eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم تنگ است‌رویت را، و بی‌تاب است‌مویت را چنان سجیل ایرانی که مشتاق تل‌آویو است   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
‌آن منی کجا روی بی تو به سر نمی شود... مولانا   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
  @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
این همه رنج کشیدیم و نمی‌دانستیم که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
Masoud Sadeghloo - Parishab.mp3
7.93M
مسعود صادقلو بنام پریشب   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
شبتون آروم و پرستاره 🌟🌟🌟 🌟🌙✨🌟🌙✨
از بهر دیدن تو گیرد دلم بهانه بر هر دری زنم تا یابم ز تو نشانه در جستجویت ای گل آواره گشته ام من گو در کدام گلستان کردی تو آشیانه ای آشنای دردم بنگر تو روی زردم منما ز خویش تردم ای در کرم یگانه بنگر که از فراقت،از درد اشتیاقت دیگر نمانده طاقت ای منجی زمانه ای مژده رهایی مردم من از جدایی کی چهره می  نمایی زان ملک بی نشانه   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح می خندد و من گریه کنان از غم دوست ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست صبحتون بخیر   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
Meysam Ebrahimi - Gardanband.mp3
8.84M
میثم ابراهیمی بنام گردنبند   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. گلها رو به بینیم نزدیک کردم و بو کشیدم، آرش نیم نگاهی به من انداخت وگفت: – چرا با خودت آوردیشون؟ دوباره بو کشیدم و گفتم: – چون قشنگن، چون تو برام خریدی...می ترسم تا برگردم عمرشون تموم شده باشه و نتونم سیر نگاهشون کنم. می خوام جلوی چشمم باشن. میزارم تو اتاقت. لبخندی زدو گفت: – اتاقم که فعلا اشغاله. اخمی کردم و گفتم: – پس ما کجا میریم؟ ــ اتاق مامان. می دونستم که مژگان اتاق آرش رو اشغال کرده ودلم نمی خواست به اتاق مادر آرش بروم. پرسیدم: –پس این چند شب کجا خوابیدی؟ ــ توی سالن. اصلا دلم نمی خواست مژگان در اتاق آرش بماند. باید کاری می کردم..."باید فکر کرد" چند دقیقه به سکوت گذشت و من در افکار خودم غرق بودم. در ذهنم چند راه را حلاجی می کردم تا ببینم کدام بهتر به نتیجه می رسد. آرش سکوت را شکست و گفت: –ناراحت شدی؟ بالاخره یکی از راهها را انتخاب کردم و گفتم: –آرش. ــ جانم. ــ میشه یه خواهشی ازت کنم؟ ــ تو جون بخواه، قربونت برم. ــ من رو برگردون خونمون. ناگهان پایش را روی ترمز گذاشت. ماشین ها با صدای ممتد وگوش خراش بو قهایشان از کنارمان گذشتند. با ترس به آرش نگاه کردم. ماشین را کنار زدوبا چشم های گرد شده و دهان باز گفت: –چرا؟ ــ من نمی تونم توی اتاق مامانت باشم، سختمه، اصلا راحت نیستم. با تعجب گفت: –چرا؟ اونجا هم قشنگ تره هم بزرگتره. ــ می دونم. موشکافانه نگاهم کردو گفت: –پس موضوع چیه؟ دوباره سکوت کردم. باید حرفی می زدم که نه سیخ بسوزد، نه کباب...بنابراین گفتم: – معذبم، بعدشم دلم میخواد توی اتاق همسرم بخوابم. روی تختش، روی بالشتش، برای مژگان چه فرقی می کنه، خب بره اون یکی اتاق، ولی برای من خیلی فرق میکنه. سرش را به صندلی ماشین تکیه دادو گفت: –پس باید خودت بهش بگی...یه جوری بگو ناراحت نشه. با عصبانیت گفتم: – فکر نمی کنی زیادی داری ملاحظه اش رو می کنی؟ ــ آخه اون حاملس، خونه ی ما مهمونه، کیارش اونو به من... حرفش رو بریدم و گفتم: – من رو ببر خونمون... به رو به رو چشم دوخت و گفت: –باشه خودم بهش می گم. ماشین رو روشن کردو گفت: –فکر می کردم بیشتر از این ها گذشت داشته باشی... حرفش عصبیم کردو گفتم: –موضوع گذشت نیست، موضوع اینه که کار اشتباه، اشتباهه... بعد از چند لحظه سکوت آرام گفت: –راحیل جان، من می دونم اون کارهاش، رفتاهاش اصلا درست نیست. اون خودشم می دونه...ولی الان وقتش نیست که بهش بگم... بعد آب دهانش را قورت داد. –یه چیزی بهت بگم، بین خودمون میمونه؟ با سر تایید کردم. ــ اون الان منتظره من یا تو حرفی بهش بزنیم قهر کنه بره، بعد به کیارش بگه دیدی داداشت از وقتی زن گرفته چقدر عوض شده، صدتا هم بزاره روش تحویل کیارش بده وتو رو مقصر رفتارهای من جلوه بده. کیارشم بیاد بگه نتونستی یه هفته دندون رو جیگر بزاری و مواظب زن و بچه ی من باشی و اونوقت با تو هم دشمن تر بشه. اینجوری من خیلی شرمنده داداشم میشم، کیارش برام خیلی مهمه، وقتی ازم چیزی می خواد هر طور شده باید انجامش بدم. بعد از فوت بابا، کیارش خیلی کمکم کردو پشتم بود، تنها جایی که مخالفت کردازدواجم بود، که اونم کوتاه امد که این برام خیلی ارزش داره. ما خانواده کوچیکی هستیم، به جز کیارش که پشتیبانمه کسی رو ندارم. نزار بینمون شکرآب بشه. نمی خوام بهانه دستشون بدم تا عروسی کنیم و بریم سر خونه زندگیمون، اونوقت دیگه خیالم راحت میشه... ببین حتی اون مهمونی که براش مهم بود رو به خاطر من کنسل کرد. اولش از حرف هایش ناراحت شدم. یعنی برادرش از من هم برایش مهم تراست...ولی وقتی حرف هایش را سبک سنگین کردم و خوب بهشان فکر کردم، دیدم اگر حسادت و احساساتم را کنار بگذارم و منطقی فکر کنم، آرش درست می‌گوید. بخصوص که خودش هم کارهای مژگان را تایید نمی‌کرد.درسته که من نامزدش هستم، ولی خانواده هم خیلی مهم هستند، وآرش می‌خواهد با سیاست خودش بین این دوتا را مدیریت کند و مثل آدم های ناپخته عشقش را نمی‌گیرد بقیه را رها کند...او هنوز هم می ترسد که اتفاقی بیفتد و ما نتوانیم با هم عقد کنیم. –پیاده شو. نگاهی به اطراف انداختم، دیدم رسیدیم. یعنی اینقدر غرق فکر بودم متوجه نشدم؟ پیاده شدم، آرش از صندلی عقب ساکم رو برداشت و دستم رو گرفت. –با همه ی حرفهایی که زدم، اگر تو بخوای حاضرم برم با مژگان حرف بزنم، با این که می دونم عواقب خوبی نخواهد داشت. سرم پایین بود. وارد آسانسور شدیم، با انگشت سبابه ی خم شده اش چانه ام را بالا داد. –نگام کن...عاشق این تکه کلامش بودم. نگاهش کردم و آرامش و محبتی که در چشم هایش بود باعث شد تمام ناراحتی‌هایم فراموش شود. لبخندی زدم و گفتم: –میریم اتاق مامانت... چشم هایش خندیدند. سرش را به طرفم خم کردولبهاش را نزدیک صورتم آورد، همان لحظه در آسانسور باز شد. 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
دل خوشم از اینکه کنارمی از اینکه عشقم تویی از این که زندگیم تویی 😍😘💕❣💕   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
بترس از آنکه در دنیا ندارد جز خدا یاری که نابودت کند آهش اگر قلبی به درد آری   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
از وقتی که باهمیم ؛ شدی ...❣ همه وجودم همه دنیام ❣ همه دلخوشیام ...❣ شدی همه کسم همه دارو ندارم ❣ شدی صاحب قلبم ...❣ و در آخر شدی همه ی من ...❣ " "😍🥰💕❣💕 @pictures_Text💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دعا تقدیم به اونایی که دوسشون دارم ♥️ بسیار زیباست، فروارد کنید واسه عزيزانتون   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
آدم ، ندیده عاشق دلبر نمیشود کشتی بدون آب ، شناور نمیشود دلبر زیاد بوده و امّا در این میان هر دلبری که "حضرت مادر" نمیشود❤️   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
زمین زیبا میشود با یاس های زیبا یاس هایی که حس و حال خوبی به آدم ها میدهند یاس هایی که حس ناب عاشقی دارند ✍   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
『♥️』 هرچیزی که همین الان باعث خوشحالیتون میشه رو برید دنبالش و بهش برسید ، چون ممکنه دیگه فردا خوشحالتون نکنه ...   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
❤️❤️❤️❤️❤️ *ایرانسل هم *۵# *ستاره 5 مربع* *۲ گیگابات اینترنت یک روزه* *بمناسبت روز جهانی ارتباطات*
Koroush Moazami - Kaboos.mp3
9.3M
کوروش معظمی به نام کابوس   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتي شب میشہ یہ دنیا خاطره یه دنیا خیاڸ میاد تو دڸ آدم مڹ آرزو مي ڪنم امشب دلتوڹ آروم باشہ و خوابهاتون طلايي شبتون_سرشار_از_آرامش 🌹🌙💖🌟🌹🌙💖🌟
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو 💖🌹🌻🦋❤️
من منتظرم، به انتظار تو نشستم، آقا! سالها در دل بغیر از تو ببستم آقا!   @Aksneveshteheitaa               🦋💖🦋