«مخور به مرگ شهیدان کوی عشق افسوس/ که دوستان حقیقی به دوست پیوستند!»
@ala_allah
«شهدا! شرمنده ایم از اینکه شما در میان گلهای بهشت قدم می زنید و ما بر گلهای قالی!!!»
@ala_allah
pushide-shod-be-tanam.mp3
6.6M
🎤🎤نریمانی
🎼دلم میخواست فدا بشم
خوبه که آخرم بشم
میخوام منم به عشق تو
مدافع حرم بشم
مایه ی سربلندیِ
پدرو مادرم بشم
#شهیدباب_الخانی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
✅✅✅✅✅✅✅✅✅
@ala_allah
اگر کسی مقید باشد مطلق نماز را در اول وقتش بخواند
تکویناً روز به روز بالاتر رفته و به نماز عالی می رسد.
✍حضرت آیت الله بهجت ره
@ala_allah
📝غذای دسته جمعی
همینكه رسول اكرم و اصحاب و یاران از مركبها فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، تصمیم جمعیت بر این شد كه برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده كنند.
یكی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من.
دیگری: كندن پوست آن با من.
سومی: پختن گوشت آن با من.
چهارمی: . . .
رسول اكرم: «جمع كردن هیزم از صحرا با من».
جمعیت: یا رسولَ اللّه شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه ی این كارها را می كنیم.
رسول اكرم:
«می دانم كه شما می كنید، ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد».[1]
سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و آورد [2]
[1] . انّ اللّه یكره من عبده ان یراه متمیّزاً بین اصحابه.
📚[2] . كحل البصر ، صفحه ی 68.
📚منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد اول.
@ala_allah
📝برخورد با نگرانیهای مادی
احمد بن عمر و حسين بن يزيد گويد: خدمت امام رضا عليه السلام رسيديم و گفتيم ما روزى فراوان و زندگى خوشى داشتيم اما اوضاع تغيير پيدا كرد و وضع ما قدرى بد شده است از خدا بخواه وضع اول را به ما برگرداند.
امام عليه السلام فرمود: چه مى خواهيد؟ مى خواهيد شاه باشيد، دوست داريد مثل طاهره و هرثمه (افسران عاليرتبه مامون ) باشيد اما به اين مذهبى كه هستيد نباشيد؟
گفتم : نه به خدا خوشحال نخواهم بود كه همه دنيا با آنچه از طلا و نقره دارد از من باشد ولى مخالف عقيده اى (تشيع ) كه دارم باشم .
📚تخت العقول ، آخر بخش مربوط به امام رضاعليه السلام
@ala_allah
زندگی چیزی است بزرگتر از افزایش سرعت
و گذران تند لحظهها.
✍ ماهاتما گاندی
@ala_allah