eitaa logo
آقای اجرا | سید احمد وحیدی
29هزار دنبال‌کننده
652 عکس
260 ویدیو
28 فایل
🙋سیداحمدوحیدی هستم (قاری،مداح،مجری) قراره این موارد رو خیلی ساده بهت اموزش بدم آموزش مداحی🎙 قرائت قرآن🤲🏻 ترحیم خوانی🖤 اجرا در عروسی مذهبی اگه سوال داشتی اینجام 👇 (آی دی ادمین پاسخگو) @malakoott
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز، زین خرابِ غم آباد می‌روند جمعی که هفتۀ دگر از یاد می‌روند این زندگی حلالِ کسانی که در جهان آزاد زیست کرده و آزاد می‌روند چون غنچه چند تنگدل از غم نشسته اند آنان که همچو گُل همه بر باد می‌روند با غم ندارد ارزشی این عمر و ای خوشا آنانکه شاد زیسته  و شاد می‌روند از فَرِ عشق باد صبا و نسیم صبح با دسته گل ، به تربتِ فرهاد می‌روند بیدادگر مباش به یاران ، که بندگان چون (گلشن) از دَر تو ز بیداد می‌روند 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
من بهشتم را همین جا توی دنیا دیده ام در فروغ چشمهایش موج دریا دیده ام ترسم از این است آید تا جهنّم دیدنم بس فداکاری ازاین خورشید پویا دیده ام خواب شیرین است ، امّا مادرم را تا سحر.... بر سرِ بالین خود شبها به احیا دیده ام هرکجا حتّی مقصّر بوده ام در زندگی بارها حامیِ خود من در قضایا دیده ام یار دیرینی که هر جا غم اسیرم کرده بود بهر غمخواریِ خود او را مهیّا دیده ام هرچه دارم از همین چادر نماز مادر است من که آن را تاکنون مافوقِ اشیا دیده ام کاش میشد عمرِخود را هدیه می دادم به او تحفه ای ناقابل از خیلِ هدایا دیده ام سجده ام زیباست،گر مقصد بوَد پاهای تو من بهشتم را همین جا توی دنیا دیده ام   👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه خاموش من همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار در صداقت برتر از آیینه‌ای در رفاقت باده‌ای بی کینه‌ای ای سپیدار بلند و بی پایدار می‌برم نام تو را با افتخار هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر رحمت بارانی روشن تبار مهربانی از مانده یادگار ای پدر بوی شقایق می‌دهی عاشقی را یاد عاشق می‌دهی با تو سبزم، گل بهارم ای پدر هر چه دارم از تو دارم ای پدر 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
🌺🍃 اگر فایده نمی رسانی ضرر هم مرسان اگر خوش نمی سازی غمگین هم مکن اگر حمایت نمیکنی تخریب هم مکن اگر با خوشبختی کسی خوش نمی شوی حسادت هم مکن 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
🌺🍃 📚مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه... یک روز قرار شد والیبال بازی کنیم، من کتانی نداشتم. به یکی از رفقای ابراهیم که کتانی چینی قدیمی پایش بود گفتم: کتانی ات را بده من برم توی زمین. دمپایی خودم را به او دادم و کتانی اش را گرفتم. مشغول بازی شدیم. بعد از بازی دیدم که او رفته. من هم به خانه برگشتم. هنوز ساعتی نگذشته بود که دیدم ابراهیم به درب منزل ما آمد. با خوشحالی به استقبالش رفتم. گفتم: چه خبر از این طرفا؟! بی مقدمه گفت: سعید، خدا توی قیامت از هر چی بگذرد از حق الناس نمی گذرد. برای همین توی زندگی مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه. بعد ادامه داد: تا می تونی به وسیله ای که مال خودت نیست نزدیک نشو. خیلی مراقب باش! گفتم: آقا ابرام من نوکرتم. چشم. راستی این رفیقت که کتونی ازش گرفتم، نمی دونم کجاست. قبل از پایان بازی رفت.... (شهید ابراهیم هادی خیلی روی حق الناس حساس بودند) 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃 روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند مي‌رود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد. هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟!  مرد فقير که اين را مي‌شنود قصد رفتن مي‌کند و با خود مي‌گويد وقتي صاحب‌خانه بر سر مال خود با اعضاي خانواده‌اش اين طور دعوا مي‌کند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟! از قضا در همان زمان در خانه باز مي‌شود و مرد ثروتمند از خانه بيرون مي‌زند و فقير را جلوي خانه مي‌بيند. از او مي‌پرسد اينجا چه مي‌کند؟ مرد فقير هم مي‌گويد کمک مي‌خواسته اما ديگر نمي‌خواهد و شرح ماجرا مي‌کند. مرد غني با شنيدن حرف‌هاي او، لبخندي مي‌زند، دست در جيب مي‌کند مقداري پول به او مي‌بخشد، و مي گويد: حساب به دينار، بخشش به خروار از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را مي‌بخشند. 👉 🍃 🌺🍃 ✅️کانال ترحیم خوانی🥀🖤 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
تو شعر ناب کتاب زمانه ای مادر تو بهترین سخن جاودانه ای مادر یگانگی است از آن خدا و می گویم پس از خدای یگانه یگانه ای مادر بهار بی تو غم انگیز تر از پاییز است که نخل سبز صفا را جوانه ای مادر غروب عمر تو باشد طلوع حسرت و غم که شور و شادی ما را بهانه ای مادر ز طره طره ی موی سیاه تو پیداست که یکه تاز دعای شبانه ای مادر بلور اشک تو گوید که در نهایت عشق تو بحر عاطفه بی کرانه ای مادر به مُهر مِهر تو من سجده بر خدا کردم که لطف ذات خدا را نشانه ای مادر به دشت خاطره هایم تو باز کن آغوش که مرغ روح مرا آشیانه ای مادر کسی که اُف ، به تو گوید به سوزدش هستی کشد گر آتش قهرت زبانه ای مادر دریغ و درد که داغ تو نقره داغم کرد که همچو اشک ز چشمم روانه ای مادر 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست گویی سرم هنوز به بالین نرم تست پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست هرلحظه با خیال تو جانم به گفتگوست در خواب و خیال همه با توام هنوز تنهائیم مباد که تیره است بی تو روز دائم حریم قدس تو احساس می کنم احساس قدس آن دم انفاس می کنم موسیقی بهشت همانا صدای تست گوش دلم به زمزمه لای لای تست مادر به قصه های تو می خفت غصه ها می رفت چشم و گوش به دنبال قصه ها با شادیت نبود غمی را مجال ایست امّا به گریه تو هم آفاق می گریست صد قصه عشق بودی و می خواندمت مدام رفتیّ و ماند قصه صد عشق ناتمام ای سینه داشته سپر هر بلای من اکنون بکن شفاعت من با خدای من امروز هستیم به امید دعای توست فردا کلید باغ بهشتم رضای توست این راز آن حدیث که نقل از پیمبر است جنت نهاده زیر قدم های مادر است 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
ختم مادرجوان.m4a
1.29M
《سبک عجب رسمیه رسم زمونه》 کجایی مادر،دورت بگردم 2 بیا ببین که من کوه. دردم نمیگی احمد مادر نداره،ببین که ساینا چه بیقراره دختر کوچولوت میگیره بونه،الهی هیچ کی بی مادر نمونه داداز جدایی ،مادر کجایی2 تو رفتی ومن غریب وتنها م2 سه روزه که بند نمیاد اشکهام تو رفتی و من چشم انتظارم زدوریه تو مادر ابر بهارم دادازجدایی مادر کجایی3 سر خاک تو مینالم مادر ببین که شكسته بالم مادر برگرد به خونه ای مهربونم بدون تو من برگ خزونم داد از جدایی مادر کجایی3 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃 همسر پادشاه دیوانه‌ی عاقلی را دید؛ که با کودکان بازی می‌کرد و با انگشت بر زمین خط می‌کشید. پرسید: چه می‌کنی؟ گفت: خانه می‌سازم… پرسید: این خانه را می‌فروشی؟ گفت: می‌فروشم. پرسید: قیمت آن چقدر است؟ دیوانه مبلغی را گفت. همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند. دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد. هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانه‌ای رسید. خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند این خانه برای همسر توست. روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید. همسرش قصه‌ی آن دیوانه را تعریف کرد. پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید که با کودکان بازی می‌کند و خانه می‌سازد. گفت: این خانه را می‌فروشی؟ دیوانه گفت: می‌فروشم. پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟ دیوانه مبلغی گفت که در جهان نبود! پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروخته‌ای! دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده می‌خری. میان این دو، فرق بسیار است… دوست من! خوبی و نیکی که تردید ندارد! حقیقتی را که دلت به آن گواهی می‌دهد بپذیر هرچند به چشم ندیده باشی! گاهی حقایق آن‌قدر بزرگ‌اند و زیبا که در محدوده‌ی تنگ چشمان ما نمی‌گنجند... 👉 🍃 🌺🍃 ✅️کانال ترحیم خوانی🥀🖤 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا