ترسیم هویت جوان امروز ایران
شما جوانهای امروز اگر آن روز هم بودید، توی این میدان، با عزم راسخ حاضر میشدید.
امروز هم در میدان علم، میدان سیاست، میدان تلاش و کار، میدان همبستگی ملی و میدان بصیرت، شما جوانها پایمردی خودتان را نشان دادید، ایستادگی خودتان را اثبات کردید. گاهی اوقات جنگ نظامی آسانتر از جنگ فکری است؛ آسانتر از جنگ در عرصههای سیاسی است. ملت ایران نشان داد که در جنگ عرصههای سیاسی و امنیتی، بصیرتش و ایستادگیاش از ایستادگی در جنگ نظامی کمتر نیست. لذا جوانهای ما بحمداللَّه جوانهای لایق، ساخته و پرداختهای هستند که باید به این مقدار هم اکتفا نکنند؛ همت مضاعف، کار مضاعف. همتتان را بلند کنید. ملت ایران باید عقبافتادگیهای دورانهای طولانی استبداد در این کشور و دخالت خارجی و نفوذ خارجی را جبران کند.
«بیانات در منطقه عملیاتی فتحالمبین 11/1/1389»
آقا جلال✌
با اجازتون داستانی رو که در بنر ملاحظه کردید در چند قسمت تقدیمتون می کنم.
قسمت ۱
شهید علی حاتمی
خاطره ای از شهید علی حاتمی به نقل از حاج یونس قبادی:
پس از شروع جنگ تحمیلی در اوایل سال ۱۳۶۰ با ایشان آشنا شدم در همان ابتدای آشنایی متوجه علاقه شدید ایشان به جبهه و جنگ شدم با توجه به روحیه سلحشوری و جنگجویی که داشتند بلا فاصله در دوره دوم یا سوم بسیج کوهدشت مشغول گذراندن دوره آموزش نظامی شد که بنده هم بعنوان مربی تخریب و تاکیک مربیگری می کردم.
پس از گذراندن دوره آموزش نظامی و لیاقتی که از خود نشان دادند بعنوان بسیج ویژه به مناطق عملیاتی جنوب اعزام شدیم مدتی را در اردوگاهی در منطقه عمومی جفیر گذراندیم و سپس جهت اعزام به منطقه عملیاتی رمضان عازم شدیم.
10.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرمنده ایم کز غم زینب نمرده ایم🥀
#حضرت_زینب
آقا جلال✌
قسمت ۱ شهید علی حاتمی خاطره ای از شهید علی حاتمی به نقل از حاج یونس قبادی: پس از شروع جنگ تحمیلی د
قسمت ۲
شهید علی حاتمی
خاطره ای از شهید علی حاتمی به نقل از حاج یونس قبادی:
محل استراحت بنده و شهید علی حاتمی در یک چادر بود. پس از اعلام آماده باش شهید حاتمی نزد من آمد و گفت که امشب عازم عملیات هستیم بیا تا برویم و غسل شهادت بجا آوریم به همراه شهید علی حاتمی و چند نفر دیگر از بسیجیان غسل شهادت انجام داده و غروب روز دوم عملیات رمضان وارد منطقه عملیاتی شدیم بنده دارای یک عدد شلوار پلنگی بودم که شهید حاتمی به آن علاقه داشت و قبل ازعملیات آنرا پوشید.
به هر حال باشور و هیجان خاصی وارد جبهه و دژ شدیم نیروهای خودی در شب قبل مقداری از مواضع دشمن را تصرف کرده بودند و ما جهت ادامه آن ماموریت داشتیم خاکریز دوم را به تصرف خود درآوریم. پس از ورود به پشت خاکریز خودی متوجه پاتک نیروهای عراقی شدیم من به عنوان نیروی آرپی جی زن بودم و شهید علی حاتمی کمکی من بود تانکهای عراقی لحظه به لحظه به مواضع ما نزدیک می شدند و شهید علی حاتمی بدون فوت وقت گلوله های موشک آرپی جی را آماده می کرد و من پشت سر هم به سمت تانکهای عراقی که در نزدکی ما و تیررس آرپی جی بودند شلیک می کردم.
ما آن قبیله ایم که تا قبل کربلا
ماراکسی به مجلس بیگانه ها نبرد
چشم کسی به دنبال غارت اموال مانبود
دست کسی به صورت زن های ما نخورد
🥀🥀🥀
آقا جلال✌
قسمت ۲ شهید علی حاتمی خاطره ای از شهید علی حاتمی به نقل از حاج یونس قبادی: محل استراحت بنده و شهید ع
قسمت ۳
شهید علی حاتمی
خاطره ای از شهید علی حاتمی به نقل از حاج یونس قبادی:
نیروهای پیاده عراقی قسمتی از خاکریز و سمت راست ما را تصرف کردند و جنگ تن به تن با عراقیها شروع شد به طوری که با پرتاب نارنجک یکدیگر را مورد حمله قرار می دادیم چند دستگاه تانک عراقی مورد اصابت آرپی جی قرار گرفت وآتش گرفتند و با فشاری هم که توسط نیروهای خودی به عراقی ها آمد آنها مجبور به عقب نشینی شدند و خط مجددا بصورت کامل به دست ما افتاد و در این هنگام یکی از بسیجیان که تیربارچی بود مجروح شد و به عقب اعزام گردید.
شهید علی حاتمی نزد من آمد و چند موشک آرپی جی در دست داشت گفت یونس تیربارچی مجروح شده و کسی خدمه آن نیست و عراقیها مجددا دارند جلو میان من میرم و با تیربار کار می کنم تا اون قسمت خاکریز را پوشش بدهم و با دویدن به سمت تیربار که تقریبا ۵۰ متری من بود رفت .