eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
....صداي قدم هاي سرد و خسته ام را که به سمتش می رفت می شنیدم انگشتان لرزانم را آرام به سرشانه هایش رساندم اما نزدیکی شانه اش دستم ....شل شد و پایین افتاد ....آه لعنتی....من نمی تونم....نمی تونم....حالم ازت بهم می خوره لعنتی دندان هایم را برهم فشردم....قدم هایم را به سمت در اتاق تند کردم و از اتاق .....بیرون اومدم صداي کر کننده ي موزیک با صداي خنده هاي مستانه ي زن مدام توي ....سرم می پیچید .... دست هایم را روي گوش هایم گذاشتم و محکم فشار دادم ....اتاق دور سرم می چرخید تلو تلو می خوردم...دستم را محکم از لبه ي تخت گرفتم و سنگینیم را روي ...میز کنار تخت انداختم با صداي شکسته شدن شیشه تکیه ام را از روي میز برداشتم و بی حال روي ...تخت افتادم ....چشم هام هم دیگه تار می دید صداي باز و بسته شدن در را شنیدم اما قدرت اینکه چشمانم را باز نگه دارم ...نداشتم .... پلک هام سنگینی می کردند.....حس خالی بودن می کردم ضربه هاي محکمی که به صورتم می خوردو صداي مشتی قربون باعث شد ...بالاخره چشمانم را به هر زحمتی بود باز کردم :صداي نگران مشتی قربون توي گوشم می پیچید آقا...خدا مرگم بده آقا چشماتون رو باز کنید...خواهش می کنم چشماتونو ...نبندید؟ آقا...آقا ...برخورد انگشتان یخ زده اش را با تنم حس می کردم .... چشمانم را آرام آرام از هم باز کردم ...چهره اش کمی تار بود اما کم کم در نظرم شفاف تر شد ....چند تا سرفه ي عمیق زدم و سرجایم آرام گرفتم مشتی قربون با دیدنم نفس راحتی کشید و گفت: آخیش آقا...خدا رو شکر...شما حالتون خوبه..؟ پلک هایم را آرام باز و بسته کردم که گفت: ولی آقا خون زیادي ازتون رفته... ...اگه اجازه بدید ببرمتون دکتر... فکر کنم احتیاج به پانسمان داشته باشید .... کمی سرجایم نیم خیز شدم و گفتم: نه نمی خواد خودش خوب می شه نگاه نگرانش را به دستم دوخت و گفت: اخه اینطوري که نمی شه حداقل ....بذارید پانسمانشو عوض کنم ....چیزي نگفتم و فقط نگاهش کردم مشتی قربون بی معطلی از اتاق بیرون رفت و بعد از چند دقیقه با جعبه ي ...داروها وارد اتاق شد ...کنارم روي تخت نشست ....جابه جا شدم تا بهتر بتونه کارش رو انجام بده مشتی قربون مثل دفعه ي قبل ظرفی را زیر دستم گذاشت و به دقت مشغول ....شستشوي زخمم شد 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa 🏴🏴
⭕️ وقتی صدای زیبایِ حضرتِ عشق به‌گوش میرسه که «یالثارات الحسین(ع)....»، این عزیزان هم میگن: لبیک. مسلمان نیستن، ولی عاشق آزادگی‌اند. @Aksneveshteheitaa
اگر امام حسین علیه السلام بود می گفت....... @Aksneveshteheitaa 🏴🏴🏴