eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌شعر طنز مجتبی رمضانی درمورد بحران اوکراین ویژه غربزده ها😄 ❌برادران بفرمایید جبهه👌😁😁👌 پیشنهاد دانلود👌 💬mojtabaramezani insta_enghelabi 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿قسمت 1⃣2⃣ با همین اراده اش دوباره شرکت کرد... آن روزها در دانشگاه تبریز زبان انگلیسی می خواند. گفتم: + تو استعدادش را داری که دانشگاه قبول شوی. ایوب دوباره داد کارنامه قبولیش که آمد برای زهرا پستش کردم. او برای ایوب انتخاب رشته کرد. ایوب زنگ زد تهران _ چه خبر از انتخاب رشته م؟ + تو کاری نداشته باش داداش ایوب، طوری زده ام که تهران قبول شی. قبول شد. مدیریت دولتی دانشگاه تهران بالاخره چند سال خانه به دوشی و رفت و آمد بین تهران و تبریز تمام شد. برای درس ایوب آمدیم تهران. ایوب خیلی دوست داشت. در خانه ما هم به روی و باز بود. دوستان و فامیل برای دیدن ایوب آمده بودند. ایوب با هیجان از خاطراتش می گفت. مهمانها به او نگاه می کردند و او مثل همیشه فقط به من... قبلا هم بارها به او گفته بودم چقدر از این کارش می شوم و احساس می کنم با این کارش به باقی مهمان ها بی احترامی می کند. چند بار جابه جا شدم، فایده نداشت. آخر سر با چشم و ابرو به او اشاره کردم. منظورم را متوجه شد. یک دور به همه نگاه کرد و باز رو کرد به من از خجالت سرخ شدم. بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه دوست داشت مخاطب همه حرف هایش من باشم روز به دنیا آمدن فرزند سوممان، ایوب داشت، این بار کنارم بود. خودش من را بیمارستان رساند و بعد رفت سر جلسه ی امتحان. وقتی برگشت محمد حسن به دنیا آمده بود. حسن اسم ایوب بود. چند وقتی بود توی شرکت پایانه های کل کشور کاری گرفته بود. هر بار می آمد خانه، یا دستش گل و شیرینی بود یا چیزی که شنیده بود برای مادر و فرزند خوب است مثل جگر. برایم جگر به سیخ می کشید و لای نان می گذاشت. لقمه ها را توی هوا می چرخاند و با شیطنت می خندید. تا لقمه به دستم برسد. می گفت: _"خانم یک وقت فکر نکنی این ها را برای تو درست کردم،.. نخیر.. همه اش برای بچه است به روایت همسر شهید ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ 🍁〰🍂 @Alachiigh
✳️ پفک موجب عقیمی وناباروری درکودکان میگردد.👇 🔸پفک حاوی تارترازین«ماده قرمزو نارنجی رنگ»سبب 🔹اضطراب 🔹پرخاشگری 🔹اختلالات رفتاری 🔹عصبیت در اطفال میشود. 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۶۶ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید محسن حججی🌹 🌹 ذکر علامه حسن زاده آملی به شهید حججی آیت الله احدی: شهید بزرگوار حججی ذکری از علامه حسن زاده آملی گرفته بود که مرتب آن را تکرار میکرد و آن ذکر این است: اَسئَلُکَ لَذَّتِ النَّظرِ الی وَجهِک، والشَّوقَ الی لِقائِک "خدایا لذت تماشای رویت و اشتیاق به دیدارت را به من موهبت کن" ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اعتراف آمریکا به داشتن آزمایشگاه های بیولوژیک و شیمیایی (بیوتروریسم) در اوکراین 🔹«ما در اوکراین آزمایشگاه های بیولوژیکی داریم که مستقیما توسط امریکا تامین بودجه می شود و هم اکنون عمیقأ از بابت این موضوع نگرانیم که کنترل این آزمایشگاه ها به دست روسیه بیفتد» 🔹 اگر روزی جهان و حتی جوامع غربی مطلع شوند که کرونا در آزمایشگاه های بیولوژیک پنتاگون ساخته شده است، چه واکنشی خواهند داشت؟ به نظر شما زیباکلام و تاجزاده چطور این جنایت را توجیه می‌کنند؟ تحلیل سیاسی 🍁〰🍂 @Alachiigh
⛔️ آقای وقیح 🔹یکی از دستاوردهای دولت رئیسی اینکه دلاری را که شما برنامه داشتید با کمک صرافی های آقازاده هایتان به بالای ۵۰ هزار تومان برسانید متوقف‌ کرده 🔹دیگر اینکه کنترل کشور را از زیر پتو و ویدیو کنفرانس به کنترل میدانی تغییر داده 🔹ديگر اینکه اقدام به تحریف قیام امام حسین و روز عاشورا و صلح امام حسن و سوال از امام زمان و… نمی کند 🔹دیگر اینکه روزانه شاهد رکورد زدن مرغ و پیاز و خیار نیستیم که مضحکه کشورک های منطقه شویم 🔹دیگر اینکه پبگیر اجرای سند ۲۰۳۰ و ترویج انحرافات اخلاقی تحت پوشش این طرح شيطاني نیست 🔹دیگر اینکه اقتصاد و‌ معیشت مردم را به مذاکرات گره نزده و در مذاکرات منافع ملی را در ازای چند عکس تبلیغاتی با کاربرد انتخاباتی به باد فنا نمی دهد 🔹از صبح شنبه و‌ بنزین و گروکشی واکسن کرونا در برابر FATF و دو تابعیتی ها و داداش بازی هاش هم بگیم؟ این درست که شماها هم ... و‌ هم خود را به نفهمی زده اید؛ 🔴 اما مردم به خوبی می دانند «سگ این دولت به سر تا پای دولتتان شرف دارد» news_fath 🍁〰🍂 @Alachiigh
⭕️ ممنوعیت مدل موی دم اسبی برای دانش‌آموزان دختر در بعضی از مدارس ژاپن. گفتن دلیلش اینه که گردن دختران باعث تحریک جنسی پسرها میشه. 💢بدن خودمه و تو چشاتو درویش کن به ژاپنی چی میشه؟ 👤 🇮🇷‌‏طاهــا شیرازے الاصل تحلیل سیاسی 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 قسمت 2⃣2⃣ به تلفن های وقت و بی وقتش از سر کار عادت کرده بودم... حال تک تک مارا می پرسید. هرجا که بود، سر ظهر و برای نهار خودش را میرساند خانه. صدای بی وقت موتورش هم یعنی دلش تنگ شده و حضوری امده حالمان را بپرسد. وقتی از پله ها بالا می آمد، اگر خانم نصیری، همسایه مان توی راهرو بود نصف خبرهای خودش و محل کارش را برای او می گفت. به بالا که می رسید من می دانستم. درباره ی چه اتفاقاتی از او سوال کنم. دم در می ایستاد و لیوان آبی می خورد و می رفت می گفتم: _ "تو که نمیتوانی یک ساعت دل بکنی، اصلا نرو سر کار" شب ها که برمی گشت، کفشش را در می آورد و همان جلوی در با بچه ها سرو کله میزد. لم میداد کنار دیوار و پشت سر هم می گفت: _ که چای و آب می خواهد. لیوان لیوان چای می خورد. برای همین فلاسک گذاشته بودم تا هر وقت اراده کند، چای حاضر باشد. می گفت: _"دلم می خواهد تو آب دستم بدهی. از دست تو مزه ی دیگری می دهد. می خندیدم: + "چرا؟مگر دستم را توی آن آب میشویم؟ از وقتی محمد حسن راه افتاده بود کارم زیادتر شده بود. دنبال هم می کردند و اسباب بازی هایشان را زیر دست و پا می ریختند. آشغال ها را توی سطل ریختم. ایوب آمد کنار دیوار ایستاد. سرم را بلند کردم. اخم کرده بود گفتم: _"چی شده؟" گفت: _"تو دیگر به من نمیرسی...اصلا فراموشم کرده ای.... + منظورت چیست؟ _ من را نگاه کن. قبلا خودت سر وصورتم را صفا می دادی. مو و ریشش بلند شده بود. روی، موهای نامرتب خودم دست کشیدم + "خیلی پر توقع شده ای، قبلا این سه تا وروجک نبودند. حالا تو باید بیایی و موهای من را مرتب کنی به روایت همسر شهید ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ 🍁〰🍂 @Alachiigh
تبیین،وظیفه خواص.mp3
5.38M
اگر تبیین و روشنگری نکنیم چه می‌شود؟ این صوت رو از دست ندید🔺 salehinrasad 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موفقیت این نیست که هرگز اشتباه نکنیم، بلکه این است که یک اشتباه را دوباره تکرار نکنیم. 〰✨✨✨✨ 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۶۷ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
 🌹شهید محمدرضا سنجرانی🌹 شهید در فایلی صوتی از برادرش می­­‌خواهد که بعد از شهادتش ذیل تصاویری که با شهید مدافع حرم 🌹حسن قاسمی ­دانا🌹 گرفته، این بیت شعر نوشته شود در این فایل صوتی شهید سنجرانی عنوان می­‌کند: «پارسال اربعین جای شما خالی،یکی از مداحان مشهدی نزدیکِ حرم امام حسین(ع) شعری خواند که یک بیت اش برای من خیلی قشنگ بود وصیت کردم به برادرم که اگر ان‌شاءالله رفتم و به حسن قاسمی رسیدم،،زیر عکس های مشترکی که من و حسن داریم این بیت را بنویسند. 🥀عاشقانِ بی کفن‌ها، با کفن بیگانه‌اند روی جسم پاره­‌ی ما بوریا باید کشید🥀 ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️رفیق شفیق آشنا می گه: اگر با آمریکا ببندیم ماهانه 4 میلیارد دلار سود خواهیم کرد! یاد جمله معروف مرحوم ترکان قبل از امضا برجام افتادم: هر روز تاخیر در تصویب برجام 100 میلیون دلار به ایران ضرر میزنه!! مشاوره مجانی: از یک روش فریب دوبار استفاده نمی کنند. 👤 علی فتحی بیداری 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 | منابع عراقی: چند افسر موساد در حمله موشکی به اربیل کشته و زخمی شدند 🔴🔴جزئیاتی از برخورد چندین موشک به اماکن سری رژیم صهیونیستی در اربیل 🔹مدیر دفتر الجزیره در اربیل: ساختمان جدید کنسولگری برای اولین بار است که مورد هدف قرار می‌گیرد، این حمله شدید بوده و منجر به انفجارهای شدیدی شده است و از حملاتی که در گذشته انجام می‌شد بسیار قوی‌تر بوده است. ✅کاوش مدیا ✅قدس سپاه 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 | قدرت دفاعی و حضور در منطقه 🍃🌹🍃 🌺 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: ساده‌لوحانه‌تر از پیشنهاد کسی که می‌گوید قدرت دفاعی را برای حساس نشدن دشمن، کاهش دهیم وجود ندارد. 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐میلادت مبارک شاهزاده کربلا 💐 ⚜کلیپ مولودی زیبای ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام 💐ولادت حضرت علی اکبر ؏مبارک و پربرکت باد 💐 @Alachiigh
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿قسمت 3⃣2⃣ دلم پر بود... چند روز پیش هم سر دستکاری کردن دوز قرص هایش بحثمان شده بود. سرخود دردش که زیاد می شد، تعداد قرص هارا کم و زیاد می کرد. بعد از چند وقت هم درد نسبت به مسکن ها می کرد و بدنش به ها جواب نمی داد. از خانه رفتم بیرون. دوست نداشتم به بروم خانه آقاجون. می دانستم یکی دو ساعت بیرون از خانه باشم، می شوم. رفتم خانه عمه، در را که باز کرد، اخم هایش را فوری توی هم کرد. "شماها چرا مثل لشکر شکست خورده، جدا جدا می آیید؟ منظورش را نفهمیدم... پشت سرش رفتم تو صدای عمه با سر و صدای محمد حسین و هدی و محمد حسن یکی شد. _"ایوب و بچه ها آژانس گرفتند، آمدند اینجا بالای پله را نگاه کردم.. ایوب ایستاده بود. + توی خانه عمه من چه کار می کنی؟ با قیافه حق به جانب گفت: _ "اولا عمه ی تو نیست و ...ثانیا تو اینجا چه کار می کنی؟ تو که رفته بودی قهر؟ دعوایمان به چند ساعت برسد. یا کاری می کرد که یا اینکه با ای پیش قدم آشتی می شد. به هر مناسبتی برایم هدیه می خرید. حتی از یک ماه جلوتر آن را جایی پنهان می کرد. گاهی هم طاقت نمی آورد و زودتر از موعد هدیه م را می داد. اگر از هم دور بودیم، می دانستم باید منتظر بسته ی پستی از طرف ایوب باشم. ولی من از بین تمام هدیه هایش، نامه ها را بیشتر دوست داشتم. با نوشتن راحت تر ابراز علاقه می کرد. قند توی دلم آب، می شد وقتی می خواندم: " ، تو عشق منی و این عشق، و است. من فکر می کنم ما یک وجودیم در دو قالب، ان شاالله خداوند ما را برای هم به سلامت نگاه دارد و از بنده های شایسته اش باشیم" برای روزنامه مقاله می نوشت. با اینکه سوادش از من بیشتر بود، گاهی تا نیمه های شب من را بیدار نگه میداشت تا را نسبت به نوشته اش بدهم. روزهای امتحان، خانه عمه پاتوق دانشجوهای فامیل بود غیر از خواهرم و دختر عمم، هم به جمعشان اضافه شد. با وجود بچه ها ایوب نمی توانست برای، چند دقیقه هم جزوه هایش را وسط اتاق پهن کند. دورش جمع می شدند و روی کتابهایش نقاشی می کشیدند. بارها شده بود که جزوه هایش را جمع می کرد و میدوید توی اتاقش، در را هم پشت سرش قفل می کرد. صدای جیغ و گریه بچه ها بلند می شد. اسباب بازی هایشان را می ریختم جلوی در که آرام شوند. یک ساعت بعد تا لای در را باز می کردم که سینی چای را به ایوب بدهم، بچه ها جیغ می کشیدند و مثل گنجشک که از قفس پرواز کرده باشند، می پریدند توی اتاق ایوب. بعد از امتحان هایش تلافی کرد. آیینه بغل بچه ها را نصب کرد و برای هر سه مسابقه گذاشت بچه ها با شماره سه ایوب شروع کردند به رکاب زدن. را تشویق می کردیم که دلخور نشوند. هدی، تا چند قدم مانده به خط پایان اول بود. وقتی توی آیینه بغل نگاه کرد تا بقیه را ببیند افتاد زمین ایوب تا شب به غرغرهای هدی گوش میداد که یک بند می گفت: "چرا آیینه بغل برایم وصل کردی؟ لبخند میزد. . دوباره ایوب بستری شد برای پیدا کردن قرص و دوایش باید بچه ها را می گذاشتم. سفارش هدی و محمد حسن را به کردم و غذای روی گاز را بهشان نشان دادم و رفتم. وقتی برگشتم همه قایم شده بودند. صدای هق هق محمد حسین ازپشت دیوار مرا ترساند. با توپ زده بودند به قاب عکس عمو حسن و شیشه اش را خرد کرده بودند. محمد حسین اشک هایش را با پشت دست پاک کرد: _"بابا ایوب عصبانی می شود؟" روی سرش دست کشیدم _"این چه حرفی است!؟ تازه الان بابا ایوب بیمارستان است میتوانیم با هم شیشه ها را جمع کنیم. ببینم فردا هم که باز من نیستم چه کار میکنی؟ مواظب همه چیز باش، دلم نمیخواهد همسایه ها بفهمند که نه بابا خانه است و نه مامان و شما تنها هستید." سرش را تکان داد _"چشم" به روایت همسر شهید ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ 🍁〰🍂 @Alachiigh