eitaa logo
🌿🌹آخرین باران✨🌹🌿
1.3هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
10.4هزار ویدیو
27 فایل
﷽ظھور نزدیڪ اَست ! ███████████] 99 + غریب تر از حسین سراغ داری؟! -مهدی فاطمه...:)💔😔 پیامبراکرم(ص):هرکس بمیرد و امام زمان خودرانشناسد به مرگ جاهلیت مرده است⚠️ کپی پست‌ هاباذکر صلوات✅ ارتباط بامدیر کانال @mary13_60
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند؛ *مردگانتان را که درقبرها آرمیده اند از یاد نبرید.* *مردگان شما امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.* 📚انوار الهدایه ص 115 اللهم عجل لولیک الفرج ‌‌
🔴چگونه بعضی ها بعد از عمری گناه،عاقبت بخیر میشوند؟ 🍃استاد : گاهي وقتها يك نقطه روشن در ضمیر انسان، در يك مواقع خاصي از انسان دستگيري ميكند. بعضيها كه عاقبت به خير ميشوند، مربوط به همان نقطه روشن در وجودشان ميباشد. 🌕حدود سي سال قبل، در شخصي بود كه در همه جا مشهور به فسق و فجور بوده است. يك مرتبه ميبينند اين شخص، از عباد و زهاد شده است! ✍علت اين كه آن شخص فاسق عاقبت به خير شد اين بود كه: ❄️شب عروسيش، رفت توي اتاق عروس،ديد عروس دارد گريه ميكند. ميفهمد كه اين ، گريه معمولي نيست، خيلي جدي است! علت گريه را ميپرسد، عروس ميگويد: من به پسرعمويم علاقمند بودم؛ مرا به او ندادند؛ الان هم حرفي ندارم كه با تو زندگي كنم اما اين را بدان كه عمري را در ناراحتي خواهم بود! 🌀اين شخص بلافاصله از منزل ميرود و عالم محل را با دو نفر شاهد مي آورد و ميگويد: من وكالت دادم كه اين دختر را بخوانيد. 💠طلاق را ميخوانند. بعد ميفرستند دنبال پسرعموي دختر و ميگويد: عقد اينها را هم بخوانيد. جوان را ميآورند و آنها را ميخوانند! 🌟وقتي كه او چنين جوانمردي و فداكاري را ميكند، پسرعموي دختر رو ميكند به او ميگويد: خدا تو را كند! ✅همين كه آن شخص (كه معروف به فسق و فجور بوده و اين گذشت بسیاربزرگ را انجام ميدهد) پايش را از اتاق ميگذارد بيرون، متحول ميشود، حالش تغيير ميكند و در مسير سعادت قرار ميگيرد. منبع:کتاب نکته ها از گفته ها
🌹 عاقبت بخیر شدن بخاطر احترام به ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها.. 🔘 ﻃﯿﺐ گنده ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ،ﺷﺎﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪ،ﻣﯿﮕﻔﺖ:ﻃﯿﺐ! 🔥یک ﺭﻭﺯ ﺷﺎﻩ گفت: ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ، ﺑﺮﻭ یه ﻣﺠﻠس ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻦ... 🔅ﮔﻔﺖ:کجاست؟ ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟ 🔻ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: ﻓﻼﻥ ﺟﺎ، ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻤﯿﻨﯽ... 🔅ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ ، گفت:ﺳﯿﺪ ﻫﺴﺖ؟! 🔻ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ. 🔅ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ،ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ‏ ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ! ✅ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ. 🔻ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: میکشمت. 🔅ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﮑﻦ،ﻣﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ‏ ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻢ. ⚫️ﺍنقدر شکنجه اش کردند که ﺷﺪ ﻧﯽ ﻗﻠﯿﻮﻥ. ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺍعدﺍﻣﺶ ﮐﻨﻦ، ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ: ✅ﻃﯿﺐ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ 🔅ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ، ﻃﯿﺐ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ... 💠ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﻣﺸﻮ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ما ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﺩﺭﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ ﻣﻨﻮ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ.. 🌟ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ طیب ۶۰ ﺳﺎﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺖ، ﻓﻘﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ‏(سلام الله علیها‏)... 🔴و ﻫﻤﯿﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ لیاقت پیدا کرد و ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﻗﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ۶۰ ﺳﺎﻟﺸﻮ ﻗﻀﺎ کردن..
🔴ماکه مقوا نیستیم با دوقطره باران خیس شویم! 🌺حجت الاسلام قرائتی: گاهی می‌گویند که: ما می‌رویم بخوانیم، یا حجاب داشته باشیم، ما را مسخره می‌کنند. 💥مسخره کنند! مگر ما مقوا هستیم که با حرف این و آن ، با دو قطره باران شل شویم! مقوا با دو قطره باران شل می‌شود. 🔷اعمال تو ، تو را به خدا برساند، مردم هرچه می‌خواهند بگویند، بگویند! 🌴حدیث داریم «المؤمن کالجبل» جبل یعنی چه؟ مؤمن کوه است. بعضی می‌گویند: از کوه محکم‌تر است. چون بعضی کوه‌ها ریزش دارد. هیچ‌وقت ریزش ندارد. ♻️در قاهره کسی، شتری اجاره کرد که او را به جاده عباسیه برساند.صاحب شتر پولی گرفت، مسافر را سوار کرد. 🌾داشت افسار را به سمت عباسیه می‌برد. این صاحب شتر هی به این مسافر متلک و فحش می‌گفت. این هم که سوار شتر بود، فحش‌ها را می‌شنید، هیچ نمی‌گفت. ⚡️یک نفر در راه صحنه را دید و گفت: آقا! می‌دانی این صاحب شتری که افسار را می‌کشد به تو چه می‌گوید؟ سواره گفت: بله! مرا فحش می‌دهد. گفت: خوب فحشت می‌دهد، جوابش را بده ؛ مگر تو بوقی که عکس‌العمل نشان نمی‌دهی ؟! 🔅سواره گفت: ببخشید جاده کجاست؟ گفت: جاده‌ی عباسیه؟ گفت: اگر من را به عباسیه می‌رساند، بگذار هرچه می‌خواهد بگوید، بگوید. 🌼 اگر نماز و و اعمال درست و صحیح و خداپسندانه تو را به خدا می‌رساند، بگذار هرکس هرچه می‌خواهد بگوید، بگوید. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🔴 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي 🔸روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از راهب خواست که به او درسی به‌یادماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه‌پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی. استاد پرسید:مزه‌اش چطور بود؟شاگرد پاسخ داد: خیلی شور و تند است، اصلاً نمی‌شود آن را خورد.پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمک‌ها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد به‌راحتی تمام آب داخل لیوان را سر کشید. استاد این بار هم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: کاملا معمولی بود. پیر هندو گفت:رنج‌ها و سختی‌هایی که انسان در طول زندگی با آن‌ها روبه‌رو می‌شود همچون مشتی نمک است. اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هرچه بزرگ‌تر و وسیع‌تر می‌شود، می‌تواند بار آن همه رنج و اندوه را به‌راحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی، نه یک لیوان آب.
🍃🌺🍃 ﷽ *السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان* 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
❤️سجاده‌ی‌نماز‌شب‌، را بانام ❤شهید عباس خالقی ❤ نذر آمدن قدوم مبارک آقامون ومولامون امام زمان پهن میکنیم و نماز امشب رو به محضر ایشان تقدیم میکنیم. ❤️خدایا ماروهم جزو نمازشب خوان ها قرار بده ❤خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب...حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده . 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🛑 به خاطر اینکه اهل طاعت و عبادتید، سر خدا منت نذارید! ✍بعد از آنکه حضرت ایوب و مصیبت ها و آزمایش های سخت گرفتار شد، گروهی به دیدار او رفتند و با شگفتی به او نگاه کردند و گفتند: 🔰این چه بلاییست که ایوب به آن دچار گردیده است؟ ✍کسی گفت: پیغمبر خدا لابد به سبب گناهی که آن را از دیگران مخفی کردی به این بلا مبتلا شده اید،آن عمل را به ما بگویید؟ 🌹ایوب دل شکسته از این حرفا به محراب رفت و گفت: خداوندا اگر مجلسی به محاکمه مقرر داشتی در پیشگاه تو حجت خود را ابراز می‌کردم... 🛑آنگاه ابری پدید آمد و پروردگار در آن به تکلم درآمد که: حجت خود را بازگو! 🍃 ایوب گفت: خدایا تو میدانی که پیوسته در میان اوامر تو دشوار ترین آنها را انتخاب کرده و انجام می دادم و همواره به شکر و تسبیح تو مشغول بودم.... ✍باز ابر با هزاران زبان ندا آمد که: با آن که مردم در غفلت و بی‌خبری بودند چه شد که تو در آن زمان به حمد و سپاس و عبادت می پرداختی؟! 🔆مگر تو را با بقیه مردم چه تفاوتی بود؟ 💥جز این بود که توفیق و لطف الهی شما شامل حال تو شد که در بین خلق گمراه و گناهکار در اندیشه ذکر خدا و عبادت شدی؟؟ 🌟 آیا چیزی جز دستگیری و رحمت ما در کار بوده ؟ حال کاری را که از ما و به توفیق ما بوده بر ما منت می گذاری؟ این ماییم که شایسته منت گذاری بر تو هستیم... 🔆ایوب مشتی خاک از زمین برداشته و بر دهان خود افکند و عرض کرد: خدایا به هر مصیبتی که فرمایید سزاوارم و هر مکافاتی کنی مستحقم.. آری تو بودی که توفیق 📕استعاذه شهید دستغیب ص ۲۳
🔴چگونه بعضی ها بعد از عمری گناه،عاقبت بخیر میشوند؟ 🍃استاد فاطمی نیا: گاهي وقتها يك نقطه روشن در ضمیر انسان، در يك مواقع خاصي از انسان دستگيري ميكند. بعضيها كه عاقبت به خير ميشوند، مربوط به همان نقطه روشن در وجودشان ميباشد. 🌕حدود سي سال قبل، در تهران شخصي بود كه در همه جا مشهور به فسق و فجور بوده است. يك مرتبه ميبينند اين شخص، از عباد و زهاد شده است! ✍علت اين كه آن شخص فاسق عاقبت به خير شد اين بود كه: ❄️شب عروسيش، رفت توي اتاق عروس،ديد عروس دارد گريه ميكند. ميفهمد كه اين گريه، گريه معمولي نيست، خيلي جدي است! علت گريه را ميپرسد، عروس ميگويد: من به پسرعمويم علاقمند بودم؛ مرا به او ندادند؛ الان هم حرفي ندارم كه با تو زندگي كنم اما اين را بدان كه عمري را در ناراحتي خواهم بود! 🌀اين شخص بلافاصله از منزل ميرود و عالم محل را با دو نفر شاهد مي آورد و ميگويد: من وكالت دادم كه طلاق اين دختر را بخوانيد. 💠طلاق را ميخوانند. بعد ميفرستند دنبال پسرعموي دختر و ميگويد: عقد اينها را هم بخوانيد. جوان را ميآورند و عقد آنها را ميخوانند! 🌟وقتي كه او چنين جوانمردي و فداكاري را ميكند، پسرعموي دختر رو ميكند به او ميگويد: خدا تو را عاقبت به خير كند! ✅همين كه آن شخص (كه معروف به فسق و فجور بوده و اين گذشت بسیاربزرگ را انجام ميدهد) پايش را از اتاق ميگذارد بيرون، متحول ميشود، حالش تغيير ميكند و در مسير سعادت قرار میگیرد... 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 منبع:کتاب نکته ها از گفته ها
*و مسلمان شدم*... شنیده بودم مردی بود که هر گاه نیازمندی به او رو می‌انداخت، از هیچ کمکی دریغ نمی‌کرد و تا حد توانش او را یاری می‌نمود. اما روزی به پسر بچه‌ی نیازمندی که دست یاری به سویش دراز کرده بود، کمکی نکرد. اطرافیان از رفتارش، غرق در تحیر شدند!!!! اما با شناختی که از او داشتند، یقین کردند که کار او بی‌دلیل نیست. بعدها آن مرد، علت رفتار آن روزش را به اطرافیان توضیح داد که چون پدرِ آن پسربچه را می‌شناخت، می‌دانست هر بار که پسربچه پولی به خانه می‌برد، پدرش سرشار از شرم و سرافکندگی می‌شود...  برای همین هم، آن مرد تصمیم گرفته بود تا به پدرِ آن پسر کمک کند تا فرزندش، از او پول بگیرد و حرمت پدر مقابل پسرش حفظ شود! *و من دانستم وقتی عاقلی، کاری را متفاوت از دیگر روزهای عمرش انجام می‌دهد، حتماً دلیل محکم و قانع‌کننده‌ای پشت آن هست*! . . یاد آن روز افتادم... . . دست‌هایم را به لبه‌ی کنگره‌ها تکیه دادم و از آن بالا، با تمسخر، به سپاه بلند بالای، صف‌کشیده مقابل دروازه‌ی قلعه نگاه دوختم‌. 😏 دست به شانه‌ی برادرم بردم. کمی مضطرب به نظر می‌رسید. مطمئن گفتم: "این قلعه را خدا هم نمی‌تواند نابود کند، این‌ها که کاری از پیش نمی‌برند‌." داشت لبخندش جان می‌گرفت که با صدای تکبیر به عقب برگشتیم.😧 نگاهمان که از بالای قلعه به پایین سرازیر شد، مرحب را افتاده بر زمین دیدیم و حارث را که گوشه‌ای دیگر جان داده بود و نیز جوانی که درِ قلعه را از جای کنده بود، همان دری که چهل مرد جنگی با هم آن را حرکت می‌دادند و حال، این جوان، یک تنه بر روی دست بلند کرده بود و مانند زره روی دست می‌چرخاند... 😧 برادرم همان روز مسلمان شد. او باور داشت کسی جز ولیّ خدا قادر به این کارها نیست، اما من نه... من همچنان مردی یهودی ماندم که ماجرای خیبر را چیزی جز زور بازو و جادو و افسون نمی‌دانست... . . . سال‌ها بعد، بار دیگر آن جوانی که درِ قلعه‌ی خیبر را از جا کنده بود، دیدم اما در شمایلی دیگر... . . . بوی دود مشامم را می‌آزرد. به سمت ازدحام جمعیت کشیده شدم و در میان ناباوری خیره ماندم به آتشی که زبانه می‌کشید از خانه‌ای که پیامبر اسلام بر آن سلام می‌داد... *و دستی که کمربند علی(علیه السلام) را گرفته بود تا او را نبرند*...😰 *و غلاف شمشیری که دست را هدف گرفته بود و کودکانی که از ترس می‌لرزیدند*...😭😭😭 و *علی(علیه السلام)*... 😭 همان فاتح خیبر، دست به بندِ یک عده خبیث‌زاده داده بود که بزدلی‌هایشان برای همه ثابت شده بود؛😰 *هر کودکی می‌توانست بفهمد که علی (علیه السلام) مأمور به صبر است از جانب خدا، اگر نه قیامتی بر پا می‌شد*. این بار هیبتی مقابلم قد می‌کشید که نه در زور بازو و نه در هیچ جادو و افسونی نمی‌گنجید... 🥺🥺 *من آن روز در میان همان کوچه‌ی دودگرفته، در مقابل همان درِ نیم‌سوخته، مسلمان شدم!* *من اکنون مردی مسلمانم، مسلمان‌شده به دستان بسته‌ی علی (علیه السلام)*...،🥺 *مسلمان‌شده به دست صبر علی، صبری از جنس خارِ در چشم و استخوان‌‌ِ در گلو*...😭😭😭😭 *علی(علیه السلام) تنها بود...* *خدا می‌خواست او صبر کند‌‌*؛ *حتی اگر حقش را پایمال کنند*؛ *حتی اگر فاطمه‌اش را.*...😭😭😭 *علی (علیه السلام)تنها بود*.. 😭 *وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون* اللهم عجل لولیک الفرج
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «وَ رَکَلَ البَابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ، وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النَّارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی» *(بعد از آتش گرفتن در) عمر با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد، در حالی که من باردار بودم، پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش در، شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند*... بحارالانوار، ج۳۰، ص وااای مادرم😭 *وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون* اللهم عجل لولیک الفرج
🔷 این روایت در سه کتاب از چهار کتاب معتبر شیعه ذکر شده است: کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام *🌺بشارتی است که عظمتش را اهلش میفهمند.
🔴جزای سخت ترجیح دادن پول دنیا، بر نماز اول وقت! 🔵قحطی و کمبود غذا همه جا را فرا گرفته بود، فشار شدید گرسنگی و سختی بر مردم مدینه وارد شده بود. 🎋در این صورت اگر کاروانی آذوقه و غذا به مدینه می آوردند، روشن بود که مردم از هر سو هجوم می آوردند تا برای خود غذا تهیه کنند. ✅معمول بود وقتی کاروان تجارتی می آمد مردم مشتاق ، طبل کوبان به استقبال آن می رفتند. 🌴روز جمعه بود، مسلمانان برای نماز جمعه پشت سر پیامبر جمع شدند و پیامبر صلی الله علیه وآله مشغول ایراد خطبه های نماز جمعه شد. ⚡️خبر آمد که یک قافله تجارتی به مدینه آمده است. 💥مسلمانان از ترس بی غذا ماندن، با عجله برای تهیه طعام از مسجد بیرون آمدند و تنها چند نفر با پیامبر صلی الله علیه و آله ماندند... 🌟در این هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ⛔️سوگند به خدایی که جانم در اختیار او است اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید، و کسی در مسجد نمی ماند... 🔥 آتش (قهر الهی ) سراسر بیابان را فرا می گرفت و شما را به کام خود فرو می کشید و به نقل دیگر فرمود: اگر اینها نمی ماندند، از آسمان سنگ بر سر آنها می بارید. 🍃در این وقت بود که آیه 11 سوره جمعه نازل گردید: و چون تجارتی ببینند یا آهنگ (طبلی بشنوند) به سوی آن بشتابند و تو را (ای پیامبر) تنها ایستاده بگذارند، 🌸 بگو آنچه نزد خداست از آن آهنگ و از آن تجارت بهتر است و خداوند بهترین روزی دهندگان می باشد... 📚1- (نورالثقلین ج 5ص 329) 2- اقتباس از تفسیر کشاف جلد 4 ص 329
🔆 امیرالمؤمنین عليه‌السلام: ✍ إنّك تُملِي على حافِظَيكَ كِتابا إلى رَبِّكَ، فَتَكَلَّمْ بما يَعنيكَ و دَعْ ما لا يَعنيكَ 🔴 بدان كه تو بر دو فرشته نگهبان اعمالت نوشته‌اى املا مى‌كنى و به‌سوى پروردگارت مى‌فرستى. پس، سخنانى بگو كه برايت سودمند باشد و از سخنان بيهوده دم فروبند. 📚 ميزان‌الحكمه، جلد ۱۰، صفحه ۱۸۹ 
در کتاب الأمالی شیخ صدوق از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: 💠 *هرکس باقیماندۀ عمرش را کارهای نیک کند، از گذشته عمرش بازخواست نشود؛ و هرکس در باقیماندۀ عمر خود کارهای بد کند، درباره همه عمرش بازخواست شود.* 📌حدیث بیانگر آن است که انسان از لحظات عمر خود برای جبران گذشته و تضمین آینده می‌تواند بهره برد هر زمان که از خواب غفلت بیدار گردد.
🔷شیخ عباس قمی(ره) نمامی یا سخن چینی کردن، به گفتن یا نوشتن یا اشاره، رذل ترین صفات خبیثه است و ثلث عذاب قبر به واسطه این صفات است
🔸 معبودا! بر ما بیاموز که عزت خویش را جز در چشم رضایت تو، در چشم هیچ مخلوق دیگری محک نزنیم؛ چرا که کسی که خود را برای تو و مطابق با خواستۀ تو عزیز کرد هیچ کس را قدرت ذلیل کردن او را نبخشیدی، و کسی که خود را در چشم تو با معیارهای عزت‌ات عزیز نکرد، إذن عزیز شدن بر او هرگز نمی‌دهی. یَا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَ الْجَمَالُ اى آن که شکوه و زیبایى تنها از آن اوست. خوشا! به حال بندگانی که با صبرشان در برابر ناملایمات، عزت تو بر جان خویش خریدند و شیطان را در عزم خویش در رسیدن به تو، به حول و قوة الهی ناامید ساختند.
🌹تأثیر شگفت دعا 🔸ابو وَلّاد حفص خیاط میگوید: در مدینه محضر امام کاظم رسیدم... حضرت فرمودند: به یاران خود (شیعیان کوفه) خبر بده و به آنها بگو: تقوای خدا را رعایت کنید، چرا که شما در حکومت مردی جبّار و سرکش (منصور دوانیقی) به سر می برید. پس زبانهایتان را حفظ کنید، و جانها و دینتان را محافظت کنید و اتفاقاتی را که میترسید برای ما و شما از ناحیه این شخص رخ دهد با دعا دفع کنید. زیرا بخدا قسم که دعا و درخواست نمودن از درگاه الهی بلا را دفع می کند، اگرچه بلا مُقَدّر شده باشد و اراده حتمی الهی به آن تعلق گرفته و تنها امضای آن باقی مانده باشد... پس در دعا اصرار کنید که خدا شرّ این ستمگر را از شما برطرف کند. ابو ولّاد میگوید: فرمایش حضرت را به یاران خود رساندم و ایشان علیه منصور دعا کردند و درست در سالی که به سوی مکه بیرون آمده بود... پیش از آنکه مناسک حج را انجام دهد مُرد و از شرّش راحت شدیم. به خدمت امام رسیدم ایشان فرمودند: ای ابا ولّاد، نتیجه دستوری که به شما دادم و شما را به انجام آن تشویق نمودم را چگونه دیدید؟ ای ابا ولّاد هیچ بلایی نیست که خدا بر بنده مؤمن نازل کند و دعا را به دل او بیندازد مگر اینکه آن بلا را به زودی برطرف خواهد کرد و هیچ بلایی نیست که خداوند بر بنده مؤمن نازل کند پس او از دعا کردن خودداری نماید مگر این که آن بلا طولانی شود. (داستان خلاصه شده است) 📚 بحارالأنوار جلد۹۰ صفحه۲۹۸
♨خطاب به مسئولین 🔸امیرالمومنین امام علی(ع): پیشوایان حق، باید در خوراک و پوشاک، مثل تهی‌دست‌ترین فرد مردم باشند و با چیزی که مردم، قدرت تهیه‌اش را ندارند، خود را متمایز نسازند؛ تا وقتی تهیدستان، آنها را دیدند، نسبت به وضعیت خود از خدا راضی باشند و وقتی توانگران، آنان را دیدند، بر فروتنی و شکرگزاری آنها بیفزاید. 📚نهج السعادة، ج ۲، ص ۴۹
🌹امام مهدی عج به دو نفر از عالِمان نجف فرمودند: به سید حلاوی بگویید: ✍اینقدر دلم را نسوزان و سینه‌ام را کباب نکن، اینقدر ناراحتی شیعه را به گوشم نرسان، من از شنیدنش ناراحت میشوم، سید کار بدست من نیست، دست خداست 🌺دعاکنید خدا فرج مرا برساند که شیعیان را از این شکنجه ها نجات دهم... 🙏🏻اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها...