🔵خیانت به امام علیهالسلام
رویکرد دنیاگرایانه خواص را در «قیام و صلح حسنى» در آینه خیانتهایشان مىتوان دید. روح دنیاخواهى چنان در جان لشکر رخنه کرد که معاویه توانست در لحظات آغازین، همه آنها را بخرد. وى به طور پنهانى جاسوسانى را جداگانه نزد عمر بن حریث، اشعث بن قیس، حجر بن حارث و شعب بن ربعى فرستاد و به هریک وعده داد که در صورت کشتن حسن بن على علیهماالسلام بیست هزار درهم، فرماندهى سپاهى از سپاهیان شام و یکى از دخترانش را به او خواهد داد.
امام بعد از آگاهى از این توطئهها بود که زیر لباس خود، «زره» مىپوشید و یک بار که در نمازتیرى به سویش پرتاب شد، همین زره، جان او را نجات داد. اما بالاخره در نزدیکىهاى «ساباط»، شخصى با شمشیر زهرآگین ضربهاى به حضرت زد و او را زخمى کرد. به دستور حضرت، او را به «بطن جریحى» که حاکمش عموى مختار بن ابى عبیده بود، بردند. در حقیقت همان روحیه سپاه باطل در ساباط بود که در کربلا نیز حاکم شد و هردو گرفتار یک آسیب تاریخى بودند
13)
امام حسن علیهالسلام در همان ساباط به مناسبتى فرمود: «واى بر شما! سوگند به خدا! اگر مرا بکشید، معاویه به هیچ یک از وعدههایى که براى کشتن من داده است، عمل نخواهد کرد. مىدانم که اگر دست در دست او بگذارم و با او بسازم، نمىگذارد که به دین جدّم بروم و تنها مىتوانم خداى سبحان را بپرستم؛ ولى گویا فرزندان شما را مىبینم که بر درخانههاى فرزندان آنان ایستادهاند و آب و غذا مىخواهند، ولى آنان دریغ مىورزند. پس دورى و دورى بر شما باد با این کردارتان! «کسانى که ستم کردهاند، به زودى خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.»13 بعد از این سخنرانى مردم با بهانههایى که به کار نمىآید، شروع به عذرخواهى کردند.»14
حارث همدانى هم نقل مىکند: پس از شهادت امام على علیهالسلام مردم نزد حسن بن على علیهماالسلام آمدند و گفتند: تو جانشین و وصى پدرت هستى؛ ما گوش به فرمان تو هستیم. حسن علیهالسلام فرمود: «دروغ مىگویید، به خدا سوگند! شما به کسى که بهتر از من بود، وفا نکردید، چگونه به من وفا مىکنید؟ چگونه به شما اطمینان کنم در حالى که دلم به شما اطمینان ندارد که راست مىگویید. پس قرار ما و شما لشکرگاه مدائن. آنجا نزد من آیید.» پس از اینکه مردم به سردى از پیشنهاد وى استقبال کردند و عدّه کمى در محل حاضر شدند، فرمود: «شما مرا فریب دادید. همان گونه که امام پیش از مرا فریفتید. شما پس از من، همراه کدام پیشوا به پیکار بر مىخیزید. آیا همراه آن کافرِ ستمگر به نبرد مىروید که هرگز به خدا و پیامبرش ایمان نیاورد... او و بنىامیه جز از ترس شمشیر اظهار اسلام نکردند و چنانچه از بنىامیه جز زن سالخورده دندان ریختهاى نماند، دین خدا را تحریف شده مىخواهد، پیامبر خدا چنین فرمود.»
14)
امام حسن علیهالسلام بعد از این سخنان، گروهى را به فرماندهى فردى از قبیله کِنده به سوى معاویه فرستاد و دستور داد در «انبار»، لشکر بزند و تا فرمان نرسیده، کارى نکند. وقتى معاویه مطلع شد، در نامهاى به او نوشت: اگر نزد من بیایى، فرماندهى بخشى از نواحى شامات یا جزیره را ـ که قابل تو را ندارد ـ به تو مىسپارم.
وى پانصد هزار درهم نقداً فرستاد. او پول را گرفت و با 200 نفر از یاران و خاندانش به معاویه پیوست.
امام بعد از آگاهى از این خیانت برخاست و فرمود:
«هذا الکندى توجّه الى معاویة و غدر بى و بکم و قد اخبرتکم مرّة بعد اخرى انّه لا وفاء لکم انتم عبیدالدّنیا ...؛ این کِندى است که به سوى معاویه رفت و به من و شما خیانت کرد و من بارها به شما گفتم که وفا ندارید و بندگان دنیایید...»
امام شخصى از قبیله مراد را با 4000 نفر فرستاد و از او در حضور مردم خواست خیانت نکند و به خودش هم گفت که به زودى خیانت خواهى کرد. او با سوگندهایى که کوهها تاب آنها را ندارد، قسم یاد کرد که چنین نمىکند. اما وقتى به انبار رسید، پیکهاى معاویه آمدند و علاوه بر دادن وعدهها، پانصد هزار درهم نیز تقدیم کردند. و او هم به پیمان خود وفادار نماند. امام بار دیگر فرمود:
«من بارها به شما گفتم که براى خدا به هیچ پیمانى وفا نمىکنید. اینک، این رفیق شما مرادى است که به من و شما خیانت کرد و به معاویه پیوست!»15
15)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹درس پسر قذافی
به شیفتگان غرب
👆👆👆👆👆👆👆
👌👌👌👌👌👌👌
✅✅✅✅✅✅✅
@ala_allah
🔵 مصمّم نبودن به مبارزه
از دیگر عوارض «دنیاگرایى» که گریبان مردم را گرفت، سستى آنان در مبارزه بود؛ به گونهاى که امام انگیزهاى جدّى در آنان براى مبارزه نمىدید. لذا وقتى جاریة بن قدامه نزد امام آمد و بعد از بیعت گفت: چرا نشستهاى؟ خدا تو را رحمت کند! حرکت کن پیش از آنکه دشمن به سوى تو راه افتد، ما را به سوى او ببر. امام حسن علیهالسلام فرمود: «اگر همه این مردم، مثل تو بودند، رهسپارشان مىکردم، ولى نصف و یا یک دهم مردم، این عقیده را ندارند.»16
16)
🔵 سوء قصد به جان امام
در جبهه امام، روحیه «دنیاگرایى» چنان نظام لشکر را از هم پاشیده بود که آنان حتى آماده تسلیم یا قتل امام خود بودند. طبرانى از ابوجمیله چنین نقل مىکند:
روزى حسن علیهالسلام با مردم نماز مىخواند که مردى به او حمله برد و با شمشیر بر ران او زد. حسن علیهالسلام به سبب آن ضربه چندین ماه بیمار شد.
سپس به منبر رفت و فرمود:
«یا اهل العراق اتّقوا اللّه فینا. فانّا أمراؤکم وضیفانکم و نحن اهل البیت الذى قال اللّه عزّوجلّ «انّما یریداللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً17»18؛
اى عراقیان! درباره ما از خدا بترسید که ما امیران و میهمانان شماییم. ما آن خاندانى هستیم که خداى عزّوجلّ فرمود: «همانا خدا مىخواهد آلودگى را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه سازد.»
امام حسن علیهالسلام سخن مىگفت و مردم مىگریستند.
در همین باره طبرسى از زید بن وهب نقل مىکند:
حسن بن على علیهماالسلام در (راه) مدائن زخمى شد؛ در حالى که درد مىکشید، نزد او رفتم و عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! به چه فکر مىکنى؟ مردم سرگردانند! فرمود:
«ارى واللّه انّ معاویة خیر لى من هؤلاء، یزعمون انّهم لى شیعة ابتغوا قتلى و انتهبوا ثقلى و اخذوا مالى و اللّه لئن آخذ من معاویة عهداً احقن به دمى و آمن به فى اهلى، خیر من ان یقتلونى فتضیّع اهل بیتى و اهلى. واللّه لو قاتلتُ معاویة لأخذوا بعنقى حتّى یدفعونى الیه سلماً. فواللّه لإن اسالمه و انا عزیز خیر من ان یقتلنى و انا اسیر...19؛
سوگند به خدا! معاویه برایم بهتر از آنان است؛ مىپندارند که شیعیان من هستند، ولى در پى قتل من برآمدند و اموالم را به غارت بردند. به خدا قسم! اگر از معاویه پیمان بگیرم که خونم را حفظ کنم و خاندانم را در امان دارم، بهتر است تا اینان مرا بکشند و خاندانم را تباه سازند. سوگند به خدا! اگر با معاویه بجنگم، اینان مرا کتف بسته تسلیم او مىکنند. پس اگر در حال عزّت با او صلح کنم، بهتر است تا در حال اسیرى مرا بکشد یا بر من منّت نهد و این منّت او ننگ بنىهاشم تا پایان روزگاران باشد، جنگى که معاویه و نسل او پیوسته بر زنده و مرده ما بر زبان رانند...».
17)
🔻🔻پىنوشتها:
* منبع ارجاعات مقاله حاضر «موسوعة کلمات الامام الحسن(ع)» پژوهشکده باقرالعلوم(ع) است.
📚1. مقاتل الطالبیین، ص 55.
📚2. همان.
📚3. بحارالانوار، ج 44، ص 44.
📚4. همان، ج 10، ص 138؛ امالى، طوسى، ص 561.
📚5. در سخنى دیگر در مدینه (نزد معاویه)، عواقب حکومت ناصالحان بنىامیه را برشمرد (شرح ابن ابىالحدید، ج 16، ص 28). بعد از آمدن معاویه به مدینه هم او را فاقد صلاحیت دانست (مقتل الحسین، ص 125؛ تحف العقول، ص 232؛ شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 12)، همین طور با معرفى امام حسین(ع) به جانشینى خود بر حقّانیت و شایستگى خود و اهلبیت(ع) بر امامت تأکید کرد. (کافى، ج 1، ص 300؛ کفایةالاثر، ص 226).
📚6. احتجاج، ج 2، ص 56؛ بحارالانوار، ج 44، ص 97.
📚7. بحارالانوار، ج 44، ص 383.
📚8. براى پرهیز از اطاله کلام از تحلیل و تفسیر مسأله دنیاگرایى مردم در عصر مذکور، صرف نظر و شما را به مطالعه سخنان رهبرى در باره «نقش خواص در عاشورا» و دیگر کتبى که به این موضوع پرداختهاند، فرا مىخوانیم. این رویکردها دقیقاً در زمان امام حسن(ع) هم وجود داشت.
📚9. بحارالانوار، ج 44، ص 21.
📚10. همان، ص 44؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 575.
📚11. بحارالانوار، ج 44، ص 21.
📚12. الفتوح، ج 4، ص 290.
📚13. شعرا/ 227.
📚14. علل الشرایع، ص 220؛ بحارالانوار، ج 44، ص 33؛ الفتوح، ج 3 و 4، ص 283.
📚15. الخرائج والجرائح، ج 2، ص 574.
📚16. الغارات، ص 443؛ بحارالانوار، ج 34، ص 18.
📚17. احزاب / 33.
📚18. معجم الکبیر، ج 3، ص 93؛ مجمع الزواید، ج 9، ص 172.
📚19. احتجاج، ج 2، ص 69؛ بحارالانوار، ج 44، ص 20.
@ala_allah
🖼در مقابل کفّار که
همان منافقین هستند هر چه
مقام تر بایستید و آنها
را به خاک و خون بکشید
🌺شهید محمدرضا اصغری
@ala_allah
✍ بچہها بعد از جنــگ، دشمنان آرام نمی نشینند،
یڪی از ڪارهایشان بی شڪ، جدا ڪردن و دور نگهداشتن
شما بسیجی ها از خط ولایت است ...
🌺شہید_عباس_علیدادی
@ala_allah
هر کجا نتوانستید راه و مسیر مستقیم الهے را پیدا کنید بنگرید رهبرمان سید علی کجا ایستاده اند ...
پشت سر ایشان بایستید و به ایشان اقتدا کنید.
🌺شهید_سیداحسان_میرسیار
@ala_allah