ﻧﻪ
📿ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ "ﻧﻤﺎﺯ " ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﯾﮏ "ﮐﺎﺭﻭﺍﺵ ﻗﻮﯼ " ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯽ ﺷﺴﺖ ﺍﺯ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﻟﮑﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﭘﻠﺸﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ.
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﻣﯽ ﺷﺪ " ﮐﯿﻤﯿﺎ " ﻭ ﻣﺲ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻃﻼ ...
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،
ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻞ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﺭﻭ، ﻣﯽ ﺷﺪ
ﻣﺮﻫﻢ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭﻣﺎﻥ،ﻣﯽ ﺷﺪ ﺷﺎﻩ ﮐﻠﯿﺪ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻌﺎﺩﮔﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ....
ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺳﺨﺎﻭﺩﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ،
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ.
ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﻨﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻢ،
"ﻧﻤﺎﺯ " ﺷﻮﺩ .... ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ !
@ala_allah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️کمی لبخند
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✅✅✅✅✅✅✅✅✅
@ala_allah
تو اتوبوس پیرمرد به دختره که کنارش نشسته بود گفت:
دخترم این چه حجابیه که داری؟
همه ی موهات بیرونه؟
دختره با پررویی گفت:
تو نگاه نکن!
بعد از چند دقیقه پیر مرد کفشش را درآورد بوی جوراب در فضا پخش شد !!
دختره درحالی که دماغشو گرفته بود به پیرمرد گفت:
اه اه اه این چه کاریه میکنی خفمون کردی؟
پیرمرد باخونسردی گفت:
خوب تو بو نکن
@ala_allah
📝قضاوت یا علم آشکار
عبداللّه بن عبّاس حكايت نموده است:
روزى عمر بن خطّاب به امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام گفت : يا ابا الحسن ! تو در حكم و قضاوت بين افراد، بسيار عجول هستى و بدون آن كه قدرى تامّل كنى ، قضاوت مى نمائى ؟!
امام علىّ عليه السلام به عنوان پاسخ ، كف دست خود را جلوى عمر باز كرد و فرمود: انگشتان دست من چند عدد است ؟ عمر پاسخ داد: پنج عدد مى باشد.
امام فرمود: چرا در پاسخ عجله كردى و بدون آن كه بينديشى جواب مرا فورى دادى ؟
عمر گفت : موضوعى نبود كه پنهان باشد بلكه آشكار و ساده بود؛ و نيازى به تاءمّل نداشت .
امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام فرمود:
مسائل و قضايائى كه من پاسخ مى دهم و قضاوت مى كنم براى من آشكار و ساده است و نيازى به فكر و انديشه ندارد. و چيزى از اسرار عالم بر من پنهان و مخفى نيست همان طورى كه تعداد انگشتان دست من بر تو ساده و آشكار بود.(1)
📚1-كتاب سلونى قبل اءن تفقدونى : ج 2، ص 130.
📚منبع:چهل داستان و چهل حدیث از امام علی علیه السلام، حجه الاسلام و المسلمین عبدالله صالحی
@ala_allah
الهی
رازدل با تو چه گویم که تو خود رازدلی
دانه و لانه و بال و پر و پرواز دلی
@ala_allah
📖رد پا
بسم الله الرحمن الرحیم
یک شب مردی خواب عجیبی دید. او خواب دید دارد در کنار ساحل همراه با خدا قدم میزند.
روی آسمان صحنه هایی از زندگی او صف کشیده بودند. در همه آن صحنه ها دو ردیف رد پا روی
شن ها دیده می شد که یکی از آنها به او تعلق داشت و دیگری متعلق به خدا بود. هنگامی
که آخرین صحنه جلوی چشمانش آمد، دید که ...
بیشتر از یک جفت رد پا دیده نمیشود. او متوجه شد که اتفاقا در این صحنه، سخت ترین دوره
زندگی او را از سر گذرانده است. این موضوع، او را ناراحت کرد و به خدا گفت: خدایا تو به من
گفتی که در تمام طول این راه را با من خواهی بود، ولی حالا متوجه شدم که در سخت ترین
دوره زندگیم فقط یک جفت رد پا دیده می شود. سر در نمی آورم که چطور در لحظه ای که
به تو احتیاج داشتم تنهایم گذاشتی. خداوند جواب داد، من تو را دوست دارم و هرگز
ترکت نخواهم کرد. دوره امتحان و رنج، یعنی همان دوره ای که فقط یک جفت رد پا را می بینی
زمانی است که من تو را در آغوش گرفته بودم.
@ala_allah
هر چه دلم را خالی می کنم
باز پر می شود از
تو ….. !
چه برکتی دارد
دوست داشتنت …
**
@ala_allah
در کودکی خوانده بودیم” آن مرد درباران آمد”؛ غافل ازاینکه
تاآن مردنیاید، باران نمی بارد
::
@ala_allah
Fadaeian_Haftegi_981124_1-192.mp3
33.99M
🎤🎤نریمانی
🎼السلام ای پدر عشق
فدای قدمت
و تو ای مادر ایثار
فدای کرمت
#⃣مناجات
😍😍😍😍😍😍😍😍😍
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✅✅✅✅✅✅✅✅✅
@ala_allah
عارف که ز سر معرفت آگاه است
بی خود زخودست و با خدا همراه است
نفی خود و اثبات وجود حق کن
این معنی لا اله الا الله است
✍“ابوسعید ابوالخیر”
**
@ala_allah