eitaa logo
امامت و امارت
181 دنبال‌کننده
85هزار عکس
47.6هزار ویدیو
4.2هزار فایل
گزارش شخصی امامت وامارت پردیسان
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی پامون رسید خاک عراق رفتم به پابوس امام حسن عسگری (علیه‌السلام ) در سامرا ☘۹
تو عراق ابزار آلات جنگ را در کارگاه آماده می کردیم اولین بار شهریور ۹۳ که رفتم عراق، اونجا منو به نام مهندسان فاروق می شناختند😁 راستی بهتون نگفتم یه موشک من ودوست وهمکارم باهم طراحی کردیم 🚀که تولیدشد وبرای اجرافرستاده شد وخبر رسیدیه موشک27تاداعشی روکشته💪یک بار هم تا مرز شهادت رفتم ولی خدا نخواست ☘۷
اول خواستم22فروردین برگردم به شهرم وخونه بعدیادم اومدکه23فروردین تولدهمسرمه و چی بهترازاین که وجودم روبهش تقدیم کنم😍 وبالاخره 23فروردین به خونم برگشتم وبه بقیه پیکرم ملحق شدم.... ☘۱۲
برای دوره کارشناسی ارشد بورسیه استرالیامرحله اول قبول شدم 😊و جزء3نفر راه یافته به مرحله دوم بودم 😉 ولی بخاطرخانواده انصراف دادم..... ☘۳
؟ – دوشنبه هجدهم اسفند ساعت یازده صبح آقا هادی به من زنگ زد و گفت:  « فاطمه جان! وسایل ها را جمع کن و برو آمل، من دارم می روم مأموریت. » این را که گفت من دلم خالی شد😔 یک حسی داشتم و از طرفی ناراحت شدم از اینکه عید می شود و هادی نیست. بامداد نوزدهم بهمن ۱۳۹۳به عراق رفت. 🎤🎤 را چطور به شما رساندند؟ – من رفته بودم راهیان نور، شلمچه که خبر را به آرامی و تلفنی به من گفتند. در راه رسیدن به آمل مدام خودم را اینطور آرام می کردم که الحمدلله شهید شده 😭و نمرده، پس هر وقت که بخواهم هست. ☘۲۰
💞حرف های خواندنی همسر مدافع حرم شهیدهادی جعفری💞 💐همسر مدافع حرم شهید هادی جعفری از ارادت او به حضرت علی اکبر(ع) می گوید که موجب عرباً عربا شدن بدنش شد😔 قبل از رفتنش همه را از خودش راضی کرد سفارش هایش را کرد و رفت برای دفاع از حرم اهل بیت (ع). وقتی به او گفتند : چرا جوان های مستعدمان باید بروند به خارجی ها خدمت کنند و زنان کشورمان را بیوه کنند؟ جواب داد: اگر ما در خارج به خدمت دشمن نمی رسیدیم الان در کشور عزیزمان از خجالتمان در می آمد.   هم راضی بودند که خودشان سختی تنهایی را تحمل کنند ولی خیل کثیری از بانوان کشورشان در آرامش باشند.🌹 ☘۱۳
بله 😊بعد از اینکه به قرارگاه خاتم الانبیا رفتم و با شهدای مدافع حرم بیشتر آشنا شدم گفتم: رئیس آباد ، شهید ندارد، مطمئنم من میشوم اولین شهید رئیس آباد☺️ خلاصه عازم عراق شدیم🏃 ☘۶
از سفارش هایش برای بعد از بگویید: – صحبت و سفارش زیاد می کرد. فیلم های شهدای مدافع را دانلود می کرد و به من و فامیل نشان می داد. خاطرم هست که وقتی فیلم شهید باغبانی را به من نشان داد رو کرد به من و گفت: « نگاه کن فاطمه! می خواهم بعد از شهادتم، شما هم مثل همسر این شهید باشی.» الان چه دارید؟ – حس می کنم هست و  دلم به همین ها خوش است که تا حالا توانستم تحمل کنم. همیشه کنارم هست اگر نبود نمی توانستم دوام بیاورم. هرچی هم از او بخواهم برایم انجام می دهد. ☘۲۲
✍فکر می کردید بشوند؟ – سعی می کرد مرا آماده کند. بعد از اینکه به قرارگاه خاتم الانبیا رفت و با شهدای مدافع حرم بیشتر آشنا شد، می گفت: « رئیس آباد شهید ندارد، مطمئنم من می شوم اولین شهید رئیس آباد.»  یک روز وقتی داشتیم وارد دانشگاه علوم تحقیقات می شدیم چشم ما افتاد به عکس سه شهیدی که سر در دانشگاه زده بودند. نگاه عمیقی کرد و به من گفت:« فاطمه جان! اینجا را نگاه کن، به زودی عکس من هم می آید همین جا.»😔 ☘۱۸
🎤🎤 🌹فصل آشنایی تان با شهید جعفری چطور رقم خورد؟ – پدران ما با هم همکار بودند و والدین مان یک سفرحج هم با هم داشتند که موجب آشنایی بیشتر دو خانواده شد. وقتی به خواستگاری من آمدند همان جلسه اول همدیگر را پسندیدیم😊 موقع خداحافظی آقا هادی به مادرش گفت:«مامان!  من مطمئنم با همین خانم ازدواج می کنم، کاش زودتر می آمدیم اینجا خواستگاری ☺️»! 🌷زمان نامزدی آقا هادی از لحاظ درسی در چه مرحله ای بودند؟ 🔺 کاردانی را در دانشگاه شیراز و کارشناسی را در دانشگاه کرمان خواندند. ترم آخر کارشناسی به خواستگاری من آمدند. هر دوی ما درس خواندن را  دوست داشتیم، آقا هادی برای دوره کارشناسی ارشد بورسیه استرالیا، مرحله اول قبول شد وجزو سه نفرراه یافته به مرحله دوم بود ولی بخاطرخانواده انصراف داد. موقع شهادت همسرم، هر دوی ما دانشجوی دانشگاه علوم تحقیقات در تهران بودیم. او ارشد مهندسی مواد بود. ☘۱۴
بالاخره در3فروردین94 ساعت2:30الی3بعدازظهربودکه پهبادآمریکایی به کارگاهمون درحالی که من وعلی یزدانی داخل بودیم موشک زد💥 بخش اول پیکرم تواین محل پیداشد و به وطن برگردونده شد🛬 ☘۱۰
بعد مرخصی که به ایران اومدم 18اسفند ساعت11صبح ب خانمم زنگ زدم 📱 و گفتم وسایلا را جمع کن وبرو آمل، من دارم می روم مأموریت بامداد19بهمن ۱۳۹۳به عراق برگشتیم. برای همیشه زنده ازایران رفتم به عراق ☘۸