eitaa logo
آلاچیق 🏡
1هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 این یک دعوت از طرف شهداست💌 🚩 @golzar_shohadaa 💠با این ستاره ها میتونی راه پیدا کنی 📒خاطره بازی با شهیدان 🗝خودسازی با شهیدان 👥رفیق بازی با شهیدان ⭐️ به کانال گلزار شهدا بپیوندید👇 @golzar_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سردار شهیدحسین خرازی 🌹 با خودم گفتم پدرشم، با من این حرف‌ها را ندارد. گفتم: حسین، بابا! بده من لباس‌هات رو می‌شورم. یک دستش قطع شده بود. گفت: نه. چرا شما؟ خودم یه دست دارم با دوتا پا. نگاه کن. نگاه می‌کردم. پاچه‌ی شلوارش را تا زد بالا، رفت توی تشت. لباس‌هایش را پامال می‌کرد. یک سرِ لباس‌هایش را می‌گذاشت زیر پایش، با دستش می‌چلاند. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰☘ @Alachiigh
🎥❌آقای میرسلیم لطفا از طرف رهبر انقلاب حرف نزنید ، ایشون قبلا نظر صریح‌شون رو درباره خودروسازی بیان کردن شما همین که دهنتون رو ببینید بزرگ‌ترین کمک رو به انقلاب میکنید 📸❌انصافا اگر به میرسلیم و برخی مسئولان بابت تولید محتوا برای ضدانقلاب حقوق بدن، از حقوق نمایندگی حلال‌تره! 🎋〰☘ @Alachiigh
قسمت جوان من بدجور کپ کرده بود ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... صدام بریده بریده در می اومد ... - کاری داشتی آقا سینا؟ ... با شنیدن جمله من، کمی به خودش اومد ... زبونش بند اومده بود ... و هنوز مغزش توی هنگ بود ... حس می کردم گلوش بدجور خشک شده ... و صداش از ته چاه در میاد ... با دست به پشت سرش اشاره کرد ... بالا ... چایی گذاشتیم ... می خواستم بگم ... بیاید ... خوشحال میشیم ... از حالت بهم ریخته و لفظ قلم حرف زدنش ... می شد تا عمق چیزهایی رو که داشت توی ذهنش می گذشت رو دید... به زحمت لبخند زدم ... عضلات صورتم حرکت نمی کرد... - قربانت داداش ... شرمنده به زحمت افتادی اومدی ... نوش جان تون ... من نمی خورم ... برگشت ... اما چه برگشتنی ... ده دقیقه بعد دکتر اومد پایین ... - سر درد شدم از دست شون ... آدم میاد کوه، آرامش داشته باشه و از طبیعت لذت ببره ... جیغ زدن ها و ... پریدم توی حرفش ... ضایع تر از این نمی تونست سر صحبت رو باز کنه ... و بهانه ای برای اومدن بتراشه ... _بفرما بشین ... اینجا هم منظره خوبی داره ... نشست کنارم ... معلوم بود واسه چی اومده ... - جوانن دیگه ... جوانی به همین جوانی کردن هاشه که بهترین سال های عمره ... یهو حواسش جمع شد ... - هر چند شما هم ... هم سن و سال شونی ... نمیگم این کارشون درسته ... ولی خوب ... سرم رو انداختم پایین ... بقیه حرفش رو خورد ... و سکوت عمیقی بین ما حکم فرما شد ... یا رسول الله ... _زمان پیامبر ... برای حضرت خبر میارن که فلان محل ... یه نفر مجلس عیش راه انداخته و ... پیامبر از بین جمع ... حضرت علی رو می فرسته ... علی جان برو ببین چه خبره؟ ... حضرت میره و برمی گرده ... و خطاب به پیامبر عرض می کنه ... یا رسول الله ... من هیچی ندیدم ... شخصی که خبر آورده بوده عصبانی میشه و میگه ... من خودم دیدم ... و صدای ساز و دهل شون تا فاصله زیادی می اومد ... چطور علی میگه چیزی ندیدم؟ ... پیامبر می فرمایند ... چون زمانی که به اون کوچه رسید ... چشم هاش رو بست و از اونجا عبور کرد ... من بهش گفته بودم، ببین ... و اون چیزی ندید ... مات و مبهوت بهم نگاه می کرد ... به زحمت، بغض و اشکم رو کنترل کردم ... قلب و روحم از درون درد می کرد ... _به اونهایی که شما رو فرستادن بگید ... مهران گفت ... منم چیزی ندیدم ... و بغض راه گلوم رو سد کرد ... حس وحشتناکی داشتم ... نمی دونستم باید چه کار کنم ... توی اون لحظات، تنها چیزی که توی ذهنم بود ... همین حکایت بود و بس ... بهش نگاه نمی کردم ... ولی می تونستم حالاتش رو حس کنم ... گیج و سر درگم بود ... با فکر و انتظار دیگه ای اومده بود ... اما حالا ... درد بدی وجودم رو پر کرده بود ... حتی روحم درد می کرد... درد و حسی که برای هیچ کدوم قابل درک نبود ... به خدا التماس می کردم هر چه زودتر بره ... اما همین طور نشسته بود ... نمی دونم به چی فکر می کرد ... چی توی ذهنش می گذشت ... ولی دیگه قدرت کنترل این درد رو نداشتم ... ناخودآگاه اشک از چشمم فرو ریخت ... سریع خودم رو کنترل کردم ... اما دیر شده بود ... حالم دست خودم نبود ... نگاه متحیرش روی چهره من خشک شده بود... ما واسه وجب به وجب این خاک جون دادیم ... جوان هایی که جوانی شون رو واسه اسلام گذاشتن وسط ... اونها هم جوان بودن ... اونها هم شاد بودن ... شوخ بودن ... می خندیدن ... وصیت همه شون همین بود ... خون من و ... با حالتی بهم نگاه می کرد ... که نمی فهمیدمش ... شاید هیچ کدوممون همدیگه رو ... ⚜جھت‌ِ مطالعہ‌ے هر قسمٺ‌؛،، ¹1صڵواٺ‌ بہ‌ نیٺ ِ تعجیݪ‌ دࢪ فࢪج‌ الزامیست -ادامه دارد... -نويسنده: @Alachiigh
هميشه فکر کن تو يه دنياي شيشه اي زندگي ميکني. پس سعي کن به طرفه کسي سنگ پرتاب نکني چون اولين چيزي که ميشکنه دنياي خودته. 〰⚜⚜⚜ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید رستمعلی اقا باباپور🌹 *نامه ای دردناک بعد از شلیک گلوله سِمینوف‏* 🔹 در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. ◇ صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. 🔹 ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری ◇ فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود : رستمعلی جان، امروز پدر شدی، ◇ وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ ◇ از جهاد اومده بودن پی ات، می خوان اخراجت کنن، خنده ام گرفته بود.‏ مگه بهشان نگفتی که جبهه ای ؟ گفتند بخاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد، همان بهتر که اخراجت کنند. ◇ عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥⁉️گول زدن مردم با تغییر کلمات❗ «وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»؛[8] هنگامى را که شیطان، اعمال آنها (مشرکان‏) را در نظرشان زیبا جلوه داد. 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💐🎉🎊🪅💐💥 🙏صلی الله علیک یا امام هادی ♥️🤚 ولادت دهمین گلبرگ آسمانی، آیینه‏ی عصمت، هادی امّت، اسوه‏ی مجد و شرافت، نای پرخروش ولایت، ناخدای کشتی هدایت، حضرت امام هادی (ع) بر پیروان ولایت خجسته باد 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 احسنت به این کار جالب روحانیون در کنار ساحل دریا 🎋〰☘ @Alachiigh
🔰❌❌پاسخ سردار به یک شبهه قدیمی سردار تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه در همایش «تجلی اخلاص» به مناسبت سالروز آزادسازی مهران گفت: «در این الحاق‌هایی که انجام می‌دادیم یک کامنت گذاشته بودند که حالا مردم معیشت ندارند شما دم از ناو و موشک می‌زنید البته به نظر من کار منافقین بود. 90 درصد تجارت کشور از طریق دریا انجام می‌شود؛ اگر ناو و موشک نباشد معیشتی وجود نخواهد داشت. افتخار می‌کنیم ناو ساموئل رابرت آمریکایی را به نوعی غرق و غیرعملیاتی کردیم. 🔰یک بام و دو هوای یورونیوز کاربران فضای مجازی تیترهای اینستاگرام یورونیوز فارسی در هفته اول اعتراضات فرانسه در مقایسه با سال گذشته در ایران را با هم به مقایسه گذاشتند. در حالی که رسانه‌های غربی تمایل داشتند در آتش اغتشاشات سال گذشته ایران بدمند ولی در اوج اعتراضات فرانسه با درج عکس یک گربه به تبلیغ اپلیکیشنی که درد گربه‌های خانگی را تشخیص می‌دهد پرداخته است. 🔰فرق داره پدرت کی باشه چکسون هینکل فعال آمریکایی در توئیتی نوشت: «پسر بشار اسد به تازگی با درجه ممتاز از دانشگاه دولتی مسکو فارغ‌التحصیل و مدرک کارشناسی ارشدش در رشته ریاضیات را دریافت کرد. اما پسر بایدن به تازگی در حال فیلمبرداری از خودش در حال کشیدن کراک پشت فرمان و رانندگی با سرعت 172 مایل در ساعت در مسیر لاس‌وگاس دستگیر شد!» 🔰سقوط آمریکا از زبان ترامپ ترامپ در اظهارنظری به دلارزدایی از بازار جهانی و سقوط آمریکا اشاره کرده و گفت: «ایالات متحده در یک آشفتگی کامل است. ارز ما در حال سقوط است و به ‌زودی دیگر ارز استاندار جهان نخواهد بود. این بزرگ‌ترین شکست آمریکا در 200 سال گذشته خواهد بود. ما در حال افول هستیم.» 🔰بزرگ‌ترین تهدید جهانی چیست؟ ریچارد هاس بعد از 20 سال ریاست بر شورای روابط خارجی و بعد از سال‌ها حمایت ویرانگر از جنگ‌ها و مداخلات آمریکا در افغانستان، عراق، لیبی، یمن و سوریه، در مصاحبه با نیویورک تایمز اعتراف کرد: «بزرگ‌ترین تهدید برای امنیت جهان نه چین، روسیه یا ایران بلکه آمریکاست.» 🔰هارد منافقین در تهران رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت در و توئیتی تلویحا از آغاز بازیابی اطلاعات، شناسایی رابطان و هسته‌های تخریب با استفاده از هاردها و کیس‌های کامپیوتری ضبط‌ شده از منافقین در آلبانی خبر داد. 🔰دیوار به دیوار صهیونیست‌ها شبکه 14 رژیم صهیونیست‌ها با ابراز ناراحتی از افزایش روابط منطقه‌ای ایران با کشورهای منطقه گفت: «ایران از همه مرزها به ما نزدیک می‌شود و حالا نوبت مصر است.» 🎋〰☘ @Alachiigh
قسمت # ۷۱ سناریو مثل فنر از جا پریدم و کوله رو از روی زمین برداشتم ... می خواستم برم و از اونجا دور بشم ... یاد پدرم و نارنجی گفتن هاش افتاده بودم ... یه حسی می گفت ... با این اشک ریختن ... بدجور خودت رو تحقیر کردی ... حالم به حدی خراب بود که حس و حالی نداشتم ... روی جنس این تفکر فکر کنم ... خدائیه یا خطوات شیطان ... که نزاره حرفم رو بزنم ... هنوز قدم از قدم برنداشته ... صدای سعید از بالای بلندی ... بلند شد ... مهرااااان ... کوله رو بیار بالا ... همه چیزم اون توئه ... راه افتادم ... دکتر با فاصله ی چند قدمی پشت سرم ... آتیش روشن کرده بودن و دورش نشسته بودن ... به خنده و شوخی ... سرم رو انداختم پایین ... با فاصله ایستادم و سعید رو صدا کردم ... اومد سمتم ... و کوله رو ازم گرفت ... تو چیزی از توش نمی خوای؟ ... اشتها نداشتم ... - مامان چند تا ساندویچ اضافه هم درست کرد ... رفتی تعارف کن ... علی الخصوص به فرهاد ... نفهمیدم چند قدمی مون ایستاده ... خوب واسه خودت حال کردی ها ... رفتی پایین ... توی سکوت ... ادامه سناریوی سینا و دکتر با فرهاد بود ... ولی من دیگه حس حرف زدن نداشتم ... لبخند تلخی صورتم رو پر کرد ... _ااا ... زاویه، پشت درخت بودی ندیدمت ... سریع کوله رو از سعید گرفتم ... و یه ساندویچ از توش در آوردم ... و گرفتم سمتش ... - بسم الله .. تو نفهمیدی ... جا خورد ... _نه قربانت ... خودت بخور ... این دفعه گرم تر جلو رفتم ... _داداش اون طوری که تو افتادی توی آب و خیس خوردی ... عمرا چیزی توی کوله ات سالم مونده باشه ... به کوله ات هم که نمیاد ضد آب باشه ... نمک گیر نمیشی ... دادم دستش و دوباره برگشتم پایین ... کنار آب ... با فاصله از گل و لای اطرافش ... زیر سایه دراز کشیدم ... هر چند آفتاب هم ملایم بود ... خوابم نمی برد ... به شدت خسته بودم ... بی خوابی دیشب و تمام روز ... جمعه فوق سختی بود ... جمعه ای که بالاخره داشت تموم می شد ... صدای فرهاد از روی بلندی اومد ... و دستور برگشت صادر شد ... از خدا خواسته راه افتادم ... دلم می خواست هر چه زودتر برسیم خونه ... و تقریبا به این نتیجه رسیده بودم که... نباید استخاره می کردم ... چه نکته مثبتی در اومدن من بود؟ ... آزمون و امتحان؟ ... یا ... کل مسیر تقریبا به سکوت گذشت ... همون گروه پیشتاز رفت ... زودتر از بقیه به اتوبوس رسیدن ... سعید نشست کنار رفقای تازه اش ... دکتر اومد کنار من ... همه اکیپ شده بودن و من، تنها ... برگشت هم همون مراسم رفت ... و من کل مسیر رو با چشم های بسته ... به پشتی تکیه داده بودم ... و با انگشت هام خیلی آروم ... یونسیه می گفتم ... که حس کردم دکتر از کنارم بلند شد ... و با فاصله کمی صدای فرهاد بلند شد ... - بچه ها ده دقیقه جلوتر می ایستیم ... یه راهی برید ... قدمی بزنید ... اگر می خواید برید سرویس ... چشم هام رو که باز کردم ... هوا، هوای نماز مغرب بود ... ساعت از 9 گذشته بود که بالاخره رسیدیم مشهد ... همه بی هوا و قاطی ... بلند شدن و توی اون فاصله کم ... پشت سرهم راه افتادن پایین ... خانم ها که پیاده شدن ... منم از جا بلند شدم ... دلم می خواست هرچه سریع تر از اونجا دور بشم ... نمی فهمیدم چرا باید اونجا می بودم ... و همین داشت دیوونه ام می کرد... و اینکه تمام مدت توی مغزم می گذشت ... - این بار بد رقم از شیطان خوردی ... بد جور ... این بار خدا نبود ... الهام نبود ... و تو نفهمیدی ... ⚜جھت‌ِ مطالعہ‌ے هر قسمٺ‌؛،، ¹1صڵواٺ‌ بہ‌ نیٺ ِ تعجیݪ‌ دࢪ فࢪج‌ الزامیست -ادامه دارد... -نويسنده: @Alachiigh
🔴 بعداز غذا سیگار ، قليان ، پيپ نکشید... ⭕️ جریان خون در سیستم گوارشی پس از صرف غذا زیاد است و هنگام كشيدن دود ، مواد سمی داخل آن جذب میشود و آسیب بیشتری به ریه و کلیه میرساند ! 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید_هادی_ثنایی_مقدم🌹 مشق هایش را نوشت و رفت در شیمیایی شد در مجروح شد در جلوی چندتانک فریادمیزد: "یا ! شاهدباش جلوی دشمنانت ایستادم" درحالی که پانزده سال بیشترنداشت پر کشید پ.ن: گفتم بهانه‌ای نیست تا پر زنم به سویت گفتاتو بگشا راه بهانه بامن ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با ارسال عکس در یکی از موضوعات زیر: ✅ نصب پرچم و آذین بندی درب منزل ✅ تزیینات فضای داخلی منزل ✅ پخت کیک و آش نذری ✅ اهداء هدیه به کودکان ✅جشن ✅تهیه و توزیع پک فرهنگی و‌... خلاصه هر کس در حد توان خودش🌱 نحوه شرکت در پویش : 1. عکسی که بیشترین بازدید را در کانال داشته باشد (بازدید حداقل دویست نفر به بالا در مسابقه شرکت داده میشود ) 2. پیام مسابقه را برای ده نفر بفرستید 🎁 هدیه نقدی به سه نفر اول😍 ارسال عکس به همراه مشخصات به آی دی: 👇 @khadem_tab اسکرین شات فوروارد پیام به ده نفر هم برامون بفرستید🙏 @jahadgaran_baghieatallah @Alachiigh
⭕️💢⭕️ قدرت رسانه ای خبری از عکس‌های دلخراش نیست خبری از دود و سیاهی نیست خبری از آتش و اعتراض نیست خبری از عکس‌های کشته شدگان اخیر نیست خبری از عکس پلیس‌ها و فضای امنیتی نیست خبری از عکس‌های خیابونای فرانسه که شده شبیه میدون جنگ نیست یه عده با لبخند روی لب ایستادن تا مشکلات فرانسه رو حل کنند اونوقت میگیم دشمن تو جنگ رسانه‌ای با ماست، یه عده گاگول شروع می‌کنند مسخره کردن 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کنایه رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و چین به سلاح ورزی: 🔴دودوزه بازی و از این ور خوردن و از اون ور خوردن نداریم! 👌👌👌👌 🎋〰☘ @Alachiigh