eitaa logo
احرار
102 دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
13.4هزار ویدیو
77 فایل
سیاسی مذهبی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 محسن وزوایی، ۵ مرداد ماه سال ۱۳۳۹ در محله نظام آباد تهران، متولد شد. او در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد. پس از ورود به دانشگاه، به جریان مکتبی انجمن‌های اسلامی دانشجویان این دانشگاه پیوست و هم زمان با شرکت در فعالیت‌های سیاسی و جلسات عقیدتی، از سال ۱۳۵۶ مسئولیت هدایت و جهت دهی به مبارزات دانشجویی ضد دیکتاتوری را در سطح دانشگاه شریف عهده دار شد. در سال‌های ورودش به دانشگاه، نقش فعالی در تشکیلات اسلامی دانشگاه از خود نشان می‌داد. این جوان مبارز و پرشور، از تظاهرات خونین ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ تا ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و ورود امام خمینی (ره) به ایران، در همه صحنه‌ها از جمله پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود. او در روزهای پرتلاطم انقلاب نیز نقش حساس هدایت را بردوش می‌کشید و در درگیری‌های مسلحانه و سرنوشت ساز ۱۹ بهمن تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، حضوری پرثمر داشت. محسن وزوایی در تصرف دو پادگان مهم جمشیدیه و عشرت‌آباد نیز شهامت بالایی از خود نشان داد. وی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی ضد سیاست‌های مداخله‌گرایانه آمریکا در ایران، در سالروز کشتار دانش‌آموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید امام خمینی (ره) عهده‌دار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول» یاد فرمودند. محسن وزوایی در سال ۱۳۵۸ همزمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه پاسداران، به این ارگان نظامی پیوست و در دوره‌ای فشرده، آموزش‌های چریکی را در سپاه آموخت. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرد، سپس سرپرستی واحد اطلاعات عملیات را به عهده گرفت. محسن وزوایی به دنبال تجاوز عراق به ایران، داوطلبانه به جبهه غرب عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد؛ به گونه‌ای که در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان، مسئولیت محور تنگ کورک تا حد فاصل تنگ حاجیان را برعهده گرفت و ضمن حمله‌ای پارتیزانی به مواضع و استحکامات دشمن، به کمک هم‌رزمان خود، ارتفاعات حساس و سوق‌الجیشی تنگ کورک را از تصرف قوای اشغالگر بعث خارج ساخت. در عملیات جدیدی که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ طرح‌ریزی شده بود، محسن وزوایی فرمانده گردان شد. در این عملیات، او با آن که مجروح شده بود، ولی با گامی استوار و خستگی ناپذیر و روحی امیدوار به نبرد ادامه می‌داد. در حین عملیات، بیشتر رزمندگان شهید یا مجروح شده و تنها محسن و چند رزمنده دیگر زنده بودند؛ و شگفت آن که همین چند نفر، توانستند ۳۵۰ تن نیروهای کماندوی بعث عراق را به اسارت بگیرند. محسن وزوایی، نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندی‌های «بازی دراز» ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت. او در بیمارستان با وجود درد بسیار، ناله نمی‌کرد و به یکی از پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرده بود گفت: «آقای دکتر! من هر چه بیشتر درد می‌کشم، بیشتر لذت می‌برم و احساس می‌کنم از این طریق به خدای خودم نزدیک می‌شوم». پس از بهبودی نسبی از مجروحیت، قدم به معرکه‌ای گذاشت که فرجام آن، آزادسازی خرمشهر اشغال شده بود. او در طول جنگ تحمیلی، در عملیات‌های متعدد با مسئولیت‌های گوناگون حضور داشت. در ۲۰ آذر ۱۳۶۰، در عملیات «مطلع الفجر» فرمانده بود. در اسفند سال ۱۳۶۰ فرمانده گردان حبیب بن مظاهر و تیپ تازه تأسیس محمد رسول اللّه (ص) شد که در عملیات «فتح المبین»، این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس «تیپ ۱۰ سیدالشهدا»، فرمانده این تیپ شد. همین تیپ، در ۲۳ فروردین ماه ۱۳۶۱ وارد عملیات «الی بیت المقدس» شد و برای اجرای بهتر عملیات، با تیپ حضرت رسول صلی الله علیه و آله ادغام شد و محسن وزوایی نیز فرماندهی محور اصلی را عهده‌دار شد. محسن وزوایی، این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه‌ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیات‌های متعدد و به ویژه «الی بیت المقدس»، سرانجام در دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱، در ۲۲ سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید. 🌼 شادی روح پاک همه شهیدان و شهید محسن وزوایی صلوات
😂 به راستی در این شرایط که از زمین و آسمان گلوله و موشک می‌بارید چه کاری می‌شد، انجام داد؟ که ناگاه او از راه ‌رسید. با‌‌ همان پاترول فکسنی‌ و بلندگویی که بر بام آن قرار گرفته بود. حاج‌بخشی می‌آید با سربندی بر سر و گلاب‌پاش بزرگی بر دوش و عطر و بسته‌ شکلاتی در دست. هنوز از راه نرسیده.... هنوز از راه نرسیده شعار ‌داد «کی خسته است؟» و صداهایی که از حلقوم تشنه بچه‌ها بیرون می‌آمد و در پاسخ او فریاد می‌زدند «دشمن!» ـ کی بریده؟ ـ آمریکا ـ کجا می‌روید؟ با این شعار حاج بخشی، لبخند بر لبان خشکیده بچه‌ها می‌نشیند و همگی، با یک صدا فریاد می‌زدند: -کربلا. - منم ببرید. - جا نداریم! و او با شکلک درآوردن مثلاً به بچه‌ها اعتراض می‌کند. ساعتی بعد پاتک دشمن دفع می‌شود و نیرو‌ها و تانک‌های عراقی مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند!! ⚪️ خاطره ای به یاد رزمنده دلاور زنده یاد حاج ذبیح‌الله بخشی‌زاده معروف به حاجی بخشی از اعضای معروف بسیج در دوران هشت سال دفاع مقدس
💢این میزها به کسی وفا نمی کنه 🔹داشتیم می رفتیم ماموریت که اذان گفتند، از راننده خواست که ترمز کند، با همان لباس های نظامی کنار جاده شروع به نماز خواندن کرد، در کارش خبره بود ولی به این پست و مقام ها دل نبسته بود و همیشه می گفت: این میزها به کسی وفا نمی کنه باید از خودمون خاطره خوب به جا بزاریم. 🔸شب بیست و چهارم ماه رمضان برای دستگیری اشرار مسلح می رفتیم آن ها چون مخبر داشتند حرکات ما را زیر نظر داشتند، با اشرار درگیر شدیم تعدادشان زیاد بود و مثل باران تیر بر سر ما می ریخت، تا صبح این درگیری ادامه داشت تا اینکه اشرار مجبور به تسلیم شدند.در این عملیات منصور به شهادت رسید. 🌷شهید منصور توحیدی از نیروهای مرزبانی ناجا بیستم تیرماه 1394 در میرجاوه برجک 16 دهانه شنزی در درگیری با اشرار مسلح به شهادت رسید.
سرِ پُستم بودم و خسته آمدم که بخوابم. نصفه‌های شب بود. وارد اتاق که شدم، دیدم نشسته و تا مرا دید رفت زیر پتو. در دلم گفتم: "باز این پسره شوخی‌ش گرفت." حرفی نزدم و رفتم داخل کیسه خوابم و کلاهش را به سرم کشیدم؛ ولی زیر چشمی نگاه می‌کردم ببینم سیدرضا چکار می‌کند. لحظاتی که گذشت، دیدم سرش را از زیر پتو در آورده و نگاهی به من و اطراف انداخت. بلند شد و ایستاد به نماز. بی‌سر و صدا نگاهش می‌کردم. خواند و خواند تا به نماز وتر رسید. دست چپش بالا رفت و با دست راستش تسبیح به دست گرفت. دلم نمی‌آمد بخوابم و این صحنه‌ی بی نظیر را از دست بدهم. حال خوشی داشت. بارها به من گفته‌بود: "کمیل! هرکس به هرجایی رسید، با نماز شب رسید. نماز شب رو برای خدا بخون تا خدا دستت رو بگیره." شهدا همیشه نگاهی😔 ‍‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨بعد از ۶ سال منتشر شد... صوت مکالمه بیسیم لحظات آخر شهید سید رضا طاهر و حسین مشتاقی... 🌷شادی ارواح طیبه شهداصلوات ‍‌
36.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ڪاش می‌شد عاشقانه فهمیـد تا عاشقانه پـرواز ڪرد ... " شهـــــــدا " دستی برای عاشق شدنمان به ‌سوی خــدا برداریـد ... سالروز شهادت شهید صنعت دفاعی کشور شهید "احسان قدبیگی هدیه محضر همه شهدا صلوات
ادای احترام فرمانده کل ارتش به شهید سیدطاهر مصطفوی 🔹سرلشکر موسوی صبح امروز به مزار امیر سرتیپ دوم خلبان شهید سیدطاهر مصطفوی از شهدای خدمت که در سانحۀ سقوط بالگرد رئیس‌جمهور به فیض شهادت رسید رفت و ادای احترام کرد. ‍‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ بررسی ماجرای دروغین رئیس جمهور ۶ کلاسه ⭕️در مناظره های انتخاباتی ، مهرعلیزاده دروغی را به ایشان نسبت داد که دستمایه تمسخر و کنایه کاربران فضای مجازی تا به امروز بوده است در این کلیپ مهم به بررسی کامل این موضوع و نکات جالب توجه دیگری پرداخته شده است.ببینید و حتما انتشار بدین
سالروز شهادت 🌷دانشمند شهید «احسان قدبیگی» ▪️ورودی ۹۱ مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف، ▪️ عصر روز چهارشنبه سال ۱۴۰۱ طی سانحه‌ای که در یکی از واحدهای تحقیقاتی وزارت دفاع در منطقه‌ پارچین به وقوع پیوست، مهندس «احسان قدبیگی» به شهادت رسید و یکی از همکاران ایشان دچار جراحت شد.
لشکر محمد رسول الله ص در حال عزیمت از فرودگاه بین المللی دمشق به پادگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای تکمیل حماسه باشکوه ✏️ رهبرحکیم انقلاب : اگر ان‌شاءالله پیش‌رو با خوبی و شکوه و عظمت برگزار بشود، یک دستاورد بزرگ برای ملت ایران است. ✏️ بعد از این حادثه‌ی تلخ [فقدان رئیس‌جمهور عزیز] مردم جمع بشوند، با آرای بالا مسئول بعدی را انتخاب بکنند، این در دنیا انعکاسش انعکاس فوق‌العاده‌ای است. این حماسه انتخابات، مکمل است. ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 پیش‌رو مکمل حماسه بدرقه شهیدان است. 🛑 انتخابات صحنه خدمت است نه صحنه کش‌ و واکش برای . 🔊 پادکست توصیه های رهبرحکیم انقلاب درباره انتخابات پیش رو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید 🌷 اگر خدا لطف کرد و نصیب من شد، من در آن دنیا یقۀ بی‌حجاب‌ها را و کسانی که تبلیغ بی‌ می‌کنند را می‌گیرم. خواهرم من مدافع حرم زینبم تو هم مدافع چادر زینب باش. حواسمون باشه چند چفیه خونی شد تا چادری خاکی نشود ان شاءالله شرمنده شهدامون نباشیم ‍یادش گرامی وراهش پررهرو
🔻در حال خوردن ناهار بود که اذان گفتند. غذایش را نیمه کاره رها کرد! رفت به سمت نمازخانه. همه به کارهای او دقت می‌کردند. رفتارش برای ما آموزنده بود. به کسی چیزی نگفت. اما غیر مستقیم درس داد! او بسیار به اهمیت می‌داد. 🌷