eitaa logo
نکته های خوب
124 دنبال‌کننده
580 عکس
884 ویدیو
1.1هزار فایل
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷حکایت ❄️⇦ روزی ملانصرالدین وارد یک اسیاب گندم شد ؛ دید اسیاب به گردن الاغ بسته شده الاغ میچرخید و اسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود . ❄️⇦ از اسیابان پرسید: برای چه به گردن الاغ زنگوله بسته اید؟ اسیابان گفت: برای اینکه ایستاد بدانم کار نمیکند... ❄️⇦ ملانصرالدین دوباره پرسید: خب اگر الاغ ایستاد وسرش را تکان داد چه؟ آسیابان گفت:ملا خواهشا این پدرسوخته بازی هارو به الاغ یاد نده ! ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
,💠 زن آلوده وعابد مرحوم شهید محراب حضرت آیة اللّه دستغیب رضوان اللّه تعالى علیه در كتاب شریفش فرموده در میان بنى اسرائیل زنى آلوده و زانیه و ناپاك و به قدرى هم زیبا روى بوده كه هركس او را مى دید فریفته او مى گشته، در خانه اش همیشه باز بوده و خودش بر روى تختى روبروى در خانه مى نشست تا آلودگان را دور خود جلب كند، هركس كه مى خواست بر او وارد شود و با او آمیزش كند مى بایست قبلا ده دینار بپردازد. روزى عابدى وارسته، از كنار درخانه او عبور مى كند و چشمش به جمال دل آراى آن زن آلوده مى افتد، شیفته او شده و بى اختیار وارد آن خانه مى گردد، پول نداشت، قماش داشت، آن را فروخت و ده دینار را پرداخت و روى تخت كنار آن زن نشست. همین كه دست به سوى زن دراز كرد، در همین لحظه با خود گفت: بدبخت خداى بزرگ تو را در این حال مى نگرد، در حالى كه غرق در كام حرامى اگر هم اكنون عزرائیل بیاید و جانت را بگیرد جواب حق را چه خواهى داد و فكر كرد كه با انجام یك زنا همه عباداتش حَبط و پوچ مى گردد، ناراحت شد و رنگش تغییر كرد و رنگ به رنگ شد و در خود فرو رفت. زن آلوده به او گفت: چه شده؟ چرا رنگت پریده؟! عابد گفت: من ازخدا مى ترسم، اجازه بده از خانه ات بیرون روم. زن گفت: واى بر تو مردم حسرت مى برند كه كنار این تخت با من بنشینند و به این آرزو برسند تو كه به این آرزو رسیده اى مى خواهى از وسط راه، آن را رها كنى؟! عابد گفت: من از خدا مى ترسم پولى را كه به تو داده ام حلال تو باشد اجازه بده از خانه بیرون روم، او سر انجام اجازه داد. عابد با حالى پریشان در حالى كه از خوف خدا فریاد واى بر من خاك بر سرم شد... او بلند بود از خانه خارج گردید. همین حالت عابد، باعث شد كه خوف و وحشتى در دل آن زن آلوده افتاد و با خود گفت: این مرد عابد اولین گناه را خواست انجام دهد، ولى آنچنان از خدا ترسید كه پریشان گردید، ولى من سالهاست كه دامنم آلوده است و غرق در گناه، همان خدائى كه عابد از او ترسید خداى من هم هست و من باید بیش از او از خدایم بترسم. همان دم توبه حقیقى كرد و در خانه را به روى خود بست و لباس كهنه پوشید و مشغول عبادت خدا گردید و بعد از مدتى با خود گفت: اگر من بسراغ آن مرد عابد بروم و حال خود را بگویم شاید با من ازدواج كند و در حضور او آموزش دینى ببینم و او یاور خوبى در عبادت و پاكسازى من گردد و جبران گذشته ام را بنمایم. اموال و خادمان و اثاثیه خود را برداشت وارد روستائى شد كه عابد مذكور در آنجا بود و از محل آن عابد جویا گردید، به عابد خبر دادند كه زنى در جستجوى تو است، عابد از خانه اش بیرون آمد تا چشمش به زن افتاد دریافت كه همان زن آلوده است به یاد آن گناهش افتاد از خوف خدا نعره اى كشید و افتاد و جان سپرد. (گفته اند آن زن هم مرگش را از خدا خواست و در كنار عابد جان سپرد. 📗 ✍ علی میرخلف زاده ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❌زندگی دیگران را نابود نکنیم❗️ 🔹جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار می‌کنی ؟ پیش فلانی، ماهانه چند می‌گیری؟ ۵۰۰۰. همه‌ش همین؟ ۵۰۰۰ ؟ چطوری زنده‌ای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه ! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است. 🔸زنی بچه‌ای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچه‌تون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام. 🔹پدری در نهایت خوشبختی است، یکی می‌رسد و می‌گوید : پسرت چرا بهت سر نمی‌زند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟! و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار می‌کند 🔺این است، سخن گفتن به زبان شیطان. در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛ چرا نخریدی؟ چرا نداری؟ یه النگو نداری بندازی دستت؟ چطور این زندگی را تحمل می‌کنی؟ یا فلانی را؟ چطور اجازه می دهی؟ ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمی‌دانیم چه آتشی به جان شنونده می‌اندازیم ! 🔻شر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره! کور ، وارد خانه‌ی مردم شویم و کَر از آنجا بیرون بیاییم. مُفسد نباشیم. ✍️مسلم حکیمی ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌸🍃🌸🍃 روزگار غریبی است... نمکدان را که پر میکنی توجهی به ریختن نمکها نداری ... اما زعفران را که میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی!!! حال آنکه بدون نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست... ولی بدون زعفران ماهها و سالها میتوان آشپزی کرد و غذا خورد... مراقب نمکهای زندگیتان باشید ساده و بی ریا و همیشه دم دست که اگر نباشند وای بر سفره زندگی!!! ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 پدر مقدس اردبیلی «محمد» پدر مقدس اردبیلی عالم بزرگوار جهان اسلام، در روستای «نیار» اردبیل زندگی می کرد. روزی مشغول آبیاری مزرعه خود بود. آبی که به آن جا می آمد سیبی را با خود آورد و محمد آن را برگرفت و خورد. ساعتی بعد از کرده خود پشیمان شد. دنبال آب را گرفت و سرانجام به باغی رسید که دانست آن سیب از آن باغ بوده است. نزد باغبان رفت و طلب رضایت نمود، باغبان گفت: این باغ مال من و مال برادرم است، من سهم خود را حلال کردم، ولی برادرم در نجف اشرف ساکن است و من اختیاری از جانب او ندارم. محمد سخت ناراحت شد و سرانجام به قصد زیارت امیر مومنان علیه السلام و طلب رضایت به سوی نجف اشرف عزیمت کرد. در نجف سراغ آن مرد رفت و ماجرا را برایش بازگو کرد و در ضمن آن طلب رضایت نمود. آن مرد حلال کردن و رضایت خود را مشروط بر آن داشت که محمد با دختر وی وصلت کند و در تعریف دخترش گفت: وی کر، کور، شل و لال است. محمد که مشقت فراوان خود را به نجف رسانده بود، برگشتن بدون اخذ نتیجه را معقول ندانست و شرط آن مرد را پذیرفت. خطبه عقد جاری شد و شب عروسی فرا رسید. محمد که منتظر یک موجود کر و لال و شل و کور بود، دختر زیبایی را صحیح و سالم مشاهده کرد. با کمال تعجب اوصافی را که پدرش برای دخترش بیان کرده بود را از دختر پرسید. دختر مطالب پدر را چنین تعبیر کرد: منظور پدرم از کر بودن من، نشنیدن حرف های ناصواب بود و از کوری من ندیدن نامحرمان و از شل بودن من نرفتن به جاهای ناباب و از لال بودن من، اجتناب از غیبت و سخن های ناصواب بود. حاصل این ازدواج الهی، فرزندی است به نام شیخ احمد معروف به مقدس اردبیلی که افتخار دیدار امام زمان عج را دارد. 👌آری، پدر که تا این اندازه مواظب خویش است و برای طلب حلالیت از صاحب نصف سیبی که بدون اذن خورده است، مشقت مسافرت از اردبیل تا نجف را تحمل می کند و همه شرایط را در قبال دادن رضایت می پذیرد، البته و صد البته باید صاحب چنین فرزندی شود. 📗 ✍ عبدالکریم پاک نیا ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠: بعضی آدم‌ها «کَانَّهُم خُشُبٌ»... انگار چوب‌اند... تا عصبانی می شوند، آتش می‌گیرند،  و همه جا را دودآلود می‌کنند، همه جا را تیره و تار می‌کنند، اشک آدم را جاری می کنند. ولی بعضی‌ها این طور نیستند؛  مثل عودند. وقتی یک حرف می‌زنی که ناراحت می‌شوند، و آتش می‌گیرند، بوی جوانمردی و انصاف می‌دهند، و هرگز نامردی نمی‌کنند. 👌این است که وجود نازنین امام صادق سلام الله علیه فرمود: «هر کس را می‌خواهی بشناسی، در وقت عصبانیت، در وقت خشم بشناس.» ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 بزرگترین ریسمان در حالات شیخ انصاری نوشته اند روزی یکی از فضلا در مجلس بحث شیخ گفت: خوابی برای شما دیدم ولی خجالت می کشم نقل کنم. شیخ فرمود بگو: عرض کرد دیشب در خواب شیطان را دیدم طنابهای مختلف نازک و ضخیم داشت، پرسیدم این طناب ضخیم برای کیست؟ گفت برای استادت شیخ انصاری است، خیلی زور می خواهد تا شیخ را بکشانم، دیروز به هر زحمتی بود او را به دام انداختم، تا بازار او را کشاندم ولی طناب را پاره کرد و فرار نمود، این خواب نمی دانم حقیقت دارد یا نه؟ شیخ تبسم کرد و فرمود: ملعون راست گفته است، دیروز در منزل چند میهمان زن به ما وارد شدند، به من پشنهاد کردند مقداری میوه برای مهمانان بگیرم، و چون در منزل از خودم پولی نداشتم به سراغ پولی که جهت نماز و روزه و ختم قرآن از شخصی در منزل ما امانت بود رفتم و به عنوان قرض برداشتم که به بازار بروم و میوه تهیه کنم، بعد که پول رسید جایش بگذارم، تا به درب مغازه رسیدم ناگهان به خود آمدم و گفتم مرتضی شاید مردی، از کجا زنده بمانی و قرضت را ادا کنی. برگشتم و پول را به جای خودش گذاشتم، این است پاره کردن طناب ضخیم. جالب، قسمت آخر این رویا است که آن فاضل محترم گفت: از شیطان پرسیدم طناب من کدام است؟ نگاهی به من افکند و گفت: تو نیاز به طناب نداری. 📗 ✍ سید ابوالحسن حسینی ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 زورمندی مکن بر اهل زمین در زمان های قديم، حاکم ظالمی بود که هيزم کارگرهای فقير را به بهای اندک می خريد و آن را به قيمت زياد به ثروتمندان می فروخت. صاحبدلی از نزديک او عبور کرد و به او گفت: 🍂ماری تو که هر که بينی بزنی 🍂يا بوم که هر کجا نشينی بکنی 🍂زورت ار پيش می رود با ما 🍂با خداوند غيب دان نرود 🍂زورمندی مکن بر اهل زمين 🍂تا دعايی بر آسمان برود حاکم ظالم از نصيحت آن صاحبدل، رنجيده خاطر شد و چهره در هم کشيد و به او بی اعتنايی کرد، تا اينکه يک شب آتش آشپزخانه به انبار هيزم افتاد و همه دارايی او سوخت و به خاکستر مبدل شد. از قضای روزگار، همان صاحبدل یک روز از نزد آن حاکم عبور می کرد، شنيد حاکم می گويد: نمی دانم اين آتش از کجا به سرای من افتاد؟ به او گفت: اين آتش از دل فقيران به سرای تو افتاد.يعنی آه دل تهيدستان رنج ديده، خرمن هستی تو را بر باد داد. 📗 ✍ محمد محمدی اشتهاردی ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 راه نجات پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله وسلم فرمود: سه نفر از بنی اسرائيل با هم به مسافرت رفتند در ضمن سير و سفر در غاری به عبادت خدا پرداختند، ناگهان! سنگ بزرگی از قله كوه فرود آمد و بر در غار افتاد و دهانه غار به كلّی بسته شد. و مرگ خود را حتمی دانستند. پس از گفتگو و چاره انديشی زياد به يكديگر گفتند: به خدا سوگند! از اين مرحله خطر راه رهايی نيست مگر اينكه از روی راستی و درستی با خدا سخن بگوييم. اكنون هر كدام از ما عملی را كه فقط برای رضای خدا انجام داده ايم به خدا عرضه كنيم، تا خداوند ما را از گرفتاری نجات بخشد. يكی از آنها گفت: خدايا! تو خود می دانی كه من عاشق زنی شدم كه دارای جمال و زيبايی بود و در راه جلب رضای او مال زيادی خرج كردم، تا اينكه به وصال او رسيدم و چون با او خلوت كردم و خود را برای عمل خلاف آماده نمودم، ناگاه در آن حال به ياد آتش جهنم افتادم. از برابر آن زن برخواسته بيرون رفتم. خدايا! اگر اين كار من به خاطر ترس از تو بوده و مورد رضايت واقع شده، اين سنگ را از جلوی غار بردار! در اين وقت سنگ كمی كنار رفت به طوری كه روشنايی را ديدند. دومی گفت: خدايا! تو خود آگاهی كه من عده ای را اجير كردم كه برايم كار كنند و قرار بود هنگامی كه كار تمام شد. به هر يك از آنان مبلغ نيم درهم بدهم، چون كار خود را انجام دادند من مزد هر يك از آنها را دادم ولی يكی از ايشان از گرفتن نيم درهم خودداری كرده و اظهار داشت: اجرت من بيشتر از اين مقدار است، زيرا من به اندازه دو نفر كار كرده ام، به خدا قسم كمتر از يك درهم قبول نمی كنم در نتيجه مزدش را نگرفته رفت و من با آن نيم درهم بذر خريده كاشتم خداوند هم بركت داد و حاصل زياد بر داشتم پس از مدتی همان اجير پيش من آمده و مزد خود را مطالبه نمود. من به جای نيم درهم، هيجده هزار درهم (اصل سرمايه و سود آن) به او دادم خداوندا! اگر اين كار را من تنها به خاطر ترس از تو انجام داده ام اين سنگ را از سر راه ما دور كن! در آن لحظه سنگ تكان خورد، كمی كنار رفت به طوری كه در اثر روشنايی همديگر را می ديدند، ولی نمی توانستند بيرون بيايند. سومی گفت: خدايا! تو خود می دانی كه من پدر و مادری داشتم كه هر شب شير برايشان می آوردم تا بنوشند، يك شب دير به خانه آمدم و ديدم به خواب رفته اند خواستم ظرف شير را كنارشان گذاشته و بروم، ترسيدم جانوری در آن شير بيفتد، خواستم بيدارشان كنم، ترسيدم ناراحت شوند، بدين جهت بالای سر آنها نشستم تا بيدار شدند و من شير را به آنها دادم! بار خدايا! اگر من اين كار را به خاطر جلب رضای تو انجام داده ام اين سنگ را از ما دور كن! ناگهان! سنگ حركت كرد و شكاف بزرگی به وجود آمد و توانستند از آن غار بيرون آمده و نجات پيدا كنند. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «مَن صَدَقَ اللهَ نَجَاه» كسى كه به راستى و از روى خلوص با خدا رابطه برقرار كند و بر همين اساس، رفتار نمايد رهايى و نجات مى يابد. 📗 ، ج 14، ص421 ✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 عبادت ریایی عابدی بود که هر کار می کرد نمی توانست اخلاص خود را حفظ کند و ریاکاری نکند، روزی چاره اندیشی کرد و با خود گفت: در گوشه شهر، مسجدی متروک هست که کسی به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمی کند، خوبست شبانه به آن مسجد بروم، تا کسی مرا ندیده خالصانه خدا را عبادت کنم. نیمه های شب تاریک، مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب بارانی بود و رعد و برق شدت داشت. او در آن مسجد مشغول عبادت شد، کمی که گذشت، ناگهان صدای شنید، با خود گفت: حتماً شخصی وارد مسجد شد، خوشحال گردید و برکیفیت و کمیت نمازش افزود و همچنان با کمال خوشحالی تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتی که هوا روشن شد، خواست از مسجد بیرون بیاید زیر چشمی نگاه کرد، آدم ندید بلکه مشاهده کرد سگ سیاهی است که بر اثر رعد و برق و بارش نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده بود. بسیار ناراحت شد و اظهار پشیمانی کرد و پیش خود شرمنده بود که ساعتها برای سگ ریایی عبادت می کرده است، خطاب به خود گفت: ای نفس! من فرار کردم و به مسجد دور افتاده آمدم تا با اخلاص خدای را عبادت کنم اینک برای سگ سیاهی عبادت کردم، وای بر من چقدر مایه تأسف است!!! 📗 ✍ محمد محمدی اشتهاردی ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 خوش بینی و ترک تجسس یکی از بزرگان از پارسایی پرسید: نظر تو در مورد فلان عابد چیست که مردم درباره او سخنها می گویند و در غیاب او از او عیبجویی می کنند؟ پارسا گفت: در ظاهر او عیبی نمی بینم و در مورد باطنش نیز آگاهی ندارم. 🍂هر که را، جامه پارسا بینی 🍂پارسا دان و نیک مرد انگار 🍂ور ندانی که در نهادنش چیست 🍂محتسب را درون خانه چکار؟ 📗 ✍ محمد محمدی اشتهاردی ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 رفاقت با نادان ﺧﺮﯼ ﻭ ﺷﺘﺮﯼ ﺑﺪﻭﺭ ﺍﺯ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺑﻄﻮﺭ ﺁﺯﺍﺩﺍﻧﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ. ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﭼﺮﯾﺪﻥ ﻋﻠﻒ، ﺣﻮﺍﺳﺸﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﺪﻧﺪ! ﺷﺘﺮ ﭼﻮﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺧﻄﺮ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺧﺮ! ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﯾﻢ ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﻣﺎﻥ ﭘﯽ ﺑﺒﺮﻧﺪ! ﺧﺮ ﮔﻔﺖ: "ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﻋﺖ، ﻋﺎﺩﺕ ﻧﻌﺮﻩ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!!" ﺷﺘﺮ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﻧﻌﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﮔﺮﺩﺩ، ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﯿﺎﻓﺘﻨﺪ...ﺧﺮ ﮔﻔﺖ: متأﺳﻔﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﻋﺰﯾﺰ!ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻌﺮﻩ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ ﺗﺮﮎ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﺮﺽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻼﮐﺖ ﺟﺎﻥ!!!" ﭘﺲ ﺧﺮ ﺑﯽ ﻣﺤﺎﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩﻫﺎﯼ ﺩﻟﺨﺮﺍﺵ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺷﺖ!! ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﮐﺎﺭﻭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﺮﺩﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﺁﺩﻣﯿﺎﻥ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻒ ﭼﺎﺭﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﺎﺭﮐﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ... ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺭﺍﻩ، ﺁﺑﯽ ﻋﻤﯿﻖ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮ ﻣﯿﺴﺮ ﻧﺒﻮﺩ. ﭘﺲ ﺧﺮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﺘﺮ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪﻩ ﻭ ﺷﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺭﺍﻧﺪﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﺷﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﻋﻤﻖ ﺁﺏ ﺭﺳﯿﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﮑﻮﺑﯽ ﻭ ﺭﻗﺼﯿﺪﻥ ﻧﻤﻮﺩ!! ﺧﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺷﺘﺮ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﻨﯽ؟ ﻧﮑﻦ ﺭﻓﯿﻖ! ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣﯽﺍﻓﺘﻢ ﻭ ﻏﺮﻕ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ!!" ﺷﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﺟﺎﻥ! ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺑﺮﻗﺼﻢ!!! ﺗﺮﮎ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻢ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﺮﺽ ﻭ ﻫﻼﮐﺖ ﺍﺳﺖ!!!" ﺧﺮ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺷﺘﺮ ﻭﻗﻌﯽ ﻧﻨﻬﺎﺩ... ﺧﺮ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺭﻓﯿﻘﯽ ﻫﺴﺘﯽ؟! ﺷﺘﺮ ﮔﻔﺖ: "ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﻧﻮﺑﺖ ﺁﻭﺍﺯ ﺑﻬﻨﮕﺎﻡ ﺧﺮ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﻗﺺ ﻧﺎﺳﺎﺯ ﺍﺷﺘﺮ ﺍﺳﺖ..." ﺷﺘﺮ ﺑﺎ ﺟﻨﺒﺸﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﻴﻨﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻏﺮﻕ ﺳﺎﺧﺖ... ﺷﺘﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: "ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺑﺎ ﺧﺮ ﻧﺎﺩﺍﻥ، ﻋﺎﻗﺒﺘﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ... ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﻼﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪ ﮐﺸﻴﺪ! ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
هدایت شده از دوستی با خدا
آن عید قربان را بگو وان شمع قرآن را بگو وان فخر رضوان را بگو مستان سلامت می‌کنند 🌷مولوی🌷 عیــد سعید قربان عید عبودیت و بندگی مبارک 🌋 @doostibakhoda
هدایت شده از مفاخر
💠 با پنج گروه دوستی نکنید. 💠 🌺 امام صادق عليه السلام از پدرشان نقل ميفرمايند: پدرم علي بن الحسين عليه السلام به من فرمود: پنج نفر را در نظر داشته باش و با آنها همراه و هم صحبت و رفيق راه مشو. من گفتم پدرجان آنها چه كساني هستند؟ فرمود: 1⃣ بپرهيز از همراهي و رفاقت با دروغگو؛ زيرا او به منزله ی سرابی است كه دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور سازد. 2⃣ و بپرهيز از رفاقت با فاسق؛ زيرا او تو را به لقمهای بفروشد و يا كمتر از آن. 3⃣ و بپرهيز از رفاقت با بخيل؛ زيرا او دست ازكمك به تو به وسيله مالش بردارد آنگاه كه تو بينهايت بدان نيازمندی. 4⃣ و بپرهيز از رفاقت با احمق؛ زيرا او ميخواهد بتو سود برساند ولي به واسطه ی حماقتش به تو زيان ميرساند.   5⃣ و بپرهيز از رفاقت با قاطع رحم؛ زيرا من يافتم او را كه در سه جاي قرآن به او لعن شده است: « سوره محمد آيه 23 و سوره رعد آيه 24 و سوره بقره آيه 27 » 📚 اصول كافي ، ج4، ص86. http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
هدایت شده از مفاخر
🌺 امیرالمؤمنین، امام علی‌ علیه‌السلام: در شگفتم از کسی که عیب‌هاى مردم را به زشتى یاد مى‌کند؛ امّا نفْس او به عیب بیشترى دچار است و او خود نمى‌بیندد. 📚 غررالحکم: ج4، ص34. http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
هدایت شده از مفاخر
🌺امام هادی علیه السلام: 🌷 کسی که در دنیا با برادران دینی خود، تواضع و فروتنی کند، به راستی چنین کسی نزد خدا از صدّیقین و از شیعیان واقعی علی بن ابی طالب خواهد بود. 📚 احتجاج، ج1، ص 460. http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
هدایت شده از مفاخر
🌺 امام باقر عليه السلام: هرگاه كسى از دختر شما خواستگارى كرد و ديندارى و امانتدارى او را پسنديديد، به او همسر دهيد كه «اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى در روى زمين پديد آيد». 📚 میزان الحکمه، ج۹، ص۱۳۴ http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
20_Ahmad Abedi_Noroz_Harimkhososi_96-12-23.mp3
1.94M
☀️ ☀️ ✅ حرمت حریم خصوصی مردم 💠 فضای مجازی و حریم خصوصی مردم 💠 افشای اسرار و هتک حریم خصوصی در فضای مجازی 🆔 @Ahmad_aabedi
💞رمز ازدواج موفق💞 ✨ازدواج یك پدیده اجتماعی است. بدون تردید یكی از مهمترین تصمیم ها در طول زندگی ماست و در حقیقت همه هیجانات، تولید مثل، تربیت نسل آینده، درآمد، مسئولیت، تامین نیازها و چالش های آینده زندگی ما به آن بستگی دارد. ✨زن و مرد به عنوان مكمل یكدیگر بسیاری از نیازهای روانی- اجتماعی هم را برآورده می كنند. و سه دلیل عشق، مصاحبت و دستیابی به انتظارات و توقعات برای مطرح است و توجه به این نكته كه هر اندازه انتظارات و توقعات دختر و پسر قبل از ازدواج و در زندگی زناشویی واقع بینانه تر باشد، زندگی زناشویی موفقیت آمیزتر خواهد بود. 💖ملاك های ازدواج های موفق یا خوشبخت را می توان چنین خلاصه كرد: 💟1ـ برخورداری از علاقه های مشترك 💟2ـ داشتن فعالیت های مشترك یا سرگرمی های مشترك 💟3ـ اظهار محبت نسبت به همدیگر 💟4ـ اعتماد داشتن به یكدیگر 💟5ـ رد نكردن یا كمتر رد كردن انتخاب همدیگر 💟6ـ موفقیت در روابط جنسی 💟7- داشتن زمینه های خانوادگی همسان 💟8ـ احترام به عقاید و دوستان و آشنایان همدیگر ✅یک نکته مهم: هرکس طبیعتا مایل است همسری برگزیند كه بیشتر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو فرد نه تنها آنها را به سوی یكدیگر جلب و جذب می كند، بلكه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر می سازد. هر اندازه فرد با همسر خود وجود اشتراك فرهنگی بیشتری داشته باشد، برای سازگاری با او آماده تر است و با اختلافات كمتری مواجه می شود. هر چقدر در انتخاب همسری با مشابهات بیشتر ذاتی و اكتسابی تلاش كنیم ولی بازهم زن و مرد تفاوت های بسیار چشمگیری با یكدیگر خواهند داشت كه باید یاد بگیرند با این تفاوت ها زندگی كنند و ثمره این زندگی یك ازدواج شاد و رضایت بخش باشد. همچنین پژوهش ها نشان می دهد كه تا حدود زیادی خوشبختی و بدبختی زن و مرد را از ابتدای زندگی می توان پیشگویی كرد و به بیان دیگر بسیاری از مشكلات آن ها قابل پیشگیری خواهد بود. به همین جهت امروز، آموزش پیش از ازدواج زوجهای جوان یك ضرورت مسلم تلقی می شود. هر اندازه دختر و پسر اطلاعات بیشتری در جهت شناخت خود و همسر آینده شان داشته باشند و ملاك های عقول تری را برای انتخاب همسر در نظر بگیرند، در زندگی زناشویی خود با مشكلات و ناسازگاری های كمتری مواجه خواهند بود. ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅ نکات هشداردهنده در 🔸در انتخاب همسر و ازدواج با این افراد باید دقت بیشتری کرد و تردید داشت. بعضی از علائم خطرناک و بعضی هشداردهنده هستند. 1. با کسی که مدام به شما می گوید این رفتارت اشتباه است. 2. با کسی که تصویری از همسر آینده اش در ذهن خود ساخته که با شما متفاوت است و تمایل دارد شما شبیه آن همسر خیالی وی شوید. 3. با کسی که برای کنار او ماندن باید خودتان را تغییر دهید. 4. با کسی که در هر بحثی اگر حتی خودش خطا کرده باشد باز طوری رفتار میکند که شما مجبور به عذرخواهی بشوید و احساس کنید این شما هستید که اشتباه کردید. 5. با کسی که هر لحظه باید به اون ثابت کنید که راست می گویید. 6. با کسی که مدام در گذشته شما دنبال اینست که ببنید با کسی رابطه داشتید یا خیر. 7. با کسی که اگر پشت خط تلفن شما بیاید و شما نتوانید پاسخ وی را بدهید بعد از آن از شما بازجویی می کند. 8. با کسی که هر لحظه باید گزارش دهید کجا بودید با کی بودید و با کسی که مدام به شما شک دارد. 9. با کسانی که با اشتیاق با افراد جدید دوست می شوند و بعد از مدتی آنها را رها می کنند و دوستان ثابتی ندارند. 10. با کسانی که با کوچکترین مورد، زود عصبی و ناراحت میشوند. 11. با کسانی که به شدت و در هر زمان باید به یکی وابستگی شدید و اغراق آمیز داشته باشند. 12. با کسانی که سابقه خودزنی با تیغ و چاقو و سیگار بر روی بدن خود دارند یا سابقه خودکشی و مواد مخدر دارند. 13. کسانی که تنهایی را دوست دارند و علائق بسیار شخصی و فلسفی و... دارند و از اجتماع و در جمع بودن بیزارند. 14. کسانی که در جمع از ابراز وجود و بیان نظرات خود می ترسند و خجالت می کشند. 15. کسانی که احساس گناه ندارند و یا احساس گناه بسیار ضعیفی دارند. 16. کسانی که به یکباره عصبانی می شوند و رفتارهای شدید نشان می دهند و احیانا چیزی را پرت می کنند و می شکنند. ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🍃⇨﷽ 🌷 حکایت ❄️⇦ چهار کس نزد حضرت سلیمان (ع) آمدند که هر یک حاجتی داشتند: 1. اولی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر، درحق من دعا کن که خداوند مرا مسکنی دهد، مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم. حضرت سلیمان قبول کرد. 2. دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان، در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد. 3. سومی باد بود، گفت: یا نبی الله، خدا مرا به هر طرف می گرداند و مرا ناآرام کرده، دعا کن، تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد . 4. چهارمی آب بود، عرض کرد ای سلیمان، خدا مرا سرگردان به اطراف جهان گردانیده و به هر سو می‌دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد. ❄️⇦ سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود، ضعیف‌ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید. ❄️⇦ خفاش گفت: یا نبی الله، اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند. اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد، تمام خلایق در مسافتهای بعید هلاک خواهند گردید. و اما مار، دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد،همه‌ی خلایق از او در بیم و هراسند، اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات رابر طرف کند. اما باد، اگر نَوَزَد خزان و بهاری معلوم نمی‌شود و حاصل‌ها نمی‌رسد. باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد. ❄️⇦ سلیمان سخنان خفاش را قبول نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند. آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می‌سوزانم . باد گفت: از هم پاره پاره اش می‌کنم . آب گفت: غرقش می‌کنم . مار گفت: به زهر کارش سازم . ❄️⇦ چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخواستند، به درگاه احدیت بنالید، که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم ؟ خطاب از مصدر جلال الهی رسید که " هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید .پشت و پناه او باشیم." تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم. خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که: پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد. باد را مرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد. و فضله ی تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود. و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد ، دو پستان در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور. ❄️⇦ نکات اخلاقی: به فکر انجام تکلیف باشیم و حق را بگوییم، اگرچه به ضرر ما تمام بشود. اگر خورشید و آب و هوا و ... هم با ما دشمنی کنند تا زمانی که خدا را داریم از هیچ نترسیم. به علم و حکمت خدا اعتماد داشته باشیم و بدانیم که مصلحت ما همان است که خداوند مقدر فرموده است. 📘 انوارالمجالس ملا محمدحسین ارجستانی ، مجلس ۱ ، باب ۱۰ ، ص ۲۶۰ ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🍃⇨﷽ 🌷 داستان کوتاه ❄️⇦ درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟» ❄️⇦ درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟» کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟» درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.» ❄️⇦ چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیان خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت: «نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.» ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 🌹امام علی علیه السلام: 🕋 آيا مشاهده نميكنيد كه همانا خداوند سبحان، انسانهاي پيشين از آدم عليه السّلام تا آيندگان اين جهان را با سنگهايي در مكّه آزمايش كرد كه نه زيان ميرسانند، و نه نفعي دارند، نه ميبينند و نه ميشنوند اين سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايداري مردم گردانيد. 🕋 سپس كعبه را در سنگلاخترين مكانها، بي گياه ترين زمينها و كم فاصله ترين درّهها، در ميان كوههاي خشن، سنگريزه هاي فراوان و چشمه هاي كم آب و آباديهاي از هم دور قرار داد، كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. 🕋 سپس آدم عليه السلام و فرزندانش را فرمان داد كه به سوي كعبه برگردند و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند، تا مردم با عشق قلبها، به سرعت از ميان فلات و دشتهاي دور و از درون شهرها، روستاها، درّههاي عميق، و جزاير از هم پراكنده درياها به مكّه روي آورند، شانه هاي خود را بجنبانند و گرداگرد كعبه بر زبان جاري سازند و در اطراف خانه طواف كنند و با موهاي آشفته و بدنهاي پر گرد و غبار در حركت باشند. 🕋 لباسهاي خود را كه نشانه شخصيّت هر فرد است در آورند و با اصلاح نكردن موهاي سر، قيافه خود را تغيير دهند، كه آزموني بزرگ و امتحاني سخت و آزمايشي آشكار است براي پاكسازي و خالص شدن، كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. 🕋 اگر خداوند خانه محترمش و مكانهاي انجام مراسم حج را، در ميان باغها و نهرها و سرزمينهاي سبز و هموار و پردرخت و ميوه، مناطقي آباد و داراي خانه ها و كاخهاي بسيار و آباديهاي به هم پيوسته، در ميان گندمزارها و باغات خرّم و پر از گل و گياه، داراي مناظري زيبا و پر آب، در وسط باغستاني شادي آفرين و جادّه هاي آباد قرار ميداد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبكتر ميشد. 🕋 اگر پايه ها و بنيان كعبه و سنگهايي كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز و ياقوت سرخ و داراي نور و روشنايي بود، ✅ دلها ديرتر به شك و ترديد ميرسيدند، ✅ و تلاش شيطان بر قلبها كمتر اثر ميگذاشت ✅ و وسوسه هاي پنهاني او در مردم كارگر نبود. 🕋 درصورتي كه خداوند ✅ بندگان خود را با انواع سختيها ميآزمايد ✅ و با مشكلات زياد به عبادت ميخواند، ✅ و به اقسام گرفتاريها مبتلا ميسازد، تا و را از دلهايشان خارج كند و به جاي آن آورد و درهاي و را به رويشان بگشايد و وسائل و را به آساني در اختيارشان گذارد. 📚 نهج البلاغه، خطبه 192 ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❓دشمن ترینِ افراد نزد خدا چه کسانی هستند؟ ✍ يكی از آفات زبان که در اخلاق اسلامی از رذايل اخلاقی به شمار می رود، سخن چینی یا نمّامی است. سخن چینی به این معناست. که سخن کسی را که پشت سر دیگری گفته، به وی باز گوید، مثلا بگوید فلان درباره تو چنین و چنان گفت؟ ☀️قرآن مجيد در نكوهش سخن چينی می فرمايد: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»؛ وای بر هر عيب جوی سخن چين. (۱ ✅ در روايات نیز سخن چینی به شدت مورد مذمّت قرار گرفته است و عذاب های سختی برای آن شمرده است. رسول خدا ( ص) فرمود: ❓آيا شما را به بدترين افرادتان آگاه نكنم؟ عرض كردند: بله ای رسول خدا. فرمود: بدترين افراد آنهايی هستند كه به سخن چينی می روند و در ميان دوستان جدايی می افكنند و در جستجوی عيب برای افراد صالح و پاكدامن اند. (۲ 🌺 در جایی دیگر می فرماید: دشمن ترين شما نزد خدا كسانی هستند كه برای سخن چينی بين دوستان كوشش می كنند و جمعيت های متشكّل را پراكنده می سازند و كارشان تفرقه افكنی ميان انجمن ها و عيب جويی از پاكان و نيكان است. (۳) --------------------------------- (۱) همزه،۱. (۲) کافی، ج۲، ص۳۶۹. (۳) مستدرک الوسایل، ج۹، ص۱۵۰. ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❓منفورترین افراد در نزد پیامبر(ص چه کسانی هستند؟ ✍عیب‌جویی آن است كه انسان در پى كشف و افشاء عيب ديگران برآید نقاط ضعف مردم را به دست آورده بزرگ كند و به رخ آنان بكشد. اسلام، براى آبروى افراد ارزش بسيار قائل شده و كسانى را كه عیب‌جو هستند و سبب هتك آبروى ديگران می شوند، به‌شدت مورد مذمت قرار داده است. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (هُمَزَه/ 1. 🌺 پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند: 🌷 منفورترین شما نزد من، سخن‌چینان و تفرقه‌افکنان میان دوستان و کسانى‌اند که به عیب‌جویى افراد پاک و بى‌گناه مى‌پردازند. 📚تاریخ بغداد: ج5، ص264 و نیز می فرمایند: 🌺 در مدینه مردمانى بودند که عیب‌هایى داشتند، اما زبان از عیب‌جویى مردم فرو بستند. پس خداوند زبان مردم را از عیب‌جویى آنان فرو بست. در نتیجه، آن عدّه مُردند و مردم از عیب‌هاى آنان آگاه نشدند. در همین شهر مردمانى هم بودند که عیبى نداشتند، امّا درباره عیب‌هاى مردم سخن مى‌گفتند. پس خداوند در آنان عیب‌هایى آشکار ساخت که تا وقتى مُردند به آن عیب‌ها معروف بودند. 📚بحارالأنوار: ج75، ص213. ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g