی مرا را نبینی
امروز 3 شنه 5 اسفند 1393 مصادف با سالروز ولادت بانوی دمشق؛ عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) دست به قلم شدم تا سیاه مشقی به نام "وصیت نامه" بنویسم.
خدایا!
خدای من ؛ خدای خوب و مهربانم...خیلی خیلی قشنگ تر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب می شه ، فکر می کنم.
روسیاهم. روسیاهم که با 25 سال سن نتونستم تو رابطه ی عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه ی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم.
ازت ممنونم ؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی ؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر، فراوانتر محب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه وآله السلام...
ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازه ی زمانی قرار دادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی ؛ نمونه اش حب شهزاده علی اکبر (علیه السلام) عنایت کردی.
الهی ؛ أنت رب الجلیل و أنا عبدک الذلیل... "خدایا ؛ من رو بپذیر"
برهمگان واضح و مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و خواهران عزیزم این دست نوشته را می خوانید من دیگر در بین شما نیستم!
می خوام کمی راحت تر و خودمانی تر بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم.
و امّا
روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم.
پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم!ممنونتم...
روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً اربا! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده! همیشه هم آرزو داشتم این روضه ها همه به سرم بیان! خداکنه! یعنی می شه؟
رسیدن به سن 30 سال ؛ بعد از آقا علی اکبر(ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی اکبر(ع) اصلاً نمی تونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علی اکبر(ع) نمی خوام! چقدر خوب می شه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب می آیند بالا سرم تن تکه تکه ام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهت های تو بدن من و شهزاده علی اکبر(ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند! خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم.
پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر!
خواهرای خوبم؛ حجاب حجاب حجاب!
مامان دوستت دارم
بابا دوستت دارم
...
بابا، مامان، سرتون رو جلوی ارباب و بی بی لیلا بالا بگیرین.
هزار تا مثل من نه که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی آقا علی اکبر (ع)
اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهل بیت علیهم السلام شدید همتون.
براتون از خدا اجر جزیل و صبر جمیل می خوام.
یاعلی اکبر
سلام من رو به همه آشنا و در و همسایه برسونید!
سه شنبه 5/اسفند/1393
مهدی صابری
❣کانال شهید الیاسی و شهید نظری❣
https://eitaa.com/ahmadelyasi1369