🌷#بهترین_راه_تربیت
پرسيدم: بهترين راه تربيت كردن چيست؟
گفت: فرزند خود را مثل فرزند همسايه بزرگ كن!
گفتم: چگونه؟
گفت: وقتي فرزند همسايه در خانه تو مهمان است به او احترام ميگذاري،
حالش را ميپرسي،
وقتي از مدرسه برگشت ابتدا سراغ كيف و نمرات او نميروي،
در رابطه با نوع غذا نظرش را ميپرسي، نزد او با همسرت دعوا نميكني،
👌بدان كه فرزند تو و فرزند همسايه هر دو در خانه تو مهمان هستند. يكي چند روز و آن ديگري چند سال.
فقط كافي است بداني احترام، احترام مي آفريند نه احساس مالكيت.
🔰"پرفسور حسابي"
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌷روزانه بارها به کودکتان بگویید:
🔸دوستت دارم.
🔸به تو افتخار میکنم
🔸تو پسر یا دختر خوبی هستی
🔸من همیشه مراقب تو هستم
❌ولی هیچگاه به زبان نیاورید:
🔹دوستت ندارم
🔹تو پسر یا دختر بدی هستی
🔹من دیگه بابا یا مامان تو نیستم
🔹وای به حالت
🔹عجب اشتباهی کردم بچه دار شدم
مراقب کلاممان باشیم. کودکان با کلام ما بزرگ می شوند و شخصیت آنها شکل میگیرد.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌷#والدين_آگاه_بخوانند
اگر زن یا مرد ۵۰ ساله ای را دیدید که کله شق و لجباز است، خسیس است،
بیش از حد تمیز و مرتب است .
وسواس دارد .
افسردگیِ سنگین دارد .
اضطرابِ فراگیر دارد .
خشمِ انفجاری دارد .
بسیار بدجنس است .
بسیار کینه توز است.
آدمیست که با شَک زندگی میکند .
احساسِ بدی راجع به خودش دارد .
از بدنش خجالت میکشد و...
همه اینها به آسیب های ۱ تا ۳ سالگی برمیگردد. یعنی بینِ ۱ تا ۳ سالگی اوضاع خراب بوده.
بیشترین آسیب ها را انسان بینِ ۱ تا ۳ سالگی یا ۱۴ تا ۳۶ ماهگی میخورد.
به کودکی فرزندانتان توجه کنید. قسمت عمده ای از شخصیت آنها در گرو رفتار والدین در این دوران کوتاه است...
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🌸"وقتی که الاغ شدم"🌸
استادی می گفت:
تابستان سال ١٣٨٩ بود. در حال رانندگی بودم و حواسم پرت بود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت:
هی الاغ حواست کجاست؟!
همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمز ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم.
شیشه های هر دو تامون پائین بود. یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد. منم مستقیم بهش نگاه میکردم.
گفتم: آقا میدونستی الاغ ماده هست و خرها، نر هستند؟!! تو باید به من میگفتی خر !!!
دوم اینکه اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هستی چون الان داری زبان الاغها رو میفهمی که باهات صحبت میکنم !!!
سوم اینکه اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم ...
یک لبخندی زد و سه بار گفت معذرت میخوام. منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش.
بااشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد !
یعنی میشد این موضوع تبدیل شه به یک دعوای خیابانی که آخرش هم منجر میشد به آشتی. هم وقتمون رو میگرفت هم هزینه ساز بود.
این داستان رو توو هر ترمی واسه دانشجوهام تعریف میکنم و کلی باهم لحظه الاغ شدنم رو میخندیم !!!
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❤️ پیر پالان دوز ❤️
شیخ بهایى رحمةالله علیه روزى از بازار اصفهان میگذشت، در یک گوشه دور افتاده بازار توى یک مغازه کوچک و رنگ و رو رفته که نور باریکى از سقف آن به داخل دکان مىتابید و در و دیوارش را روشن مىساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد که بیش از ۹۰ سال از عمرش مىگذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول کوبیدن به تخت گیوه بود.شیخ بهایى رحمةالله علیه با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید:
🔹تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به کار کردن نباشى؟پیرمرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت، شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى که داشت آن را تبدیل به طلا کرد و بعد زیر نورى که از سقف به روى پیشخوان مىتابید جلو پینهدوز گذاشت، مشته فولادى سنگین وزن که در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلؤلؤ خاصى پیدا کرد و ناگهان دکان پینهدوز را به رنگ طلایى در آورد، شیخ بهایى بعد از این کار به سرعت عازم خروج از مغازه شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت:
▫️پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا کردم آن را بازار طلافروشها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى بسر ببر.شیخ بهایى(رحمةالله علیه هنوز قدم از دکان بیرون نگذارده بود که ناگهان صدایى او را بر جاى نگاه داشت، این صداى پیرمرد بود که مىگفت: اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا کردى،《 من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم! 》شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است، دانست که آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بىسواد از
🔅اولیاءالله🔅
و مردان خدا بوده و علم و دانشاش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد، روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینهدوز را بوسید و عذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد، از آن به بعد هر گاه از جلو دکان پیرمرد رد مىشد، سرى به علامت احترام خم کرده و با شرمندگى مىگذشت!
و آن پیر اولیاء الله کسی جز شیخ محمد عارف عباسی مشهور به «پیر پالان دوز» از عرفا و معاصر شیخ بهایی نبود که مقبره پیر پالان دوز هم اکنون در شمال شرقی حرم امام رضا علیه السّلام و ابتدای خیابان نواب صفوی قرار دارد.
📚ستارگان هدایت ص231
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❤️ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ.❤️
ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ ﮐﻦ !
ﻣﻌﻨﯿﺶ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺕﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻬﺖ ﺻﺪﻣﻪ ﺑﺰﻧﻪ !!!
ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻫﺎ ،ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ، ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ . . .
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﯾﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﯼ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ،ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺳﻨﺪﯼ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ، ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﯿﻮﻧﺪﺑﺰﻧﯿﺪ :
_ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﯿﻖ
_ ﻫﻮﺱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﻘﻞ
_ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺒﺮ
_ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ
_ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺗﻮﻗﻌﯽ
_ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﺧﻠﻖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻤﻨﺎﻣﯽ
_ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ « ﺧﺪﺍ » ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻥ
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩتون باشید.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 حکایت چاه مکن بهر کسی..
وقتی مادر هلاکوخان از دنیا رفت، بعضی از دانشمندان که مخالف حضور خواجه نصیر در دربار هلاکوخان بودند به هلاکوخان گفتند: تو میدانی که سؤال قبر هست و نکیر ومنکر در قبر از هر مردهای سؤالاتی میکنند و مادر تو بیسواد میباشد و از پاسخگویی به آنها عاجز است. بهتر است خواجه نصیر که عالمی دانشمند است را با مادرت دفن کنی که از پاسخ سؤالها بر آید و مادرت عذاب نکشد!
هلاکو، خواجه نصیر را خواست و مطلب را با او در میان گذاشت.
خواجه فهمید که توطئه در کار است و در حق او بدگویی شده است.
لذا با زیرکی خاصی جواب داد که: سؤال نکیر و منکر در قبر برای هر کس ثابت است، و برای شما پادشاهان نیز هست، پس بهتر است بنده را برای خودتان نگهدارید چون از شما سؤالهای بیشتری میکنند، پس کسی که چنین پیشنهادی را کرده است با مادرتان دفن کنید که او نیز از عهده سؤال و جواب خوب بر میآید.
پس هولاکو حکم کرد که یکی از آن دانشمندان را در قبر مادرش گذاشتند و خاک مذلّت بر سرش ریختند.
آری؛
چاه مکن بهر کسی . . . اول خودت بعدا کسی
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
عاقلانه ترین کلمه "احتیاط" است
حواست را جمع کن
دست و پا گیر ترین کلمه "محدودیت" است
اجازه نده مانع پیشرفتت شود
سخت ترین کلمه "غیر ممکن" است
اصلا وجود ندارد
مخرب ترین کلمه "شتابزدگی" است
مواظب پل های پشت سرت باش
تاریک ترین کلمه "نادانی" است
آن را با نور علم روشن کن
کشنده ترین کلمه "اضطراب" است
آن را نادیده بگیر
صبور ترین کلمه "انتظار" است
همیشه منتظرش بمان
با ارزش ترین کلمه "بخشش" است
سعی خود را بکن
قشنگ ترین کلمه "خوشرویی" است
راز زیبایی در آن نهفته
سازنده ترین کلمه "گذشت" است
آن را تمرین کن
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 #ریشه_ضرب_المثل_ها
👈لقمه گلوگیر
🌴در اهل طریقت این اعتقاد وجود داشت که لقمه ی حرام و دارای شبهه از گلوی مردان خدا پایین نمی رود و در گلوی آنها گیر کرده و موجب زحمت و دشواری برای آنها می شود. در ادبیات فارسی چهار داستان در این رابطه وجود دارد که در اینجا معتبرترین آن را ذکر می کنیم.
🌴"حارث محاسبی" یکی از بزرگترین عارفان آیین تصوف در قرن سوم هجری بود که در بغداد زندگی می کرد و از کرامات او اینگونه نقل شده است که چهل سال تمام روز و شب پشت به دیوار به صورت دو زانو می نشست و عبادت خداوند متعال را می کرد، چون علت این کار را از او جویا شدند گفت :"شرم دارم هنگام عبادت در پیشگاه حضرت حق بنده وار ننشینم.
🌴روزی حارث به نزد" جنید بغدادی "مهمان بود و جنید متوجه شد که شیخ گرسنه است، پس به شیخ تعارف می کند که طعامی برایش آماده کند. محاسبی قبول می کند و جنید غذای ماکولی را که شب قبل از عروسی یکی از بستگانش آورده بود در پیش شیخ می نهد.
🌴حارث دست پیش می برد و به سختی لقمه ی کوچک از غذا را برمی دارد و در دهان می گذارد، اما هر چه می کند لقمه از گلوی او پایین نمی رود و در نهایت مجبور می شود لقمه را از دهانش خارج کند، پس شیخ باناراحتی قصد رفتن از خانه ی جنید را می کند. جنید که شاهد صحنه بوده، سراسیمه مانع خروج شیخ از خانه شده و علت را جویا می شود.
🌴حارث می گوید: "آن طعام از کجا بود؟" جنید می گوید: "از خانه ی خویشاوندی." حارث در پاسخ می گوید: "مرا با خدای عزوجل نشانی است که لقمه ی مشکوک و شبهه آمیز در گلویم گیر می کند و پایین نمی رود. "پس جنید عذر خواسته و خواهش می کند فردا شیخ مجدداً به نزد او بیاید.
🌴روز بعد جنید برخلاف روز قبل، پاره ای نان خشک را که متعلق به خودش بود به عنوان غذا برای شیخ می آورد و شیخ آن نان خشک را همچون طعامی بهشتی با اشتها فراوان می خورد و به جنید رو کرده و می گوید: "چیزی که پیش درویشان آری، چنین آر."
👌اصطلاح" لقمه ی گلوگیر "امروزه کنایه از کاری است که انجام دادن آن زحمت فراوان دارد و ممکن است موجب ضرر نیز شود.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
☀️ویژگی های حضرت مهدی عج☀️
✍برخی خصایص و ویژگی های امام زمان (عج) مطابق احادیث و روایات عبارتند از:
🔺از خاندان و ذریه پیامبر است
🔺هم نام و هم کنیه پیامبر (ص) و شبیه ترین مردم به آن حضرت است
🔺نهمین فرزند از فرزندان امام حسین (ع) است
🔺اسم پدرش حسن (ع) است
🔺مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است
🔺دوازدهمین امام و خاتم الائمه است
🔺دارای دو غیبت صغری و کبری
🔺عمر بسیار طولانی دارد
🔺زمین را پر از عدل و داد میکند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد
🔺گذشت روزگار او را پیر نمیکند
🔺ولادتش پنهانی است
🔺دشمنان خدا را میکشد و زمین را از شرک و ظلم پاک میکند
🔺دین خدا را آشکار و اسلام حقیقی را در روی زمین گسترش میدهد و فرمانروای روی زمین میشود
🔺با شمشیر قیام میکند
🔺دارای نسبتهایی از انبیاست که از آن جمله غیبت است
🔺روش او سیره پیامبر است
🔺پس از آنکه مردم در آزمایش های سخت واقع شوند ظهور میکند
🔺وقتی حضرت مهدی ظهور کند حضرت عیسی نازل میشود و پشت سرش نماز میخواند
🔺پیش از ظهورش بدعت ها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور رایج میشود
🔺هنگام ظهورش منادی آسمان به نام او و پدرش ندا میکند که همه آن را میشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام میکنند
🔺پیش از ظهورش نرخ ها بالا میرود و بیماری ها زیاد میشود و جنگ های بزرگ برپا میشود و بسیاری کشته میشوند
🔺پیش از ظهورش نفس زکیه و یمانی کشته میشوند و در بیدا (مکانی بین مکه و مدینه)خسوفی واقع میشود و دجال و سفیانی خروج میکنند و حضرت آنها را میکشد
🔺پس از ظهورش برکات آسمان و زمین آشکار میشود و زمین آباد میگردد و هیچ کس غیر خدا را پرستش نمیکند
🔺سیصد و سیزده نفر اصحاب او هستند که در یک ساعت به محضرش حاضر میشوند
🔺معجزات بسیاری دارد و بسیاری به دیدار رحضرتش مشرف شده اند
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💢 بنواخت نور مصطفی آن استون حنانه را
کمتر زچوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
صدای ناله و گريه اش، همه ی جمعيت را به گريه و ناله انداخته بود.
تا همين جمعه ی قبل پيامبر برای خطبه خواندن به او تكيه می داد. حالا ولی برای رسول خدا منبری ساخته بودند كه رويش بنشيند.
ستون چوبی، طاقت دوری رسول مهربانی را نداشت.
🔅پيامبر از منبر تازه، پايين آمد، سراغ تكيه گاه قديمی اش رفت و او را در آغوش گرفت.ستون حنانه آرام شد.
🔅پيامبر به منبر تازه برگشت و رو به مردم، فرمود:
حتی این چوب خشک هم به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند.
اين چوب خشك هم از دوری پيامبرش غصه دار می شود؛ ولی انگار برای بعضی از شما، دوری و نزديكی از من فرقی نمی كند!
من، اگر اين ستون را در آغوش نمی گرفتم، اگر به اين چوب خشكيده ی نخل، دست نمی كشيدم، تا قيام قيامت ناله می كرد.
📚بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۲۷
❌ آیا به اندازه اون ستون چوبی برای امام زمانمون دلتنگ هستیم
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
🔴 #داستانی_از_
👈 ابن سینا و ابن مسکویه
🌴ابوعلی بن سینا هنوز به سن بیست سال نرسیده بود كه علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهی و طبیعی و ریاضی و دینی زمان خود سرآمد عصر شد.
🌴روزی به مجلس درس ابوعلی بن مسكویه، دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد. با كمال غرور گردویی را به جلو ابن مسكویه افكند و گفت: «مساحت سطح این را تعیین كن».
🌴ابن مسكویه جزوه هایی از یك كتاب كه در علم اخلاق و تربیت نوشته بود (كتاب طهارة الاعراق ) به جلو ابن سینا گذاشت و گفت: «تو نخست اخلاق خود را اصلاح كن تا من مساحت سطح گردو را تعیین كنم. تو به اصلاح اخلاق خود محتاجتری از من به تعیین مساحت سطح این گردو».
🌴بوعلی از این گفتار شرمسار شد و این جمله راهنمای اخلاقی او در همه ی عمر قرار گرفت.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g