eitaa logo
|عَیْنَ‌الحَیـٰوة|
231 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
620 ویدیو
16 فایل
بسم‌اللهـ♡ السلام‌علیڪ‌یامھدےجان🖤 اینجا‌فقط‌بہ‌سوےاومےدویم ڪپے:صلواتے!نذرفرج.. حذف‌لوگوےتصاویروڪلیپ‌و...❌ برقامتِ‌رعناےمھدے(عج)صلواټ🦋 مشتاق‌سخـنانتون🍃↓ payamenashenas.ir/ainalhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
تو هوای تنفس من خون رگ من پناهگاه من جانِ جانِ من وتمام سرمایه‌ی من هستی! مثل نامت، مثل مفهومت، مثل مقصودتــ، مثل مسیرِ جذابت، بی‌نهایت، دوستت دارم...:) ای نقطھ‌ی آغازِ حیاتی نو، و تولدے دیگر، برایِ همه! ای سفره‌ی رنگینِ رحمت و هدایتِ امام ثامن برای "دهه هشتادی ها".....:)
صدای گوش خراش فریاد رویاها و عادت سازی هایی که اول سال ۱۴۰۱ تعیین کرده بودم تا سال ۱۴۰۲ انجام شود، و با تسویف ها و ضعف اراده ها ذبح شد، نوای پر تکرار لحظه های تحویل امسال است. صدای هاتفی که از سوی خدا مامور است بگوید عبرت بگیر! عبرت... نوایی ست پر تکرار تر.. اما به راستی بدترین کاری که کردیم و جبران ناپذیر ترین آنها جز اتلاف عمر، چه بود؟ و اسباب اتلاف عمر چه بود؟ ضعف اراده؟ برنامه ریزی؟ بی انگیزگی؟ ضعف در تعیین هدف؟ نرسیدن به بدن از لحاظ مزاجی؟ نبود تکیه گاه معنوی؟ توقعات بیش از حد از خود؟ عدم تذکر مداوم هدف، مسیر و موانع؟ عدم بهره مندی از مواعظی برای احیای قلوب؟ یا همه ی اینها؟
آیا وقت آن نرسیده که با راه های درمان این نقاط ضعف که وجود مارا رو به انحطاط می برد پیدا کرده به کار بندیم؟ کی فردایی ست که میخواهیم شروع کنیم؟ شنبه ای که ان شاءلله دیگه استارتشو میزنم کی فرا می رسد؟ چند ماه و چند روز و دقیقه و ساعت و ثانیه را بابت همین حرف ها از دست داده ایم؟
فرمود: این جمله رو از من داشته باشید: شما هیچ وقت زمان خالی پیدا نمیکنید! منتظر خالی شدن ساعت هاتون نباشید، همین الان خالیش بکنید...
هدیه ی امسال ما ، سرکلاس نشسته بودیم و استاد برای تقویت اراده صحبت میکرد، همه دست به قلم شدیم: اگر میخواید اراده تون قوی شه، باید اول از همه از هیچکس هیچی نخواید، حتی یک لیوان آب!و همه کارهاتون رو خودتون انجام بدید!دستور ندید.... دوم ورزش روزانه داشته باشید!... یه استاد دیگه هم گفت کارهای زیر دو دقیقه رو همون لحظه انجام بدید با انجام اینها به مرور شاهد قوت اراده و نظم در کارهای خودتان خواهید بود‌.. ان شاءلله☘
ای انسان! تمام موجودات مادون تو، که استعداد های تو را ندارند، اکنون سرعت گرفته اند به سوی نوشدن! تو چرا متوقفی! حرِّک.. حیف باشد که تو درخوابی و مرغان بیدار:) عیدتون مبارک🌸🍃
سید محمدحسین، چهل سال از خداوند حاجتی طلب کردم اما بعد از چهل سال فهمیدم به مصلحت نیست، راضی باش و خودت را به او بسپار. -کهکشان نیستی، استاد سیدعلی قاضی خطاب به علامه طباطبایی پ.ن: حالا ما چقدر دعا میکنیم حاجتمونو نمیدن ناامید میشیم و خدارو دعوا می کنیم؟...
به قول استاد ابراهیمی (@ebrahimi_mahdi110) همه امان از دل امان از دل می گوییم و دل از ما به خدا پناه می برد...
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟ ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست.........
یا ایهاالانسان مگه مالک عمر تویی که هرجور دلت میخواد خرجش می کنی؟
خدایا حتی گریه های ما برای تو، با اینهمه ریا، حجابی ست روی حجاب... پس چه کنیم؟:)) یا غیاث المستغیثین... گویی از ما کاری ساخته نیست... دستمان را خودت بگیر...
اندر احوالات طلبگی:)))
سالروز وفات حضرت محمد بهاری است.. شادی روحشان فاتحه ای قرائت نمایید:)
روز سیزدهم شد؟...
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می‌رود با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود شب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوم وین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رود گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رود صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی‌وفا طاقت نمی‌آرم جفا کار از فغانم می‌رود
تحول را گاه یک لبخند گاه یک نامه گاه یک پیام و... گاه یک سفره رقم میزند! چه زیباست از آن سفره ی گسترده ای که از سوی امام ثامن علیه السلام برای رهایی فرزندان دهه هشتادی اش از بند دنیا، از بند سوالات و گره های ذهنی، و از بند رنج ها و خستگی ها و فرار به آغوشِ بی نهایتش پهن شده، متنعم شوی و نمک گیر حقیقی...! آه که این نمک گیر شدن چه لذتی دارد! کاش بلند گویی بود به پهنای زمین! فریاد میزدم جوانان، چگونه می توانید خود را از این عشق و لذت محروم کنید؟ بیایید! بیایید ببینید امام رئوف با چه عشقی چه شوری به پا کرده! چه سفره ای پهن کرده! بیایید...
چقدر بی صدا درد می کشیدی حقیقتم! چه بی صدا مشت به میله ی قفسی که برایت ساخته ام می کوبیدی! چه بی صدا می گرییدی! چه بی صدا فریاد می زنی که: مراهم ببین! با تو چه کرده ام؟ محبوب های مختلف، مناظر متکثر و غفلت هایم چه به روزت آورده؟ ظلماتی که از افعال اختیاری ام بر نور وجودت فرود آمده، چه قدر زخم بر تو زده! چگونه زیر خروار ها خروار خیالات و اوهام شرک آلود، ای حقیقت وجودم، خاک میخوری... شرمنده ام که از آن روز که خدا از روحش بر تو دمید که " و نفخت فیه من روحی" تا کنون چه زجرها کشیده ای! مرا ببخش! ببخش که تو رافراموش کردم، فریاد زدی و صدایت را نشنیدم، مشت کوبیدی و حس نکردم، گریه کردی و اشک هایت را ندیدم... فقط چون حجاب هایی مثل عجب و تکبر و شهوات را، حائل کرده بودم میان خودت و خودم. مرا ببخش! ببخش که هرروز با خنجر تیز ذنوب جوارحم زخم روی زخم هایت میزنم، و شب به جای محاسبه و مرهم استغفار، با بی خیالی ها نمک روی آنها پاشیدم و تو را شکنجه کردم!... و تو با چهره ای خونین و زشت، به خاطر من، نزد الهت می رفتی که و یعلم ما جرحتم بالیل والنهار.. مرا ببخش! ببخش که به جای جریان حیات آب گونه ی عشق در ادعیه و صلاة هایم، جریان مهلک و ممیت غفلت از بطن آنچه میخوانم را جاری کردم در تمام وجودم... مرا ببخش! که به جای استحمام و زنگار گیری ات با مواعظ علما، با نشستن در مجالس آنها و مشغول شدن به چیز های دیگر مثل گوشی، وجدان خود را خفه کردم و تورا سمی کشنده خورانیدم.... برخیز! تمنا میکنم اکنون برخیز... عهد میبندم امروز و فردا نکنم! عهد میبندم اشک هایت را ، فریاد هایت را، مطالبه هایت را ببینم! عهد میبندم دیگر برای این وآن نباشم، خودم را برایت صرف کنم تا به خدا برسی! چرا دیگر هیچ نمیکنی! تورا اگر مرگ فرا بگیرد مرا با دیوار و نقش های آن، یا با چهارپایان و درندگی هایشان چه تفاوت، که اولئک کالانعام بل هم اضل برای آنهاییست که تورا در خود کشته اند.... خود را گول میزنم که انسانم، من اگر انسان بودم با تو چنین میکردم؟ آه که این ضعفی که بر اثر جراحات تورا از نفس انداخته مسببش من بودم و افعالم و خیالم... صدا میزنم حسن علیه السلام را... او طبیب جان هاست ، نیست؟ شاید تضمینی کند، حیاتی دهد به وجه انسانیتم... اما خداوندا ببخش که هربار آبرو داران درگهت را واسطه کردم تا مرا ببخشی اما دوباره گناه کردم...
الفاظ صرفا وضع شده اند، صرفا قرارداد شده اند برای معانی. اما آیا خود آنها هستند؟ شاید آری شاید نه... مرتبه ی نازله ی آنچه در اعماق حقیقت و در بطن عالم علوم و وجود هستیست، الفاظ هستند. (إن من شیء الا عندنا خزائنه، چیزی نیست الا آنکه منبع هایش نزد ماست!) فلذا چنانکه برای دیدن منظره ای زیبا از پنجره ای استنصار میکنیم، همچنین از دریچه الفاظ برای رسیدن به بطن دعاها، روایات و آیات باید استفاده کرد. الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا [زیانکارترین مردم] کسانی هستند که کوششان در زندگی دنیا به هدر رفته [و گم شده است] در حالی که خود می پندارند، خوب عمل می کنند گاهی فکر میکنیم، چند کلمه دعا و چند کلمه قرآن، دیگر کفایت میکند و نیاز به چیز دیگری نداریم! بلی... قرائت الفاظ نورانی صادره از الله تبارک و تعالی و اهل بیت علیهم السلام درجاتی از نور را برای انسان حاصل میکند. اما آیا حبس شدن در قفس الفاظ مادی برای انسانی که استعداد کشف بطن های پیچیده و لذیذ این عبارات را دارد، نیکوست؟
اهل ارائه تحلیل نیستم اما اینجا محل ارائه استحاله های ذهنیمان است، می گویم چندیست به این می اندیشم، اقبال سراسری اقشار مختلف مردم به معنویت و کشف غیب، و تولید محتواهایی که در این راستا به نحو عجیبی در حال گسترش است، آیا سخنی پشت پرده ی خود دارد؟ -اشتیاق عجیب نوجوانان بی نهایتی به امور سلوکی -اقبال گسترده، به عرفانهای کاذب -گسترش دوره هایی نذیر شکرگزاری، قانون جذب و ... -حضور برنامه کلمه در سیما، که مطالب عمیق و ناب عرفانی را بازگو میکند! -پخش برنامه برساحل سحر که شاگردان سلوکی آیت الله سعادت پرور رحمت الله علیه -برنامه زندگی پس از زندگی، و تبدیل شدنش به یک گفتمان -تولید برنامه شنود، توسط برو بچه های استاد معظم امینی خواه -و موارد دیگر!
از طرفی جبهه ی مقابل اسلام، کفر و جریان ضد توحید، در حال اوج گرفتن در استفاده ی از غیب، ارواح، اجنه و ... است. آیا به راه افتادن موج عظیمی از قفل شدن مغزها در اغتشاشات اخیر طبیعی است؟ واقعا دشمن، در نقشه هایش فقط از ابزار مادی استفاده میکند؟ در جاسوسی، در به هم ریختن شرایط کشور ها، در تسخیر روح و روان بشر و ... استفاده ای از ابزار فرامادی نمیشود؟ رهبر انقلاب در سخنرانی های گوناگون تاکید بر استفاده ی جبهه ی مقابل از امور ماورایی نداشتند؟ مانند تعبیر شیاطین جن و انس!
آیا نمی توان نتیجه گرفت ، اسلام و کفر در اوج مبارزه در حال در هم شکستن مرز های مادی گرایی و حرکت به سمت مبارزه ی معنوی هستند؟ آیا در این شرایط، نباید بیشتر مراقب امور فرامادی باشیم؟...چرا روی آن کار نمی کنیم؟...
عنه[رسول الله] صلى الله عليه و آله : يُفتَحُ لِلعَبدِ يَومَ القِيامَةِ عَلى كُلِّ يَومٍ مِن أيّامِ عُمرِهِ أربَعَةٌ و عِشرونَ خَزانَةً ـ عَدَدَ ساعاتِ اللَّيلِ و النَّهارِ ـ فخَزانَةٌ يَجِدُها مَملوءَةً نورا و سُرورا فيَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَرَحِ وَ السُّرورِ ما لَو وُزِّعَ عَلى أهلِ النّارِ لأَدهَشَهُم عَنِ الإحساسِ بِألَمِ النّارِ ، و هِيَ السّاعَةُ الّتي أطاعَ فيها رَبَّهُ ، ثُمَّ يُفتَحُ لَهُ خَزانَةٌ اُخرى فيَراها مُظلِمَةً مُنتِنَةً مُفزِعَةً فيَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَزَعِ و الجَزَعِ ما لَو قُسِّمَ عَلى أهلِ الجَنَّةِ لَنَغَّصَ عَلَيهِم نَعيمَها ، و هِيَ السّاعَةُ الّتي عَصى فيها رَبَّهُ ، ثُمَّ يُفتَحُ لَهُ خَزانَةٌ اُخرى فيَراها فارِغَةً لَيسَ فيها ما يَسُرُّهُ و لا ما يَسوؤهُ ، و هِيَ السّاعَةُ الّتي نامَ فيها أوِ اشتَغَلَ فيها بِشَيءٍ مِن مُباحاتِ الدّنيا ، فيَنالُهُ مِنَ الغَبنِ و الأسَفِ عَلى فَواتِها ـ حَيثُ كانَ مُتَمَكِّنا مِن أن يَملَأها حَسَناتٍ ـ ما لا يوصَفُ ، و مِن هذا قَولُهُ تَعالى : «ذلكَ يَومُ التَّغابُنِ» .[التغابن : 9 .] .[بحار الأنوار : 7/262/15 .]
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : در روز قيامت براى هر روز از روزهاى عمر بنده بيست و چهار گنجينه، به تعداد ساعات شبانه روز، گشوده مى شود. گنجينه اى را پر از نور و شادمانى مى بيند و با مشاهده آن چنان شادى و سرورى به او دست مى دهد كه اگر ميان دوزخيان تقسيم شود احساسِ دردِ آتش را از يادشان مى برد. اين گنجينه ساعتى است كه در آن پروردگارش را اطاعت كرده است سپس گنجينه ديگرى برايش باز مى شود و آن را تاريك و بدبو و وحشتناك مى يابد و از مشاهده آن چنان ترس و وحشتى به او دست مى دهد كه اگر ميان بهشتيان تقسيم شود، نعمتِ بهشت را به كام آنها تلخ مى سازد و آن ساعتى است كه در آن پروردگارش را نافرمانى كرده است. آن گاه گنجينه ديگرى برايش گشوده مى شود و آن را خالى مى يابد و در آن چيزى كه او را شادمان يا ناراحت كند يافت نمى شود و آن ساعتى است كه در آن خواب بوده يا به امور مباح دنيا اشتغال داشته است. پس، از اين كه مى توانسته اين ساعت و لحظات را با كارهاى خوب پُر كند و نكرده چنان احساسى از غبن و اندوه به او دست مى دهد كه در وصف نمى گنجد. و از اين باب است اين سخنِ خداوند متعال: «آن [روز] روز حسرت خوردن است».
پناه بر خدا...
برایِ "لیالیِ نور" بودی، اما منوِّری برای یک "عمر"...