eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
آلاچیق 🏡
#قسمت_دویست_و_ده به حدی آروم شده بود که هیچ صدایی ازش در نمیومد .فقط خیره به محمد نگاه میکرد.دستشو
سلام کردو به دو سه نفر دست داد و بعدش هم تو یه ردیف جلو تر از صندلی من نشست.بچه ها شروع کرده بودن به پچ پچ کردن در گوش هم. نمیدونستم چی میگن ولی به اون نگاه میکردن و زیر لب یه چیزایی میگفتن و میخندیدن. با بغل دستیش مشغول حرف زدن شد که چشم ازش برداشتم و توجهم رو به گوشیم دادم که در کلاس با شدت بیشتری باز شد و استاد وارد کلاس شد به احترامش ایستادیم و بعد از چند ثانیه نشستیم. تقریبا پنجاه و خوردی ساله به نظر میرسید. با موهای مشکی که بینش چندتا تار سفید پیدا میشد. محاسنش سفیدی داشت و مرد وجیهی به نظر میرسید . رو به ما سلام کردو روی صندلی نشست. به لیست تو دستش یه نگاه انداخت و بعد خودش رو معرفی کرد و مدل تدریس و امتحاناش رو توضیح داد به نظر سخت گیر نمیرسید و میشد باهاش کنار اومد. بابت به خیر گذشتن اولیش خدارو شکر کردم. لیست و دوباره گرفت دستش و شروع کرد به حضور غیاب کردن.به بچه ها نگا میکردم تا اسماشونو یاد بگیرم . "ابتکار محمد حسام " اسمش برام جالب بود سرمو چرخوندم تا پیداش کنم که دیدم همون پسریه که قبل از استاد وارد شد. دستشو برد بالا که استاد روش دقیق شد +محمد حسام تو چرا اینجا نشستی؟ _سلام استاد +سلام _هیچی دیگه یه مشکلی پیش اومده بود اواخر ترم یادتونه که چند جلسه نبودم. واسه ترم هم نرسیدم سر جلسه. استاد خندید و گفت: +تموم کردی کار مستندتو؟ _نه استاد یه قسمتش مونده دعا کنید ، فقط دعا کنید اونی که میخوام پیدا شه +خیلی خوب ان شالله. استاد سرش رو برد پایین که اسم بعدیو بخونه ولی به حالتی که انگار چیزی یادش اومده رو به ابتکار گفت: +ببینم داشتی رو طراحی یه شهید کار میکردی درسته؟ لبخند زد و _بله درسته +چیشد تمومش کردی؟ _این یکیو دیگه بله استاد +عه چه خوب خداروشکر .داری عکسشو نشونم بدی؟ _اصلش باهامه +دیگه بهتر، ببینمش. از تو کیف طراحی مهندسی مشکی ای که همراهش بود یه چندتا کاغذ آ سه که رو هم بودن در اورد که استاد گفت +بیارش بده به من از جاش بلند شد و رفت سمت استاد و کاغذا رو روی میزش گذاشت. چندتا رو برداشت و با لبخند به کاغذی ک روی میز بود خیره شد . پسر جذاب و خوبی به نظر میرسید،حالا به اضافه ی اینکه روی تصویر یه شهیدم کار کرده بود،چون هر کسی واسه اینجور چیزا وقت نمیزاره . قطعا ادم مقیدی بود که واسه کشیدن عکس شهید وقت گذاشته بود. دلم میخواست طراحیشو نشون بده منم ببینم.استاد با حیرت به چیزی که رو به روش بود زل زد و چند بار زیر لبش گفت +احسنت احسنت!باریک الله خیلی خوب شده! و بعد کاغذ رو گرفت سمت ما و گفت : +این یعنی هنر ! تا چشمم خورد به تصویر کشیده شده ی روی کاغذ ،از تعجب دهنم وا موند و قلبم به تپش افتاد . نفهمیدم چند ثانیه خیره به خوشگل ترین عکس بابا بودم که با صدای استاد به خودن اومدم. +چه شهید زیبارویی،اسمش چیه؟ _محمد دهقان فرد +به به _خب چیشد که این شهیدو انتخاب کردی واسه کشیدن؟ +اگه بخوام خیلی خلاصه وار بگم تو یه کلمه میتونم بگم "ناحله" استاد بهتون پیشنهاد میکنم اگه این کتاب رو نخوندید حتما مطالعه کنید زندگینامه ی همین شهیده قطعا همونجوری ک من مجذوبشون شدم شماهم میشید. تو کلاس سرو صدا شد .یک سری میخندیدن و دم گوش هم پچ پچ میکردن. قلبم انقدر خودشو محکم به قفسه ی سینم میکوبید که هر آن ممکن بود از دهنم بیرون بزنه . واقعا نمیدونستم باید چی بگم و چه عکس العملی از خودم نشون بدم . متحیر به چهره ی ابتکار چشم دوخته بودم.چه حکمتی بود؟نه! من نمیخواستم به این زودی کسی بفهمه فرزند شهیدم. وای خدایا! ابتکار وسایلش رو از روی میز معلم جمع کردو سر جاش نشست وطراحیش رو توی کیفش گذاشت. دلم گرفت.چه داستان جالبی!چه بابای جالبی! تو وجود این پسره هم رخنه کرده بود . دلم میخواست داد بزنم و بگم بابا بهت افتخار میکنم ولی... تو حال خودم بودم که با شنیدن اسمم به خودم اومدم . +دهقان فرد زینب دستم رو بالا گرفتم. همه با تعجب برگشتن سمت من و زوتر از همه محمد حسام با حیرت چشم دوخت به من! استاد عینکشو زد بالا و با لبخند بهم نگاه کرد +تشابه اسمیه یا نسبت فامیلی؟ سرم رو انداختم پایین و چیزی نگفتم که استاد گفت +هوم؟ به بچه های کلاس نگاه کردم که همه در گوش هم یه چیزی میگفتن. دوباره نگاها بهم عوض شده بود .نگاهای پر از تحقیر نگاهای سرزنش امیز،نگاهایی که فقط وقتی میفهمیدن فرزند شهیدم بهم مینداختن. جنس این نگاها رو خوب میشناختم .به محمد حسام نگاه کردم که با تعجب منتظر جواب من بود . دلم گرم تر شده بود سرم روتکون دادم _بله صداهای کلاس بالا رفت استاد چندبار زد رو میز که همه دوباره ساکت شدن +چه نسبتی داری ؟ _فرزند شهیدم. یه بار دیگه صداها رفت بالا .از هر جایی یکی یه تیکه ای مینداخت که لابه لای حرفاشون اسم سهمیه رو شنیدم دوباره همون حرفا و اتهام های همیشگی. دوباره شنیدن حرف واسه چیزی که هیچ وقت ازش استفاده نکردم. @Alachiigh
✨تو ، چه زنده باشي چه نباشي فردا خورشيد دوباره طلوع مي كنه،، پس ، بمون و از سهم ِخورشيدت استفاده كن ⚜⚜⚜ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze24.mp3
3.94M
تندخوانی (تحدیر) 🎙:استاد معتز آقایی 〰🌺🌺〰 ✅دعای روز بسم الله الرحمن الرحیم خدایا، در این ماه آنچه تو را خشنود می کند از تو درخواست می کنم و از آنچه تو را بیازارد به تو پناه می آورم و از تو در این ماه توفیق اطاعت و ترک نافرمانی ات را خواستارم، ای بخشنده به نیازمندان. 〰🌺🌺〰 ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف ❤️🙏 🙏💐التماس دعا @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید صیادشیرازی🌹 «دنیا آدم را آهسته آهسته در کام خود فرو می برد؛ قدم اول را که برداشتی تا آخر میروی باید مواظبِ همان قدم اول باشی» ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات @Alachiigh
13.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا باید غده سرطانی اسرائیل از روی زمین محو شود🔹️ ⭕️مشاهده این کار به هر ایرانی با شرافتی جدا توصیه میشود🧐 @Alachiigh
💢❌پنج نکته از فرمایش آقا در مورد مساله حجاب: ۱. مطلقا قرار نیست در این مساله کوتاه بیائیم ۲. حد شرعی را در نظر بگیرید نه عرفی را ۳. قانون واجب الاطاعه است ۴. سربازان دشمن و کسانی که پول گرفتند و استخدام شدند برای کشف حجاب چرا جلوی دوربین نمی‌آورید؟ بارها عرض کردم هیچ چیز مثل برخورد شدید با "هنجارشکنان استخدام شده" پیشگیری نمی‌کند از هنجارشکنی تقلیدی و جاهلانه. ۵. چالش حجاب مثل جنگ ۸ ساله علیه ایران "تحمیل" شده است. در مقابل این چالش تحمیلی بسیج عمومی مردم به پشتوانه قانون ضرورت دارد. ✍ حسین عباسی فر @Alachiigh
19.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴امر به معروف دختر به دست روز شهادت حضرت علی(ع) در تهران ✖️ببینید چه عکس العملی نشون میده.... @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آلاچیق 🏡
🔴#مسابقه_فرهنگی_قرآنی 🔴شرایط شرکت در مسابقه:👇 ⚜عضویت در کانال #آلاچیق ⚜پاسخ صحیح به تمام سوالات
🔴 🔴شرایط شرکت در مسابقه:👇 ⚜عضویت در کانال ⚜پاسخ صحیح به تمام سوالات ⭕️یک شب در میان ۲سوال ارسال خواهد شد 💥🔴لطفاً‌ موقع ارسال جواب، بخشِ چندمِ سوالات ،رو هم مشخص کنید🔴💥 ✅ : (جزء های ۲۳ و ۲۴ ) 1⃣بر اساس آیات جزء بیست و سوم قرآن کریم (آیات ۴۵ تا ۵۰ سوره ص ) وسیله پاکی انسان از غفلت چیست؟ الف_یاد آخرت ب_ توجه به آیات الهی ج_ شب زنده داریم 2⃣بر اساس آیات جز بیست و چهارم قرآن کریم (آیات ۲۲تا۲۵ سوره فصلت) علت گمراهی و گرفتاری در عذاب الهی چیست؟ الف_بد گمانی به خداوند ب_اهانت به قرآن ج_کوچک شماردن نعمت های الهی لطفاً...👇 .. پدر شهر خود را به آیدی زیر ارسال بفرمایید 👇👇 @nilofarane56 💥(( )) 💥(( )) @Alachiigh