eitaa logo
﴿اِھْـدِنَا الصْـࢪٰاطَ الفٰـاطِمَـة﴾
220 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
«بسم‌اݪݪہ‌اݪࢪحمݩ‌اݪࢪحیم» ربَّنا تَقَبَّل مِنَّا اِنَّڪَ اَنتَ السَّمیعُ العلی آلوده‌ایم! حضرت باران ظهور کن ...💔 یا حیدر مددی♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
به خودمون بیایم، مادر شهید شد🖤
محفل امشب مون تموم شد... امیدوارم یکمی فکر کنید!!
https://harfeto.timefriend.net/16398515819753 منتظر نظرات شما هستیم... هم برای محفل روز جمعه مون هم این محفل! شبتون زهرایی، یاعلی✋🏻🖤
تـازه می‌فهمم چرا مشکـی‌ست رنگِ چـادرت؟.. مــاه را تاریکیِ شب، این قَدَر جـذّاب کرد..💔 فاطمه الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زهراۍ‌مجروحمـ💔 بعد‌ازتو‌ خیرۍدرزندگانۍنخواهدبود گریه‌میکنم‌از‌اینکہ‌مبادا‌بعداز‌تو زیادزندگۍکنم . . .😔
«وَلَنْ‌تَجِدَمِنْ‌دُونِهِ‌مُلْتَحدًا» - .۲۷ هرگز جز خدا نخواهے یافت🌱' - امید بھ غیر از خدا، همچون خانه‌یِ عنڪبوت🕸است! سُست، شِکنندھ و بے اعتبار! خدا بھ تنھایے برایت کافیست؛ در همہ حال بھ او کن♥️🖐🏾/!
«🖤🔗» • ڪَسایۍڪِھ‌میجَنـگن‌؛ زَخمـۍهَم‌میـشَـن؛ دیـروزبآگلولِھ‌اِمروزبـٰاحَـرف . . بایَـدبِگـۍ: فَـداسَرمَھدےِفاطمِـھ! . .(꧇ ‌• • ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
بعضیاميگن: بابادلت‌پاڪ‌باشه‌ڪافیه!😐😳 *جواب‌ازقرآن* : اون‌ڪسےڪه‌توروخلق‌ڪرده ، اگردل‌پاڪ‌براش‌ڪافےبود فقط‌میگفت" آمنوا " درحالیڪه‌گفته : « *آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات* ✨» *یعنےهم‌دلت‌پاڪ‌باشه* ، هم کارت درست باشه ...:)☘ °اگرتخمه‌ڪدو روبشڪنےومغزش ‌روبڪارےسبزنمیشه،پوستش‌روهم‌ بڪاری‌ سبزنمیشه،مغزوپوست‌باید باهم‌باشه... ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
گفٺ‌↻ ذکࢪ ࢪکوع چیہ‌؟ -معلومہ‌ خب "سُبْحَانَ‌رَبِّیَ‌الْعَظِیمِ‌وَ‌بِحَمْدِهِ" +ذکࢪ سجده چے؟ -وااا! حࢪفتو بزݩ‌ خب . .😕!! +سُبْحَانَ‌رَبِّیَ‌الاَعْلی‌وَ‌بِحَمْدِهِ دࢪستھ‌‌!؟ -آࢪه دیگہ‌ . .😐! +ࢪوزے ⁵¹ باࢪ میگیشوݩ‌ . .🌱 هے میگے خداے مݩ‌ بزرگھ‌‌ خداے مݩ‌ از همہ‌ بࢪتࢪه خداے مݩ‌ ..🙃♥️ 🤨¦⇠ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
‍ ‍ ‍ 🖤(: ● مستقیم! 🚕 وقتی نشستم گفتم: ببخشید عزیز، میشه ضبطو خاموش کنی؟؟؟؟ ○ گفت: حاجی اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه.....😕 ● میدونم .....ولی عزادارم! ○ "شرمنده" 😟 و ضبط رو خاموش کرد. ○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟؟؟؟ ● بله .... ○ واقعا تسلیت میگم. خیلی سخته....منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد. 😔 ● خدا رحمتش کنه ○ خدا مادر شمارم بیامرزه... بعد پرسید ○ مادر شما هم مریض بودن؟ ● نه.مجروح بود.... ○ مجروح جنگی؟؟ شیمیایی بود؟؟😳 ● نه ... یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد زدنش. ○ جدأ؟😳😳شمام هیچکاری نکردی؟ ● ما نبودیم وگرنه میدونستم چیکار کنیم..... ○ خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟؟؟ 😳 ● آره... مادرم بستری شد و بعد از دنیا رفت.... 😭 ○ حاجی ببخشیدا...عجب بی‌ناموسایی بودن! من خودم هر غلطی میکنم؛ گاهیم عرق میخورم ولی پای که وسط باشه نمیتونم آروم بشینم ....😡 بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرق‌خور مثل تو بودن اون روز..... نمیذاشتن به جسارت بشه......😭 سکوتمو که دید گفت ظاهرأ ناراحتت کردم....😕 ● نه خواهش میکنم ... واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه باشه... ○ آخ آخ... جوون بودن؟؟ ● آره ...💔 ○ گرفتی ما رو حاجی؟؟؟؟؟ شما خودت بیشتر از هیجده سالته😒 حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله همه‌ی ما شیعه ها .....🥀 یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده....😶 ○ آها ببخشید تازه متوجه شدم..... راست میگی... هیچ‌وقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...😔 ● لحظاتی به سکوت گذشت ○ یه سی‌دی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه.... و بعد یه نگاه سوالی بهم انداخت؛ جواب ندادم... خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط. چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد. 🎼 من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف.... 😭 🖤