هدایت شده از ایتالینواین -
اگه دوسم دارید به فاصله بینی کوتاه
برام هدیه های بی مناسبت بخرید.
خوراکی بخرید.
برام نقاشی بکشید.
نامه بنویسید.
آهنگ بفرستید.
ویدیو مسیج بفرستید.
از جزئیات حرفایی که میزنم گلچین
کنید و یه جایی نگهش دارید؛ یه جوری
هم نشون خودم بدید.
برام زیاد تعریف کنید.
_منم دوست مارکوپولو.
آدمهای زیادی ممکنه یروزی همدیگه رو ترک کنن، ولی بنظر من کسایی که به طور واقعی و رسمی از هم جدا میشن یا کات میکنن خیلی خوش شانس ترن.
چون قبلش به اندازه ی کافی عشقشون رو ابراز کردن، پارتنرشون رو در آغوش کشیدن، توی چشمای هم خیره شدن و دوست داشتن رو چشیدن و الان دیگه کنار هم نیستن.
اما فکر کنم ما آدمهای بدشانس تری بودیم، هیچوقت از همدیگه دوستت دارم رو نشنیدیم، شاید هم رو در آغوش گرفتیم ولی انگار اون احساسات بیشتر شبیه یه راز بود، چیزی که هر دومون میدونستیم ولی به روی هم نمیاوردیم.
ما آدمهای بدشانسی بودیم چون قبل از اینکه بتونیم باهم خاطره های واقعی بسازیم دیگه هم رو نداشتیم.
انگاری سوگواری کردن برای ارتباطی که همدیگرو دوست داشتید ولی یه نقش واقعی برای هم نبودید خیلی سخت تره.
اَخترپنجم؛
فکت: کسی که نرگس عاشقش میشه قراره خیلی خوششانس باشه.
فعلا که عاشق هر کی شدم فقط سمی بوده نه خوش شانس
هدایت شده از دفترچه نارنجی
داشتم لاولی رانر میدیدم و به این فکر میکردم که چرا هر دو دقیقه یکبار اسلوموشن میشه با نور و قلب و اینا که نرگس زنگ زد و چیزی رو تعریف کرد که باعث شد توی نیم ساعت ۷۳۳۸۳۸۲۰۲۸۲۰ بار جیغ بزنم و بگم "صحنه تون اسلوموشن نشد؟؟؟"
اَخترپنجم؛
فعلا که عاشق هر کی شدم فقط سمی بوده نه خوش شانس
عزیزم بدبخت ماجرا تویی
اون خوشبخته که در عین سمی بودن محض، یک نرگس داره