#رمان_فرار_از_جهنم
#قسمت_اول
#قسمت_دوم
نفهمیدم چطوری خودم رو به بیمارستان رسوندم ...
قفل در شل شده بود ... چند بار به مادرم گفته بودم اما اون هیچ وقت اهمیت نمی داد ...
بچه ها در رو باز کرده بودن و از خونه اومده بودن بیرون ... نمی دونم کجا می خواستن برن ... توی راه یه ماشین با سرعت اونها رو زیر گرفته بود ... ناتالی درجا کشته شده بود ... زمان زیادی طول کشیده بود تا کسی با اورژانس تماس بگیره ...
آدلر هم دیر به بیمارستان رسیده بود ...
بچه هایی که بدون سرپرست مونده بودن ... هیچ کس مسئولیت اونها رو قبول نکرده بود ...
زمانی که من رسیدم، قلب آدلر هم تازه از کار ایستاده بود ...
داشتن دستگاه ها رو ازش جدا می کردن ...
نمی تونستم چیزی رو که می دیدم باور کنم ... شوکه و مبهوت فقط از پشت شیشه به آدلر نگاه می کردم ... حس می کردم من قاتل اونهام ... باید خودم در رو درست می کردم ... نباید تنهاشون می گذاشتم ... نباید ... .
مغزم هنگ کرده بود ... می خواستم برم داخل اتاق اما دکترها مانعم شدن ... داد می زدم و اونها رو هل می دادم ... سعی می کردم خودم رو از دست شون بیرون بکشم ... تمام بدنم می لرزید ... شقیقه هام می سوخت و بدنم مثل مرده ها یخ کرده بود ... التماس می کردم ولم کنن اما فایده ای نداشت ... .
خدمات اجتماعی تازه رسیده بود ... توی گزارش پزشک ها به مامورین خدمات اجتماعی شنیدم که آدلر بیش از 45 دقیقه کنار خیابون افتاده بوده ... غرق خون ... تنها ...
تمام وجودم آتش گرفته بود ...
برگشتم خونه ... دیدم مادرم، تازه گیج و خمار داشت از جاش بلند می شد ... اصلا نفهمیده بود بچه هاش از خونه رفتن بیرون ... اصلا نفهمیده بود بچه های کوچیکش غرق خون، توی تنهایی جون دادن و مردن ...
زجر تمام این سال ها اومد سراغم ... پریدم سرش ... با مشت و لگد می زدمش ... بهش فحش می دادم و می زدمش ... وقتی خدمات اجتماعی رسید، هر دومون زخمی و خونی بودیم ...
بچه ها رو دفن کردن ...
اجازه ندادن اونها رو برای آخرین بار ببینم ... توی مصاحبه خدمات اجتماعی، روان شناس ازم مدام سوال می کرد ...
دلم نمی خواست باهاش حرف بزنم ... تظاهر می کرد که من و دیلمون، برادر دیگه ام، براش مهم هستیم اما هیچ حسی توی رفتارش نبود ...
فقط به یه سوالش جواب دادم ...
الان که به زدن مادرت فکر می کنی چه حس و فکری بهت دست میده؟
فکر می کنی کار درستی کردی؟
درست؟
باورم نمی شد همچین سوالی از من می کرد ... محکم توی چشم هاش زل زدم و گفتم ... فقط به یه چیز فکر می کنم ... دفعه بعد اگر خواستم با یه هیکل بزرگ تر درگیر بشم؛ هرگز دست خالی نرم جلو ...
من و دیلمون رو از هم جدا کردن و هر کدوم رو به یه پرورشگاه فرستادن و من دیگه هرگز پیداش نکردم ...
بعد از تحویل به پرورشگاه، اولین لحظه ای که من و مسئول پرورشگاه با هم تنها شدیم ... یقه ام رو گرفت و منو محکم گذاشت کنار دیوار ... با حالت خاصی توی چشم هام نگاه کرد و گفت ... توی پرونده ات نوشتن خشونت از نوع درجه B....
توی پرورشگاه من پات رو کج بزاری یا خلاف خواسته من کاری انجام بدی ؛ جهنمی رو تجربه می کنی که تا حالا تجربه نکرده باشی ...
من یه بار توی جهنم زندگی کرده بودم ... قصد نداشتم برای دومین بار تجربه اش کنم ... این قانون جدید زندگی من بود ... به خودت اعتماد کن و خودباوری داشته باش چون چیزی به اسم عدالت و انسانیت وجود نداره ... اینجا یه جنگل بزرگه ... برای زنده موندن باید قوی ترین درنده باشی ... .
از پرورشگاه فرار کردم ... من ... یه نوجوان 13ساله ... تنها ... وسط جنگلی از دزدها، قاتل ها، قاچاقچی ها و اوباش ها
🍁 نویسنده: شهید طاهاایمانی🍁
ادامه دارد....
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
تا ڪے غریبانہ در این ڪنعان بمانم؟!
در انتظار دیدنت گریان بمانم...
تا ڪے منِ قحطے زدہ بین بیابان
محروم از باریدن باران بمانم..؟!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیرمولای غریبم✨
4_5960696020164673692.mp3
1.21M
منتظر المهدی:
#مولا_جان
صبح می رسد ....
وهمچنان
جای خالی تورا به رخ مان میکشد...
کجایی!؟عزیزدل زهرا (س)
امام غریبم !.....
امروز محکم تر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🏴🏴
@mahdisahebazman
🌹 زیارت مختصر #حضرت_رسول (صلّی اللّه علیه و آله) در روز #شنبه :
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَجَزَاکَ اللهُ یَا رَسُولَ اللهِ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِیّا عَنْ أُمَّتِهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی
مولاجان!
خودت بگو کدام روضه را
در آغوشِ متن بگذارم،
که زخمِ پلکهایت عمیقتر نشود؟!
خودت بگو دلم را به چه آرام کنم؟!
جز به مژده آمدنت؟!
جز به اینکه روزی میآیی
و انتقام یکایک غمهای کربلا را میستانی ...
تعجیل در ظهور #امام_زمان صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
#صبحت_بخیر_اقا_جانم
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
ZiyaratAshoura.mp3
12.99M
منتظر المهدی:
▪️ عاشور تنها نبردی در گذشته نیست. عاشورا نبردیست به بلندای تاریخ مبارزه حق و باطل. این روزهایی که میگذرد، ظهر عاشورای ماست.
▫️ گوش کن! آیا صدای هل من ناصر حسین زمانت را میشنوی؟
🔘 #بيست_و_سوم محرم
#زیارت_عاشورا
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
4_5805235066091079923.mp3
2.04M
بیمه اعمال باامام زمان عج
استاد #رائفی_پور
#پرسش_پاسخ_مهدوی
چالش هایی که شیعه در دوران غیبت کبرا با آن مواجه است، چیست؟
چالشها و مشکلات بسیاری در این دوران فرا روی شیعیان قرار دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. نسلی که امام معصوم را دیده با نسلی که چنین توفیقی نداشته، تفاوت فاحش دارد و به همین ترتیب، نسلی که به زمان حضور امام نزدیک باشد با نسلهایی که بعداً میآیند، بسیار متفاوتند؛ بنابراین دور بودن از حضور معصوم از چالشهای مهم عصر غیبت کبراست.
۲. شناخت و اعتماد به مرجع یا مراجعی شایسته برای آگاهی از تکلیف دینی و وظایف عملی؛ درحالیکه شیعیان، پیش از غیبت کبرا تکالیف دینی خود را از امامان معصوم یا نایبان خاص آنها بهطور مستقیم دریافت میکردند؛
۳. ارتباط روحی و معنوی با امام غایب و رهبر معصوم و احساس حضور او در عین استتار وی؛
۴. عدم تمرکز رهبری شیعه و به وجود آمدن اختلاف بین شیعیان که ضعف شیعه و ناکام بودن آنان در برابر طوفانهای مشکلات را به دنبال دارد؛
۵. انشعاب در عقاید و افراط و تفریط در گرایشهای اعتقادی و پایمال شدن هویت شیعی شیعیان در اثر تعدد فرقهها در موضوع امامت؛
۶. یأس و نومیدی در اثر طولانی شدن مدت غیبت و استتار امام معصوم؛
۷. سوء استفاده برخی افراد از غیبت با ادعای ارتباط با امام معصوم و نیابت از سوی ایشان؛
۸. اگرچه در قرن نخستین غیبت، طول عمر امام معصوم مطرح نبود، ولی در قرنهای پس از آن، روزبهروز مسأله طول عمر پیچیدهتر و مشکلتر شده است؛ زیرا هرچه عمر امام طولانیتر شود، بیشتر مورد شبهه و سؤال قرار میگیرد.[۱]
پینوشتها
۱. منتخبالاثر، لطف الله صافی گلپایگانی، صص ۳۲۴-۳۲۶.
⁉️⁉️#پرسش_پاسخ_مهدوی
#جمعه
#شنبه
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
4_507364881813471520.mp3
4.32M
مناظره در ۱۰ شب
شب_اول_و_دوم
👈مجموعه شبهای پیشاور برگرفته از کتاب «شهابی درشب » است که به صورت یک گفتمان رادیویی درآمده و منتشر شده است
گفتمانی بین یکی از بزرگان شیعه به نام سید محمد سلطان الواعظین شیرازی
با گروهی از بزرگان و عالمان اهل سنت که
در آخر مباحثه👈 تمام مردم آن منطقه و علمای اهل سنتشان شیعه میشوند😳✅
🔴 برداشتهای انحرافی از انتظار
♦️بعضیها، انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، حسینیه، و در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از خدا بخواهند... دیگر غیر از این کاری ازشان نمی آمد و فکر این مهم، که یک کاری بکنند، نبودند.
♦️یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند: این است که، ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء الله درست میکنند، دیگر ما تکلیفی نداریم.
♦️یک دستهای میگفتند: که باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند، گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
♦️یک دستهای از این بالاتر بودند. میگفتند: باید دامن زد به گناهها. دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف بیاورند.که این دسته اشخاص ساده لوح هم بودند.
♦️یک دسته دیگری بودند که میگفتند: هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند (1)
♦️حضرت صاحب که تشریف میآورند، برای چه میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را برای اینکه حکومت را تقویت کنند. برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما بر خلاف آیات شریفه قرآن، دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را، برای اینکه حضرت بیایند؟!
♦️قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ ونشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟
♦️آیا خدا، اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟ اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است (2)
📚(1): صحیفه نور امام خمینی، جلد۲، صفحه۱۹۶-۱۹۷
📚(2):کتاب ولایت فقیه امام خمینی، صفحه ۳۰