eitaa logo
آجیل‌ هفت‌ مغز ✨️
455 دنبال‌کننده
138 عکس
5 ویدیو
0 فایل
میوو 😻 توی آجیل هفت مغز همه چی درهم هست و تو تا 7 انتخاب میتونی داشته باشی ، 1 معنوی / 2 روانشناسی / 3 شعر / 4 حق / 5 استایل / 6 رفیق / 7 من . هر کدومو میخوای سوا کن مالِ خودت 💗 . پاورقی : عینک تو از هر زاویه ای بزنی 7 متعلق به منه :) .
مشاهده در ایتا
دانلود
تو بگو ، من به تو مشتاق ترم یا تو به من . .
مود من اکثر اوقات : خوراکی میخوام ولی نمیدونم چی :/
من از مردم متنفر نیستم ، فقط حس بهتری دارم وقتی ادمایی که هیچ درکی ازم ندارن دور و برم نیستن .
دلم برات تنگ شده . . برا دستای پیر و استخونی و کشیدت . . برای سوار کردنت رو ویلچر و چرخوندنت تو حیاط کوچولوت . . برای بچگیام که گاهی حرصت میدادم . . برای زمانایی که پا به پام بچه میشدی . . برا توپ بازی کردنامون . . برا دیدنت . . بودنت . . میدونی ، اون موقع که رفتی خیلی بچه بودم ، نمیگم از نظر سنی ، نه ؛ ولی از نظر عقلی چرا . . برا همین مرگتو باور نکردم ، نخواستم که باور کنم . از احساسم فرار میکردم . . یا شایدم حضور یهویی یه نفر تو زندگیم رنج واقعیت رو کمتر میکرد . . من اون موقع ها اونقدی که تو تصورم از بابت نبودنت واسه ی همیشه میترسیدم و گریه میکردم که تو واقعیت نکردم . . هیشکی نفهمید ولی وقتی بچه بودم یواشکی یه گوشه ای از دیوار اتاقت نوشتم مامانی دوست دارم ♡ اونقدی ریز که گاهی خودمم گمش میکردم . . کاش میشد یه بار دیگه بیای پیشمون ، دلم میخواست توی بزرگی و بالغیم خاطره بسازیم ، حرف بزنیم ، بیرون بریم . . اینجوری یه مزه ی دیگه ای داشت . ولی خب اشکالی نداره ، نبوده تو حقه و این حق بهم خیلی چیزا می آموزه . از وقتی رفتی بیشتر دوست شدیم ، بیشتر حرف زدیم ، الانا دیگه بیشتر از قبل کنارم حست میکنم . همه جا حرف از خوبیاته ، همونطوری که دوس داری . . فراموشت نخواهم کرد . و هیچکس نمیتونه جاتو بگیره . .
من علت به وجود اومدن یسری زخم ها نبودم ، اما مسئولِ درمانِ اونا هستم ؛ و این حقیقتِ تلخه خودشناسیه .
اوکی ولی هیچکس قرار نیس بفهمه من دیشب و امروزم چطور گذشت .
هوا اینقد جهنمه که نمیشه رفت تو خیابون قدم زد .
فصل دوم لحظه گرگ و میش رو با ماه رمضون میخوام .
یه مشکل بزرگی هست از زمان بچگیام ، که به هیشکی نمیتونم بگمش . 🙂 و هیچ وقت تموم نمیشه .
دیگه دارم حس میکنم خیلی وقته از هم دوریم . . خیلی وقته نمیخوام حتی چهرتو ببینم اما چشمام ناخودآگاه این روزا تو شهر دنبالت میگرده .
تنهاییم و خوراکیامو با هیچی عوض نمیکنم .
اگه این قدرت وجود داشت که بداهه ها و حرفایی که تو ذهن زده میشه همزمان تو کاغذ پیاده و خلق شه ، من الان نویسنده ی چندین کتاب بودم .
بی دلیل این روزا همش تو سرم میپیچه : امام رضا قول داده میاد . . امام رضا قول داده میاد . .
الان فقط والیبال میخوام.
تا چند وقت دیگه اکانت و خطم و عوض میکنم . به قول رفیقم غربالگری ‌. خیلیاتون منو از دست میدین ، و دایره ارتباطیم خیلی محدود تر میشه . و . . صد تا چیزه شخصیه دیگه . .
شما رو نمیدونم ولی برا من احترام مهم تر از ادبه . .
دلم میخواد برم همه ی گل فروشی های شهر و بگردم :))))🌻
من شاید بهت نگم ازت خوشم میاد ولی جوری قشنگ نگاهت میکنم که هیشکی نگات نمیکنه . .
تخیل های ذهنم خیلی جذابه ولی فقط تو فیلما اتفاق میوفته ، چون سناریو های قشنگ ادمای قشنگ با رفتاری بدور از کلیشه میخواد . .
از اینکه نگاهتون فقط به سن تقویمیم باشه متنفرم . !
روزگار خیلی بی رحم تر از سنم داره باهام تا میکنه .
کابوس هایی که تو خوابِ شماست واسه من شده خاطره .
لازمه بگم که معاون اجرایی مونو خیلی دوس دارم ..؟
چند روز پیش به رفیقم گفتم قول بده وقتی مُردی یه سر بیای به زندگیِ من و اتفاقاتی که برام افتاده بزنی . ‌. چون من نمیتونم همشو برات بگم 🙂
۰۰ : ۰۰ امشب شب تولد توعه . . قرار بود باهات قرار بزارم‌ ، برات یه پادکستِ دیگه بخونم ، یه افتاب گردون یا بابونه ی دیگه بهت بدم ، هدیه ای که سلیقمه و سلیقته رو برات بگیرم ، ولی چشم دیدن مونو نداشتن ، و این شبی که خیلی منتظرش بودم مجبور شدم ازت خداحافطی کنم . ولی تو دیگه . . . . قابل بیان نیست .