eitaa logo
احمدوحیدی
22.9هزار دنبال‌کننده
557 عکس
209 ویدیو
14 فایل
. احمد وحیدی هستم🧔🏻 با بیش از ده سال سابقه آموزش حضوری قراره ایــن موارد رو بصورت تخصصی بهت آموزش بدم😉 . آموزش مداحی🎙 قرائت قرآن🤲🏻 صداسازی🗣 ترحیم خوانی🖤 اجرا در عروسی مذهبی اگه سوال داشتی،اینجام 👇 (آیدی پاسخگویی) @malakoott
مشاهده در ایتا
دانلود
یا که گوهری زیر قدم های تو باشد یا حور و پری زیر قدم های تو باشد وقتی که ملائک به قدوم تو می افتند باید خبری زیر قدم های تو باشد از هشت در جنت اعلای خداوند شاید که دری زیر قدم های تو باشد باید بنشینند ملائک سر راهت تا بال و پری زیر قدم های تو باشد کافی است که لب تر کنی و بعد ببینی قرص قمری زیر قدم های تو باشد این سرو رشید قد تو حاصل یک عمر... خون جگری زیر قدم های تو باشد آهسته کمی راه برو چون ضربان... قلب پدری زیر قدم های تو باشد پشت تو دعا های حسین است مبادا شر و خطری زیر قدم های تو باشد چشمان حسودان دو عالم کف پایت جان پسر فاطمه! جان‌ها به فدایت افتاده دل خلق به دام علی اکبر هستند ملائک سر بام علی اکبر هرچند به ظاهر نه پیمبر، نه امام است کمتر ز نبی نیست مقام علی اکبر حق خواست به احمد بدهد نام علی را پیغمبری آورد به نام علی اکبر در منطق و گفتار همانند محمد(ص) از جانب وحی است کلام علی اکبر جمع‌اند سر سفره او اهل مدینه هستند نمک‌گیر طعام علی اکبر هیهات اگر پس بزند دست کسی را اینها نمی‌آید به مرام علی اکبر جان خودش و جان پدر وقف عمو بود زیرا که حسن بود امام علی اکبر آنقدر که در حق برادر پدری کرد شد حضرت سجاد غلام علی اکبر بیش از همه در روز ازل دست خداوند از جام بلا ریخت به جام علی اکبر این زاده حیدر اسدالله پدر بود اول پسر کشته در راه پدر بود تو داغ نزن بر جگرم بیشتر از این بردار قدم دور و برم بیشتر از این بدجور دل عمه برایت نگران است پس دور نشو ای پسرم بیشتر از این رفتی به دل دشمن و از تو خبری نیست مگذار ز خود بی خبرم بیشتر از این با دیدن تو جان ز تنم رفت چرا که بود از بدنت در نظرم بیشتر از این باید که بیایند کمک تا بدنت را شاید بتوانم ببرم بیشتر از این بر روی زمین پا مکش اینقدر علی جان اینگونه نزن نیشترم بیشتر از این دیگر چه از این پیر کمر خم شده خواهید دیگر چه بیاید به سرم بیشتر از این؟ گفتی بروم، رفتی و من هیچ نگفتم برخیز ببین بی تو روی خاک میفتم https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
بر جلوه ی خلقت پیمبر صلوات بر چهره ی غرق نور اکبر صلوات تقدیم به آن جوان رعنا که بود سر تا به قدم شبیه حیدر صلوات گر ذکر ابوتراب بردارد علی از چشم حریف خواب بردارد علی سلمان محمدی شود نصرانی از چهره اگر نقاب بر دارد علی از خانه ی ارباب خبر می آید بر آل علی تازه پسر می آید در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال انگار محمدی دگر می آید می بارد از این جمال دلجو صد ماه سر تا به قدم، علی میاید از راه حق است اگر کعبه ترک بردارد لا حول و لا قوة الا بالله https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
سر خوشم باز در هوای علی در هوای پر از خدای علی قلم آورده ام که بنویسم چند خطی فقط برای علی چند خطی سفارشی نذر برق زیبای چشم های علی ناگهان عطر نور نازل شد همه جا پر شد از صدای علی و لبی غرق در تبسم شد شکر صد بار از خدای علی بوسه باران شد از لب ارباب صورت مصطفا نمای علی سیب سرخ حسین بارید از بوسه هایش به گونه های علی سیب سرخ بهشتیان آمد روز زیبای هر جوان آمد به علی جلوه ی خدا دادند به جمالش چه جلوه ها دادند به لبانش کمی عسل دادند و به چشمش نمک، جدا دادند و به تیزی ابروانش هم خمی از تیغ مرتضی دادند و به اشک نماز نیمه شبش خوف دادند و هم رجا دادند و به یمن حضور محترمش خانه ی نور را صفا دادند به خرامیدنش برای پدر رنگ لبخند شوق را دادند به علی هر چه خوبها دارند همه را یک به یک، به جا دادند و به حق نور عالمین آمد پسر ارشد حسین آمد رسم و آداب دلبری دارد شیوه ی رزم حیدری دارد بیشتر تا دل از پدر ببرد قد و بالای مادری دارد نور سیمای فاطمی دارد خلق و خوی پیمبری دارد بی سبب نیست اینکه حسنش با حسن یوسف برابری دارد شیر مرد عشیره ی خورشید چند تا فتح لشکری دارد مثل حیدر فقط نه یک شیوه شیوه های دلاوری دارد مثل عباس مرد میدان است بین سرها علی سری دارد اسد الله یا علی اکبر جان ارباب ما علی اکبر شب شب مستی و گدایی شد باز هم هر دلی خدایی شد باز باران نور می بارد چه شب خوب و با صفایی شد دل دیوانه ام به شوق علی به هوای حرم هوایی شد کربلا یک علی فقط کم داشت با حضورش چه کربلایی شد نسل خورشید با دو تا اکبر غرق در نور و روشنایی شد یک علی اکبرش حسینی و یک علی اکبرش رضایی شد یک دلم مرغ کربلایی بود یک دلم مشهد الرضایی شد من گدای همیشه بی تابم یا امام الرئوف دریابم https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
در آن تاریک، دل می‌بُرد ماه از عالم بالا گرامی باد این رخشنده، این تابان بی‌همتا شب است و خرده‌های خندۀ ماه از ورای ابر می‌افتد روی آب و می‌پرد خواب از سر دریا شب است و می‌تکاند آسمان از دامنش آرام کمی از مانده‌های نور را بر سفرۀ صحرا می‌اندازد فلک بر صورت خورشید روانداز و می‌خواباند او را روی پای خویش تا فردا... میان چادر شب ماه زیباتر شود آن‌سان که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا خوشا لیلا که در دامان جوانی این‌چنین پرورد که دارد خوف از پروردگار خویشتن تنها تعالی‌الله رویش را که «والفجر» است تفسیرش تعالی‌الله مویش را که «والیل اذا یغشا» ملاحت می‌چکد از ساحت پیشانی‌اش هر بار که در نزد پدر پایین می‌اندازد سر خود را کسی چون او پر از سُکر خدا گشته‌ست پا تا سر که نشناسد میان سجده‌های خویش سر از پا علی اکبر است او یا نبیّ دیگر است او یا علیّ‌بن‌ابی‌طالب مهیا گشته بر هیجا! که او تا بر زمین پا می‌گذارد، راه می‌افتد میان آسمان‌ها بر سر پابوسی‌اش دعوا «اگر امر خدا جنگ است باید رفت» گفت و رفت نه از شمشیرها ترس و نه از سرنیزه‌ها پروا بلاجوی و بلی‌گوی و عطش‌نوش و رجزخوان بود هجوم آورد بر میدان چه رعدآواز و برق‌آسا «منم من زادۀ زهرا، منم آیینۀ حیدر!» ولی نشناختند او را ولی‌نشناس‌ها... دردا! نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا نمی‌گویم چه آمد آخر اما بر سر جسمش همین و بس، پس از او خاک عالم بر سر دنیا چراغی نیست در دل - این پریشان‌خانۀ مغموم - که دزد نفس عمری برده از ایمان من یغما امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
در روایات آمده قدّ بلندی داشتی اوّلین شهزاده گیسوی کمندی داشتی نامِ زیبایت علی بود و علی اکبر شدی در سخن گفتن کلامِ پُر ز قندی داشتی (وصفِ تو آسان نباشد ای نگارِ دلربا) (جانِ به قربانِ مقامت ای رسولِ کربلا) خَلقاً و خُلقاً رسول الله اعظم بوده ای منطقاً ختمِ رسولانِ مکّرم بوده ای چشم ها را دوخته بر قدّ و بالایت حسین دلربایی و در این عرصه مجسّم بوده ای (عشقِ تو در سینه ای سالارِ دل ها جا گرفت) (مهرِ تو بدجور در قلبِ محبّان پا گرفت) اوّلین آئینه طاها نگارِ زینبی در کنارِ هودجِ بانو... قرارِ زینبی تکیه گاهی می شوی مانند عباسِ علی در حقیقت ای جوان عزّ و وقارِ زینبی (عمّه ات آرام می گردد کنارت یا علی) (غیرتت باشد همه دار و ندارت یا علی) مادرت لیلا به تو دل می دهد بی اختیار می کِشد نازِ تو را ای مقتدای روزگار رزمِ تو تا دید. لب های حسین اینگونه گفت: لافتی الّا علی لا سیف الّا ذوالفقار (آبرویی! آبرو دارِ همه اهلِ زمین) (رزمِ خود آموختی از تک یلِ امّ البنین) یا علی اکبر نجاتی ده به ماها از کرم پای هیئت ها ثباتی ده به ماها از کرم جانِ بابایت حسین ما را ببر کرببلا خواهشاً آقا براتی ده به ماها از کرم (زائرِ شش گوشه بودن ارزش اش بالاتر است) (هر کسی شد عاشقِ تو از همه شیداتر است) https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن نگاهی از کرم بر چشم‌های خستهء ما کن تمام آفرینش بی‌تو باشد جسم بی‌جانی بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن کنار علقمه با مادر مظلومه‌ات زهرا دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغر پسر که ذبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن بیا دست یداللهی، برون از آستین آور طناب خصم را، از دست‌های عمّه‌ات وا کن سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی بيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
الا که راز خدایی خدا کند که بیایی امان ز درد جدایی خداکند که بیایی اسیر روی تو هستم نظر به روی توبستم بگو شما به کجایی خداکند که بیایی نشسته ام سر راهت در انتظار نگاهت دگر بس است و جدایی خدا کند که بیایی ببین چه بیکس و تنها نشسته ام گل زهرا به درد ها تو دوایی خداکند که بیایی به مشعری به حرامی به بیت یا به متایی به مروه یا به صفایی خدا کند که بیایی به جان پهلوی زهرا دگر بس است و جدایی تو که عزیز خدایی خدا کند که بیایی https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
بخوان دعای فرج را که یار برگردد بخوان دعای فرج را که شب سحر گردد بخوان دعای فرج را اگر که می خواهی حدیث غیبت یار تو مختصر گردد بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد بخوان دعای فرج را کنار پردۀ اشک که دانه دانۀ اشکت دُر و گوهر گردد بخوان دعای فرج را که یار می آید اگر دلت ز رَهِ اشتباه برگردد بخوان دعای فرج را و پیشه تقوا کن که دست لطف خدا با تو همسفر گردد بخوان دعای فرج را که رد نخواهد شد اگر که ناله و اشک تو بیشتر گردد بخوان دعای فرج را که حل مشکل هاست اگر که چشم و دل تو خدا نگر گردد بخوان دعای فرج را، ولی بدون عمل گمان مکن که دعای تو کارگر گردد بخوان دعای فرج را خدا کند آید که روضه خوان غریبی و میخ در گردد دوباره جمعه و ندبه دوباره باید گفت بخوان دعای فرج را که یار برگردد https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
    صدای چک‌چک باران به شیشه های فراق ترق ترق به تن کوه تیشه های فراق درخت پرثمر چشم انتظار ظهور به زیر پاش دویدند ریشه های فراق نشسته‌اند و در آغوش بغض میپرسند چرا به ته نرسید این همیشه های فراق صدایی از دل نیزار غیبت آمد و گفت که شیر وصل نشسته به بیشه های فراق به هم بزن غزل انتظار را ای عشق بگیر مثنوی ذوالفقار را ای عشق صدا صدای غدیر است بشکن این خط را بده به دست علی باز دست بیعت را به قلب شبزده‌ها سر زده تولد صبح که این صدا خود صبح است این صدا خود صبح وضو بگیر به بیعت به روت آب بریز و خون عشق لب تیغ آفتاب بریز بِکَن ز قلعه‌ی شک هات درب خیبر را بزن به قلب یقین مهر مهر حیدر را زمان بیعت با نور مطلق آمده است به روی لب أ و لسنا علی‌الحق آمده است اگر که گفت کسی حسبنا کتاب الله بگو که نور خود از آفتاب دارد ماه امام نور نخستین ، امام خورشید است امام نور خودش را به ماه تابیده‌ست همان کتاب که بر مصطفی خدا فرمود اطاعت از ولی امر را به ما فرمود ولی امر علی بود و بچه های علی غلط گذاشت کسی پا گذاشت جای علی فقط علیست که تدبیر مملکت بکند کسی نشست به جای علی غلط بکند اگر تمام جهان پیرو ولایت بود زمین و هرچه در آن است غرق نعمت بود ولایتی که برای ظهور افتادش... زمام کار به دست علی و اولادش سرم فدای ولی و دو چشم سرمستش همآن که پرچم اسلام هست در دستش گرفت محکم و طوفان نبرد پرچم را به دست مهدی خواهد سپرد پرچم را به هوش باش که صبح وصال می‌آید عزیزم آن مه کم سن و سال می‌آید اگر به سن کم این امام شک داری به روی آینه‌ی غیرتت ترک داری نگیر مسلک اغیار را در این باره مگر مسیح نزد حرف بین گهواره بگو به آنکه یقین را به این وجود نزد مگر کلیم عصا را به فرق رود نزد امام من به مسیح اذن نطق را داده به دست موسی عمران خودش عصا داده نه در جنایت فرعون نه پای وحشت نیل نیاز داشت به موسی همیشه اسراییل به هود بود همیشه نیاز مردم عاد نیاز داشت همیشه به والدین اولاد همیشه دهر نشیب و فراز خواهد داشت ولی همیشه به مهدی نیاز خواهد داشت https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
        بعد سرما بهار می آید لطف پروردگار می آید بی قراری؟ قرار می آید به سر این انتظار می آید جام اعلاتری دهید امشب باده ی کوثری دهید امشب مژده بر عسکری دهید امشب دلبرِ گل عذار می آید عید موعودِ نیمه ی شعبان روز مسعودِ نیمه ی شعبان برکت و جودِ نیمه ی شعبان ناجی روزگار می آید پسر نرجس، آفتاب زمین بهجت و شور هر دل غمگین آرزوی تمام صدیقین نور لیل و نهار می آید مهر جانانِ خود نگه دارید در دل، ایمان خود نگه دارید عهد و پیمان خود نگه دارید مرد باشیم، یار می آید لحظه لحظه گناه من را دید واسطه شد، خدا مرا بخشید باز چشم از معاصی ام پوشید با بدی ام کنار می آید دیده ام اشک بار می بیند همه را جز نگار می بیند مثل یعقوب، تار می بیند مرهمِ چشم تار می آید از کرامات حضرتش خجلم مِهر خود ریخت بینِ آب و گلم نخلِ خشکیده ی کویرِ دلم... ...با نگاهش به بار می آید شده قلبم به ذکر او مأنوس مُحرمش نیستم هزار افسوس خسته ام از فراق، نه مأیوس مژده بر دل، نگار می آید چهره اش انعکاسی از مادر روی دوشش عبای پیغمبر بر سر خود عمامه ی حیدر یار با اقتدار می آید هیبتش مثل هیبت زهرا وارث نور عصمت زهرا باز با یادِ غربت زهرا... ... بر دل او فشار می آید می شود دولتش به نام حسین سر دهد در جهان، پیام حسین می رسد روز انتقام حسین صاحب ذوالفقار می آید روضه با آه و ناله می خوانَد روضه از باغ لاله می خواند گر که از آن سه ساله می خواند چشم ما هم به کار می آید یاد عمه رقیه و حالش یاد آتش گرفتنِ بالش یاد حال کنار گودالش اشک، بی اختیار می آید https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
    در حوالیِّ نیمه شعبان بود عطرِ یاسی عجیب می‌آمد سامرا بود و خانۀ پدری باز طفلی نجیب می آمد باید اسپند، دود می‌کردند نوهء ماه، می‌رسید از راه حاملِ پرچم ابالفضل و ذوالفقارِ علی ولی الله گل نرگس که زیرِ پاهایش باغِ گل فرش شد همان اول مثلِ جدَّش حسین، قنداقش شرفِ عرش شد همان اول بر غمِ اهل بیت در حُکمِ جرعه‌ای آب بود بر آتش از همان کودکی به دوشش بود پرچمِ سرخِ یالثاراتش وَ ورق خورد صفحۀ تقویم تا که هنگامِ غیبتش آمد آسمانِ وجود، ابری شد دوری از ماه، نوبتش آمد بیشتر از هزار و صد سال است جمعه‌ها را شمرده‌ایم آقا دردش اینجاست بعدِ این مدت از فراقت نمرده‌ایم آقا ظاهراً زخمیِ فراقیم و منتظرهای یازده صده‌ایم شَرم داریم این همه جمعه ندبه‌ات را فقط ورق زده‌ایم در سخن، عهد خوانده‌ایم و فرج در عمل، کم صداقتیم آقا مثلِ بحرالعلوم‌ها کم بود غالباً بی لیاقتیم آقا از تو غافل شدیم از بس که ماتِ غربیم و خیره‌ی شرقیم یادمان می‌رود که تو هستی بس که در روزمَرِّگی غرقیم مثل حیدر برای پیغمبر مردِ بدر و اُحُد نداری تو سیصد و سیزده نفر، حتی دور و اطرافِ خود نداری تو من بمیرم، غریب یعنی تو ... تو که تنها شدیّ و بی لشگر نه کنارِ تو زینبی هست و نه ابالفضل و نه علی اکبر نکند پایِ سفره‌های ظهور میهمانِ اضافی‌ات باشیم پسر فاطمه دعایی کن مثلِ مرحوم کافی‌ات باشیم باز هم غیرتِ قدیمی‌ها... اندکی از گناه، پرهیزی عصرِ جمعه، و یا سه‌شنبه غروب یک سَماتی، توسلی، چیزی الغرض، سهله، کوفه یا عرفات یا که خلوت نشینِ سردابی هر کجایی خدا نگهدارت غایبِ قصه‌های بی تابی دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است دلِ ما را تو کهکشانی کن گنبد زرد، گنبد آبی کربلاییّ و جمکرانی کن شاه بیتِ همه غزل‌هایم همه کار و کسم بیا برگرد به بدیِّ دلم نگاه نکن جان زهرا قسم بیا برگرد https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
    امشب خدا بر خاک؛ باران هدیه داده بر ظلمتِ دل، ماهِ تابان هدیه داده خورشید روشن کرده در جشن تولد در مجلسِ آیینه بندان...هدیه داده تفسیر کرده آیهٔ پنجِ قصص* را حُسنِ ختام آورده، قرآن هدیه داده از نسلِ کعبه رونمایی کرده امشب عیسی برایش مُرده و جان هدیه داده یوسف خبر آورده این را که خداوند بر کلیهٔ احزان گلستان هدیه داده آمد همان نوری که در آغوشِ نرجس(س) بر بینوایانِ جهان، نان هدیه داده امشب امام ِ عسکری(ع)شد میزبان و یک کربلا بر هر چه مهمان هدیه داده در سامرا خیلِ أطبّا صف کشیدند آقا به اهلِ درد؛ درمان هدیه داده در جمکران دل برده از ادیانِ دیگر بر کربلا خیلِ مسلمان هدیه داده عرشِ برین بر اهلِ عالم یک امام ِ فوقِ ملائک، فوقِ انسان هدیه داده افلاک؛ ذکرِ یاأباصالح(عج) گرفته بر خاکیان خیرِ فراوان هدیه داده! https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
    الا ای بهاری ترین استعاره الا موسم غنچه های بهاره نگاه تو کشف و شهود غزل هاست صدای تو زیباترین گوشواره می آیی که تنها نمانیم در راه که تنهای تنها تویی راه چاره می آیی پس از سرفه‌های درختان مزین کنی برکه را با ستاره می آیی که جاری کنی رود ها را در این خشک سالی فقط با اشاره و تقوا لباس جهان می‌شود پس می‌افتد لباس ریا از قواره می آیی بگیری غم مادری را که تا شد قدش زیر بار اجاره تو باشی که نومید و حیران نماند کسی بین دهلیزهای اداره و سیر از گرسنه  خبر دارد آن روز خبر می شود از پیاده ، سواره به دلداری مادران فلسطین به آرامش کودکان هزاره می آیی پس از جنگ و طاعون و وحشت بنا می کنی شهر ها را دوباره تو تعبیر رویای شیرین وصلی بیا بهترین معنی استخاره https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
    شبی خمار غزل گرم گفتگو بودیم به وجد و شور و نشاط و به های و هو بودیم مدام در طلب باده و سبو بودیم تمام مستی شب را به جستجو بودیم ندا رسید که امشب طلوع خواهد شد کسی می آید و فردا شروع خواهد شد شکوفه زد غزل و روی لب هجا گل کرد ردیف و قافیه در صورت دعا گل کرد سحر رسید و اذان آمد و خدا گل کرد بهار فاطمه در صبح سامرا گل کرد ((رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند)) امین وحی خدا با خودش خبر آورد خبر برای وصی پیامبر آورد که نخل عسکری از فیض حق ثمر آورد عروس فاطمه و مرتضی پسر آورد جمال مهدویش آنچنان که پیغمبر ز هیبتش چه بگوییم ، وارث حیدر زمان به قدرت او اعتراف خواهد کرد و زیر سایه ی او اعتکاف خواهد کرد و تیغ دشمن او را غلاف خواهد کرد و کعبه دور قد او طواف خواهد کرد بخوان که حضرت صاحب به راه می افتد که حق می آید و باطل به چاه می افتد ببخش کوچه ی ما را که مثل میکده است گلوی شاعرت آقا اسیر عربده است ز ما هرآنچه نباید اگر چه سر زده است تمام حسرت ما جمعه ی نیامده است دخیل بسته ی این نیمه های شعبانیم به جان فاطمه سوگند که پشیمانیم https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
    گوش کن گوش که بانگ جرسی می آید گفت هاتف که ترا همنفسی می آید از عنایات خدا دادرسی می آید جام برگیر به کف باده بسی می آید "مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید" آمد از عرش خدا مژده که ای بنده خموش عرش و فرش و ملک و جن و بشر جمله بگوش میرسد با طبقی نور ز ره باده فروش ز شعف اهل جنان یکسره در جوش و خروش "از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریاد رسی می آید" نه من از سلسله ی غیر جدا گشتم و بس که هر آنکس زده در وادی طور تو نفس شد هواییِ وصال تو و شد غرق هوس این چه سرّیست که مجنون تو باشد همه کس "ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس موسی آنجا به امید قبسی می آید" با تو الحق که سرم گرم به بازاری نیست خادم کوی توام جز تو مرا یاری نیست صید دام تو شدم اینکه گرفتاری نیست سرور عالمی و جز تو که سرداری نیست "هیچ کس نیست که در کوی تواش کاری نیست هر کس آنجا به طریق هوسی می آید" خبرت هست که در دل ز تو صد فتنه بپاست ای که تیغ دو دَمَت منتقم کرببلاست هر که در بند تو شد بنده ی آزاد خداست خاک کوی تو شدن حضرت معشوق رواست "کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست این قدر هست که بانگ جرسی می آید" همه شب مست توام مست میِ ناب کرم همه شب خواب تو دیدم همه شب خواب کرم کیست چون من که شود تشنه و بی تاب کرم بِچِکان در دهنم قطره ای از آب کرم "جرعه ای ده که به میخانه ی ارباب کرم هر حریفی ز پی ملتمسی می آید" از غم هجر به هر دیده ی بیدار نم است جان اگر بر سرِ راه تو سپاریم کم است خاک راه تو به درگاه خدا محترم است یا لثارات به لب داری و تیغت دودَم است "دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است گو بر آن خوش که هنوزش نفسی می آید" آمده بلبل خوش لهجه ی زهرا به چمن که کند جلوه گری باز به صحرا و دمن جلوه اش رونق بستان و لبش مشک ختن سیرت پاک علی دارد و سیمای حسن "خبر بلبل این باغ بپرسید که من ناله ای میشنوم کز قفسی می آید" اینکه طاووس جنان خوانده شد و فخر زمان کفو او نیست کسی هم به عیان هم به نهان چشم نرگس به جمالش شده روشن...ای جان  نیست دیگر پس از این شیعه ی حیدر نگران "یار دارد سر صید دل حافظ یاران شاهبازی به شکار مگسی می آید" https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
    قسم به آب..، به روز نخستِ پیدایِش قسم به باد..، به طوفانِ عاصیِ سَرکِش قسم به خاک..، به آن کوه‌های بی جنبش قسم به شعله‌ی خورشید، وقت هر تابش دلیل خلقت ربّانی جهان آمد بگو به اهل زمین، صاحبَ الزَّمان آمد زبان گشودی و تا عرش ذکر «یارب» رفت قلم به دست گرفتی، دل مُرَکَّب رفت نفس کشیدی و بادصبا..، مؤدَّب رفت دمی که پرده گرفتی ز چهره‌ات..، شب رفت به یُمن طَلعَت رویِ تو می‌کنم خیرات به آخرین سحرِ آلِ صُبح‌دم صلوات نسیم، عطر تو را هر کجاست، می‌جوید تو آن گُلی که زمانِ بهار می‌روید خوشا مشامِ تَری که «وصال» می‌بوید به قول خواجه‌ی شیرازمان که می‌گوید: «به حُسن و خُلق و وَفا کس به یار ما نرسد به یارِ یک‌جهتِ حق‌گزارِ ما نرسد» چه یوسفی‌ست که هجرش کشیدنی باشد! غم فراق ظهورت چشیدنی باشد چِقَدر ناز نگاهت خریدنی باشد علی علیِ لب تو شنیدنی باشد به عشق ذکر تو، ذاکر شویم..، می‌چسبد نجف کنار تو زائر شویم می‌چسبد نیازِ اهل یقین را شکوه ناز، تویی برای قبله‌ی توحیدیان نماز، تویی دری که سمت خداوند گشته باز، تویی قسم به بیتِ خدا، فارس الحجاز تویی به کعبه تکیه بده صبح روز سروری‌ات سرم فدای دم ذوالفقار حیدری‌ات تمام می‌شود این هجر ناتمام آقا به احترام تو دنیا کند قیام آقا فقیر سفره‌ی تو می‌شوم مدام آقا کریم زاده‌ی نسل حسن، سلام؛ آقا شبیه جد کریمت، سخاوتت علنی است کرامت تو به قرآن کرامتِ حسنی است کلام نافذ تو واژه واژه بی همتاست نگاه آبیِ تو بی کرانه‌ی دریاست فقیر کوی تو بودن عروج هرچه گداست محبت تو شبیه محبت زهراست شبیه فاطمه پُر دامنه است شوکت تو چقدر حضرت زهرایی است خصلت تو صدای بانگ اذانِ چهارده معصوم تپش..، تپش..، ضربانِ چهارده معصوم ای آخرین جریانِ چهارده معصوم عزیزِ فاطمه‌جانِ چهارده معصوم تویی که منتقم خون فاطمه هستی به داستان خداوند، خاتمه هستی برای نوح، دمت ساحلی به دریا شد مسیح، ذکر تو را بُرد..، کور بینا شد خلیل با مدد تو بلای بت‌ها شد ولایت تو عصایی به دست موسی شد شروع نقطه‌ی توحید هر قیام، تویی رسول‌های اولوالعزم را امام تویی به شعله می‌کشدم آن غم شب‌افروزم شبیه شمع، سحرهای هجر می‌سوزم هنوز چشم به فصل وصال می‌دوزم تویی مُحول الاَحوالِ عید نوروزم نوید آمدن تو پیام امّید است برای شیعه زمان ظهور تو..، عید است برای قفل ظهورت، کلید بودم کاش میان لشکر عشق‌ات، شهید بودم کاش منم همان که به یارش رسید بودم کاش شبیه شیخِ مفیدت، مفید بودم کاش چقدر دل به هوس‌ها سپرد نوکر تو به درد فصل ظهورت نخورد نوکر تو برای دفع بلا هر زمان که لازم هست به سوی لشکر کـُفـّار صد مهاجم هست هنوز سینه‌ی سنگین من مقاوم هست میان شاهرگم خون حاج قاسم هست اگرچه رفت علمدار..، این علم برجاست به روی شانه‌ی ما بیرق خدا بالاست چه سال‌ها که بدون تو بی بهار گذشت چه هفته‌ها که به ما در فراق یار گذشت چه روز‌ها که به این عاشق تو زار گذشت تمام جمعه‌ی عمرم در انتظار گذشت بس است دوریِ از ما..، بس است..، خسته شدیم به فاطمه قسم آقا..، بس است..، خسته شدیم برای بُردَن نام خوش‌ات دهان برسان لبی بساز برایم سپس زبان برسان به دست سینه‌زنِ‌ من کمی توان برسان مرا به کرببلای «حسین جان» برسان تو را به جان رقیه..، مخواه غم باشم فقط اجازه بده اربعین حرم باشم چقدر آه کشیدی ز دست این اقبال غروب روز دهم طبق سُنَّت هرسال شنیده‌ایم..، تو دیدی چه شد در آن گودال... همان دمی که ز گریه تو می‌روی از حال؛ بهم زند اثر ناله‌ی تو هیئت را حسین می‌کِشی و می‌کُشی جماعت را رسید نیمه‌ی شعبان..، دلم پُر آشوب است نگاه کن به دلی کز گناه معیوب است چقدر گریه به پای فراق مطلوب است مرا سحر برسانی به جمکران..، خوب است میان مسجد تو روضه ای به پا بکنیم برای مشک علمدار، گریه‌ها بکنیم خبر رسید به ایمان، ستون دین افتاد وقارِ بیرق شاهَنشَهی زمین افتاد امید تشنگیِ خیمه در کمین افتاد بلند‌مرتبه سقّا ز صدر زین افتاد کسی که چشم ندارد..، کمین خورَد سخت است کسی که دست ندارد..، زمین خورد سخت است https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
علیه السلام بند1⃣ خبر اومد تو نیمه ماه منجی دنیا اومد از راه فصل غم و غصه سر اومد که اومده بقیه الله تموم، عرش اعلا، شده چراغون از قدوم مولا میخونن ملائک با حال خوش ترانه های زیبا که اومد به دنیا روشنی چشم علی و زهرا برای ما تکیه گاه محکم اومده برای دل شکسته مرحم اومده زیر قدمش گل بریزین که امشب برا شیعه ها عشق مجسم اومده یامهدی یا مهدی یامهدی ادرکنی بند2⃣ رسیده وقت شادی و شور بساط عاشقی شده جور قران و اسفندو بیارین اومده دنیا چشمه نور همیشه بیقرارم، غیر ندیدنش غمی ندارم یه روزی میاد و تموم زندگیمو پاش میذارم خودش هم میدونه که ذکر العجل شده شعارم تو دل تموم نوکراش جا داره برای همه سیده و سالاره هرچی که بگم از کرمش کم گفتم حتی واسه غیر شیعه هم غمخواره یامهدی یامهدی یامهدی ادرکنی بند3⃣ شب فرار غم رسیده شب وصال و شب عیده هرجا بپرسی مثه مهدی کسی نه دیده نه شنیده میاد از قدومش دنیا گلستون میشه خوب میدونم ایشاالله تا زنده ام پای رکاب حضرتش میمونم تا وقتی که دارم نفس همیشه مدحشو میخونم ملائکه توی اسمون خندونن زمینیا توی سامرا مهمونن تو زمین و اسمون نداره فرقی وقتی همه مدح اقامو میخونن یامهدی یا مهدی یامهدی ادرکنی شعر و سبک: ⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️ تلگرام: 🆔: https://t.me/tekyenokari ایتا: 🆔: https://eitaa.com/tekyenokari روبیکا: 🆔: http://Rubika.ir/tekyenokari اینستاگرام: 🆔: https://instagram.com/tekyenokari
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفۀ خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی دنیا پر از تلاطم و غم‌ها کران کران نوح زمان تویی و زمین است ندبه‌خوان ای کشتی نجات جهان، یک نگاه تو! کی می‌رسم به ساحل امن پناه تو؟ ماتمکده‌ست کعبۀ بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوۀ مشهود می‌رسی با نغمۀ الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های پیمبری داری مگر به شانه ردای پیمبری؟ مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزۀ صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آیینۀ علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوۀ صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری دلتنگ روی ماه توایم أیها العزیز ما تشنۀ نگاه توایم أیها العزیز دنیای ماست تشنۀ صبح ظهور تو سرد است چار فصل زمان بی حضور تو بی‌رنگ‌تر شد از همۀ فصل‌ها بهار هر روز ما ببین که شده فصل انتظار فصلی به جز دریغ در این فصل‌ها نبود ای کاش عصر بی‌خبری از شما نبود عصر سکوت سر نشود، بی سلام تو این کوچه‌هاست منتظر عطر گام تو این روزها که مانده همه چشم‌ها به در دلخوش به این‌که می‌رسی از راه یک سحر تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را... از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان» ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
منتظر مانده زمین، تا که زمانش برسد صبح، همراه سحرخیز جوانش برسد خواندنی‌تر شود این قصه؛ از این نقطه به بعد، ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد پرده‌ی چاردهم وا شود و ماه تمام، از شبستانِ دو ابروی کمانش برسد لَيلةُالقدر، بیاید لبِ آیینه‌ی درک مَطلَعِ‌الفجر، به تأویل و بیانش برسد رو کُنَد سوی رُخش، قبله‌نمای دل ما قبل از آن‌روز که از قبله نشانش برسد نامه داده‌ست، ولی شیوه‌ی یوسف این‌ست: عطر او، زودتر از نامه‌رسانش برسد خامِ خود بود و به این فکر نمی‌کرد جهان بی‌تماشای تو، جانش به لبانش برسد شد جهنم همه‌‌ی شهر ولی شیخ نشَست تا به اذکار مفاتیح جَنانش برسد "یوسفش را، به زر ناسره بفروخته بود" نام تو، گشت دکانش که به نانش برسد یار تو اوست، که بی‌واهمه، در راهِ طلب، می‌دود سوی تو هرقدْر توانش برسد ای بهارانه‌ترین فصلِ خداوند! بیا تا که این عالَم دل‌مرده، به جانش برسد عقلْ عاشق بشود، فلسفه، شاعر بشود، تا که از نور تو، جامی به دهانش برسد عشق، در عصر تو از حاشیه بیرون برود عدل، در عهد تو پایانِ خزانش برسد ظهرِ آن روز بهاری چه نمازی بشود، که تو هم آمده باشی و اذانش برسد ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
شبی خمارِ غزل گرم گفتگو بودیم به وجد و شور و نشاط و به های‌وهو بودیم مدام در طلب باده و سبو بودیم تمام مستی شب را به جستجو بودیم ندا رسید که امشب طلوع خواهد شد کسی می‌آید و فردا شروع خواهد شد شکوفه زد غزل و روی لب هجا گل کرد ردیف و قافیه در صورت دعا گل کرد سحر رسید و اذان آمد و خدا گل کرد بهار فاطمه در صبح سامرا گل کرد ((رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند)) امین وحی خدا با خودش خبر آورد خبر برای وصی پیامبر آورد که نخل عسکری از فیض حق ثمر آورد عروس فاطمه و مرتضی پسر آورد جمال مهدو‌ی‌اش آنچنان که پیغمبر ز هیبتش چه بگوییم، وارث حیدر زمان به قدرت او اعتراف خواهد کرد و زیر سایه‌ی او اعتکاف خواهد کرد و تیغ دشمن او را غلاف خواهد کرد و کعبه دور قد او طواف خواهد کرد بخوان که حضرت صاحب به راه می‌افتد که حق می‌آید و باطل به چاه می‌افتد ببخش کوچه‌ی ما را که مثل میکده است گلوی شاعرت آقا اسیر عربده است ز ما هرآنچه نباید اگر چه سر زده است تمام حسرت ما جمعه‌ی نیامده است دخیل بسته‌ی این نیمه‌های شعبانیم به جان فاطمه سوگند که پشیمانیم https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
رسیدنش نفسی تازه داده دنیا را همان مسیح که احیا کند مسیحا را همان که یوسف کنعان به شوق دیدارش شده‌ست مشتریِ پا به قرص بازارش همان که چهره‌ی او نور فاطمی دارد کنار گونه‌ی خود، خال هاشمی دارد خدا کند بپذیرد مرا به خادمی‌اش سپید بخت شوم مثل خال هاشمی‌اش سلام یوسف زهرا! خوش آمدی آقا امید آخر دنیا! خوش آمدی آقا سلام یوسف زهرا! تورا صدا کردم برای آمدنت آمدم دعا کردم نگو که فاصله‌ی ما هزار فرسنگ است ببین که مادر پیرم چقدر دلتنگ است عزیز فاطمه عمری‌ست بی تو دربدریم هزار جمعه گذشت و هنوز بی خبریم عزیز فاطمه آقا! کجاست خانه‌ی تو؟! گرفته است دل تنگ ما بهانه‌ی تو تو آخرین پسر خانواده‌ی ماهی تو آبروی زمینی، بقیة اللهی... ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
باز دل، چلّه‌نشینِ حرمِ راز شده‌ست مرغِ شب با نفس صبح، هم‌آواز شده‌ست باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد نکْهت فاطمه و عطر محمّد دارد آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالَم به گلوست داستان من و غم، خاطرۀ سنگ و سبوست کی شود پرده به یک سو رَوَد از چهرۀ دوست «آن سفر کرده که صد قافله دل، همره اوست» عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم عید روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود روز نابودی تزویر و زر و زور شود یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود عید روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا روز آغاز ثمربخشی خون شهدا برسد پرتو روشنگر مصباح هدی تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش عید روزی‌ست، که با عشق، هم‌آهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
تقدیم به وقتی که در دنیا ستم مرسوم باشد وقتی عدالت گنگ و نامفهوم باشد وقتی ظهور از چشم‌ مردم دور مانده وقتی نفس آلوده و‌ مسموم باشد وقتی کسی چشم انتظاری را بلد نیست وقتی بشر از عاشقی محروم باشد حق می‌دهم در خانه‌ی تاریخ، یک زن آوازه‌اش پنهان و نامعلوم باشد حق می‌دهم چونانکه زهرا بود مظلوم میراث‌دار فاطمه، مظلوم باشد اما خدا می‌خواست از میراث مریم نام زنی در دفترش مرقوم باشد اما خدا می‌خواست از زن‌های تاریخ با نام نرجس، دفترش مختوم باشد زهرا عروسش را خودش بر می‌گزیند حتی اگر شهزاده‌ای از روم باشد باید به چشم حضرت زهرا بیاید در خانه‌ی حیدر چنین‌ مرسوم باشد تأثیر یُذهب، عنکمُ الرجس است و قطعاً نرجس زنی پاکیزه و معصوم باشد اوصاف او را در کُتب کمتر نوشتند تاریخ باید تا ابد محکوم باشد فرزند او - موعود - پنهان مانده، باید او نیز چون فرزند خود مکتوم باشد فرزند او یک روز می‌آید سرانجام روی لبش آن‌روز یا قیّوم باشد آن‌روز، آری دوستانش شادمانند آن‌روز، آری دشمنش مغموم باشد ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e