هدایت شده از مفاخر
❓عرفات به چه معناست و وجه نامگذاری آن سرزمین مقدس به عرفات چیست؟
✍ عَرَفاتْ، از ریشه عَرَفَ گرفته شده و به گفته راغب: بیانگر شناخت آثار اشیاء همراه با تفکر و تدبر است.(1)
♻️ در این که چرا عرفات را بدین اسم خواندهاند، اختلاف نظرهایی وجود دارد که ما در این مختصر به سه مورد آن اشاره می کنیم:
1⃣ برخی گفتهاند: آدم و حوا پس از راندهشدن از بهشت و فرودآمدن بر زمین، در این سرزمین یکدیگر را ملاقات نموده، همدیگر را شناختند؛ از این رو آنجا را عرفات نامیدهاند.(2)
2⃣ گروهی دیگر عقیده دارند: از آن رو این سرزمین را عرفات گویند که مردم در آن به گناهان خود اعتراف میکنند.(3)
3⃣ امام صادق علیهالسلام (در روایتی طولانی) پس از بیان ماجرای فرود آمدن حضرت آدم (ع) در عرفات و همراهی نمودن جبرئیل با ایشان، فرمودند: «جبرئیل به آدم گفت: هنگامی که خورشید غروب کرد، هفت مرتبه به گناه خود اعتراف کن و هفت مرتبه نیز توبه و طلب آمرزش نما و آدم چنین کرد، پس آنجا عرفات نامیده شد؛ زیرا آدم در آن، به گناه خود اعتراف نمود و برای فرزندان او نیز سنت شد که (در این سرزمین) به گناهان خود اعتراف کرده، از خداوند آمرزش بخواهند، همان گونه که آدم چنان کرد...».(4)
✅ اعتراف به گناه که در وجه تسمیه دوم و سوم آمده و امام صادق(ع) نیز مهر تأیید بر آن نهادهاند، بهترین دلیل نامگذاری این سرزمین مقدس به «عرفات» است.
----------------------------------------
(1) تاج العروس، ج 24، ص 133
(2) معجم البلدان، ج 4، ص 117
(3) همان.
(4) مستدرک، ج 10، باب 149
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
هدایت شده از مفاخر
💠 داستان قربانی نمودن حضرت اسماعیل، توسط حضرت ابراهیم 💠
✍ روز دهم ذی الحجه با نام عید قربان یکی از عیدهای بزرگ مسلمانان است. این روز مطابق است با روزی که؛ دستور ذبح فرزند، به حضرت ابراهیم(ع) در خواب داده شد.
بنابر برخی روایات، این خواب سه مرتبه برای حضرت ابراهیم تکرار شد و یقین پیدا کرد که این خواب یک دستور الهی است. (۱)
♻️ داستان قربانی نمودن حضرت اسماعیل(ع) توسط حضرت ابراهیم(ع) در روز دهم ذی الحجه در آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره صافات چنین آمده است:
🌟هنگامی که با او به [مقام] سعی رسید، گفت: پسرکم! همانا من در خواب می بینم که تو را ذبح می کنم، پس با تأمل بنگر رأی تو چیست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شده ای انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت.
☀️ پس هنگامی که آن دو تسلیم [خواسته خدا] شدند و ابراهیم، جبین او را به زمین نهاد [تا ذبحش کند]
🌟 او را ندا دادیم که ای ابراهیم!
☀️ خوابت را تحقق دادی [و فرمان پروردگارت را اجرا کردی]، به راستی ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم.
🌟 این ابتلا همان امتحانی است که (حقیقت حال اهل ایمان را) روشن میکند (که در راه خدا از هر چیز میگذرند).
☀️ و بر او (گوسفندی فرستاده و) ذبح بزرگی فدا ساختیم.(۲)
--------------------------------------
(۱) الجامع لأحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۰۱.
(۲) قرآن کریم، ترجمه حسین انصاریان
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
هدایت شده از مفاخر
💠 پنج عمل افضل در روز عید قربان
🌷امام جواد عليه السلام:
در روز عید قربان چیزی با فضیلت تر از پنج چیز نیست:
1⃣ قربانی کردن،
2⃣ قدم برداشتن در جهت نیکی به پدر و مادر
3⃣ برقراری رابطه با خویشاوندی که قطع رحم کرده تا به او چیزی ببخشد
4⃣ و آغاز به سلام کند،
5⃣ یا مردی که از بهترین جای قربانیش به دیگران اطعام کند و بقیه آن را به همسایگان از یتیمان و بیچارگان و بردگان بدهد و از اسیران دلجویی کند.
🌹عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ:
مَا مِنْ عَمَلٍ أَفْضَلَ يَوْمَ النَّحْرِ مِنْ دَمٍ مَسْفُوكٍ أَوْ مَشْيٍ فِي بِرِّ الْوَالِدَيْنِ أَوْ ذِي رَحِمٍ قَاطِعٍ يَأْخُذُ عَلَيْهِ بِالْفَضْلِ وَ يَبْدَؤُهُ بِالسَّلَامِ أَوْ رَجُلٍ أَطْعَمَ مِنْ صَالِحِ نُسُكِهِ وَ دَعَا إِلَي بَقِيَّتِهَا جِيرَانَهُ مِنَ الْيَتَامَي وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْمَمْلُوكِ وَ تَعَاهَدَ الْأُسَرَاء.
📚خصال، ج1، ص 298.
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌹امام علي علیہ السلام ميفرمایند:
👌آرزوها،
ديدگاڹ بصيرت را ڪور ميڪنند...
💠الأَمانِيُّ تُعمي أعيُڹَ البَصـائِرِ💠
📚 بحار الأنوار، ج ۷۸ ص ۱۴
💕💕💕
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🔻بیانات منتشر نشده رهبر انقلاب خطاب به زوجهای جوان
💞 زن و شوهر همدیگر را در راه حق کمک کنند
🔹 رهبر انقلاب: زن میتواند کمک کند به شوهرش برای اینکه در صراط حق ثابتقدم باشد و پیش برود؛ مرد میتواند همین کمک را به زن بکند. مثل دو شریک، مثل دو همسنگر با هم زندگی کنید.
🔆 عملاً، هم در شریعت، هم در واقعیّت خارجی، زن و شوهر نزدیکترین افراد به هم هستند؛ هر چه میتوانید صمیمیّت را، صفا را، محبّت را بین خودتان افزایش بدهید.
❇️ محبّت مایهی اصلیِ زندگیِ شیرین خانوادگی است؛ سعی کنید محبّت را روزبهروز افزایش بدهید که این کار به دست خود انسان هم هست. فروردین ۱۳۹۸
🌸 #ویژه_روز_ازدواج
زن، خانواده و سبک زندگی در نگاه رهبر انقلاب👇
❣️ @khamenei_reyhaneh
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌺🌈🍃🌺🌈🍃🌺🌈🍃🌺
--------------- ✿﷽✿ -------------
🍃🌺برگی از #نهج_البلاغه
🍃🌺اهل بیت چه ویژگی هایی دارند؟
🌹🌹امیرمومنان فرمودند:
🍃🌺پس بدان در امت اسلام، هيچ كس همانند من وجود ندارد كه به وحدت امت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) از من حريص تر، و انس او از من بيشتر باشد، من در اين كار پاداش نيك و سرانجام شايسته را از خدا می طلبم، و به آنچه پيمان بستم وفا دارم
و
🍃🌺خاندان پيامبر (صل الله علیه و آله وسلم) مايه حيات دانش، و نابودی جهل اند.
🍃🌺 بردباريشان شما را از دانش آنها خبر می دهد، و ظاهرشان از صفای باطن، و سكوتشان از حكمتهای گفتارشان باخبر می سازد؛
🍃🌺 هرگز با حق مخالفت نمی كنند، و در آن اختلاف ندارند.
🍃🌺 آنها ستونهای استوار اسلام، و پناهگاه مردم می باشند، حق به وسيله آنها به جايگاه خويش باز گشت، و باطل از جای خويش رانده و نابود، و زبان باطل از ريشه كنده شد،
🍃🌺 اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دين را چنانكه سزاوار بود، دانستند و آموختند و بدان عمل كردند، نه تنها شنيدند و نقل نمودند،
👌 زيرا راويان دانش بسيار، اما حفظ كنندگان و عمل كنندگان به آن اندكند.
📜 #نهج_البلاغه، فرازی از نامه 78
و #خطبه239
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌹🌹پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
💢هر آن كس كه در شب و روز، بزرگترين همّش آخرت باشد ، خداوند بى نيازى را در دل او جاى مى دهد و كارش را سامان مى بخشد و از دنيا نمى رود مگر وقتى كه روزى اش را كامل دريافت كرده باشد.
💢و هر آن كس كه شب و روز، بزرگترين همّش دنيا باشد، خداوند فقر را در بين دو چشم او قرار مى دهد (هميشه چشمش گرسنه دنيا است) و كارش را پريشان مى سازد و از دنيا به چيزى بيش از قسمت خود نمى رسد.
📚بحار الأنوار: ج ۱۰۴، ص ۱۵۱
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌹امیرالمومنین علی علیه السلام:
🔹مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ.
💢كسي كه آرزوهايش طولاني است، كردارش نيز ناپسند است.
📚نهج البلاغه، حکمت ۳۶
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌹امام کاظم علیه السلام خطاب به هشام بن حکم:
🔹ای هشام؛ امیر المؤمنین علیه السّلام مکرّر میفرمود:
خداوند با چیزی برتر و بهتر از عقل و خرد پرستش نشود.
✅ عقل و خرد هیچ کس به کمال نرسد تا در او چند خصلت مختلف باشد:
◀️دیگران از کفر و شرارت او در امان باشند، و به هدایت و خیرش امیدوار
◀️ و زیادی مالش بخشش شود
◀️ و گفتار زائدش برکنار
◀️ بهرهاش از دنیا کفاف و گذران زندگی است
◀️ و هیچ گاه از تحصیل علم و دانش سیر نشود
◀️ ذلّت با خدا را بیش از عزّت با غیر او دوست دارد
◀️ و به تواضع بیش از شرافت مایل است
◀️ احسان اندک دیگران را بسیار شمارد و احسان بسیار خود را اندک
◀️ و تمام مردم را بهتر از خود بیند و خود را پستترین ایشان
و این پایان و انجام کار است
📚تحف العقول / ترجمه جعفری، ص: 367
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌹امام صادق علیه السلام:
#صلهارحام
اخلاق را نیکو،
دست را با سخاوت،
دل و جان را پاک
و روزی را زیاد میکند
و مرگ را به تاخیر میاندازد.
📚کافی، جلد ۲، ص۱۵۸
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌹امیرالمومنین علی علیه السلام:
🔹الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ
🔹وَ الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ
🔹وَ لِكُلِّ شَيْءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْبَدَنِ الصِّيَامُ
🔹وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ .
💢نماز موجب نزديكي هر پارسايي به خداست
💢و حج جهاد هر ناتوان است
💢هر چيزي زكاتي دارد و زكات تن روزه است
💢و جهاد زن، نيكو شوهرداري است.
📚نهج البلاغه، حکمت ۱۳۶
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌹🌹خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در #حجة_الوداع
✅ حمد و ثنا از آن خداست او را سپاس گوئیم و از او کمک خواهیم و از او طلب بخشش کنیم و به سویش توبه کنیم و از پلیدیهای خویش و کردار ناپسندمان به خدا پناه میبریم.
✅ آن را که خدا هدایتش فرمود گمراهکنندهای ندارد و اگر خدا گمراهش کند او را راهنمائی نباشد و شهادت میدهم که هیچ معبودی جز خداوند سزاوار پرستش نیست یگانه است و بیأنباز و شهادت میدهم که محمّد بنده و فرستاده اوست.
✅ ای بندگان خدا! شما را به پروای الهی سفارش و بر فرمانبری او ترغیب میکنم و از او طلب خیر و صلاح میکنم و اکنون میگویم:
✅ ای مردم! به آنچه برایتان شرح میدهم گوش فرا دهید زیرا نمیدانم شاید سال دیگر در این مکان شما را نبینم.
✅ ای مردم! تا دم مرگ خون و آبروی هر یک از شما محترم است به مانند حرمت این روزتان در این شهرتان، هان آیا مأموریّت خود را رساندم؟ خداوندا تو شاهد باش!
✅ هر آنکه نزدش امانتی است به صاحبش بازگرداند همانا معاملات ربوی دوران جاهلیّت به تمامی ملغی و باطل است و نخستین ربائی که لغو میکنم ربح پولهای عبّاس بن عبد المطّلب است و نیز هر خونی که در دوران جاهلیّت بر گرده کسی مانده همه اکنون هدر میباشد و نخستین خونی که هدر میکنم خون عامر بن ربیعة بن الحارث بن عبد المطّلب است و به تحقیق هر افتخار موروثی دوران جاهلیّت باطل است بجز خادمی کعبه و سقایت حاجّ و در قتل عمد قصاص است و قتل شبیه به عمد یعنی قتلی که با عصا و سنگ صورت گرفته باشد دیهاش صد شتر است و آنکه بیشتر از این طلبد این فزونی از آداب دوران جاهلیّت است.
✅ ای مردم! براستی شیطان از اینکه در سرزمین شما پرستش شود مأیوس و ناامید گشته ولی هنوز به فرمانبری در غیر آن؛ یعنی در سبک گرفتن معاصی خشنود است.
✅ ای مردم!
إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ ( توبه: 37)
و به تحقیق روزگار به همان وضعیت و حالتی که در آن روز خداوند آسمانها و زمین را خلق کرد چرخیده و بازگشته است و
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ (توبه: 36)
سه ماه آن پی در پی است: «ذو القعدة، ذو الحجّة و محرّم» و «رجب» که بین ماه جمادی الثّانی و شعبان است. هان آیا حکم خدا را رساندم؟ بار إلها خود گواه باش!
✅ ای مردم! همانا برای زنانتان بر شما حقّی است و نیز برای شما بر آنان حقّی است حقّ شما این است: کسی را به بسترتان نیاورد و جز با اجازه شما کسی را که مکروهش دارید به منزلتان راه ندهد و پاک نگهداشتن دامن خویش از هر زشتی، پس در صورت عدم رعایت این حقوق خداوند در سختگیری و ترک همخوابگی و تنبیهشان نه به اندازهای که دردناک باشد به شما رخصت داده است و اگر پذیرفتند و شما را فرمان بردند پس غذا و پوشاکشان در حدّ معمولی و متعارف بر عهده شماست. آنان در نزد شما امانات الهی هستند و کامگیری از آنان را بنا بر حکم کتاب خدا بر خود حلال کردهاید پس تقوای الهی را در موردشان رعایت کرده و سفارشات مرا در حقّ آنان بپذیرید.
✅ ای مردم! همانا مؤمنان با یک دیگر برادرند و برای هیچ مؤمنی مال برادرش جز با رضایت خاطر او روا نیست. هان! آیا دستورات الهی را رساندم؟ بار إلها خود شاهد باش!
✅ مبادا به کفر بازگشته و یک دیگر را گردن زده و بکشید زیرا من در میان شما یادگاری قرار دادم که اگر از آن پیروی کنید هرگز گمراه نخواهید شد و آن یادگار، #کتاب_خدا است و #عترتم؛ که همان خاندانم میباشد، هان! آیا دستور خدا را رساندم؟ بار إلها خود گواه باش!
✅ ای مردم! به تحقیق پروردگارتان یکی است و پدرتان نیز یکی است همه شما از آدم و او نیز از خاک بود
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات: 13)
برای هیچ فرد عربی بر عجمی فضیلتی نیست مگر به پرهیزگاری. هان! آیا إبلاغ کردم؟ گفتند: آری، فرمود:
پس حاضر به غایب برساند.
✅ ای مردم! همانا خداوند سهم هر وارثی را از میراث معیّن نموده و وصیّت به بیشتر از ثلث برای هیچ وارثی قابل اجرا نیست. فرزند متعلّق به صاحب بستر یعنی شوهر است و نصیب شخص زناکارکه مدّعی پدری آن فرزند شده خیبت و نومیدی است و آنکه ادّعای پدری غیر از پدرش و خود را به غیر مولای خود منتسب کند لعنت خدا و فرشتگان و همه مردمان بر او باد و خداوند از او هیچ توبه و جریمهای را نپذیرد و درود و رحمت خدا بر شما باد.
📚تحف العقول/ترجمه جعفری، ص: 36-38
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌹🌹فرمایشات صادق عليه السلام در باره #آداب_حج_گزاردن:
✅ چون خواستى #حجّ گزارى پيش از آن كه عزم رفتن كنى دلت را براى خدا از هر دلبستگى و مشغله اى و از هر حجابى تهى ساز
✅ همه كارهايت را به آفريدگارت وا گذار و در تمام حركات و سكناتت به او توكّل كن و سر سپرده قضا و قدر و حكم او شو و دنيا و آسايش و مردمان را رها كن
✅ حقوقى را كه از مردم به گردن دارى بپرداز و بر توشه راه و مركب و همسفران و نيرو و جوانى و مال و دارايى خود تكيه مكن كه بيم آن مى رود اين همه دشمن و مايه وبال تو گردند؛ زيرا آن كه مدعى خشنودى خدا باشد و با اين حال به چيزى ديگر پشتگرم شود خداوند همان چيز را دشمن و مايه وبال و زحمت او گرداند تا به او بفهماند كه اگر خدا نگه دار نباشد و توفيق ندهد نه او و نه هيچ كس ديگر را توان و چاره اى نيست.
✅ چنان آماده شو كه گويى اميد برگشت ندارى [براى ديگران ]همسفرى خوب و نيكو باش.
✅ اوقات فرايض خداوند و سنتهاى پيامبرش صلى الله عليه و آله را رعايت كن و چيزهاى ديگرى را كه رعايت آنها بر تو لازم است مانند: ادب و تحمل ديگران و شكيبايى، سپاسگزارى، مهربانى، بخشش و ايثارِ ره توشه خود به همسفران را در طول سفر پاس بدار.
✅ آن گاه با آب توبه خالص، گناهانت را بشوى و جامه صدق و صفا و خضوع و خشوع بر تن كن.
✅ خويشتن را از هر آنچه تو را از ياد خدا و طاعت او باز مى دارد، مُحرم ساز.
✅ آن گاه كه خداوند عزّ و جلّ را مى خوانى او را لبيك گوى، لبيكى خالص و پاكيزه و ناب و به دستگيره استوار او (عروة الوثقى) چنگ زن. دلت را همراه فرشتگان بر گرد عرش به طواف آر، همان گونه كه خودت همراه با مسلمانان بر گرد خانه خدا طواف مى كنى.
✅ هنگام هروله كردن از هواى نفس خويش بگريز و از همه نيرو و توانت دست بشوى .
✅ با رفتن به سوى مِنا، از غفلت و لغزشهاى خود نيز به درآى و آنچه را بر تو روا نيست و سزاوارش نيستى تمنّا مكن.
✅ در [صحراى] عرفات، به خطاها و گناهان خود اعتراف كن و با خداوند بر وحدانيّت و يگانگى او تجديد پيمان كن.
✅ در مزدلفه، با اطمينان به خدا نزديك شو. با فراز آمدن بر كوه [مشعر]، روحت را نيز به سوى ملأ اعلى بفرست.
✅ هنگام #قربانى، گلوى هوس و طمع را نيز بِبُر.
✅ در رمى جمرات به خواهشها و پستى و دنائت و كردارهاى زشت و نكوهيده نيز سنگ بينداز. هنگام تراشيدن سر، عيبهاى آشكار و پنهانت را نيز بزداى .
✅ آن گاه كه به درون حرم مى روى از اين كه دنبال خواهشت روى خود را در امان و پناه و كنف حمايت خداوند در آر. با يقين به عظمت صاحب خانه و شناخت شكوه و قدرت او خانه را زيارت كن. از سر خشنودى به قسمت خداوند و خضوع در برابر عزّت و قدرت او، حجر الاسود را استلام كن.
✅ با طواف وداع با هرچه جز اوست وداع كن آن گاه كه بر صفا مى ايستى روح و روان خود را براى آن روزى كه به ديدار خدا مى روى مصفّا كن. در مروه، با مروّت باش و جامه تقوا بر تن كن .
✅ بر شرايطى كه در اين حجّ خود نهاده اى و پيمانى كه با خدايت بَسته اى و تا روز رستاخيز آن را بر گردن گرفته اى، استوار و پا برجا باش.
📚 بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۲۴
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از نهج البلاغه ایها
🌹امام صادق (ع):
🔹هنگام #قربانی، گلوی هوسوطمع را نیز بِبُرید.
✅ #عیدقربان
#عیدبندگیوعبودیت مبارکباد
╔═.🍃🍃.══════╗
🆔 @nahjolbalagheeiha
╚══════.🍃.🍃═╝
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 برای فرج دعا کنید
مرحوم فشندی تهرانی مي گويد: «در مسجد جمکران اعمال را به جا آورده، به همراه همسرم بر می گشتم. در راه، آقایی نورانی را دیدم که داخل صحن شده، قصد دارند به طرف مسجد بروند.
با خود گفتم: این سید در این هوای گرم تابستان تازه از راه رسیده و حتماً تشنه است. به طرف سید رفتم و ظرف آبی را به ایشان تعارف کردم. سید ظرف آب را گرفت و نوشید و ظرف آن را برگرداند.
در این حال عرضه داشتم: آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرج ایشان نزدیک شود! آقا فرمودند :«شیعیان ما به اندازه آب خوردنی، ما را نمی خواهند. اگر بخواهند، دعا می کنند و فرج ما می رسد».
این سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را ندیدم. فهمیدم که وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) را زیارت کرده ام و حضرتش، امر به دعا کرده است.
📗 #شیفتگان_حضرت_مهدی_عج، ج1
✍ احمد قاضی زاهدی گلپایگانی
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 كيفر كمترين بى احترامى به پدر
يوسف عليه السلام پس از مشكلات زياد فرمانرواى مصر شد. پدرش يعقوب سالها با رنج و مشقت، دورى و فراق يوسف را تحمل كرده و توان جسمى را از دست داده بود. هنگامى كه باخبر شد يوسف، زمامدار كشور مصر است، شاد و خرم با يك كاروان به سوى مصر حركت كرد.
يوسف نيز با شوكت و جلال در حالى كه سوار بر مركب بود، به استقبال پدر از مصر بيرون آمد. همين كه چشمش به پدر رنج كشيده افتاد، مى خواست پياده شود، شكوه سلطنت سبب شد كه به احترام پدر پياده نشد و كمى بى احترامى در حق پدر كرد.
پس از پايان مراسم ديدار، جبرئيل از جانب خداوند نزد يوسف آمد و گفت: يوسف! چرا به احترام پدر پياده نشدى؟ اينك دستت را باز كن! وقتى يوسف دستش را گشود ناگاه نورى از ميان انگشتانش برخاست و به سوى آسمان رفت.
يوسف پرسيد: اين چه نورى است كه از دستم خارج گرديد؟ جبرييل پاسخ داد: اين نور نبوت بود كه از نسل تو، به خاطر كيفر پياده نشدن براى پدر پيرت (يعقوب) خارج گرديد و ديگر از نسل تو پيغمبر نخواهد بود.
📗 #بحارالانوار، ج 12، ص 251
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 هفت سال حبس
مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی، پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی، دامت برکاته، در مشهد مقدّس، برای آن که به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان می فرمود: «در یکی از جمعه های آخر، ناگهان، شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید.
در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر امام زمان (عج)، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.
وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: «چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم.» بعد فرمود: «این، بانویی است که در دوره بی حجابی (دوران رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند!»
📗 #شیفتگان_حضرت_مهدی_عج
✍ احمد قاضی زاهدی گلپایگانی
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 اول گناه
بشر بن منصور، یک روز نماز می گزارد. کسی کنار او نشسته بود و نماز وی را می نگریست. پیش خود، بشر را تحسین می کرد و حسرت می خورد. از درازی سجده ها و حالت او در نماز تعجب می کرد و در دل، به او آفرین می گفت.
بشر نماز خود را پایان داد و همان دم، رو به مردی که در گوشه نشسته بود و او را می نگریست، کرد و گفت: ای جوانمرد! تعجب مکن. کسی را می شناسم که چون به نماز می ایستاد، فرشتگان صف در صف می ایستادند و به او اقتدا می کردند. اکنون در چنان حالی است که دوزخیان نیز از او ننگ دارند. مرد گفت: او کیست؟ گفت: ابلیس.
👌بزرگی گفت: اگر همه شب بخوابید و بامداد در دل بیم داشته باشید، بهتر از آن است که همه شب تا صبح عبادت کنید و بامداد، گرفتار عجب و کبر باشید. اول گناه که پدید آمد، کبر بود که از شیطان سر زد.
📗 #کیمیای_سعادت
✍ ابوحامد محمد غزالی
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 بنده است یا آزاد؟؟
صدای ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزدیك آن خانه می گذشت، می توانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست؟ بساط عشرت و می گساری پهن بود و جام «می» بود كه پیاپی نوشیده می شد.
كنیزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبه ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در كناری بریزد. در همین لحظه مردی كه آثار عبادت زیاد از چهره اش نمایان بود و پیشانی اش از سجده های طولانی حكایت می كرد از آنجا می گذشت.
از آن كنیزك پرسید: «صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟». آزادمعلوم است كه آزاد است. اگر بنده می بود پروای صاحب و مالك و خداوندگار خویش را می داشت و این بساط را پهن نمی كرد.
ردوبدل شدن این سخنان بین كنیزك و آن مرد موجب شد كه كنیزك مكث زیادتری در بیرون خانه بكند. هنگامی كه به خانه برگشت اربابش پرسید: «چرا این قدر دیگر آمدی؟».كنیزك ماجرا را تعریف كرد و گفت: «مردی با چنین وضع و هیئت می گذشت و چنان پرسشی كرد و من چنین پاسخی دادم.»
شنیدن این ماجرا او را چند لحظه در اندیشه فرو برد. مخصوصا آن جمله (اگر بنده می بود از صاحب اختیار خود پروا می كرد) مثل تیر بر قلبش نشست. بی اختیار از جا جست و به خود مهلت كفش پوشیدن نداد. با پای برهنه به دنبال گوینده ی سخن رفت. دوید تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نبود رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد، و دیگر به افتخار آن روز كه با پای برهنه به شرف توبه نائل آمده بود كفش به پا نكرد.
او كه تا آن روز به «بشربن حارث بن عبد الرحمن مروزی» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافی» یعنی «پابرهنه» یافت و به «بشر حافی» معروف و مشهور گشت. تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عیاشان بود، از آن به بعد در سلك مردان پرهیزكار و خداپرست درآمد.
📗 #داستان_راستان، ج 1
✍ علامه شهید مرتضی مطهری
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 خشت های طلا
عيسی بن مريم عليه السلام دنبال حاجتی می رفت. سه نفر از يارانش همراه او بودند. سه خشت طلا ديدند كه در وسط راه افتاده است. عيسی عليه السلام به اصحابش گفت: اين طلاها مردم را می كشند؛ مبادا محبت آنها را به دل خود راه دهيد. آن گاه از آنجا گذشته و به راه خود ادامه دادند.
يكی از آنان گفت: ای روح الله! كار ضروری برايم پيش آمده، اجازه بده كه برگردم. او برگشت و دو نفر ديگر نيز مانند رفيقشان عذر و بهانه آوردند و برگشتند و هر سه در كنار خشتهای طلا گرد آمدند. تصميم گرفتند طلاها را بين خودشان تقسيم نمايند.
دو نفرشان به ديگری گفتند: اكنون گرسنه هستيم. تو برو غذا بخر. پس از آنكه غذا خورديم و حالمان بهتر شد، طلاها را تقسيم می كنيم. او هم رفت خوراكی خريد و در آن زهری ريخت تا آن دو رفيقش را بكشد و طلاها تنها برای او بماند.
آن دو نفر نيز با هم سازش كرده بودند كه هنگامی كه وی برگشت او را بكشند و سپس طلاها را تقسيم كنند. وقتی كه رفيقشان طعام را آورد، آن دو نفر برخاستند و او را كشتند. سپس مشغول خوردن غذا شدند. به محض اينكه آن طعام آلوده را خوردند، مسموم شدند.
حضرت عيسی عليه السلام هنگامی كه برگشت ديد، هر سه يارانش در كنار خشت های طلا مرده اند. با اذن پروردگار آنان را زنده كرد و فرمود: آيا نگفتم اين طلاها انسان را می كشند؟
📗 #بحارالانوار، ج 14، ص 280
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 نعره شوريده دل
يک شب از آغاز تا انجام، همراه کاروانی حرکت می کردم. سحرگاه کنار جنگلی رسيديم و در آنجا خوابيديم. در اين سفر، شوريده دلی همراه ما بود، نعره از دل برکشيد و سر به بيابان زد، و يک نفس به راز و نياز پرداخت.
هنگامی که روز شد، به او گفتم: اين چه حالتی بود که ديشب پيدا کردی؟ در پاسخ گفت: بلبلان را بر روی درخت و کبکها را بر روی کوه، قورباغه ها را در ميان آب، و حيوانات مختلف را در ميان جنگل ديدم، همه می ناليدند، فکر کردم که از جوانمردی دور است که همه در تسبيح باشند و من در خواب غفلت.
🍂دوش مرغی به صبح می ناليد
🍂عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
🍂يکی از دوستان مخلص را
🍂مگر آواز من رسيد بگوش
🍂گفت: باور نداشتم که تو را
🍂بانک مرغی چنين کند مدهوش
🍂گفتم: اين شرط آدميت نيست
🍂مرغ تسبيح گوی و من خاموش
📗 #گلستان، باب دوم
✍ سعدی
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 بهلول نبّاش
«معاذ بن جبل» با حالت گريان بر پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم وارد شد و سلام عرض كرد و جواب سلام شنيد پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: چرا گريه می كنی؟ عرض كرد: بر در مسجد جوانی خوش صورت و شاداب است، چنان بر خودش گريه می كند مانند زن جوان مرده، می خواهد به حضور شما آيد.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: عيبی ندارد. جوان آمد و سلام عرض كرد، پس از جواب سلام پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: چرا گريه می كنی؟ گفت: چطور گريه نكنم گناهانی انجام دادم كه خدا مرا نمی بخشد و مرا داخل جهنم خواهد كرد.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: آيا برای خدا شريك قرار دادی؟ گفت: نه، فرمود: نفس محترمی را كشتی؟ گفت: نه، فرمود: گناهت اگر به اندازه كوه ها باشد خدا می آمرزد. جوان گفت: گناهان من از كوه ها بزرگتر است.
فرمود: آيا گناهت مثل هفت زمين و درياها و ريگ ها و اشجار و آنچه در آن است از مخلوقات، و به قدر آسمانها و ستارگان و به قدر عرش و كرسی می باشد؟ گفت: گناهانم از همه اينها بزرگتر است. فرمود: وای بر تو گناهان تو بزرگتر است يا پروردگار تو؟ جوان روی خود به زمين زد و گفت: منزه است خدا، از هر چيزی او بزرگتر است.
فرمود: ای جوان يكی از گناهت را برايم نمی گوئی؟ عرض كرد: چرا، بعد گفت: هفت سال كار من اين بود كه قبرها را می شكافتم و كفن مرده ها را در می آوردم و می فروختم. شبی دختری از دختران انصار مرد وقتی نبش قبر كردم و كفن را از تن او جدا كردم، شيطان وسوسه كرد و با او مقاربت كردم، وقتی برمی گشتم شنيدم كه مرا صدا كرد ای جوان از فرمانروای روز جزا نمی ترسی وای بر تو از آتش قيامت!
جوان گفت: حال چه كنم؟ پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: ای فاسق از من دور شو می ترسم به آتش تو بسوزم. او رفت و به يكی از كوه ها پناه برد و دو دست خود را به گردن بست مشغول توبه و عبادت و مناجات شد. تا چهل روز شب و روز گريه می كرد به نوعی كه بر درنده ها و حيوانات وحشی اثر می گذاشت. بعد از چهل روز از خدا طلب آتش يا آمرزش كرد تا در قيامت رسوا نشود.
خدا بر پيامبرش آیه ی 135 آل عمران «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ: ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻛﺎﺭ ﺯشتی ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﻮﻧﺪ ﻳﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺳﺘﻢ ﻭﺭﺯﻧﺪ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍی ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ، ﻭ ﭼﻪ کسی ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ؟» را نازل كرد كه آمرزش بهلول در آن بود. پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم اين آيه را با لبخند تلاوت می كرد و بعد فرمود: كيست مرا به نزد آن جوان ببرد؟ معاذ گفت: می دانم كجاست.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم همراه معاذ نزدش رفتند ديدند ميان دو سنگ سر پا ايستاده، دستهايش به گردنش بسته، رويش از شدت آفتاب سياه و تمام مژه های چشمش از گريه ريخته و مشغول مناجات است و خاك بر سرش می ريزد درندگان صحرا اطراف او را گرفته و پرندگان در اطراف بالای سر او صف كشيده به حال او گريه می كنند.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم نزديك رفته دستهای او را با دست مبارك خود گشودند و خاك از سر او پاك كردند و فرمودند: بشارت باد تو را ای بهلول، تو آزاده كرده خدائی از آتش. پس به اصحاب فرمود: اين طور گناهان خود را تدارك و جبران كنيد.
📗 #رساله_لقاء_الله، ص 62
✍ مرحوم ميرزا جواد آقا ملکی تبريزی
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 رضايت خدا، نه رضايت خلق
لقمان عليه السلام به پسرش چنين وصيت كرد: پسرم! قلبت را به خشنودى مردم و تعريف و تكذيب آنها وابسته نكن، چرا كه چنين چيزى هر چند انسان كوشش فراوان كند به دست نمى آيد. پسر گفت: مى خواهم در اين مورد، مثال يا نمونه عملى بنگرم تا موضوع را به روشنى دريابم.
لقمان عليه السلام فرمود: برخيز از خانه بيرون برويم، تا موضوع را به تو نشان دهم. لقمان و پسرش از خانه خارج شدند، الاغى نيز داشتند، لقمان سوار بر آن شد، پسرش پياده به دنبال او به راه افتاد، تا به گروهى رسيدند، آن گروه تا اين منظره را ديدند گفتند: اين پيرمرد را ببين چقدر سنگدل و نامهربان است، خود سوار بر مركب شده و پسرش پياده به دنبالش حركت مى كند، به رسايت كه اين كار، بدكارى است. لقمان به پسرش گفت: آيا سخن آنها را شنيدى؟ پسر گفت: آرى.
لقمان گفت: اينك من پياده مى شوم و تو سوار شو، لقمان پياده شد و پسرش سوار گرديد و حركت كردند، تا به گروهى رسيدند، آن گروه وقتى اين منظره را ديدند، گفتند: اين پدر و پسر هر دو پدرِ بد و پسرِ بد هستند، پدر از اين رو بد است كه پسرش را تربيت نكرده به گونه اى كه پسر بر مركب سوار شده، و پدر پيرش پياده حركت مى كند، پسر نيز بد است از اين رو كه با اين بى رحمى، به پدرش جفا نموده است، زيرا پدر شايسته تر است كه احترام شود و سوار گردد. لقمان به پسرش گفت: سخن آنها را شنيدى، پسر گفت: آرى.
لقمان فرمود: اين بار هر دو سوار مى شويم. آنها هر دو سوار بر مركب شدند و حركت نمودند تا به گروهى رسيدند، آن گروه تا اين منظره را ديدند، گفتند: در دل اين دو سوار يك ذره رحم نيست، دو نفرى سوار بر اين حيوان زبان بسته شده اند، كمر اين حيوان را شكستند، چرا بيش از توان اين حيوان به او تحميل كرده اند؟ بهتر اين بود، كه يكى سوار گردد و ديگرى پياده حركت كند. لقمان به پسرش گفت: سخن آنها را شنيدى؟ پس گفت: آرى.
لقمان فرمود: بيا اين بار هر دو پياده شويم و به دنبال الاغ حركت كنيم، آنها هر دو پياده شدند، و به دنبال الاغ حركت نمودند، اين بار به گروهى رسيدند، آن گروه گفتند: به راستى اين دو نفر عجب آدمهاى جاهلی هستند، خود پياده حركت مى كنند و الاغ را بدون سواره رها كرده اند، چقدر بى فكر هستند. لقمان عليه السلام به پسرش فرمود: سخن آنها را شنيدى؟ او عرض كرد: آرى.
لقمان عليه السلام فرمود: آيا ديگر هيچگونه چاره اى براى كسب رضايت مردم وجود دارد؟ اكنون كه چنين است رضايت آنها را محور قرار نده بلكه رضايت خدا را محور و هدف قرار بده تا به سعادت و رستگارى دنيا و آخرت نايل شوى.
📗 #بحارالانوار، ج 13، ص 433
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 نگاه به زيردست و شکرانه خدا
هرگز از سختی و رنجهای زمان نناليده بودم، و در برابر گردش دوران، چهره در هم نکشيده بودم، جز آن هنگام که کفشهايم پاره شد، و توان مالی نداشتم که برای خود کفشی تهيه کنم.
با همين وضع با کمال دلتنگی به مسجد جامع کوفه رفتم، ديدم که پاهای يک نفر قطع شده و پا ندارد، گفتم: اگر من کفش ندارم، او پا ندارد، از اين رو بر نداشتن کفش صبر کردم.
🍂مرغ بريان به چشم مردم سير
🍂کمتر از برگ تره بر خوان است
🍂و آنکه را دستگاه و قوت نيست
🍂شلغم پخته مرغ بريان است
👌آری هر کس بايد در امور مادی به زير دست نگاه کند، تا آنچه را دارد، قدر بشناسد و شکر بسيار بنمايد.
📗 #گلستان، باب سوم
✍ سعدی
@Dastanhaykotah
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 مستمند و ثروتمند
رسول اكرم صلی الله علیه و آله طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. در این بین یكی از مسلمانان (كه مرد فقیر ژنده پوشی بود) از در رسید و طبق سنت اسلامی (كه هركس در هر مقامی هست، همینكه وارد مجلسی می شود باید ببیند هر كجا جای خالی هست همان جا بنشیند و یك نقطه ی مخصوص را به عنوان اینكه شأن من چنین اقتضا می كند در نظر نگیرد) آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه ای جایی خالی یافت، رفت و آنجا نشست.
از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه های خود را جمع كرد و خودش را به كناری كشید. رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت: «ترسیدی كه چیزی از فقر او به تو بچسبد؟!» - نه یا رسول الله! - «ترسیدی كه چیزی از ثروت تو به او سرایت كند؟» - نه یا رسول الله! - «ترسیدی كه جامه هایت كثیف و آلوده شود؟» - نه یا رسول الله! - «پس چرا پهلو تهی كردی و خودت را به كناری كشیدی؟»
مرد ثروتمند: اعتراف می كنم كه اشتباهی مرتكب شدم و خطا كردم. اكنون به جبران این خطا و به كفاره ی این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود كه درباره اش مرتكب اشتباهی شدم ببخشم. مرد ژنده پوش: «ولی من حاضر نیستم بپذیرم». جمعیت: چرا؟ چون می ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد و با یك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بكنم كه امروز این شخص با من كرد.
📗 #داستان_راستان، ج1
✍ علامه شهید مرتضی مطهری
@Dastanhaykotah