#ترحیم_خوانی
#پندیات
هر روز، زین خرابِ غم آباد میروند
جمعی که هفتۀ دگر از یاد میروند
این زندگی حلالِ کسانی که در جهان
آزاد زیست کرده و آزاد میروند
چون غنچه چند تنگدل از غم نشسته اند
آنان که همچو گُل همه بر باد میروند
با غم ندارد ارزشی این عمر و ای خوشا
آنانکه شاد زیسته و شاد میروند
از فَرِ عشق باد صبا و نسیم صبح
با دسته گل ، به تربتِ فرهاد میروند
بیدادگر مباش به یاران ، که بندگان
چون (گلشن) از دَر تو ز بیداد میروند
#میرزا_علی_اکبر_آزادی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#ترحیم_خوانی
#مادر
من بهشتم را همین جا توی دنیا دیده ام
در فروغ چشمهایش موج دریا دیده ام
ترسم از این است آید تا جهنّم دیدنم
بس فداکاری ازاین خورشید پویا دیده ام
خواب شیرین است ، امّا مادرم را تا سحر....
بر سرِ بالین خود شبها به احیا دیده ام
هرکجا حتّی مقصّر بوده ام در زندگی
بارها حامیِ خود من در قضایا دیده ام
یار دیرینی که هر جا غم اسیرم کرده بود
بهر غمخواریِ خود او را مهیّا دیده ام
هرچه دارم از همین چادر نماز مادر است
من که آن را تاکنون مافوقِ اشیا دیده ام
کاش میشد عمرِخود را هدیه می دادم به او
تحفه ای ناقابل از خیلِ هدایا دیده ام
سجده ام زیباست،گر مقصد بوَد پاهای تو
من بهشتم را همین جا توی دنیا دیده ام
#حسن_نبی_جندقی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#ترحیم_خوانی
#پدر
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینهای
در رفاقت بادهای بی کینهای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
میبرم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق میدهی
عاشقی را یاد عاشق میدهی
با تو سبزم، گل بهارم ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
#مهدی_فرجی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#پند🌺🍃
اگر فایده نمی رسانی
ضرر هم مرسان
اگر خوش نمی سازی
غمگین هم مکن
اگر حمایت نمیکنی
تخریب هم مکن
اگر با خوشبختی کسی
خوش نمی شوی
حسادت هم مکن
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#پند🌺🍃
📚مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه...
یک روز قرار شد والیبال بازی کنیم، من کتانی نداشتم. به یکی از رفقای ابراهیم که کتانی چینی قدیمی پایش بود گفتم: کتانی ات را بده من برم توی زمین. دمپایی خودم را به او دادم و کتانی اش را گرفتم. مشغول بازی شدیم. بعد از بازی دیدم که او رفته. من هم به خانه برگشتم.
هنوز ساعتی نگذشته بود که دیدم ابراهیم به درب منزل ما آمد. با خوشحالی به استقبالش رفتم. گفتم: چه خبر از این طرفا؟! بی مقدمه گفت: سعید، خدا توی قیامت از هر چی بگذرد از حق الناس نمی گذرد. برای همین توی زندگی مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه.
بعد ادامه داد: تا می تونی به وسیله ای که مال خودت نیست نزدیک نشو. خیلی مراقب باش! گفتم: آقا ابرام من نوکرتم. چشم. راستی این رفیقت که کتونی ازش گرفتم، نمی دونم کجاست. قبل از پایان بازی رفت....
(شهید ابراهیم هادی خیلی روی حق الناس حساس بودند)
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند ميرود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد. هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟! مرد فقير که اين را ميشنود قصد رفتن ميکند و با خود ميگويد وقتي صاحبخانه بر سر مال خود با اعضاي خانوادهاش اين طور دعوا ميکند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خانه باز ميشود و مرد ثروتمند از خانه بيرون ميزند و فقير را جلوي خانه ميبيند. از او ميپرسد اينجا چه ميکند؟ مرد فقير هم ميگويد کمک ميخواسته اما ديگر نميخواهد و شرح ماجرا ميکند. مرد غني با شنيدن حرفهاي او، لبخندي ميزند، دست در جيب ميکند مقداري پول به او ميبخشد، و مي گويد: حساب به دينار، بخشش به خروار
از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را ميبخشند.
#صلوات 👉
🍃
🌺🍃
✅️کانال ترحیم خوانی🥀🖤
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#ترحیم_خوانی
#مادر
تو شعر ناب کتاب زمانه ای مادر
تو بهترین سخن جاودانه ای مادر
یگانگی است از آن خدا و می گویم
پس از خدای یگانه یگانه ای مادر
بهار بی تو غم انگیز تر از پاییز است
که نخل سبز صفا را جوانه ای مادر
غروب عمر تو باشد طلوع حسرت و غم
که شور و شادی ما را بهانه ای مادر
ز طره طره ی موی سیاه تو پیداست
که یکه تاز دعای شبانه ای مادر
بلور اشک تو گوید که در نهایت عشق
تو بحر عاطفه بی کرانه ای مادر
به مُهر مِهر تو من سجده بر خدا کردم
که لطف ذات خدا را نشانه ای مادر
به دشت خاطره هایم تو باز کن آغوش
که مرغ روح مرا آشیانه ای مادر
کسی که اُف ، به تو گوید به سوزدش هستی
کشد گر آتش قهرت زبانه ای مادر
دریغ و درد که داغ تو نقره داغم کرد
که همچو اشک ز چشمم روانه ای مادر
#ژولیده_نیشابوری
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#ترحیم_خوانی
#مادر
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گویی سرم هنوز به بالین نرم تست
پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست
هرلحظه با خیال تو جانم به گفتگوست
در خواب و خیال همه با توام هنوز
تنهائیم مباد که تیره است بی تو روز
دائم حریم قدس تو احساس می کنم
احساس قدس آن دم انفاس می کنم
موسیقی بهشت همانا صدای تست
گوش دلم به زمزمه لای لای تست
مادر به قصه های تو می خفت غصه ها
می رفت چشم و گوش به دنبال قصه ها
با شادیت نبود غمی را مجال ایست
امّا به گریه تو هم آفاق می گریست
صد قصه عشق بودی و می خواندمت مدام
رفتیّ و ماند قصه صد عشق ناتمام
ای سینه داشته سپر هر بلای من
اکنون بکن شفاعت من با خدای من
امروز هستیم به امید دعای توست
فردا کلید باغ بهشتم رضای توست
این راز آن حدیث که نقل از پیمبر است
جنت نهاده زیر قدم های مادر است
#محمد_حسین_شهریار
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
ختم مادرجوان.m4a
1.29M
#ترحیم_خوانی
#ختم_مادر_جوان
《سبک عجب رسمیه رسم زمونه》
کجایی مادر،دورت بگردم 2
بیا ببین که من کوه. دردم
نمیگی احمد مادر نداره،ببین که ساینا چه بیقراره
دختر کوچولوت میگیره بونه،الهی هیچ کی بی مادر نمونه
داداز جدایی ،مادر کجایی2
تو رفتی ومن غریب وتنها م2
سه روزه که بند نمیاد اشکهام
تو رفتی و من چشم انتظارم
زدوریه تو مادر ابر بهارم
دادازجدایی مادر کجایی3
سر خاک تو مینالم مادر
ببین که شكسته بالم مادر
برگرد به خونه ای مهربونم
بدون تو من برگ خزونم
داد از جدایی مادر کجایی3
#مریم_صالحی_مرزیجرانی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
همسر پادشاه دیوانهی عاقلی را دید؛ که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط میکشید.
پرسید: چه میکنی؟
گفت: خانه میسازم…
پرسید: این خانه را میفروشی؟
گفت: میفروشم.
پرسید: قیمت آن چقدر است؟
دیوانه مبلغی را گفت. همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند. دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانهای رسید. خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند این خانه برای همسر توست.
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید. همسرش قصهی آن دیوانه را تعریف کرد.
پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید که با کودکان بازی میکند و خانه میسازد.
گفت: این خانه را میفروشی؟
دیوانه گفت: میفروشم.
پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟
دیوانه مبلغی گفت که در جهان نبود!
پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروختهای!
دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری.
میان این دو، فرق بسیار است…
دوست من! خوبی و نیکی که تردید ندارد!
حقیقتی را که دلت به آن گواهی میدهد بپذیر هرچند به چشم ندیده باشی!
گاهی حقایق آنقدر بزرگاند و زیبا که در محدودهی تنگ چشمان ما نمیگنجند...
#صلوات 👉
🍃
🌺🍃
✅️کانال ترحیم خوانی🥀🖤
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e