- گفت : اگه یه ماشین زمان داشتی ،
باهاش میرفتی گذشته یا آینده ؟
+ دستامو دور لیوانِ چای سفت حلقه کرده بودم ،
نگاش کردم ، گفتم : هیچکدوم !
- گفت : دِ بگو دیگه ، یکیشونه انتخاب کن !
+ گفتم : اگه ماشین زمان داشتم ،
نه میرفتم گذشته ، نه میرفتم آینده !
- گفت : پس چیکار میکردی دیوونه ؟!
+ گفتم : زمان رو همین جا متوقف میکردم و
تا ابد به بهونهی سرد شدنِ این فنجون چای
همین جا پیش تو میموندم : )💜🌱
#بابک_زمانی
Archive – Again.mp3
13.66M
#موزیک 🎶💜
🍃هر ثانیہ میگذرد
چیزے از تو را با خود میبرد؛
زمان غارتگر غریبے است!
همہ چیز را بیاجازہ میبرد
و تنها یڪ چیز را
همیشہ فراموش میڪند
حس دوست داشتنِ
⊹ଓ.-🌱
توی دفتر خاطراتش با نهایت بغض نوشته بود :
30 : 1 دقیقهی شب بود که
تکست سلامش توی نوتیف گوشیم خودنمایی کرد ؛
دقیقا بعد از ۱ ماه و ۳ روز ،
نمیدانستم این بشر قصد جانم را داشت یا چی !
جوابش را اینگونه دادم : ‹ سلام بفرمایید ›
و چشمانم را زومِ ایزتایپینگِ بالای صفحه کردم؛ نوشت : ‹ واقعا ببخشید اشتباه شد ›
و من به یک باره فهمیدم جهنم چیست .🥲🫶🏻🫀