eitaa logo
نکته های خوب
124 دنبال‌کننده
580 عکس
884 ویدیو
1.1هزار فایل
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃﷽🍃 💫الگوهای رفتاری امام علی علیه السلام (۱۳) ✨اخلاق فردى - ساده زيستى امام على(ع) ⏪ ۷. ساده زيستى در كمال توانائى اصبغ بن نباته مى گويد: امام على عليه السّلام خطاب به مردم كوفه فرمود: من در شهر شما با مختصر توشه و وسائل زندگى وارد شدم، اگر به هنگام خارج شدن از شهر شما بيش از آنچه كه با خود آورده ام ببرم، خيانتكار خواهم بود! در صورتى كه قدرت داشت تا انواع امكانات را براى خود فراهم آورد. ⏪ ۸. زهد و سادگى سويدبن غفله گفت: در كوفه به حضور على عليه السّلام رسيدم، در حالى كه قرص نان جوينى با كاسه اى از شير جلوى ايشان بود. آن قرص نان خشك را ريز كرد و در شير ريخت. به كنيز آن حضرت كه نامش فضّه بود گفتم: آيا در حقّ اين پيرمرد رحم نمى كنيد، چرا سبوس جو را نمى گيريد؟ آن كنيز گفت: حـضـرت امـيـرالمـؤ منين على عليه السّلام با ما عهد كرده كه سبوس غذاى او را هرگز جدا نكنيم. امام على عليه السّلام رو به من كرد و فرمود: اى پسر غفله! با او چه مى گوئی؟ مطلب را با آن حضرت در ميان گذاشتم و اضافه كردم: يا اميرالمؤمنين عليه السّلام، با خودتان مدارا كنيد. حضرت اميرالمؤمنين على عليه السّلام با من چنين فرمود: واى بر تو اى سويد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و خاندان او از نان گندم سه روز پـيـاپـى سـير نشدند تا به لقاءاللّه پيوستند و هرگز خورشت براى آنها فراهم نشد. ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🍃﷽🍃 💫الگوهای رفتاری امام علی علیه السلام (۱۴) ✨اخلاق فردى - ساده زيستى امام على(ع) 🔵 ماجراى پيراهن وصله دار: سفيان ثورى از عمروبن قيس روايت كرده كه گفت: جامه وصله دارى در تن على عليه السّلام ديدند و زبان به ملامت گشودند. آن حضرت فرمود: يـَخـشـَعُ لَهُ القَلبُ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفسُ، وَيَقتَدِى بِهِ المُؤمِنُونَ. إِنَّ الدُّنيَا وَالاّْخِرَةَ عَدُوَّانِ مـُتـَفـَاوِتـَانِ، وَسـَبِيلاَ نِ مُخْتَلِفَانِ؛ فَمَنْ اءَحَبَّ الدُّنيَا وَتَوَلا هَا اءَبغَضَ الاّْخِرَةَ وَعَادَاهَا، وَهُمَا بِمَنْزِلَةِ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ، وَمَاشٍ بَينَهُمَا؛ كُلَّمَا قَرُبَ مِن وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الاّْخَرِ، وَهُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ! دل بـا آن فـروتـن ، و نـفـس رام مى شود، و مؤمنان از آن سرمشق مى گيرند. دنياى حرام و آخـرت، دو دشـمـن مـتفاوت، و دو راه جداى از يكديگرند، پس كسى كه دنيا پرست باشد و بـه آن عـشـق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنى خواهد كرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هرگاه به يكى نزديك شود از ديگرى دور مى گردد، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند. ⏪ غزالى مى گويد: (عـلى بـن ابـيـطـالب عـليـه السـّلام از مـصـرف بـيـت المـال خـوددارى مـى فـرمـود تـا بـدانجا كه شمشير خود را مى فروخت و جز يك جامه هنگام شستن در اختيار نداشت.) (اين على است با شدّت زهد و بى رغبتى نسبت به دنيا و جلوه هاى مادّى آن و تأسّى به رسول خدا صلى الله عليه و آله كه با خاك نشينان همدم است. آيـا تـاريـخ، پـيـشـوائى چـون عـلى عـليـه السـّلام سـراغ دارد كـه امـوال از شـرق و غـرب بـه سـوى او سـرازيـر شـود و پـايـتـخـت او كـوفـه بـهـتـريـن و حـاصـل خـيـزتـريـن و غـنـى تـريـن نـقـطـه زمـيـن بـاشـد، بـا ايـن حال او در ساده ترين سطح زندگى، چون بى بضاعت ترين مردم زيست كند. نان جوين پُر سـبوس بخورد و جامه ساده بر تن كند و بيت المال را برخود حرام داند و بر جامه خويش وصله زند تا بدانجا كه از وصله دوز آن خجالت كشد.) او بدينسان رساترين شعار زاهدان را تبلور مى بخشد كه فرمود: فـَوَاللّهِ مـَا كـَنـَزتُ مِن دُنيَاكُم تِبرا، وَلاَ ادَّخَرتُ مِن غَنَائِمِهَا وَفرا، وَلاَ اءَعدَدتُ لِبَالِى ثـَوبـِى طـِمـرا، وَلاَ حـُزتُ مـِن اءَرضـِهـَا شـِبرا، وَلَهِيَ فِي عَينِي اءَوهَى وَاءَهوَنُ مِن عَفصَةٍ مَقِرَةٍ. (به خدا سوگند از دنياى شما طلائى نيندوختم و از غنائم آن چيزى ذخيره نكردم و براى كـهـنـه جـامـه خـود جـايـگـزيـنـى تهيّه نديدم و از زمين آن، يك وجب به تصرّف در نياوردم و توشه ناچيزى از آن برنگرفتم. همانا دنيا در نظر من از آن گياه تلخ، پست تر و بى اعتبارتر است. ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🍃﷽🍃 💫الگوهای رفتاری امام علی علیه السلام (۱۵) ✨اخلاق فردى - ساده زيستى امام على(ع) 🔵 ۹. پرهيز از زر اندوزى حـضـرت امـيـرالمـؤمـنـيـن عـليـه السـّلام در زهـد و پـارسـائى، پـس از رسول خدا صلى الله عليه و آله ضرب المثل بود كه عمر بن عبدالعزيز نيز اعتراف كرد و گفت: "مـا شـخـصى را در امّت اسلامى بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله نمى شناسيم كه از على عليه السّلام پارساتر باشد."   امـام على عليه السّلام در حالى كه كار مى كرد، و سرمايه خوبى بدست مى آورد، و زن و بـچـّه خـود را بـخـوبـى تـأمـيـن مـى فـرمـود، امـّا از بـيـت المال مسلمين استفاده نمى كرد، و از اموال عمومى براى خود اندوخته اى نداشت. ⏪حضرت اميرالمؤمنين على عليه السّلام روزى بر بالاى منبر خطاب به مردم فرمود: "مَن يَشتَرى سَيفى هذا؟ چه كسى اين شمشير مرا مى خَرَد؟" مردم در حالى كه دچار شگفتى بودند به امام على عليه السّلام نگاه مى كردند. حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام توضيح داد كه: "وَ لَو اَنَّ لى قُؤ تُ لَيلَةٍ ما بِعتُهُ !! اگر غذاى يك شب را مى داشتم اين شمشير را نمى فروختم." 🔹از اين رو صاحبنظران و ياران امام على عليه السّلام نوشتند: وَ عـَلِىُّ عـليـه السـّلام قـُتـلَ فـى سـَبيلِ اللّهِ وَ ما تَرَكَ اِلاّ سَبعَمِاءَةَ دِرهَمٍ، فَضلاً عَن عَطائِهِ اَعَدَّها لِخادِمِ. على عليه السّلام در حالى به شهادت رسيد كه جز هفتصد درهم كه آن را براى بخشيدن به يكى از خادمها كنار گذاشته بود، باقى نگذاشت... ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
👦کودکانمان را از چه سنی به نماز و روزه امر کنیم و چرا؟👧 🌿...عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: «إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ وَ نَحْنُ نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّوْمِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِيَامِ الْيَوْمِ إِنْ كَانَ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ أَوْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ أَوْ أَقَلَّ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ وَ الْغَرَثُ أَفْطَرُوا حَتَّى يَتَعَوَّدُوا الصَّوْمَ وَ يُطِيقُوهُ فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ إِذَا كَانُوا بَنِي تِسْعِ سِنِينَ بِالصَّوْمِ مَا اسْتَطَاعُوا مِنْ صِيَامِ الْيَوْمِ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ أَفْطَرُوا.» 📚الكافي، ج۳، ص۴۰۹ 🌿از امام صادق از پدرشان (امام باقر علیهماالسلام) نقل شده است: 🔶«ما (اهل بیت) کودکانمان را هرگاه پنچ‌ساله شوند، به نماز امر می‌کنیم. 🔸شما نیز کودکانتان را وقتی هفت‌ساله شدند، به نماز امر کنید. 🔶ما کودکانمان را هرگاه هفت‌ساله شوند، به روزه امر می‌کنیم، به مقداری که طاقت روزه‌ی یک روز را داشته باشند؛ چه به قدرِ نصف روز باشد، یا بیشترِ روز یا کمی از آن و هرگاه تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گشت، روزه‌شان را افطار می‌کنند، تا به این ترتیب به روزه‌گرفتن عادت کنند و طاقتِ روزه را بیابند. 🔸شما نیز کودکانتان را وقتی نُه‌ساله شدند، به روزه امر کنید، به مقداری که طاقت روزه‌ی یک روز را داشته باشند و هرگاه تشنگی بر آنان غالب گشت، روزه‌شان را 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴حواست به خودت باشه‼️ 🌿...عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ كُنَّ فِيهِ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ كَانَ فِي ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ؛ ... وَ رَجُلٌ لَمْ يَعِبْ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِعَيْبٍ حَتَّى يَنْفِيَ ذَلِكَ الْعَيْبَ عَنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَا يَنْفِي مِنْهَا عَيْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَيْبٌ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ.» 📚الكافي، ج۲، ص۱۴۷ 🌿امام باقر علیه‌السلام، از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، نقل کرده‌اند که فرمودند: 🔶«سه خصلت است که اگر کسی آن‌ها را داشته‌باشد، یا (حتی اگر) یکی‌شان را داشته‌باشد، در روزی که جز سایه‌ی عرش خدا سایه‌ای نیست، در سایه‌ی عرش خدا قرار خواهدگرفت:... 🔸[سومین مورد:] مردی است که تا وقتی عیبی را از خود برطرف نساخته، آن عیب را از برادر مسلمانش نگیرد. 👈چرا که او عیبی را از خود بر طرف نمی‌سازد، مگر این‌که (پرداختن به) عیبی (دیگر) برایش آغاز می‌گردد، 👌و برای (سعادتِ) انسان همین کافی است که مشغول شدن به خودش، او را از مردم فارغ گرداند.» 📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1⃣مشخص است که این حدیث، به معنای نفیِ «نهی از منکر» نیست، بلکه مقصود آن است که انسان تا وقتی عیبی را از خود دور نساخته، شایسته نیست به شخص دیگری که آن عیب را دارد، ایراد بگیرد. 2⃣بنابر این فرمایش، وقتی انسان به رفعِ عیب خود بپردازد، پس از رفعِ هر عیب، متوجهِ عیبی دیگر در خود می‌شود، چرا که پرداختن به عیوب دیگران، او را از عیوب خودش غافل ننموده. به این ترتیب، انسان عیوب خود را یکی پس از دیگری بر طرف می‌سازد، و نردبان رشد را پله‌پله طی کرده، در سایه‌ی عرش الهی آرام می‌گیرد. 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠ظالم؛ شاید به بهشت رود، اما بخیلِ حریص؛ خیر! 🌿...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع: أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ سَمِعَ رَجُلًا يَقُولُ: إِنَّ الشَّحِيحَ أَغْدَرُ مِنَ الظَّالِمِ. فَقَالَ لَهُ: «كَذَبْتَ إِنَ الظَّالِمَ قَدْ يَتُوبُ وَ يَسْتَغْفِرُ وَ يَرُدُّ الظُّلَامَةَ عَلَى أَهْلِهَا وَ الشَّحِيحُ إِذَا شَحَّ مَنَعَ الزَّكَاةَ وَ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ قِرَى الضَّيْفِ وَ النَّفَقَةَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أَبْوَابَ الْبِرِّ وَ حَرَامٌ عَلَى الْجَنَّةِ أَنْ يَدْخُلَهَا شَحِيحٌ.» 📚الكافي، ج۴، ص۴۴ 🌿از امام صادق از پدرانشان نقل شده است: 🔷روزی امیر مؤمنان (صلوات‌الله‌علیهم) شنیدند که مردی می‌گفت: 🔹بخیلِ حریص، نسبت به ظالم رهاشده‌تر است (به اندازه او مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد.) 🔶حضرت امیر به او فرمودند: 🔸«دروغ است! به‌راستی که ظالم گاهی به سوی خدا باز می‌گردد و طلب بخشش می‌کند و آن‌چه به ظلم گرفته را به صاحبش بازمی‌گرداند، 🔸اما بخیلِ حریص، هرگاه بخل ورزد، زکات و صدقه و صله رحم و مهمان‌داری و انفاق در راه خدا و کارهای نیک را ترک می‌کند و بر بهشت حرام است که بخیلِ حریصی به آن وارد شود. 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🍃⇨﷽ 🌷حکایت ❄️⇦ مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت:ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. سلیمان گفت: تحمل آن را نداری. اما مرد اصرار کرد. سلیمان پرسید: کدام زبان؟جواب داد: زبان گربه ها!سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت.... ❄️⇦ روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند. یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم!دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،آنگاه آن را میخوریم. مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،آنرا فروخت! گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه،صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟ گفت : نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! ❄️⇦ مرد شنید و به شدت برآشفت. نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن ! پیامبر پاسخ داد:خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! ❄️⇦ حکمت این داستان : خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. او بلا را از ما دور میکند ، و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم...! ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🍃⇨﷽ 🌷حکایت ❄️⇦ مردی خری دید که در گل گیرکرده بود و صاحب خر از بیرون كشیدن آن خسته شده بود. برای كمك كردن دُم خر را گرفت، وَ زور زد، دُم خر از جای كنده شد. فریاد از صاحب خر برخاست كه « تاوان بده»! ❄️⇦ مرد برای فرار به كوچه‌ای دوید ولی بن بست بود. خود را در خانه‌ای انداخت. زنی آنجا كنار حوض خانه نشسته بود و چیزی می‌شست و حامله بود. از آن فریاد و صدای بلندِ در ترسید و بچه اش سِقط شد. صاحبِ خانه نیز با صاحب خر همراه شد. ❄️⇦ مردِ گریزان بر روی بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به كوچه‌ای فرود آمد كه در آن طبیبی خانه داشت. جوانی پدربیمارش را در انتظار نوبت در سایۀ دیوار خوابانده بود. مرد بر آن پیرمرد بیمار افتاد، چنان كه بیمار در جا مُرد. فرزند جوان به همراه صاحب خانه و صاحب خر به دنبال مرد افتاد!.. مَرد، به هنگام فرار، در سر پیچ كوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و او را به زمین انداخت. تکه چوبی در چشم یهودی رفت و كورش كرد. او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست ! ❄️⇦ مرد گریزان، به ستوه از این همه،خود را به خانۀ قاضی رساند كه پناهم ده و قاضی در آن ساعت با زن شاكی خلوت كرده بود. چون رازش را دانست، چارۀ رسوایی را در طرفداری از او یافت: و وقتی از حال و حكایت او آگاه شد، مدعیان را به داخل خواند. نخست از یهودی پرسید. یهودی گفت: این مسلمان یك چشم مرا نابینا كرده است. قصاص طلب میكنم. قاضی گفت: دَیه مسلمان بر یهودی نصف بیشتر نیست.باید آن چشم دیگرت را نیزنابینا كند تا بتوان از او یك چشم گرفت! وقتی یهودی سود خود را در انصراف ازشكایت دید، به پنجاه دینار جریمه محكوم شد!.. جوانِ پدر مرده را پیش خواند. گفت: این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمده‌ام. قاضی گفت: پدرت بیمار بوده است، و ارزش زندگی بیمار نصف ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه این است كه پدر او را زیرهمان دیوار بخوابانیم و تو بر او فرودآیی، طوری كه یك نیمه ی جانش را بگیری!جوان صلاح دید که گذشت کند، امابه سی دینار جریمه، بخاطرشكایت بی‌مورد محكوم شد! ❄️⇦ چون نوبت به شوهر آن زن رسید كه از وحشت سقط کرده بود، گفت : قصاص شرعی هنگامی جایز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد.حال می‌توان آن زن را به حلال در عقد ازدواج این مرد درآورد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. برای طلاق آماده باش!..مردك فریاد زد و با قاضی جدال می‌كرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به طرف در دوید. قاضی فریاد داد: هی! بایست كه اكنون نوبت توست!صاحب خر همچنان كه می‌دوید فریاد زد: من شكایتی ندارم. می روم مردانی بیاورم كه شهادت دهند خر من، از کره‌گی دُم نداشت. ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 نتیجه خود بینی شخصی سوار بر اسب خود عبور می کرد تا به نهری که در آن آب جاری بود رسید، هر چه کرد اسب از آب رد نشد، از اسب پیاده شد و پاچه های خود را بالا زد و میان آب رفت و دریافت که عمق آب بیشتر از نیم متر نیست، افسار اسب را کشید ولی اسب حرکت نکرد، با میخ طویله هر چه بر پشت و شکم اسب زد که از آب بگذرد اسب حرکت نکرد، هر چه فکر کرد فکرش برای حرکت دادن اسب به جائی نرسید، همچنان تلاش می کرد با ضربه و فشار، اسب را از نهر رد کند ولی اسب به پیش نمی رفت. در این هنگام شخصی از دور پیدا شد و جلو آمد، به صاحب اسب گفت: من یک پیشنهاد می کنم اگر به آن عمل کنی، اسب از نهر می گذرد؟ پیشنهاد من این است که آب را با گل و خاک گل آلود کن، آنگاه اسب از نهر رد می شود. او همین کار را کرد، اسب براحتی از آب گذشت. تعجب کنان از پیشنهاد کننده پرسید: راز این موضوع چیست؟ پیشنهاد کننده گفت: وقتی که آب صاف بود اسب عکس خود را در آب می دید، برای خود ننگ می دانست پاهای خود را روی خودش بگذارد، از این رو حرکت نمی کرد، ولی هنگامی که آب گل آلود شد دیگر خود را ندید، تا در او خود بینی بوجود آید و توقف کند،  👌این مثال را برای این آوردند: تا بدانیم که خود بینی انسان را از حرکت به سوی رشد و هدف باز می دارد. 📗 ، ج 3 ✍ محمد محمدی اشتهاردی ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 عطایش را به لقایش بخشیدم یکی از پارسایان بشدت نیازمند و تهیدست شد، شخصی به او گفت: فلان کس ثروت بی اندازه دارد، اگر او به نیازمندی تو آگاه شود، بی درنگ در رفع نیازمندیت بکوشد. پارسا گفت: مرا نزد او ببر، آن شخص گفت: با کمال منت و خشنودی تو را نزد او می برم. سپس دست پارسا را گرفت و با هم نزد آن ثروتمند رفتند، هنگامی که پارسا به مجلس ثروتمند وارد گردید، دید او لب فرو آویخته و چهره در هم کشیده و ترشروی نشسته است، همانجا بازگشته و بی آنکه سخنی بگوید، آن مجلس را ترک نمود. شخص از پارسا پرسید: چه کردی؟ پارسا گفت: عطایش را به لقایش بخشیدم. (یعنی با دیدار چهره خشم آلود و درهم کشیده او، از بخشش او گذشتم، و از عطای او چشم پوشیدم) 🍂مبر حاجت به نزد ترشروی 🍂که از خوی بدش فرسوده گردی  🍂اگر گویی غم دل با کسی گوی 🍂که از رویش به نقد آسوده گردی 📗 ✍ محمد محمدی اشتهاردی ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
❓❓چه کنیم مرگ سخت است⁉️ 🍃شخصی به آیت الله #کوهستانی گفت: چه کار کنیم، مرگ خیلی سخت است ، خدا چگونه می خواهد با ما معامله کند. 🍃معظم له در جوابش فرمود: اگر عمل داشته باشی چیزی نیست، مثل این است که پیراهن کثیف را از تنت بیرون کنی و پیراهن تمیز بپوشی. @sebghatallaah
هدایت شده از صبغه الله
4_5940796779552309780.mp3
918.4K
🎵 چگونه خوش اخلاق شویم؟! 💢 چهار روش و نکته کلیدی برای خوش اخلاق شدن علیرضا 🕋 @sebghatallaah
🔴 نابود شدن حسنات 🔴 💭 پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: 🍃 روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اعمالش را به او مى دهند، اماحسنات خودرا در آن نمى بيند. 🔶 عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! 🍃 به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. 🔶 سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. 🍃 عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! 🔶 گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم. 📕 جامع الأخبار، ص 412 ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 🕋 « یا أیّها الرّسول بلّغ ما اُنزل اِلیک من رّبک وإن لّم تفعل فما بلّغت رسالته» . ♦️« ای پیامبر،آنچه را ازخداوند بر تو نازل شده است ابلاغ کن که اگر چنین نکنی،ابلاغ رسالت خدا نکرده ای» 📚 👈 با این آیه که در بازگشت از آخرین سفر حج بر آن حضرت نازل گردید مامور به ابلاغ چه پیامی شد که نرساندن آن به مردم، به تباه ساختن تمامی کوشش های پیامبر می انجامید؟ آیا واقعا این پیام بزرگ، اعلام دوستی و یاوری علی(ع) است ؟! ✍ 🕋 يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِين ♦️ﺍﻯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ! ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ [ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻭ ﺭﻫﺒﺮﻯ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎم) ] ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻛﻦ؛ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺠﺎم ﻧﺪﻫﻰ ﭘﻴﺎم ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﺮﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﻯ ﻭﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ [ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪ ] ﻣﺮﺩم ﻧﮕﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﻗﻄﻌﺎ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﻭﻩ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ. 📚 🕋 ألیوم أکملت لکم دینکم أتممت علیکم نعمتی و رضیّت لکم ألاسلام دینا ♦️امروز دین شما را به کمال رساندم و نعمت را بر شما تمام کردم ودین اسلام را برایتان برگزیدم 📚 👈 این آیه، پس از اعلام امامت علی(ع) بر پیامبر نازل شد ♦️آیا اعلام دوستی پیامبر با حضرت علی علیه السلام که همه مردم از آن خبر داشتند می تواند کامل کننده دین باشد؟! ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠شخصی از امیرمؤمنان علیه السلام سؤال کرد: چگونه صبح کردید و در چه حالی هستید ❤حضرت فرمود: ◽صبح کردم در حالی که من صدّیق اکبر و فاروق اعظم هستم. ◽من وصی بهترین بشر هستم. ◽منم اول، منم آخر، ◽منم باطن، منم ظاهر، ◽من به هر چیزی عالم هستم. ◽منم عین اللَّه، ◽منم جنب اللَّه، ◽من امین خدا بر پیامبران هستم. ◽به واسطه ما خداوند عبادت می‌شود، ◽ما خزینه‌های الهی در آسمان و زمین هستیم. من زنده می‌کنم، من می‌میرانم، و من زنده لایموت هستم. 🔸️سؤال کننده از این جواب امیرمؤمنان علیه السلام درشگفت ماند، پس حضرت فرمود: 🔹️اوّل؛ یعنی اولین کسی هستم که به رسول خداصلی الله علیه وآله ایمان آوردم. 🔹️آخر؛ یعنی آخرین کسی بودم که آن حضرت را زیارت کردم، آن گاه که ایشان را در قبر گذاشتم. 🔹️ظاهر؛ یعنی من ظاهر اسلام هستم. 🔹️باطن؛ یعنی من مملوّ از علم و دانش هستم.به همه چیز آگاهم؛ یعنی هرچه را که خدا به پیامبرش آموخت، آن حضرت نیز همه را به من خبر داد. 🔹️من عین اللَّه هستم؛ یعنی چشم بینای خدا بر مؤمنان و کافران هستم. 🔹️من جنب اللَّه هستم، اشاره به فرمایش خدای تعالی است که می‌فرماید: 🌸 یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ «افسوس برمن از کوتاهی‌هایی که در اطاعت فرمان خدا کردم». 👈پس هرکه درمورد من کوتاهی کند، در مقابل خدا کوتاهی کرده است. 🔹️من زنده کننده ام؛ یعنی سنّت رسول خداصلی الله علیه وآله را زنده می‌کنم. 🔹️میراننده هستم؛ یعنی هرگونه بدعتی را نابود می‌کنم. 🔹️من زنده ای هستم که مرگ ندارد، اشاره به فرمایش خدای تعالی است که فرمود: 👈 آنان که در راه خدا کشته شده اند را مرده نپندارید، بلکه ایشان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند. 📚 بحارالانوار/ج۳۹/ص۳۴۸ مناقب آل ابی طالب/ج۲/ص۳۸۵ سوره زمر/آیه۵۶ 🔴 ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 روزی به کافر حضرت ابراهیم علیه السلام تا مهمان بر سر سفره اش نمی نشست، غذا نمی خورد. یک روز پیرمردی را دید و از او خواست که امروز بیا منزل من برویم و با هم غذا بخوریم. پیرمرد دعوت ابراهیم را قبول کرد و به خانه آن حضرت آمد. ابراهیم علیه السلام فرمود سفره گستردند و چون اول باید میزبان دست به طعام دراز کند، حضرت خلیل «بسم الله الرحمن الرحیم» گفت و دست به طعام دراز کرد، اما آن پیرمرد بدون این که نام خدا ببرد شروع به خوردن طعام نمود. ابراهیم فهمید که پیرمرد کافر است، روی خود ترش کرد؛ یعنی اگر از اول می دانستم کافر هستی دعوتت نمی کردم. پیرمرد هم غذا نخورد بر شتر خود سوار شده و به مقصد خود روانه شد. خطاب رسید: ای ابراهیم! بهترین نعمتها که جان است به این پیر گبر دادم و صد سال است او را با آن که کافر است روزی می دهم، تو یک لقمه نان از او دریغ داشتی؟ برو و او را بیاور و از او عذر بخواه تا با تو غذا بخورد. ای ابراهیم! بسیار زشت و قبیح است که انسان رفتاری کند که مهمان غذا نخورده از سر سفره رنجیده برخیزد و برود. ابراهیم علیه السلام به دنبال آن پیر گبر رفت و از او عذر خواهی کرد و گفت: بیا برویم، من گرسنه ام؛ تا تو نیایی غذا نمی خورم. می خواهی بسم الله بگو می خواهی نگو! پیرمرد پرسید: تو مرا راندی، چه باعث شد که آمدی و مرا بدین حال به منزل آوردی و عذر خواهی می کنی؟ ابراهیم علیه السلام گفت: خدای تعالی مرا عتاب کرد و درباره تو فرمود: من صد سال است او را روزی داده ام و باز می دهم، تو یک ساعت تحمل او را نداشتی و او را رنجانیدی؟ برو او را راضی کن و از او عذربخواه و او را به منزل بیاور و از او توقع بسم الله گفتن نداشته باش! پیرمرد اشکش جاری شد و گفت: عجب! آیا خدا اینگونه با من معامله می کند؟! ای ابراهیم دینت را بر من عرضه کن! آن پیرمرد توبه کرد و خداپرست و موحد شد. 📗 ✍ مرحوم فیض کاشانی ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 وجدان غزالی در احیاء العلوم می نویسد: آقایی به طرف حسابش نوشت که: نی های شکر را سرما زده است. از این جهت امسال زمینه برای خرید شکر فراوان است؛ و یقین داشته باش که شکر گران خواهد شد. این نامه به دست این تاجر رسید. افتاد در بازار کوفه شکر فراوانی خرید و انبارش را پر کرد. خوشحال شد که امسال سود فراوانی نصیبش می شود. شب، وقتی که از بازار و از سر و صدای دنیا فارغ شد، عاطفه و ایمان قلبی او، وجدان او، وجدانی که از یقین او، اسلام او، پیدا شده بناکرد این آقا را ملامت کردن، گفت: دیدی چه کردی؟ مردم را گول زدی. گول نزده بود، شکر به نرخ روز خریده بود. اما زمینه این بوده است که سال آینده شکر گران شود. این زمینه کلاه گذاشتن سر مردم بود. غزالی می گوید: این آقا تا صبح خوابش نبرد. اول اذان صبح، در نماز جماعت به افرادی که شکر از آنها خریده بود ماجرا را گفت؛ و تا اول آفتاب به در خانه همه آنها که شکر خریده بود رفت. همه آنها گفتند راضی هستیم و معامله را به هم نمی زنیم. اینجا قدری راحت شد. غزالی می گوید: شب دوم ضربات وجدان باز نگذشت که او بخوابد. بالأخره آن آقای تاجر که شکرها را خریده بود، فردا صبح به بازار آمد و به التماس شکرها را پس داد و رفت منزل. شب سوم خواب خوبی رفت و گفت: الحمد لله رب العالمین؛ ما توانستیم دین خودمان را حفظ کنیم ولو اینکه استفاده زیادی از دست ما رفت. 👌به این می گویند ایمان عاطفی و قلبی. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: اگر مسلمانی، مسلمانی را گول بزند، اصلاً مسلمان نیست. «لیس من المسلمین من غشهم». 📗 ، ج 2 ✍ آیت الله حسین مظاهری ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 انصاف با مردم و دیدار حضرت ولی عصر علیه السلام یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد. مدتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلاب حوزه نجف مشهور است، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد. مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست و ریاضتها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید. روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان(ع) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیة اللّه، ارواحنافداه، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!» با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر(ع) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند. در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم! این قفل دو عباسی (هشت شاهی) ارزش دارد؛ زیرا پول کلید آن، بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را می سازم و ده شاهی، قیمت آن خواهد بود! پیرزن گفت: نه، به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا می کنم. پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم، زیرا در معامله دو عباسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت شاهی می خرم و باز تکرار می کنم: قیمت واقعی آن دو عباسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر می خرم! شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است. پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت امام(ع) به من فرمودند: «آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.» 📗 ✍ محمدرضا باقی‌اصفهانی  ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 ماجراى بَلعم باعورا بلعم باعورا از علماى بنى اسرائيل بود، و كارش به قدرى بالا گرفت كه اسم اعظم مى دانست و دعايش به استجابت مى رسيد. روايت شده: موسى عليه السلام با جمعيتى از بنى اسرائيل از بيابان تيه بيرون آمده و به سوى شهر بيت المقدس و شام حركت كردند، تا آن را فتح كنند و از زير يوغ حاكمان ستمگر عمالقه خارج سازند. وقتى كه به نزديك شهر رسيدند، حاكمان ظالم نزد بلعم باعورا (عالم معروف بنى اسرائيل) رفته و گفتند از موقعيت خود استفاده كن و چون اسم اعظم الهى را مى دانى، در مورد موسى و بنى اسرائيل نفرين كن. بلعم باعورا گفت: من چگونه در مورد مؤمنانى كه پيامبر خدا و فرشتگان، همراهشان هستند، نفرين كنم؟ چنين كارى نخواهم كرد. آنها بار ديگر نزد بلعم باعورا آمدند و تقاضا كردند نفرين كند، او نپذيرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نيرنگ و ترفند آن قدر شوهرش را وسوسه كرد، كه سرانجام بلعم حاضر شد بالاى كوهى كه مشرف به بنى اسرائيل است برود و آنها را نفرين كند. بلعم سوار بر الاغ خود شد تا بالاى كوه برود، الاغ پس از اندكى حركت سينه اش را بر زمين مى نهاد و بر نمى خاست و حركت نمى كرد، بلعم پياده مى شد و آن قدر به الاغ مى زد تا اندكى حركت مى نمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهى به سخن آمد و به بلعم گفت: واى بر تو اى بلعم كجا مى روى؟ آيا نمى دانى فرشتگان از حركت من جلوگيرى مى كنند. بلعم در عين حال از تصميم خود منصرف نشد، الاغ را رها كرد و پياده به بالاى كوه رفت، و در آن جا همين كه خواست اسم اعظم را به زبان بياورد و بنى اسرائيل را نفرين كند اسم اعظم را فراموش كرد و زبانش وارونه مى شد به طورى كه قوم خود را نفرين مى كرد و براى بنى اسرائيل دعا مى نمود. به او گفتند: چرا چنين مى كنى؟ گفت: خداوند بر اراده من غالب شده است و زبانم را زير و رو مى كند. در اين هنگام بلعم باعورا به حاكمان ظالم گفت: اكنون دنيا و آخرت من از من گرفته شد، و جز حيله و نيرنگ باقى نمانده است. آن گاه چنين دستور داد: زنان را آراسته و آرايش كنيد و كالاهاى مختلف به دست آنها بدهيد تا به ميان بنى اسرائيل براى خريد و فروش ببرند، و به زنان سفارش كنيد كه اگر افراد لشكر موسى عليه السلام خواستند از آنها كامجويى كنند و عمل منافى عفت انجام دهند، خود را در اختيار آنها بگذارند، اگر يك نفر از لشكر موسى عليه السلام زنا كند، ما بر آنها پيروز خواهيم شد آنها دستور بلعم باعورا را اجرا نمودند، زنان آرايش كرده، و به عنوان خريد و فروش وارد لشكر بنى اسرائيل شدند، كار به جايى رسيد كه «زمرى بن شلوم» رئيس قبيله شمعون دست يكى از زنان را گرفت و نزد موسى عليه السلام آورد و گفت: گمان مى كنم كه مى گويى اين زن بر من حرام است، سوگند به خدا از دستور تو اطاعت نمى كنم. آن گاه آن زن را به خيمه خود برد و با او زنا كرد، و اين چنين بود كه بيمارى واگير طاعون به سراغ بنى اسرائيل آمد و همه آنها در خطر مرگ قرار گرفتند. در اين هنگام «فنحاص بن عيزار» نوه برادر موسى عليه السلام كه رادمردى قوى پنجه از امراى لشكر موسى عليه السلام بود از سفر سر رسيد، به ميان قوم آمد و از ماجراى طاعون و علت آن باخبر شد، به سراغ «زمرى بن شلوم» رفت. هنگامى كه او را با زن ناپاك ديد، به آنها حمله نموده هر دو را كشت، در اين هنگام بيمارى طاعون بر طرف گرديد. در عين حال همين بيمارى طاعون بيست هزار نفر از لشكر موسى عليه السلام را كشت. موسى عليه السلام بقيه لشكر را به فرماندهى «يوشع بن نون» باز سازى كرد و به جبهه فرستاد و سرانجام شهرها را يكى پس از ديگرى فتح كردند. خداوند ماجراى انحراف بلعم باعورا را به طور اشاره و سربسته در آيه 175 و 176 سوره اعراف ذكر كرده است. 👌آرى، اين است نتيجه فرهنگ بى عفتى و انحراف جنسى، كه وقتى نيرنگ بازان از راههاى ديگر شكست خوردند با رواج دادن فرهنگ غلط، دين و دنياى مردم را تباه مى سازند. 📗 ✍ مرحوم محمدی اشتهاردی ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 💠پسر شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح) نقل کرده که: چند دقیقه آخر عمر پدرم بود دیدیم بسیار ناراحت و نگران است واز چیزی رنج می برد. گفتم پدر چرا در این لحظات اینقدر ناراحتی؟ گفت: من در ایام جوانی مکه رفته بودم یکی از علمای اهل سنت از من پرسید آیا درست است که شما به خلفا لعن می فرستید؟ من برای اینکه او نسبت به شیعه بدبین نشود به دروغ گفتم نه لعن نمی فرستیم. ◾️پسرم الان که عمر من تمام شد من نگرانم در درگاه الهی جواب آن دروغ را چگونه بدهم. با اینکه شیخ عباس قمی از روی تقیه این دروغ را گفته باز نگران است. ♨️گناه هرچقدر هم لذت بخش باشد تمام میشود بعداز ده دقیقه فروکش میکند اما رنج گناه برای همیشه در دل انسان می ماند ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❣به قدری زیباست که روزی چندبار باید خوانده شود👇🏻 خنده باید زد به ریش روزگار ورنه دیر یا زود پیرت می کند سنگ اگر باشی خمیرت می کند شیر اگر باشی پنیرت می کند باغ اگر باشی کویرت می کند شاه اگر باشی حقیرت می کند ثروت ار داری فقیرت می کند گاز را بگرفته زیرت می کند عاقبت از عمر سیرت می کند گر زدی قهقه به ریش روزگار ریش را چرخانده شیرت می کند دل به تو داده دلیرت می کند خویشتن فرش مسیرت می کند عشق را نور ضمیرت می کند خاک اگر باشی حریرت می کند کورش ار باشی کبیرت می کند رستم ار باشی امیرت می کند آشپز باشی وزیرت می کند پس بخندید و بخندانید هم خنده دنیا را اسیرت می کند... ❣لبتان پرخنده دلتان همیشه شاد باد❤️👌... ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌺هرگز سه چیز را فدای هیچ چیز نکن : احساست صداقتت خانواده ات 🌺هرگز با مشت گره کرده نمی توان به کسی دست داد. 🌺هرگز با انگشت کثیف به عیب های دیگران اشاره نکن. 🌺هرگز در یک زمان دنبال دو خرگوش ندو. 🌺هرگز از رودخانه ای که خشک شده به خاطر گذشته اش سپاسگزاری نمی شود. 🌺هرگز با آدمهای کوچک نمی توان کارهای بزرگ انجام داد. 🌺هرگز برای کودکان اسباب بازی جنگی هدیه نبر. 🌺هرگز دریای آرام از کسی ناخدای قهرمان نمی سازد، حادثه پذیر باش. 🌺هرگز برای سنجش عمق یک رودخانه با دو پایت وارد آن نشو 🌺هرگز از کسی که همیشه با تو موافق و همراه است چیزی یاد نمی گیری. 🌺هرگز سه نفر را فراموش نکن : کسی که در سختی ها رهایت کرده کسی که در سختی ها یاریت کرده کسی که در سختی ها گرفتارترت کرده 🌺هرگز نگذار آگاهی از عیب هایت تو را بترساند. 🌺هرگز با انسان وقیح و بی حیا بحث و جدل نکن چون او چیزی برای از دست دادن ندارد. ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠ضرورت ساده زيستي كارگزاران ✍امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه ای خطاب به عثمان بن حنیف فرمودند: 💢اي پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردي از سرمايه داران بصره، تو را به مهماني خويش فرا خواند و تو به سرعت به سوي آن شتافتي، خوردنيهاي رنگارنگ براي تو آوردند و كاسه هايي پر از غذا پي در پي جلوي تو مي نهادند، 🔹گمان نمي كردم مهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندانشان با ستم محروم شده 🔹و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، 🔹انديشه كن در كجايي؟ 🔹و بر سر كدام سفره مي خوري؟ 🔹پس آن غذايي كه حلال و حرام بودنش را نمي داني دور بيافكن 🔹و آنچه را به پاكيزگي و حلال بودنش يقين داري مصرف كن. 📚نهج البلاغه، قسمتی از نامه ۴۵ ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅ کانال ما را در ایتا دنبال کنید @akhlagmadaran http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3 ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✍💎 ادب مدرک نیست! ادب لباس گران پوشیدن نیست، ادب بالای شهر زندگی کردن نیست! ادب ماشین خوب داشتن نیست، ثروت و مدرک ادب نمی آورد، ادب در ذات آدمهاست که با تربیت و آموزش صحیح به بار می نشیند، ادب یعنی به همسرت امنیت، به فرزندت محبت به پدر و مادرت خدمت و به دوستانت شادی را هدیه کنی، ادب یعنی با هر مدرک و مقامی که باشی معنای آدمیت را درک کرده و نام نیک از خود به جا گذاشتن است...! ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠 یکی از محافظان مقام معظم رهبری نقل می‌کرد: یک روز که به کوه‌های اطراف تهران برای کوهپیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می‌کنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند. آن‌ها به یکباره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع‌وجور کردن خودشان را نداشتند. از رفتارشان مشخص بود که خیلی ترسیده بودند و اینگونه به نظر می‌رسید که آن‌ها تصور می‌کردند که الان آقا دستور دستگیری آن‌ها را فورا صادر خواهد کرد ولی برعکس آقا با آن‌ها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟ البته کاملا مشخص بود که واقعیت چیست آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت و جواب داد: خیر؛ من و ایشون، دوست هستیم... آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آن‌ها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم بینتون بخونید و با هم ازدواج کنید. آقا پیشنهاد داد که اگر مایل بودید، فلان تاریخ بیائید و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقدتان را بخوانم. آن دختر و پسر خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند. آقا هم خطبه عقدشان را خواندند با برخورد کریمانه حضرت آقا مسیر زندگی این دو جوان تغییر کرد. دخترخانم که غیر‌محجبه بود به یک دخترخانم محجبه و معنوی؛ و آقاپسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند. 📚نشریه ماه تمام، شماره ۳،ص۱۷ ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
هدایت شده از جهاد تبیین ✌️
امام على عليه السلام : سخن چون داروست، اندكش سود مى بخشد و بسيارش كشنده است الكلامُ كالدَّواءِ ؛ قَليلُهُ يَنفَعُ ، و كَثيرُهُ قاتِلٌ ميزان الحكمه ج10ص199 @sebghatallaah
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
💠 حدیث روز 💠 ✳️ اسلام این افراد زیبا است 🔹قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ الْكَلَامَ فِيمَا لَا يَعْنِيهِ. 🔻پیامبر اسلام (ص) فرمود: از نشانه‌های زیبا بودن اسلام شخص، این است که در آنچه به او مربوط نیست سخن نگوید. 📚 امالی شیخ مفید، ص۳۴ @HawzahNews
هدایت شده از ✍﷽ نکته های طلایی
1_21259424.pdf
1.48M
📚ازدواج موفق 🖌نویسنده؛ فاطمه شعیبی 📚 نکته های طلایی 📚 🙏 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد. http://eitaa.com/joinchat/2202992642C3b84b8c62e 👆👆