eitaa logo
⛅ امام زمان (عج)
3.1هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
13.4هزار ویدیو
388 فایل
اقا جانم از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم 🌥اللهم عجل لولیک الفرج تعجیل در ظهور اقا #صلوات ⚘ 🌟حتما به کانال کودک مهدوی سر بزنید: @montazer_koocholo تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ داستان شب: ابراهیم در یکی از مغازه های بازار مشغول کار بود. یک روز ابراهیم را در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم! دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه، کارتن ها را روی زمین گذاشت. وقتی کار تحویل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربر هاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام می دم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره! گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و... خیلی ها می شناسنت. ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم. * به همراه چند نفر از دوستان نشسته بودیم و در مورد ابراهیم صحبت می کردیم. یکی از دوستان که ابراهیم را نمی شناخت تصویرش را از من گرفت و نگاه کرد. با تعجب گفت: شما مطمئن هستید اسم ایشون ابراهیمه؟! با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟! گفت: من قبلاً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته سَر بازار می ایستاد. یه کوله باربری هم می انداخت روی دوشش و بار می برد. یه روز بهش گفتم: اسم شما چیه؟ گفت: من رو ید الله صدا کنید! گذشت تا چند وقت بعد یکی از دوستانم آمده بود بازار، تا ایشون رو دید با تعجب گفت: این آقا رو می شناسی؟ گفتم: نه چطور مگه! گفت: ایشون قهرمان والیبال و کشتیه، آدم خیلی با تقوائیه، برای شکستن نفسش این کار ها رو می کنه. این رو هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه! بعد از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم! صحبت های آن آقا خیلی من رو به فکر فرو برد. این ماجرا خیلی برای من عجیب بود. اینطور مبارزه کردن با نفس اصلاً با عقل جور در نمی آمد. * مدتی بعد یکی از دوستان قدیم را دیدم. در مورد کار های ابراهیم صحبت می کردیم. ایشان گفت: قبل از انقلاب. یک روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر دیگر را برد چلو کبابی، بهترین غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد. خیلی خوشمزه بود. تا آن موقع چنین غذایی نخورده بودم. بعد از غذا آقا ابراهیم گفت: چطور بود؟ گفتم: خیلی عالی بود. دستت درد نکنه، گفت: امروز صبح تا حالا توی بازار باربری کردم. خوشمزگی این غذا به خاطر زحمتیه که برای پولش کشیدم!! منبع :سلام بر ابراهیم(زندگی نامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی) جلد 1 @mahdisahebazman
🌼السلام علیک یا بقیه الله مولای من  یک جمعه  می آید سرانجام دل های مردم بعد از آن می گیرد آرام از شنبه دارم لحظه ها را می شمارم این جمعه را  ای کاش برگردی بهارم.. تعجیل درفرج مولا صلوات 🌸 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷@mahdisahebazman🌷
💠علامه مجلسی فرمودند: ▫️شب جمعه مشغول مطالعه بودم، به این دعا رسیدم، بسم الله الرحمن الرحیم اَلْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها، اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ ✨بعد یک هفته مجدد خواستم، آنرا بخوانم ، که در حالت مکاشفه ندایی شنیدم ، از ملائکه که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت هفته قبل فارغ نشده ایم...‌ 📚قصص العلماء، 802
بہ گمانمــ جنس انتظارهایمان همـ تقلبےشده چراکہ توهنوزنیامدے... اما مولاجان!! توکہ خوب مےدانے این نیامدن هاچقدربراے ماگران تمامــ مےشود....پس رحمے کن وبیا.... شبتون‌‌ مهدوی💚 دعای خیر مهدی فاطمه پیشکش ارزوهایتان🌸 🌷🌷@mahdisahebazman🌷🌷
! در این 🔅روز جمعه؛ روز، زیارتی شما🌹 با شما میبندم که امروز رفتار، گفتار و اعمالم بیشتر شبیه شما شما شود! و از انچه مورد پسند شما نیست دوری کنم 🌸 یاریم کن عزیز زهرا🤲
سلام بر چهارده معصوم(ع): ⚡️💚⚡️ ❤️ آدینه ای دیگر ، چشم براه و منتظر ، طلوع کرد و آفتابش را بر گلدان های ایستاده در اضطراب مسیر انتظار ، گسترانید . هزار فوج شاپرک ، هزار طاق رنگین کمان ، هزار هزار جوانه و هزاران دیده ی مشتاق ، به راهت خیره مانده اند ... 🌸 🌷🌷@mahdisahebazman🌷🌷
سلام بر چهارده معصوم(ع): ༻﷽༺ ❤ ❣من بہ سرچشمہ خورشید نہ خود بردم راه ❣ذرٌه یے بودم و مِهـــر تو مـرا بالا برد ❣من خَس بےسروپایم ڪه بہ سیل افتادم ❣او ڪه مےرفٺ مرا هـم بہ دل دریا برد ❣ 🌷🌷@mahdisahebazman🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ❣ مھــدے جــان تا ڪے سخن از شـوق وصـالت بزنيم هرگوشہ ے تقـويـم علامــت بزنيم از بين تمـام هفتہ پس ڪے بايد اين جمعــہ غـربـت زده را خط بزنيم؟ @mahdisahebazman 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💐 زیارت مولایمان در روز شاید خوندش ۵ دقیقه هم طول نکشه❗. سلامتی مولا صلوات🌺. Mahdisahebazman@
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله بهجت رحمت الله علیه: ✨ما در این جهان به منزله میهمان هستیم ما را به کار صاحبخانه چه کار؟! ما فقط باید بدانیم چه باید بکنیم و چه نکنیم✨ 🌷@mahdisahebazman🌷
از رجبعلی خیاط ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍمي؟ ﮔﻔت : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪگي ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ: *دانستم ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ نميخورد ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ! *دانستم ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ميبيند ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ! *دانستم ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ نميدهد ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ! *دانستم ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ! *دانستم ﮐﻪ نیکي ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ نميشود ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ميگردد ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮبي ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ 🌷@mahdisahebazman🌷
Hamed_Zamani_Shahre_Baran_1396-10-29-13-30.mp3
3.85M
❤️ ترانه بسیار زیبا درمورد (عج) 🌺نبودی و هزار دفعه زمین خوردم 🌺نبودی و کم آوردم 🎤🎤 حامد زمانی های_مهدوی ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @mahdisahebzman
شخصی از آیت الله بهجت پرسید : 🏝جزیره خضراء که اینهمه درباره آن بحث میشود کجاست ؟! فرمود : 💚 جزیره خضراء آن‌ دلی است که امام زمان(عج) در آن تاب بیاورد @mahdisahebazman
: قسمت ششم: تولد امام زمان
🍃 تولد امام زمان به نقل از عمه امام حسن عسکری، دختر امام علی النقی (ع): 🔵 حکیمه خاتون میگوید: روزی به خانه امام حسن مشرف شدم، نیمه شعبان سال ۲۵۵ بود. وقتی خواستم به خانه برگردم امام حسن فرمود: عمه جان! امشب در خانه بمان، زیرا ولی خدا و من در این شب متولد میشود. پرسیدم از کدام کنیزانت؟ فرمود: از سوسن. پس هرچه گشتم اثاری از وضع حمل در سوسن ندیدم. بعد از افطار و ادای نماز با سوسن در یک اتاق خوابیدیم. نیمه شب هر دو مشغول نماز شب شدیم. سپیده دم بود ولی از اثار وضع حمل خبری نبود، داشتم در صحت وعده امام حسن تردید میکردم که از اتاقش فرمود: عمه جان! شک نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است. ناگهان احوال سوسن را متغییر دیدم، فرمود: احساس ناراحتی شدید در خود میکنم. من خود قابلگی او را به عهده گرفتم و فرزند را به دنیا اوردم. کودک را نزد امام حسن بردم، نوزاد را در بغل گرفته و دهان مبارکش را بر چشمان کودک نهاد، بلا فاصله باز شد. سپس دهانش را بر گوش و دهان نوزاد نهاد و دست بر سرش مالید. پس کودک به امد و شروع به تلاوت کرد. چند روز بعد که به دیدار کودک رفتم او را نیافتم. امام حسن فرمود: عمه جان! فرزندم به امر خدا غایب شده! پس وقتی من از دنیا رفتم خبر تولد او را به مورد وثوق بده! اما باید قضیه ان مخفی بماند. زیرا فرزندم غایب خواهد شد 🌸🌸🌸. @mahdisahebazman
⛅ امام زمان (عج)
🍃 تولد امام زمان به نقل از عمه امام حسن عسکری، #حکیمه_خاتون دختر امام علی النقی (ع):
‼️ نکته: سوسن نام مادر امام زمان است، و از نام های دیگر ایشان: صیقل، نرجس، نسیم، ریحانه و.... هستند.🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای ارامش دل گرفته ات میخوانیم! این جمعه هم گذشت نیامدی😔 حتما منتظر خوبی برایت نبوده ایم 😔 وگرنه حتما می امدی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ داستان شب: ♨️: تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دور افتاده برده شد. با بی قراری به درگاه خداوند دعا می کرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقیانوس چشم می دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی آمد سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک بسازد تا خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید. روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود. اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟» صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می شد از خواب برخاست. آن کشتی می آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم آسان می توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می رسد کارها به خوبی پیش نمی روند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم، زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج. دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند... 🌷🌷@mahdisahebazman🌷🌷
شیخ رجبعلی خیاط میفرمود بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی ، خمش می‌کنی ... هر چه خم شود خالی تر می‌شود ؛ اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی می‌شود ... دل آدم هم همین طور است ؛ گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم ، غصه ، از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران ... قرآن می‌گوید : "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛ خم شو و به خاک بیفت ؛ " این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است 🌹🕊🌹🕊🌳🕊🌹🕊🌹