eitaa logo
اخلاق رحمانی
174 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3هزار ویدیو
31 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🖊 ره: آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند، ما بالقوه داریم. خیلی به خود مغرور نشویم. اینطور نیست که آنها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه ببریم
🖊 ره: اگر بی‌تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما نزدیک خواهد بود. (دعا برای دیگران بلا را دور میکند) @akhaghrahmany
🖊 : ترک گناه کافی نیست؛ علاوه‌ی ‌بر ترک گناه، اتیان به آنچه بر عهده‌ی انسان هست هم لازم است. خب اگر بخواهیم آنچه را بر عهده‌ی ما است انجام بدهیم، باید آن را اوّل بشناسیم؛ اشکال کار ماها در موارد زیادی این است که نمیدانیم، یعنی توجّه نداریم که چه کاری برای ما لازم است؛ لذا خیلی از کارهای واجب از ما فُوت میشود؛ خیلی از تذکّر دادن‌ها، امربه‌معروف‌ها، نهی‌ازمنکرها، اقدام و به یک [کارهایی] عمل کردن‌ها، گفتن‌ها، که برای ما واجب است، فُوت میشود از ما، به ‌خاطر اینکه توجّه نداریم. بنابراین عمل به طاعت متوقّف است بر اینکه انسان بداند چه چیزی طاعت است و از او خواسته شده است. ۱۳۹۶/۰۶/۱۲ @akhaghrahmany
✨یا امام حسن مجتبی(ع)✨ چو امشب نام تو در عرش بردند کرامت را به دستانت سپـــــردند تمــــام کائنات از سفــــــــــره تـو ز امشب تا قیامت جیره خوردند "میلاد نور مبارک"💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
www.AsanDownload.com - ناشناس.mp3
3.87M
🍃🌺ایام البیض ماه مبارک رمضان🌺🍃 ✋با سلام خدمت بزرگوارانم ان شاالله طاعات وعبادات قبول درگاه احدیت .ان شاالله 🔰از امروز، ایام البیض ماه مبارک رمضان آغاز شده است . 📖قرائت دعای زیبای مجیر، در روزهای 13 ، 14 و 15 رمضان المبارک، ایام البیض، تاکید شده ، این دعا با ترجمه فارسی در مفاتیح الجنان موجود است . ثواب قرائت دعای مجیر در ایام البیض : 1-آمرزش گناهان 2- شفای بیمار 3- ادای دین 4- توانگری 5- رفع غم واندوه 🍃☀️التماس دعای فرج🍃☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗨 هر چقدر در سلوک پیش می‌روم، باز گناهی یا کاری هست که مرا به نقطهٔ آغاز برمی‌گردانَد و تلاشم را زایل می‌کند! چه‌کنم؟ 🔸گناهان انواعِ بسیاری دارند. برخی از آن‌ها با کالبدِ جسمانی صورت می‌گیرند، مثلِ اعتیاد به یک کار یا مادّه خاص؛ برخی با کالبدِ عاطفی صورت می‌گیرد، مانندِ شهوات و غضب‌ها؛ برخی با کالبدِ ذهنی، مثلِ غیبت و تهمت و بدخواهی و فتنه‌گری؛ و برخی با کالبدِ روحی، مانندِ شرک به خدا. 🔸این‌ها به‌هیچ‌وجه با هم برابر نیستند؛ علاوه بر این، برخی جنبهٔ شخصی و برخی جنبهٔ حق‌ّالله و برخی جنبهٔ حق‌ّالنّاس دارند. و باز بر طبقِ این‌که چه کسی گناه را مرتکب می‌شود و حجّت بر او تمام شده یا نه، در فشار بوده یا نه، عمدی بوده یا نه، کارش در عَلَن بوده یا خفا، خودش الگوی مردم بوده یا نه، و از این قبیل امور، اثرش فرق می‌کند. 🔸وقتی کسی می‌خواهد لغزشی را ترک کند امّا نمی‌تواند و هربار باز بدان آلوده می‌شود، این نوع معصیت، طبقِ روایتِ امام صادق (ع) ذیلِ آیهٔ "الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ ..." (نجم، ۳۲) بخشیده می‌شود. 🔸بعضی مۇمنین - چون روحِ لطیفی دارند - خیلی از گناهان‌شان می‌ترسند و این به یٲس از سلوک می‌کشاندشان و نیروی‌شان را هدر می‌دهد. خدا به مۇمن می‌گوید خودت در حقّ خودت حساب کن و حکم نما. حالا که این‌طور است، بیایید به خود رحم کنیم و از چیزی کوه نسازیم و سدّ راه تلقّی‌اش نکنیم؛ موقّتاً تمرکزمان را از آن برداریم و آن‌را مانع ندانیم و با وجودِ آن، با خدا دلال کنیم و بگوییم: در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را تا حرکتی کنیم و بعداً در سایهٔ شعاع و پرتوی که روحِ ما پیدا می‌کند، آن گناه هم خودش ترک شود. 🔸فراموش نکنیم که حسنات است که وقتی انباشته شود، سیّئات را محو می‌کند؛ پس بجای غصّه خوردن برای سیّئات، نیروی خود را روی انجامِ حسنات بگذاریم و به هدایت و نصرتِ خدا نسبت به مۇمنان، یقین داشته باشیم. (خیلی از ما با یک گناه، مٲیوس می‌شویم و یادمان می‌رود که خدا به مۇمنین رئوف و رحیم است). 🔸باید یاد بگیریم که خودمان را ببخشیم. اگر بخشش خوب است، اوّل خودت را ببخش و به رحمتِ خدا امیدوار باش! در روایات است که چنان باش که اگر گناهِ ثقلین را هم کرده‌ای، باز به رحمتِ حق امیدواری؛ البتّه، خدا همین گناهان را به حسنات تبدیل می‌کند. تو بکوش رابطه‌ات را با خدا خوب نگه‌داری، که سرمایهٔ اصلی همین است: نگه دار سرِ رشته تا نگه دارد. @akhaghrahmany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ نُجَیح از اصحاب امام حسن (ع): حسن بن علی(ع) را در حال غذا خوردن دیدم در حالیکه سگی روبروی اش قرار داشت. ایشان یک لقمه خود می خوردند و یک لقمه مثل همان که خود می خوردند، به سگ می دادند. پس به ایشان گفتم: اجازه می دهید سگ را دور کنم تا غذایتان را بخورید؟! ایشان (ع) فرمودند: راحتش بگذار، من از خداوند تعالی حیا می کنم که موجود صاحب روحی، جلوی من باشد و من غذا بخورم و به او ندهم! @akhaghrahmany بحار الانوار ۲۹/۳۵۲
🍀فاصله بین حق و باطل ☘امام حسن مجتبی(ع) فرمود: «بَینَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَیتَ بَعَینِک فَهُوَ الْحَقُّ وَقَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیک باطِلاً کثیراً ☘ بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را با چشم خود ببینی، حق است و آنچه را شنیدی یا آنکه برایت نقل کنند، چه بسا باطل باشد». 📚تحف العقول، ص229، س5؛ بحارالانوار، ج10، ص130، ح1.🌱 @akhaghrahmany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹خوشبخت ترین مردم کیست؟ ✅ امام علی (ع) فرموده: با نفست مبارزه کن و مثل شریکی که از شریکش حساب می کشد، از نفست حساب بکش و رعایت حق الله را از او مطالبه کن همانطور که کسی از دشمنش چیزی را مطالبه می کند. چون خوشبخت ترین مردم کسی است که به نفسش معترض شود. ✍️ شرح: 1. نفس انسان همواره می خواهد آزاد باشد و زیر بار انجام و ترک نرود. 2. بهترین راه مبارزه با نفس اماره، محاسبه حق الله است. محاسبه حق الله یعنی حساب کشی از خود در رعایت حقوق خدا که همان انجام و ترک است. 3. خوشبخت ترین مردم کسی است که با محاسبه دقیق در انجام و ترک بر نفس خود سخت بگیرد. 📖 جاهِدْ نَفْسَكَ وَ حَاسِبْهَا مُحَاسَبَةَ اَلشَّرِيكِ شَرِيكَهُ وَ طَالِبْهَا بِحُقُوقِ اَللَّهِ مُطَالَبَةَ اَلْخَصْمِ خَصْمَهُ فَإِنَّ أَسْعَدَ اَلنَّاسِ مَنِ اِنْتَدَبَ لِمُحَاسَبَةِ نَفْسِهِ . 📚 منبع: غرر الحکم , جلد۱ , صفحه۳۳۹@akhaghrahmany
✅ سه دستور اصلی نوح (ع) به مردمش چه بود؟ 🌺 خدای فرموده: ما نوح را به سوى قومش فرستاديم كه: «پيش از آنكه عذابى دردناك به قومت برسد، به آنان هشدار بده!» * نوح پیام خدا را این طور به قومش گفت: «اى قوم من! من هشدار دهنده‏اى آشكار برای شما هستم * تا خدا شويد و اهل الهی شوید و از من کنید * تا خدا برخى از گناهانتان را ببخشد و اجل شما را تا وقتى معيّن به تأخير اندازد.» ✍️ شرح: سه دستور اصلی نوح (ع) به قومش عبارت بود از: ، خدا شدن و . هر سه دستور با انجام و ترک در امور فردی و اجتماعی محقق می شود.‏ 📖 إنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ * قالَ يا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ * أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطيعُونِ * يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (نوح، 1 تا 4)@akhaghrahmany
✅ آیا انسانها با هم برابرند؟ 📣 امام خمینی (ره): از همين اصل اعتقادى توحيد، ما الهام مى‏گيريم كه همه انسانها در پيشگاه خداوند يكسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابرى انسانها و اينكه تنها امتياز فردى نسبت به فرد ديگر بر معيار و قاعده و از انحراف و خطاست؛ بنا بر اين با هر چيزى كه برابرى را در جامعه بر هم مى‏زند و امتيازات پوچ و بى‏محتوا را در جامعه حاكم مى‏سازد بايد مبارزه كرد. 📚 صحيفه امام، ج‏5، ص: 388 ✍️ شرح: یعنی انجام و ترک در امور فردی و اجتماعی @akhaghrahmany
✍️امام رضا علیه السلام فرمودند: به خداوند خوش گمان باش زیرا هر که به خدا خوش گمان است، خدا با همان گمانی که به خدا دارد، با اوست. 📚 بحار الانوار، ج70، ص342 @akhaghrahmany
🕊امام صادق عليه السلام: كسى كه مايل است جزء ياران حضرت مهدى(عج) قرار گيرد بايد منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوى و اخلاق نيكو توأم گردد مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَكُونَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ، وَلْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الاَْخْلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ 📚بحارالأنوار، ج 52، ص 140 @akhaghrahmany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زیارت نوروزی رهبر انقلاب از حرم حضرت عبدالعظیم(ع) ▪️حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نوروز امسال با حضور در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام در شهرری، علاوه بر امامزادگان این حرم شریف به زیارت مزار علما و شخصیت‌های مدفون در این حرم رفتند. @akhaghrahmany
💠 پرسش و پاسخ از حضرت آیت اللَّه‏ خوشوقت ره ❓لطفا بفرمائید برای و چه باید کرد؟ ✅ در هر کاری ادامه و حاصل میشود. هر کاری است. 📌 موجب تقویت انسان در آن عمل میشود، اگر یک زنی آمد می‌خواست کند، من چشم پوشیدم، راحتتر و آسان‌تر میشود، و بهتر میشود، هر چه من این را ادامه بدهم آسان‌تر میشود، بعکس هم همینجور. هر قدر این کار را عادت قوی‌تر میشود بعد میگویم آقا ترک کردن آن سخت است! ⬅️ بنابراین و استمرار هم تصمیم و را می‌کند و هم و انجام واجب راآسان ترمی کند@akhaghrahmany
💠 اطلاعیه رسمی کسی که در هر حال با شماست و از رگ کردن به ما نزدیکتر است. ✅ بندگان عزیزم ✍شما تا این لحظه بیش از ۵٠ درصد حجم بسته ویژه ۳۰ روزه ماه مبارك رمضان را استفاده و از رحمت خاص من بهره برده‌ايد و کمتر از ۵٠ درصد یعنی ۱۳ روز دیگر از حجم این بسته باقی مانده است. پس از به پایان رسیدن حجم باقی‌مانده، عبادات شما با نرخ عادی محاسبه خواهد شد یعنی: از آن پس، نه یک آیه برابر ختم قرآن، نه نفس‌هایتان تسبیح، و نه خواب‌هایتان عبادت محسوب می‌شود. تمديد این بسته نیز تا سال دیگر (آن هم بشرط حیات) امکان‌پذیر نخواهد بود. پس، از حجم باقیمانده در روزهای آینده، کمال استفاده را ببرید. @akhaghrahmany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚قرآن، نامهٔ خداوند به بندگان شیخ حسین انصاریان : علامه محمد تقی جعفری برایم نقل کرد و در شرح نهج‌البلاغه‌اش هم نوشته است که یکی از اساتید من، آیت‌الله‌العظمی آقا شیخ مرتضی طالقانی بود. گفت ایشان برای خودم در نجف تعریف کرد: من تا بیست‌سالگی در این مناطق طالقان چوپان بودم. صبح به صبح گوسفندهای مردم و دو سه‌تا گوسفند هم خودمان را به صحرا می‌بردم و می‌چراندم، غروب هم برمی‌گشتم. تا بیست‌سالگی نه نوشتن و نه خواندن بلد بودم و یک چوپان کاملاً بی‌سواد بودم. «تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار». این چوپان بیست‌ساله باطن صافی داشته که چنین پیشامدی شده است! گفت: یک‌روز هیچ‌کس در صحرا نبود و گوسفندها هم یا می‌چریدند یا خوابیده بودند که یک‌مرتبه این صدا به گوشم خورد. گوینده را ندیدم و فقط صدا را شنیدم که می‌گفت قرآن نامهٔ دعوت من به‌سوی بندگان است. چوپان! بیست‌سال داری ، نمی‌خواهی به این نامه‌ای که برایت فرستاده‌ام، جواب بدهی؟ گفت: من این صدا را شنیدم، گوسفندها را آوردم و تحویل صاحب‌هایش دادم، برای خودمان را هم داخل طویله کردم و به مادرم گفتم: من می‌خواهم به اصفهان بروم(آن‌وقت اصفهان حوزهٔ بزرگی بود و اساتید مهمی داشت) و درس بخوانم. مادرم به من گفت: مادر، ما اصلاً نمی‌توانیم خرج تو را بدهیم؛ پدرت که اینجا با جان کندن یک لقمه درمی‌آورد. گفتم: من خرجی نمی‌خواهم! مادرم چند نان خانگی به من داد، داخل سفره گذاشتم و به کمرم بستم، پیاده برای اصفهان راه افتادم تا بروم و جواب نامهٔ خدا یعنی جواب قرآن را بدهم. خیلی عجیب است! چهار سال بیشتر اصفهان درس نخواند، مجتهد شد؛ یعنی با آیت‌الله‌العظمی بروجردی و آیت‌الله‌العظمی سید جمال‌الدین گلپایگانی هم‌درس بود. چهارساله مجتهد شد، بعد از آنجا هم برای نجف حرکت کرد، پنجاه سال هم در نجف بود تا از دنیا رفت و او را در کنار قبر امیرالمؤمنین(ع) دفن کردند. جواب دادن به این نامه و دعوت خدا، خیر دنیا و آخرت آدم را به‌طور کامل تأمین می‌کند. دلا غافل ز سبحانی چه حاصل××××××مطیع نفس و شیطانی چه حاصل؟ بُود قدر تو افزون از ملائک×××××××تو قدر خود نمی‌دانی چه حاصل؟ @akhaghrahmany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از منیب
ماجرای این شهید خیلی جالبه لطفاً ببینید👇👇👇👇👇👇👇👇👇😢😢😢😢😢 💞 *شهیدی که بخاطر رضایت پدر از بهشت برگشت💞* آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند.🍂 داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم. 🍀می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟ محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند. 🌼 بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.🌱 تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد. یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد. یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است. مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ادامه ماجرا ... 🧡 محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود. در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش. خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند. همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد. نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها ا
هدایت شده از منیب
سیر هستند. خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی گفتند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ... ♥️ یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند.🍁 اما یک نفر متوجه زنده‌بودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم. حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم.🍃 روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر.☘ محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم. آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.  پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم. از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود. گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد. انشاالله می روم آنجایی که باید بروم. من برخی شب‌ها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر می‌شد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده.🌸 چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند: محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم. درب تابوت را باز کردم. محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه. دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت. دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمد حسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند...🌿💛 🔺شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم