eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
هـــــزار قصـــــہ نوشتیـــــم بـر صحیـــــفہ ےِ دِل هنوز عشـــــقِ تـــــو عنوانِ سَـر مقـــالہ ے ماسٺـــــ                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
*🌸ذکر. روز جمعه: اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم*. صدمرتبه
🔹 🦚  از چهرش مشخص بود حتی ذره ای درمورد حرفایی که میزنه شوخی نداره،نباید سر به سرش میذاشتم خوب یا بد امشب مرگ و زندگیم دست اون بود از مردن خودم نمیترسیدم همه ترسم از شکستن کمر آقام بود که با لبخند و چشمایی پر از بغض کنار اژدرخان ایستاده بودو نگام میکرد،سرمو چرخوندم سمت عزیز و آنام و سرمو با درد پایین انداختم زنعمو هم با لبخند کریحش کنارشون نشسته بود،نمیدونستم اون دیگه چه نقشه ای برام تو سرش چیده که اینقدر خوشحاله،اضطراب تموم وجودمو گرفته بود،نفهمیدم مراسم چجوری گذشت و چشم باز کردم و دیدم سر سفره شام کنار آتاش نشستم:-عروس چرا چیزی نمیخوری رنگ و روت نمونده چندتا لقمه غذا بخور! نگاهی به عمه نورگل که بالا سرم ایستاده بود انداختمو چشمی گفتمو قاشقی غذا به دهنم فرو بردم! دستی به پشتم کشید و با مهربونی گفت:آفرین دختر شب عروسیته باید قوت داشته باشی،غذاتو خوردی با آتاش بیاید دم در میخوان تحفه هاتونو بدن بعدشم که وقت بستن پارچه قرمزه! با بغضی که توی گلوم نشست زل زدم به اورهان که اونور اتاق کنار سهیلا نشسته بود و با غذاش بازی میکرد،چجور باید تحمل میکردم اون برام پارچه رو ببنده،بدون مقدمه و هول زده رو به عمه نالیدم:-آوان پارچه رو میبنده؟ عمه نورگل تک خنده ای کرد و در حالیکه دستشو گرفته بود جلوی دهانش که اورهان حرفاشو نشنوه گفت:-نه دختر مگه دنبال شر میگردی،آنام به زور اجازه داده آوان تو مراسم شرکت کنه،تازه اون این کارا بلد نیست،اورهان میبنده و بلند شد و در حالیکه از اتاق بیرون میرفت رو بهمون گفت:-زود غذاهاتونو بخورین بیاین بیرون خوب نیست زیاد مردم رو منتظر بذارین! چشمام توی چشمای به خون نشسته اورهان گره خورد،انگار ازش انتظار داشتم مثل همیشه معجزه کنه و منو از این شرایط نجات بده. با رفتن نورگل آتاش خم شد و در گوشم با خباثت تموم گفت :-مثل اینکه قسمت شده قبل از ریختن آبروت یه بار دیگه مزت کنم!🦋🦋🦋 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
دلم تنگ است و می‌گریم، دلم تنگ است و می‌خندم! کسی کہ نیست دیوانھ، جهانم را نمی فهمد(: ترانه جامه بزرگی☕🌱 💔                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
یک روزی، یک جایی، آدم‌های هم فرکانس، همدیگر را پیدا می‌کنند! می شوند دوست، رفیق. آرام‌ می‌گیری با حرفهایشان؛ و بعد فکر میکنی کاش زودتر پیدا می‌شد! حضور هیچکس در زندگی اتفاقی نیست                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
{♡توام اگه خنده های خودت رو میدیدی عاشق خودت میشدی♡}°°                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
حتی اگر باد به عذرخواهی بیایید شاخه شکسته خواهد ماند .. 💚🍃                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
AUD-20210522-WA0189.mp3
7.74M
{♡یه لطفی کن تو گردن بگیر،این دیوونه ارو بغل بگیر♡}°° 🎶 🎻                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
حاجى! مى دانم دلت براى صحراى عرفات تنگ شده است. خدا مى داند كه انسان در سفر حج چه صفاى معنوى را تجربه مى كند! شايد براى اين سفر ثبت نام كرده اى و منتظرى كه نوبتت شود تا به سوى حرم دوست پرواز كنى! شايد هم هنوز نتوانسته اى حتّى ثبت نام اين سفر را انجام دهى. بيا دعا كنيم كه خدا اين سفر را نصيب همه آرزومندان بنمايد. خدايا! به زودى ديدار خانه خودت را قسمت همه آرزومندان بگردان. راستى، مى دانى خداوند براى حاجىِ خانه خود چه پاداشى را آماده نموده است؟ يك روز كه خدمت امام باقر(ع) بودم، شنيدم كه آن حضرت فرمودند: "وقتى كه حاجى به سوى خانه خدا به راه مى افتد، براى هر قدمى كه برمى دارد، خداوند ده حسنه و كار نيك در پرونده او مى نويسد و ده گناه او را مى بخشد و مقام او را ده درجه بالا مى برد". خوشا به حال حاجى ها! كاش من هم جزء دعوت شدگان به اين سفر بودم! خدايا! مگر من دل ندارم، چه مى شد كه من هم مى توانستم مهمان تو باشم و گردِ خانه ات طواف كنم. شما كه غريبه نيستى، راستش وقتى فهميدم كه خداوند براى حاجى اين همه ثواب قرار داده است از اين كه نمى توانستم به سفر حج بروم، خيلى ناراحت شدم. روز عرفه پارسال را مى گويم، خيلى دلم براى عرفات تنگ شده بود، دلم هواى خانه دوست را كرده بود. خدايا! من هم مى خواستم بيايم! خلاصه، خيلى با محبوبم حرف زدم و گلايه كردم، دست خودم نبود، كار دل بود. به او گفتم: "خودت يك جورى دلم را آرام كن". ساعتى گذشت و من مشغول تحقيق و نوشتن بودم; امّا حالم گرفته بود، دائم به فكر اين بودم كه از چه ثواب بزرگى محروم مانده ام، خدا به حاجى به اندازه هر قدمى كه در اين سفر برمى دارد، ده حسنه مى دهد و ده گناه او را مى بخشد. امّا يك وقت با خود گفتم: من و خيلى ها كه توفيق تشرّف به حرم امنِ الهى را پيدا نكرده ايم، آيا مى توانيم به گونه اى ديگر اين ثواب بزرگ را به دست آوريم؟ خواننده عزيز! من به دنبال كارى مى گردم كه ثواب آن مانند ثواب سفر حج باشد. كارى كه چون آن را انجام دهم، خداوند به هر قدمى كه در راه آن برمى دارم، ده حسنه در نامه عمل من بنويسد، ده گناه مرا ببخشد و ده مقام به من بدهد. آيا شما مى توانيد به من كمك كنيد؟ به نظر شما اصلا چنين چيزى ممكن است؟ حاجى بعد از سالها چشم انتظارى به مكّه رفته است و سختى هاى سفر را تحمّل كرده است، گردِ خانه خدا طواف نموده، در صحراى عرفات در آفتاب گرم عربستان وقوف كرده، به منى رفته و قربانى كرده است. حالا من مى خواهم در شهر خودم، كنار زن و بچّه ام باشم و همان ثواب را به دست آورم. باز به سراغ كتاب ها رفتم و مطالعه خود را ادامه دادم. مطالعه من به طول انجاميد امّا چون گمشده اى داشتم و مى خواستم حتماً آن را بيابم اين مطالعه و پژوهش برايم لذّت بخش بود. سرانجام آن را يافتم! جواب، واضح و روشن بود. حتماً شما هم مى خواهيد از آن باخبر شويد. پيامبر فرموده است: "هر كس براى خواندنِ نماز به سوى مسجد حركت كند به هر قدمى كه برمى دارد خداوند ده حسنه و كار نيكو در پرونده اعمال او مى نويسد و ده گناه او را مى بخشد و مقام او را ده درجه بالا مى برد". آرى، همان ثوابى كه خدا براى حاجى قرار داده، همان را هم به كسى كه براى خواندنِ نماز به مسجد برود، عنايت مى كند. من خيلى خوشحال شدم و يقين كردم كه اين جوابى بود كه خدا براى من فرستاده بود. ديگر نزديك اذان ظهر بود، برخاستم، وضو گرفتم و با عشقى بيشتر و معرفتى بهتر به سوى مسجد شتافتم. فكر مى كنم، بدانى كه آن روز من در مسير رفتن به مسجد چه حالى داشتم. گويى كه در آسمان ها سير مى كردم! <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
عاشق چیزای کوچیکم که وقتی ناراحتم خوشحالم میکنن                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
“معرفت” یه موقعی لباس رفاقت بود ، الان “منفعت” جاشو گرفته                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻