eitaa logo
تَسْنِيم (عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ )
271 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
884 ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
؛ وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ ۚ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ غَنِيًّا حَمِيدًا ﴿١٣١﴾ ؛ و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست. و البته ما کسانی را که پیش از شما کتاب آسمانی به آنان داده شده است، و نیز شما را سفارش کردیم که [در همه امورتان] از خدا پروا کنید. و [هشدار دادیم] اگر کفر ورزید [زیانی به او نمی رسانید]؛ زیرا آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست، و خدا همواره بی نیاز و ستوده است. نام سوره : ۴ محل نزول : ۹۲ ۵ ۱۳۱ - ۱۷۶ ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
مژده به نمازخوان‌ها امام محمد باقر علیه السلام: ذِکْرُ اللّهِ لِأَهْلِ الصَّلاةِ اَکْبَرُ مِنْ ذِکْرِهِمْ اِیّاهُ، اَلاتَری اَنَّـهُ یَقُولُ: اُذْکُرُونی اَذْکُرْکُمْ ❇️ یاد خدا برای نمازخوانها بالاتر از یاد آنها از خدا است. آیا نمی‌بینی که خداوند می فرماید: «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.» 📚 بحارالأنوار، ج ۸۲، ص ۱۹۹ ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
📚عاقبت طمع مرحوم شيخ عبدالحسين خوانساري گفت : در كربلا عطاري بود مشهور و معروف ، مريض شد و جميع اجناس دكان و اثاث خانه منزل خود را به جهت معالجه فروخت اما ثمر نكرد؛ و جميع اطباء اظهار نااميدي از او كردند. گفت : يك روز به عيادتش رفتم و بسيار بدحال بوده و به پسرش مي گفت : اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بياور براي خانه مصرف كنيد تا به خوب شدن يا مردن راحت شوم ! گفتم : اين چه حرفي است مي زني ؟! ديدم آهي كشيد و گفت : من سرمايه زيادي داشتم و جهت پولدار شدن من اين بود كه يكسالي مرضي در كربلا شايع شد كه علاج آنرا دكترها منحصر به آبليموي شيراز دانستند. آب ليموگران و كمياب شد. نفسم به من گفت : قدري آب ليمو داراي چيز ديگر ممزوج به او كن و بوي آب ليمو از آن فهميده مي شد او را به قيمت آب ليموي خالص بفروش تا پولدار شوي . همين كار را كردم ، و آب ليمو در كربلا منحصر به دكان من شد و سرمايه زيادي از اين مال مغشوش بدست آوردم تا جائي كه در صنف خودم مشهور شدم به پدر پولهای هزارهزاري. مدتي نگذشت كه به اين مرض مبتلا شدم ، هر چه داشتم فروختم براي معالجه فايده اي نكرده است ، فقط همين آخرين متاع بود كه گفتم اين را بفروشند يا خوب مي شوم يا مي ميرم و از اين مرض خلاص ‍ مي شوم. 📚يکصد موضوع ۵٠٠ داستان(سيد علي اکبر صداقت) ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
انسان موحد حرص و جوش نمی‌خوره! شخصی به ماشین‌تون می‌زنه و خساراتی وارد می‌کنه. اگه این شخص رو مستقل بدونیم، کما این‌که غالب آدما این‌طوری هستن، مؤدبانه‌ترین الفاظی که براش به‌کار می‌بریم ایناست: مگه کوری؛ کی به تو گواهینامه داده؛ اه از این شانس ما و... اما انسان موحد، این شخص رو تجلی و ظهوری از حضرت پروردگار می‌بینه که در کسری از ثانیه، میلیاردها معادله و حرکت رو در این عالم تغییر می‌ده تا یه رفتار شکل بگیره. وقتی اون شخص رو تجلی خدا دید، دیگه حرص نمی‌خوره و با خودش این‌طور محاسبه می‌کنه: من امروز کاری کردم که خدا از درِ جلال خودش با من مواجهه کرد و این مرد که به ماشین من ضربه زده، تجلی جلال خداست؛ و او هم یه کاری کرده که خدا این‌جور راه رو براش بسته و من تجلی جلال خدا برای اون هستم، وقتی این‌جوری محاسبه کرد، هرگز حرص و جوش نمی‌خوره و طغیان و ستم نمی‌کنه بلکه با حال استغفار متوجه درگاه الهی می‌شه که خدایا چه جرمی مرتکب شدم که تو امروز این‌جوری راه رو بر من بستی. بنابراین در قدم اول رفتار خودش رو مرور می‌کنه که کجا دل شکسته یا حق چه کسی رو ضایع کرده تا اشتباهاتش رو جبران کنه. 📚 از کتاب در جست‌وجوی ثریا ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
نجات پيدا كردن و بدست آوردن حافظه به بركت ملاقات با امام زمان (عليه السلام) ✅آقاى (سيّد محمّد حسين ميرباقرى) از قول عموى خويش، نقل مى كند: ايشان در جوانى مبتلا به كسالتى شدند كه در نتيجه به حواسّ پرتى دچار شده وحافظه اش كم شد. عدّه اى از شهرستان ما به قصد زيارت امام حسين (عليه السلام) بطور قاچاق حركت كردند، مادرش به آنها گفت: اين سيّد احمد ما را هم ببريد تا از سيّد الشّهداء (عليه السلام) شفا بگيرد. ✨به هر حال به كربلا رسيدند ودر مدّتى كه در كربلا بودند، اثرى از شفا پيدا نشد ومورد عنايت قرار نگرفت. قصد مراجعت به ايران مى كنند، در نزديك مرز ايران، چون جواز نداشتند مى بايست هر كدام جدا جدا جلو ماشينهاى بارى را بگيرند ويكى يكى به عنوان شاگرد راننده سوار شوند تا بتوانند از مرز عبور كنند. ✨اين شخص نيز جلو كاميونى را مى گيرد ومى گويد: مى خواهم از مرز ردّ شوم. ولى چون حواسّ جمعى نداشت، تمامى پول خود را به راننده مى دهد واو هم قبول مى كند. نزديك پاسگاهى مى رسند، راننده به دروغ مى گويد: شما پياده شو اینجا کرمانشاه است! ✨ايشان به خيال اينكه به كرمانشاه رسيده وپشت اين تپّه كرمانشاه را مى بيند، به راه مى افتد، هوا سرد وبرف به زمين نشسته بود. ناگاه مى بيند چند گرگ گرسنه از پايين تپّه بطرف بالا مى آيند، ايشان با آن حال بى اختيار صدا مى زند: (يا صاحب الزّمان!) وبه پشت مى افتد. ✨نقل میکرد: پشتم به زمين نرسيده بود كه احساس كردم بر پشت كسى سوارم، ناگاه چشمم را باز كردم وخود را در مقابل باغ سبزى ديدم. آن شخص مرا به داخل باغ برد، ناگاه چشمم به سيّد بزرگوارى افتاد كه چند نفر در خدمتشان بودند. 🌹آقا رو كردند به آنها وفرمودند: براى سيّد احمد از شربت تربت جدّم بياوريد.واين به آن خاطر بود كه به قصد شفا از امام حسين (عليه السلام) حركت كرده بودم. قدح آبى آوردند، من ديدم بسيار گوارا وخوش طعم است، تمامى قدح آب را نوشيدم. آقا فرمودند: سيّد احمد، خسته است جايش را بياندازيد، بخوابد. جايى براى من انداختند ومن استراحت كردم. ✨سحر بود كه بيدار شدم، ديدم آقا وآن جمع مشغول نماز شب هستند، چون پشتشان به من بود ومن حال نماز شب خواندن نداشتم، ناديده گرفتم وخود را به خواب زدم. 🌹ناگهان نماز آقا تمام شد، فرمودند: سيّد احمد، بيدار شده، برايش آب بياوريد وضو بگيرد. بلند شدم، وضو گرفتم ومشغول نماز شب شدم. صبح شد وصبحانه خوردم، بعد آقا فرمودند: سيّد احمد را به منزلش برسانيد. ✨همان شخص كه مرا آورده بود مرا با خود بيرون آورد وچند قدمى دور نشده بوديم اشاره كرد كه: اين منزل شماست. همان منزلى كه در كرمانشاه قرار گذاشته بوديم. 🌹او رفت، ناگاه به يادم آمد، بيابان بود وگرگ وبرف، چطور نجات پيدا كردم ومرا به اسم خواند: سيّد احمد وشربت تربت جدّم و... يقين پيدا كردم خدمت آقا امام زمان (عليه السلام) شرفياب شدم. از آن ناراحتى ضعف حافظه هم نجات پيدا كردم، وارد منزل شدم ودوستان دور من جمع ومن مشغول گريه كردن بودم وبعد برایشان تعريف كردم... 📚دفتر ثبت كرامات مسجد جمكران ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
✴️ شنبه 👈4 آذر/ قوس 1402 👈11 جمادی الاول 1445👈25 نوامبر 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌹ولادت خواجه نصیر الدین طوسی "597 ه" 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر: ✅مسافرت. ✅خریدن کردن. ✅شروع به کار و کسب. ✅اغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅داد و ستد و تجارت. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅و قرض و وام دادن و گرفتن خوب است. 👶 زایمان مناسب و نوزاد در زندگی هرگز فقیر نگردد. 🚘مسافرت: سفر خوب است. 💑مباشرت امشب: مباشرت برای سلامتی خوب است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خواستگاری و عقد و ازدواج. ✳️شراکت و امور شراکتی. ✳️خرید طلا و جواهرات. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️رفتن به تفریحات سالم. ✳️خرید املاک. ✳️اغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️و ارسال کالاهای تجاری نیک است. 🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است. 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث غم و اندوه می شود. 💉💉 حجامت: فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث خبط دماغ می شود. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب یکشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 12 سوره مبارکه "یوسف علیه السلام" است. ارسله معنا غدا یرتع و یلعب... و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده خیر و نیک باشد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 استخاره: وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
؛ وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿١٣٢﴾ ؛ و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست، و خدا نسبت به کارسازی [همه امور جهان آفرینش] کافی است. نام سوره : ۴ محل نزول : ۹۲ ۵ ۱۳۲ - ۱۷۶ ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
راهکاری برای ایمنی از عذاب قیامت امام کاظم علیه السلام: مَن کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَف َّ اللّه ُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة ❇️ هر کس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز می دارد. 📚الکافی ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ ‌ ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
✅پرسش: وقتي ميدانيم جنسي دزدي هست آن را بخريم چه حکمي دارد 🌺پاسخ: سلام اگریقین داشته باشید که جنس دزدی هست نمی توانید بخرید واگر بخرید هم نمی توانید از آن استفاده کنید باید تحقیق کنید وصاحب اصلی آن را پیداکنید وبه صاحبش برگردانید واگر نتوانستید صاحبش را پیدا کنید باید با اجازه از دفتر مرجع تقلیدآن را به فقیر بدهید. رساله مراجع ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
خشم‌مگیر... مردی از باديه به مدينه آمد و به حضور رسول اكرم رسيد. از آن حضرت‏  پندی و نصيحتی تقاضا كرد. رسول اكرم به او فرمود: "خشم مگير" و بيش‏ از اين چيزی نفرمود .  آن مرد به قبيله خويش برگشت. اتفاقا وقتی كه به ميان قبيله خود رسيد،اطلاع يافت كه در نبودن او حادثه مهمی پيش آمده، از اين قرار كه‏ جوانان قوم او دستبردی به مال قبيله‏ ای ديگر زده‏ اند، و آنها نيز معامله‏  به مثل كرده ‏اند، و تدريجا كار به جاهای باريك رسيده، و دو قبيله در  مقابل يكديگر صف آرائی كرده‏ اند، و آماده جنگ و كارزارند. شنيدن اين‏ خبر هيجان آور، خشم او را برانگيخت . فورا سلاح خويش را خواست و پوشيد و به صف قوم خود ملحق و آماده همكاری شد .  در اين بين، گذشته به فكرش افتاد، به يادش آمد كه به مدينه رفته و  چه چيزها ديده و شنيده، به يادش آمد كه از رسول خدا پندی تقاضا كرده‏ است ، و آن حضرت به او فرموده، جلو خشم خود را بگيرد.  در انديشه فرو رفت كه چرا من تهييج شدم، و به چه موجبی من سلاح پوشيدم‏، و اكنون خود را مهيای كشتن و كشته شدن كرده‏ ام؟ چرا بی‏جهت من برا فروخته و خشمناك شده‏ ام؟! با خود فكر كرد الان وقت آن است كه آن جمله‏ كوتاه را به كار بندم .  جلو آمد و زعمای صف مخالف را پيش خواند و گفت: "اين ستيزه برای‏  چيست ؟ اگر منظور غرامت آن تجاوز است كه جوانان نادان ما كرده‏ اند، من‏ حاضرم از مال شخصی خودم اداكنم. علت ندارد كه ما برای همچو چيزی به جان‏ يكديگر بيفتيم و خون يكديگر را بريزيم". طرف مقابل كه سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت اين مرد را شنيدند، غيرت و مردانگی شان تحريك شد و گفتند:  "ما هم از تو كمتر نيستيم. حالا كه چنين است ما از اصل ادعای خودصرف‏ نظر می‏كنيم " .  هر دو صف به ميان قبيله خود بازگشتند. 📚اصول كافی، جلد 2، صفحه 404  ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
مكافات عمل ناموسى‏ عصر حضرت داوود عليه‏السلام بود. مردى شهوت‏پرست به طور مكرر به سراغ يكى از بانوان میرفت و او را مجبور به عمل منافى عفت مینمود، خداوند به قلب آن بانو القا كرد كه سخنى به آن مرد بگويد، و آن سخن اين بود كه به او گفت: هرگاه نزد من مى‏آيى مرد بيگانه‏اى نزد همسر تو می‏رود. آن مرد بى درنگ به خانه خود بازگشت ديد همسرش با يك نفر مرد اجنبى هم‏بستر شده است، بسيار ناراحت شد و آن مرد را دستگير كرد و به محضر حضرت داوود عليه‏السلام به عنوان شكايت آورد و گفت: اى پيامبر خدا! بلايى به سرم آمده كه بر سر هيچكس نيامده است. داوود: آن بلا چيست؟ مرد هوسباز: اين مرد را ديدم كه در غياب من به خانه من آمده و با همسرم هم‏بستر شده است. خداوند به داوود عليه‏السلام وحى كرد: به مرد شاكى بگو: كَما تُدينُ تُدان؛ همانگونه كه با ديگران رفتار میكنيد، با شما نيز همانگونه رفتار خواهد شد. دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر اى نور چشم من به جز از كِشته ندروى ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.
روزگاری "مردی فاضل" زندگی می‌کرد. او هشت‌سال تمام مشتاق بود "راه خداوند" را بیابد؛ او هر روز از دیگران جدا می‌شد و "دعا" می‌کرد تا روزی با یکی از اولیای خدا و یا مرشدی آشنا شود. یک روز هم‌چنان که دعا می‌کرد، "ندایی" به او گفت به‌جایی برود. در آن‌ جا مردی را خواهد دید که راه "حقیقت و خداوند" را نشانش ‌خواهد داد. مرد وقتی این ندا را شنید، بی‌اندازه "مسرور شد" و به ‌جایی که به او گفته شده بود، رفت. در آن ‌جا با دیدن مردی "ساده، متواضع و فقیر" با لباس‌‌های مندرس و پاهایی خاک‌ آلود، "متعجب" شد. مرد آن اطراف را کاملاً نگاه کرد اما کس دیگری را ندید. بنابراین به مرد فقیر رو کرد و گفت: "روز شما به ‌خیر" مرد فقیر به ‌آرامی پاسخ داد: "هیچ‌وقت روز شری نداشته‌ام." پس مرد فاضل گفت: "خداوند تو را خوشبخت کند." مرد فقیر پاسخ داد: "هیچ‌گاه بدبخت نبوده‌ام." تعجب مرد فاضل بیش‌‌تر شد: "همیشه خوشحال باشید." مرد فقیر پاسخ داد: "هیچ‌گاه غمگین نبوده‌ام." مرد فاضل گفت: "هیچ سر درنمی‌آورم." خواهش می‌کنم بیش‌تر به من توضیح دهید." مرد فقیر گفت: " با خوشحالی این‌کار را می‌کنم. تو روزی خیر را برایم آرزو کردی! درحالی‌که من هرگز "روز شری" نداشته‌ام، زیرا در همه‌حال، خدا را "ستایش" می‌کنم. اگر باران ببارد یا برف، اگر هوا خوب باشد یا بد، من هم‌چنان خدا را "می‌پرستم." اگر تحقیر شوم و هیچ انسانی دوستم نباشد، باز خدا را ستایش می‌کنم و از او "یاری" می‌خواهم بنابراین هیچ‌گاه روز شری نداشته‌ام. تو برایم خوشبختی آرزو کردی در حالی‌که من هیچ‌وقت بدبخت نبوده‌ام زیرا همیشه به درگاه خداوند "متوسل" بوده‌ام و می‌دانم هرگاه که خدا چیزی بر من نازل کند، آن بهترین است و با خوشحالی هر آن‌چه را برایم پیش‌بیاید، می‌پذیرم. "سلامت یا بیماری، سعادت یا دشمنی، خوشی یا غم، همه‌ هدیه‌هایی از سوی خداوند هستند." * تو برایم خوشحالی آرزو کردی، در حالی‌که من هیچ‌گاه غمگین نبوده‌ام زیرا "عمیق‌ترین آرزوی قلبی من،" زندگی‌کردن بنا بر "خواست و اراده‌ی خداوند" است.* ____ ✅ @aine_tasnim باماهمراه باشید و به دیگران معرفی کنید.