#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
بس كه پنهان گشته گُل در زیر دامان بقیع
بوى گل میآید از چاك گریبان بقیع
مرغ شب در سوگ گلهایی كه بر این خاك ریخت
از سر شب تا سحر، باشد غزلخوان بقیع
ناله هاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش
از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقیع
گوش ده تا گریهی زار على را بشنوى
نیمه شبها از دل خونین و حیران بقیع
این حریم عشق دارد عقدهها پنهان به دل
شعلهها سر میكشد از جان سوزان بقیع
از دل هر ذرّه بینى جلوهگر صد آفتاب
گر شكافى ذرّه ذرّه خاكِ رخشان بقیع
هر گل اینجا دارد از خونِ جگر نقش و نگار
وه چه خوش رنگ است گلهای گلستان بقیع
بستهام پیمان الفت با مزار عاشقان
خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع
اى ولىّ حق! تسلاّ بخشِ دلهاى حزین!
خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع
سینهی این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد
كوش اى غمخوار رنجوران! به درمان بقیع
اى جهان! آباد كن، برخیز و مهر و داد كن
باز كن آباد از نو، كوى ویران بقیع
چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب
سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع
✍ #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانهای
چشمها چیزی نمیبینند جز ویرانهای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری اینجا نخواهد خورد آبودانهای
سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانهای
روضه ممنوع است، حتی بیصدا و زیر لب
پاسخش چوبست وقتی که بجنبد چانهای
کافران مأمور اجرای امور دین شدند
قبله باز افتاده در دست بتِ بیگانهای
روز و شب گرم طواف قبلههای خاکیاند
با دوچشم کاسهی خون، دستهی پروانهای
عاقبت یکروز خواهد ساخت روی این قبور
گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانهای
عاقبت یکروز این غمخانه إحیا میشود
صاحب ایوانطلاها و حرمها میشود
✍ #مجتبی_خرسندی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
عادت به گنبد دادهام چشم ترم را
این بارگاه اما به هم زد باورم را
در روضهات میسوزم و امیدوارم
بادی به سویت آورد خاکسترم را
سنگین شده بر شانههایم، میگذارم
روی ضریحی که نمیبینم، سرم را
آباد کردی خانهام را، زیر دینم
باید بسازم پس برای تو حرم را
داراییام را پای گنبد میگذارم
حتی النگوی طلای دخترم را
جبریل هم میآید و میخواهد این را:
بگذار زیر پای زائرها پرم را ...
چیزی نمانده تا زمانی که بکوبم
بر بام کعبه پرچم یا حیدرم را
آل سعودی نیست دیگر میتوانم
راحت ببوسم آستان دلبرم را
آن روز میخوانم چه زیبا در بقیعت
با سجده بر تربت نماز آخرم را
✍ #داود_رحیمی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
نه گنبد، نه حرم، نه آستانی
نه خادم تا از او پرسی نشانی
زیارت نامهی این چار قبر است
عزا و اشک و آه و نوحهخوانی
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع
تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع
کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من
تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع
کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد
اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع
آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال
در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع
آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار
جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع
آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان
تا که گردم حائل خورشید سوزان بقیع
آرزو دارم که اندر خدمت صاحبْ زمان
قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع
آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک
از ارادت رُخ نهم بر خاک ایوان بقیع
اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق
اى "مؤید" جان عالم باد قربان بقیع
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#دیر_راهب
نوشتم اول خط: بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندۀ تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی «لا یُمکن الفرار از عشق»
که پُر شدهست جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر
همان سری که یَُحّب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس «اَجَنَّنی» گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارۀ تن گفت:
برو به معرکه با سر، ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظۀ آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حُسن مطلع شد
همان سریست که بُرده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پُر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت:
به پیشگاه تو آوردهام خدایا سر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک: الف، لام، میم، طاها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازۀ اسب
چه خوب شد که نبودهست بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هر که هرچه دلش خواست داد، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شدهست و سر از نیزهها درآوردهست
جدا شدهست و نیفتاده است از پا سر
صدای آیۀ کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چه قدر زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان، با سر
::
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_زمان_عج_مناجات
با کدام آبرویی روزشمارش باشیم
عصرها منتظر صبح بهارش باشیم
کاروانِ سحرش بهر همه جا دارد
تا که جا هست، چرا گرد و غبارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مردست
آنقَدَر مرد نبودیم که یارش باشیم
گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم
سالها در پی کار دل ما راه افتاد
یادمان رفت ولی درپی کارش باشیم
ما چرا؟! خوبترینها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم
::
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#شعر_توحیدی
فرازی از یک #قصیده
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آنکه شُکر یکی از هزار کرد؟...
ترکیب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشیار کرد
بحر آفرید و بَرّ و درختان و آدمی
خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتی که نشاید شمار کرد...
چندین هزار منظر زیبا بیافرید
تا کیست کاو نظر ز سر اعتبار کرد
توحیدگویِ او نه بنیآدماند و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد...
لال است در دهان بلاغت زبان وصف
از غایت کرم که نهان وآشکار کرد
سر چیست تا به طاعت او بر زمین نهند؟
جان در رهش دریغ نباشد نثار کرد
بخشندهای که سابقۀ فضل و رحمتش
ما را به حسن عاقبت امیّدوار کرد
پرهیزگار باش که دادار آسمان
فردوس جای مردم پرهیزگار کرد...
#سعدی_شیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#ترحیم_خوانی
زمزمه مادر
همه مادر دارند من ندارم
سایه ی سر دارند من ندارم
دلم از غم خونه بی قرارم
مثل یک مجنونه بی قرارم
همه مادر دارند من ندارم
ای صفای قلب زارم مادر
گره افتاده به کارم مادر
دیده امید سوی تو دارم
همه مادر دارند من ندارم
بال پروازم بی تو شکسته
همه درها بروم شده بسته
خزونه بی تو باغ و بهارم
همه مادر دارند من ندارم
شده لبریز جام شکیبایی
چه کنم من با غم تنهایی
چلچراغی تو به شب تارم
همه مادر دارند من ندارم
خونه بی تو برام یه زندونه
میریزه اشک من روی گونه
حلالم کن مادر ای نگارم
همه مادر دارند من ندارم
اکبر عابدی (عابد) قم
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#ترحیم_خوانی
ختم مادر
کبوترها بپوشیدرخت ماتم
که گلچین لانه ام راریخت برهم
مگوپروانه هاماتم بگیرند
تمام بلبلان ازغم بمیرند
شده خاک یتیمی برسرمن
کفن پوشیده برتن مادرمن
مگومادربگوزیباپرستار
بگوشب زنده ی شبهای دیدار
مگومادربگوکانون عصمت
که سرشاراست ازعشق ومحبت
مگومادرکه مادرگفتنی نیست
که باشدنمره اش بالاترازبیست
بخوان قرآن برای مادرمن
به روضه خاک غم کن برسرمن
سرودی قطره شعردلنشینی
الهی خیرازعمرت ببینی.
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#ترحیم_خوانی
ختم پدر
دشتی خوانی
توک نیستی دلوم شوری نداره
چراغ خونمون نوری نداره
اخ بابا بابا
بیا بابا بیا تا زود برگرد
دله من طاقت دوری نداره
زهجران تو پر پر میزند دل
زدلتنگی به هر در میزند
چوبلبل در فراق رویت ای گل
به دیوار قفس سر میزند دل
فلک داد و فلک داد و فلک داد
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#ترحیم_خوانی
ختم مادر
گلی گم کرده ام مانند مادر
که همتایش در عالم نیست دیگر
گلم را بود ای مردم نشانی
به سینه داشت قلب مهربانی
گل من بی نظیرو ساده دل بود
پیِ خوشبختی ام یکدم نیاسود
گل خوش عطر وبویم بود مادر
که با تیر اجل گردیده پرپر
میان این خلایق آنچه دیدم
ز مادر مهربان ترمن ندیدم
مرا آرام جانم بود مادر
رفیق مهربانم بود مادر
میان خانه مادرها چو شمعند
بدور او همه پروانه جمعند
ازآن روزی که شمعم آب گردید
دل پروانه ها بیتاب گردید
نگو مادر بگو حور و فرشته
که خانه باحضور او بهشته
الهی خانه بی مادر نگردد
الهی نخل آن بی بَر نگردد
مرا یاد آید آن دوران دیرین
به زانویش نمودم خواب شیرین
چه غمهایی که در دل کرد مادر
به زیر خاک منزل کرد مادر
چو مادر رفت دردم بی عددشد
بمیرم خانه اش زیر لحد شد
دریغا با دل زار و حزینم
کنار قبر مادر می نشینم
بخوانم با نوای بی نوایی
الهی بشکند دست جدایی
مرا باور نبود اینگونه مادر
سر قبرت زنم برسینه و سر
تودستت زین جهان کوتاه گردید
برایم داغ تو جانکاه گردید
فــدای مهــربانی و دل تو
بمیرم زیر گِل شد منزل تو
بخواب آرام مادرجان که فردا
شفاعت از تو خواهد کرد زهرا
تو که از عاشقان اهل بیتی
تو کز دلدادگان اهل بیتی
تو که مولا علی را دوست داری
نمودی بهر زهرا سوگواری
شنیدی قصۀ تیر و کفن را
تو نالیدی غریبی حسن را
برای نور عینش گریه کردی
تو بر داغ حسینش گریه کردی
بــرای زینبیــنش غـصه خــوردی
چو زینب یاحسین گفتی ومُردی
الهی که زحق گردد عنایت
کند زهرا زتو مادر شفاعت
بگو «مداح» زمادر مهربان تر
خداوند است واهل بیت ومادر
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e