هر بار لحظه ای که داشتم غرق میشدم، در آغوشم کشیدی.

فراموشت کردم؟ من هنوزم وقتی توی رندوم ترین لحظات یهویی بوی عطرتو حس میکنم پرت میشم توی خاطراتت، وقتی که انقدر طولانی بغلت میکردم که لباسام بوی عطرتو میگرفت.

توی مترو اتوبوس، تاکسی، مغازه، پیاده رو. هر بار که فکر میکنم اون احساسات ناپدید شده دوباره بوی عطرت باعث میشه زانوهام سست بشه.

لحظه/ آن، ثانیه، حین، دقیقه، دم، لمحه، نفس، وقت، وهله

من همیشه اینجوری بودم که وا. چه معنی ای داره که برای همدیگه گل بخریم وقتی قراره خشک بشه و هیچی نداره. ولی واقعا الان احساس میکنم خیلی مفهوم قشنگیه، مخصوصا گلی که برای یکی میخری تا نازشو بکشی. یعنی من دوستت دارم، بهت اهمیت میدم و میدونم مقصر بودم. انقدری برام مهمی که به سلیقت فکر کنم و برات با یه چینش خاص گل بخرم و بهت بدم تا بفهمی دوستت دارم.