#نامه۹(بخش۱)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
📜از نامه آن حضرت (ع) به معاويه:
قوم ما [قريش] آهنگ كشتن پيامبر ما كردند و خواستند كه ريشه ما بركنند. پس در باره ما بارها نشستند و رأى زدند و بسا كارها كردند. از زندگى شيرين منعمان نمودند و با وحشت دست به گريبانمان ساختند. ما را وادار كردند كه بر كوهى صعب زيستن گيريم، سپس، براى ما آتش جنگ افروختند. ولى خداوند خواسته بود كه ما از آيين بر حق او نگهدارى كنيم و نگذاريم كه كس به حريم حرمتش دست يازد.
در ميان ما، آنان كه ايمان آورده بودند، خواستاران پاداش آن جهانى بودند و آنان كه ايمان نياورده بودند از خاندان و تبار خود حمايت مى كردند. از قريشيان هر كه ايمان مى آورد از آن آزار كه ما گرفتارش بوديم در امان بود. زيرا يا هم سوگندى بود كه از او دفاع مى كرد و يا عشيره اش به ياريش برمى خاست. به هر حال، از كشته شدن در امان بود.
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۹ (بخش اول) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
هدایت شده از 💌نامه ای برای پدر بنویسیم😢✏📄
برای آنکه روزگار آخر الزمان را به سلامت بگذرانی و از حوادثش و آدمهای بی رحم و جهل فراگیرش در امان باشی نیمه های شب را، به امان خواهی از خداوندبگذران...
حضرت سجاد (علیه السّلام) قبل از خوابیدن، خود شخصاً از چاه آب کشیده و مقداری از آن را برای وضوی خود کنار میگذاشتند و روی آن را می پوشانیدند تا نه آلوده شده و نه بعضی از حیوانات در آن بیفتند
سپس وقتی برای نماز شب در دل شب از خواب برمی خاستند، ابتدا مسواک میزدند و سپس وضو گرفته و مشغول نماز میشدند.
حضرت میفرمود: «ای پسرم این عمل بر شما واجب نیست و لکن من دوست دارم هر کدام از شما که خودش را بر کار خیری عادت میدهد، بر آن مداومت داشته باشد.»
و حضرت همیشه «نماز شب» را به جا می آوردند و هرگز آن را چه در سفر یا در حضر ترک نمیکردند.
📚 پایگاه تخصصی ام الکتاب، به نقل از کتاب اسوه کامل زندگی نامه امام سجاد (ع)، محمد محسن دعایی
#شرح-نامه۹(بخش۱)
از نامه هاى امام(عليه السلام) است که (آن را نيز) براى معاويه نگاشته.
📜نامه در یک نگاه:
با توجّه به اینکه این نامه پاسخى است به نامه زشت و جسورانه معاویه به آن حضرت که مشتمل بر انبوهى از اهانت ها و شیطنت ها😡 بوده است، نگاه نامه بیشتر به پاسخ سخنان شیطنت آمیز معاویه معطوف است.
✅در بخشى از این نامه، امام(علیه السلام) به این نکته اشاره مى فرماید که به هنگام قیام پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) گروه زیادى از جمله قریش، کمر به قتل او بستند و خداوند او را از چنگال آنان نجات داد و بیش از همه قریش بر ضد او قیام کردند.
✅در بخش دیگرى از آن به این نکته اشاره مى فرماید که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در جنگ ها خاندان خود را در خط اوّل قرار مى داد و با فداکارى آنان، یارانش را حفظ مى کرد. شهادت حمزه و جعفر و افراد دیگرى از خاندان بنى هاشم را گواه این مى شمرد. این در واقع پاسخى است به ادعاى معاویه که در نامه اش افرادى غیر بنى هاشم; مانند خلیفه اوّل و دوم را دلسوزترین افراد نسبت به اسلام شمرده است.😳
✅در بخش سوم، حضرت اظهار شگفتى مى کند که چگونه روزگار او را در برابر کسى همچون معاویه قرار داده که نه به اسلام خدمت کرده و نه سابقه اى در دین دارد.😏
✅و بالاخره در چهارمین بخش نامه از عدم پذیرش درخواست معاویه مبنى بر تحویل دادن قاتلان عثمان سخن مى گوید، زیرا اگر بناست قاتلان او محاکمه و مجازات شوند این کار در اختیار رییس حکومت اسلامى است نه یک فرد شورشى.👌
📃شایان ذکر است که نوشتن نامه از سوى معاویه و پاسخ على(علیه السلام)داستانى دارد که براى روشن ساختن محتواى نامه امام(علیه السلام) بسیار مفید است و آن اینکه:
ابومسلم خولانى که در اصل اهل یمن بود زمان جاهلیّت را درک کرده بود; ولى هرگز پیغمبر اسلام را ندید و عمدتاً در شام زندگى مى کرد، با عده اى از مردم شام پیش از آنکه امام(علیه السلام) به سوى صفین حرکت کند نزد معاویه رفت و از او خواست که با على(علیه السلام) که داراى مقام والایى از نظر همنشینى با پیغمبر و قرابت و خویشاوندى با اوست و هجرت و سبقت در اسلام دارد، جنگ نکند و به او گفت تو هرگز چنین موقعیّتى را ندارى.
معاویه در پاسخ آنها به این بهانه متوسل شد که على به قاتلان عثمان پناه داده اگر آنها را تحویل دهد تا قصاص شوند، با او جنگ نخواهد کرد. ابومسلم و همراهانش از معاویه خواستند که همین مطلب را در نامه اى براى على(علیه السلام) بنویسد. معاویه نامه اى به این مضمون نوشت و به ابومسلم داد تا به امیر مؤمنان برساند.
ابومسلم نامه📃 را خدمت امام(علیه السلام) آورد و در حضور جمع به آن حضرت داد سپس بپاخاست و طى خطابه اى عرض کرد: من دوست ندارم ولایت امور مسلمین به دست غیر تو باشد; امّا عثمان به ناحق کشته شد. قاتلان او را به دست ما بسپار اگر کسى مخالفت کرد نیروهاى ما در اختیار توست.
امام(علیه السلام) پاسخ داد: فردا بیا جواب نامه ات را بگیر. ابومسلم فردا که براى گرفتن جواب نامه آمد دید که مسجد پر از جمعیّت است و همه به طور دسته جمعى شعار مى دهند: ما همه در قتل عثمان شرکت داشته ایم.
قابل توجّه اینکه اجتماع آن گروه عظیم در مسجد از این جهت بود که احساس کردند شاید امام(علیه السلام) بخواهد قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد تا بهانه او بر مخالفت از بین برود، لذا همه آنها و طرفدارانشان در مسجد جمع شدند تا اعلام کنند قاتل عثمان یک یا چند نفر نبوده است; ولى امام(علیه السلام) هم هرگز تصمیم نداشت که آن چند نفر را به معاویه بسپارد عملا نیز چنین کارى ممکن نبود.
در این موقع امام(علیه السلام) پاسخ مکتوب معاویه را به ابومسلم داد تا به شام ببرد; ولى ابومسلم با خود مى گفت: «الاْنَ طابَ الضِرابُ; اکنون براى ما جنگ کردن براى خونخواهى عثمان رواست».
ابومسلم و همراهانش گویا نمى خواستند این حقیقت را درک کنند که
اوّلاً قتل عثمان بعد از یک قیام مردمى بر ضدّ او به خاطر کارهاى ناروایش بوده نه کار یک یا چند فرد
و ثانیاً به فرض که بخواهند قاتلان عثمان را محاکمه و قصاص کنند، این کار مربوط به یک فرد شورشى مانند معاویه نیست; باید به دست رییس حکومت اسلامى که از سوى مهاجران و انصار برگزیده شده و مردم با او بیعت کرده اند انجام گیرد.
🔹بنى هاشم نخستين حاميان اسلام:
همان گونه که قبلا اشاره شد اين نامه پاسخى است به نامه معاويه و از آنجا که معاويه در ابتداى نامه خود دم از اسلام و عظمت پيغمبر اکرم و ياران و انصار او زده و سعى کرده است موقعيّت خلفاى سه گانه را بيش از حد بالا ببرد و از طرفى گويا فراموش کرده است که فرزند ابوسفيان، دشمن شماره يک اسلام است که آتش🔥 جنگ هاى مهم ضد اسلام را برافروخت.😏
امام(عليه السلام) چنين مى فرمايد: «قبيله ما (قريش) خواستند پيامبرمان را به قتل برسانند (که در رأس آنها ابوسفيان پدر معاويه بود) و ما را ريشه کن کنند. آنها انواع غم و اندوه ر
خلفاى سه گانه که معاويه در نامه اش بر خدمات و فداکارى هاى آنها تکيه کرده هرگز در اين صف قرار نداشتند.❌
البتّه چنان نبود که معاويه از تاريخ اسلام بى خبر باشد، بلکه براى توجيه افکارش خود را به بى خبرى مى زد.😬
ا به جان ما ريختند و هرچه مى توانستند درباره ما بدى کردند ما را از زندگى خوش و راحت باز داشتند و با ترس و وحشت قرين ساختند و ما را مجبور کردند که به کوهى سنگلاخ و صعب العبور پناه بريم و آتش جنگ را بر ضد ما افروختند»
👆اين چند جمله اشاره به بخش عظيمى از تاريخ اسلام و رفتار دشمنان مخصوصاً قبيله قريش است که به اصطلاح قبيله پيغمبر بود. آزارهايى که در مکّه بر پيغمبر و يارانش رساندند، مسخره کردند، سنگ باران نمودند، يارانش را شکنجه کردند 😰و سرانجام که از پيشرفت اسلام در قبايل اطراف مکّه به وحشت افتادند، تصميم جدى گرفتند که مسلمانان را که گروه اندکى بودند در محاصره اجتماعى و اقتصادى قرار دهند، آن عهدنامه معروف را نوشتند که هيچ کس با مسلمانان رفت و آمد نکند، نه چيزى به آنان بفروشند نه بخرند، نه از آنها زن بگيرند نه زن بدهند. پاى اين عهدنامه را امضا کردند و براى تأکيد در داخل خانه کعبه آويزان نمودند. مسلمانان به ناچار به شعب ابى طالب که درّه اى سنگلاخ بود پناه بردند و سه سال در محروميّت شديد، سخت ترين زندگى را داشتند. در آن حد که صداى کودکان گرسنه آنها در بيرون شعب مخصوصاً در شبها که محيط خاموش بود به خوبى شنيده مى شد و سرانجام هنگامى که پيغمبر اکرم به وسيله ابوطالب به آنها خبر داد که تمام عهدنامه جز نام الله را موريانه خورده از مشاهده آن در وحشت فرو رفتند و گروهى طرفدار آزادى مسلمانان شدند و اين محاصره شکسته شد.
✅جمله «وَأَوْقَدُوا لَنَا نَارَ الْحَرْبِ» اشاره به زندگى مسلمانان در مدينه است که جنگ هاى متعدّدى از سوى کفار قريش که باز در رأس آنها ابوسفيان پدر معاويه بود، تحميل شد جنگ هايى که فداکارترين فرد در حمايت از پيغمبر و اسلام در آنها على(عليه السلام) بود; جنگ بدر، احد، احزاب و مانند آن و خاندان معاويه در روشن ساختن آتش اين جنگ ها بزرگ ترين سهم را داشتند. با اين حال او دم از عظمت اسلام و پيغمبر اکرم و ياران و انصار او مى زند و آنها را مى ستايد و على(عليه السلام) را به عنوان کسى که بر حسد بود معرفى مى کند.😏😏😏
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن براى ابطال ادعاى واهى معاويه که خود را در نامه اش مدافع اسلام و مدافع مدافعان اسلام قلمداد کرده، دست او را گرفته به گذشته تاريخ اسلام بر مى گرداند و مى فرمايد: «(هنگامى که دشمنان اسلام با تمام قوا بر ضد ما بپا خاستند) خداوند اراده نمود که به وسيله ما از شريعتش دفاع کند و با دفاع ما شر آنها را از حريم اسلام باز دارد (در اين هنگام جمعيّت ما بنى هاشم به دو گروه تقسيم شده بودند گروهى ايمان آورده و گروهى هنوز به صف مؤمنان نپيوسته بودند و همه از اسلام دفاع مى کردند اما) مؤمنان ما با اين کار خواستار ثواب و اجر الهى بودند و کافران ما (که هنوز اسلام را نپذيرفته بودند) به خاطر دفاع از اصل و ريشه خود و خويشاوندى از پيغمبر اکرم دفاع مى کردند»
✅جمله «وَکَافِرُنَا يُحَامِي عَنِ الاَْصْلِ» به عقيده جمعى از مفسّران نهج البلاغه اشاره به شخصيت هايى همچون عباس، ابوطالب، حمزه و امثال آنهاست.
که حتى قبل از آن که اسلام بياورند، مدافع اسلام و پيغمبر اکرم به خاطر وفادارى به اصول عواطف خويشاوندى بودند.
جالب توجّه اينکه به گفته بعضى از محققان، هنگامى که عده اى از مسلمانان در شعب ابى طالب در محاصره دشمن بودند، افرادى مانند عباس، عقيل بن ابى طالب و برادرش طالب بن ابى طالب و نوفل بن حارث بن عبدالمطلب و پسرش حارث و برادرش ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطلب (او غير از ابوسفيان بن حرب است) با مسلمانان در شعب به سر مى بردند در حالى که هنوز اسلام را نپذيرفته بودند.🤔
▫البتّه بعضى معتقدند که ابوطالب و حمزه مدتها قبل از اظهار اسلام، مسلمان شده بودند و اسلام خود را به دلايلى پنهان مى داشتند.
اينها همه در حالى بود که خاندان معاويه، ابوسفيان و دار و دسته اش در تمام صحنه ها بر ضد مسلمانان آشکارا و پنهان توطئه مى کردند و معاويه گويا همه اين مسائل مسلّم تاريخى را در نامه خود به فراموشى سپرده و دم از حمايتِ اسلام و حاميان آن مى زند و افرادى را که از اين صحنه ها غايب بودند به عنوان مدافعان صف اوّل مى شمرد.‼
لذا امام(عليه السلام) مى افزايد: «اما ساير افراد قريش (غير از خاندان ما) که اسلام آوردند از اين ناراحتى ها بر کنار بودند يا به اين عنوان که با قبايلى پيمان ترک مخاصمه داشتند (و نمى خواستند با آنها بجنگند) و يا عشيره آنها (که ايمان نياورده بودند) از آنها حمايت مى کردند از اين رو جان آنها در امان بود»
❇به اين ترتيب امام(عليه السلام) به اين نکته مهم اشاره مى فرمايد که حاميان اصلى اسلام بنى هاشم بودند آنها که ايمان آوردند، با جان و دل از اسلام و پيامبر(صلى الله عليه وآله) دفاع مى کردند و آنها که اسلام نياورده بودند چون براى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) عظمت و احترام قائل بودند از او دفاع مى کردند;
اما ديگران از قريش از جمله
#نهمین شب #سوره_فجر را میخوانیم به یاد شهدای اسلام از صدر اسلام تا مدافعین حرم خصوصا شهید مجید قربانخانی. ...روحشان شاد🌷
تقدیم به آقا امام زمان( عج )
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شبتون_خدایی
ساعات اخر روز جمعه وقت استجابت دعاست
ولو چند دقیقه هم شده یک جا بنشینیم و به دعا مشغول باشیم و از خدای متعال بخواهیم فرج مولایمان امام زمان ارواحناله الفدا را برساند ومارا در یاری ان حضرت موفق بدارد.
#دهمین_شب_سوره_فجر
بسم الله الرحمن الرحیم
#چند_خطی_دُرُست_و_نه_لزوماً_دُرُشت_
🔷 غروب پنج شنبه پنجم اردیبهشت ماه ۹۸_ یافت آباد_ خیابان شهید بابایی_ایستگاه صلواتی شهید مجید قربانخانی.
به ایستگاه صلواتی که نزدیک می شدم داشتم در مورد القاب شهید در کتابی که در موردش بود فکر می کردم ؛
" مجید بربری"،
" حُرّ شهدای مدافع حرم".
چند نفری مشغول پذیرایی بودند، خلوت تر که شد کمی پیش تر رفتم و گفتم می خواهم با دوستان صمیمی شهید قربانخانی صحبتی داشته باشم.یکی ازآنها که سابقه ی دوستی هشت ساله را با شهید داشت ،گفت: "قبل از اینکه در مورد شهید چیزی بگم این را بگم که کاش در مورد شهید" درست " بنویسید نه " درشت" "، به نشانه ی تایید سری تکان دادم و یک آفرین محکم هم تحویلش دادم تا مطمئن شود راوی درست حرف هایش می شوم.
اول از همه خواستم تا در مورد شاخص ترین خصوصیت شهید بگوید ، اینکه به نظرش چه خصوصیت شاخصی در شهید بود که باعث شد با وجود تفاوت های ظاهری رفتاری با اکثریت شهدا، مسیر مدافع حرم شدن را انتخاب کند ؟
تفاوت هایی که کم و کمرنگ هم نیستند،
مثل قلیون کشیدن و خالکوبی اش.
می گوید: مجید "ریسک پذیر" بود و دوست داشت هرچه را می تواند تجربه کند، می گوید به نظر من ریسک پذیری مجید او را به سمت سوریه کشاند. ودر ادامه می گوید اما مجید علیرغم همه خصوصیات معمولی اش دو خصوصیت بارز و مشخص هم داشت یکی اینکه" روراست "بود و بی شیله پیله، و دیگر هم اینکه به شدت" شوخ طبع "بود...
میان حرف های دوستش و آنچه که قبلا در موردش خوانده یا شنیده بودم ،یک ربط منطقی و البته دل پسند پیدا می کنم و آن اینکه مجید هر چه که بوده، قطعا زمینه و ظرفیت و قابلیت لازم را داشته است برای آنچه که نهایتا روزی اش شده و قطعا با وجود اینکه مجید به اعتراف اطرافیانش، حتی بچه هیئتی آنچنانی و ظاهرا بچه حزب اللهی آنچنانی هم نبوده ،اما "طالب" بوده...
مثلا نویسنده ی کتاب " پناه حرم" می گوید:" مجید یکبار در اربعین با پای پیاده به کربلا می رود، در آن سفر که با دوستانش می رود هر کسی از امام حسین و حضرت ابوالفضل حوائجی را طلب می کرده است.همسفرانش می گویند که در آن سفر مجید از خداوند و حضرات معصومین فقط یک چیز می خواهد، می گوید ((فقط می خواهم آدم بشوم!))، از آن زمان به بعد مجید شروع می کند و به قول خودش با توبه ای که کرده تلاش می کند به انسانی دیگر تبدیل شود. این اتفاق هم برای دوره ای است که اصلا بحث سوریه و دفاع از حرم و... مطرح نبوده یا در ذهن مجید جایی نداشته است."
نویسنده ی کتاب" پناه حرم "در جای دیگری می گوید:"داییِ مجید یک سفره خانه ی مجلّل و گران قیمت داشته است.دایی اش تعریف کرده که یک روز مجید دست یک کودک کار را گرفته بود و از پایین شهر به بالای شهر پیش ما آورد و گفت دایی زود یک شیشلیک بزن و بده به ما.
دایی اش می گوید من ناراحت شدم و گفتم این بچه را چرا آوردی؟ تو چه نسبتی با او داری؟و...
مجید در پاسخ می گوید این بچه سر چهار راه بود و به منگفت نمی داند شیشلیک چیست! من اورا آورده ام تا شیشلیک را ببیند و بخورد و بفهمد که شیشلیک چیز خاصی نیست!".
یا مثلا یکی از همرزمان شهید می گوید: تکیه کلام مجید در مورد خالکوبی اش شده بود " خدایا خودت یا پاکش کن یا خاکش کن."، یعنی همان دیالوگ معروف اخراجی ها.
البته که اینها هم فقط تکه هایی بود که ما خبر داریم از قابلیت ها و طالب شدن های مجید متولد سال ۶۹، که بهمن ۹۴ در خان طومان سوریه شهید و مفقود الاثر شد و حالا در اردیبهشت ماه ۹۸ پیکر سوخته اش به میهن بازگشت.
مبارکش باشد این عاقبت به خیری اش.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.
#شهید_مدافع_حرم_مجید_قربانخانی_
@madaranehayman
به قلم
#راضیه_ابراهیمی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۹(بخش دوم) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۹(بخش۲)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
چون كارزار سخت مى شد و مردم پاى واپس مى نهادند، رسول الله (صلى الله عليه و آله) اهل بيت خود را پيش مى داشت و آنها را سپر اصحاب خود از ضربتهاى سخت شمشير و نيزه مى نمود.
چنانكه عبيدة بن الحارث در روز بدر به شهادت رسيد و حمزه در روز احد، و جعفر در جنگ موته. يكى ديگر بود كه اگر خواهم نامش را بياورم. او نيز چون آنان خواستار شهادت مى بود، ولى مرگ آنها زودتر فرا رسيد و مرگ او به تأخير افتاد.
و شگفتا از اين روزگار كه مرا قرين كسى ساخته كه هرگز چون من براى اسلام قدمى برنداشته و او را در دين سابقه اى چون سابقه من نبوده است. سابقه اى كه كس را بدان دسترس نيست، مگر كسى ادعايى كند كه من او را نمى شناسم و نپندارم كه خدا هم او را بشناسد.
در هر حال، خدا را مى ستايم.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
✴داستان شهادت سه نفری که حضرت در این نامه به آنها اشاره کردند:
1⃣عبيدة بن حارث بن عبدالمطلب که به دست عتبة بن ربيعة از مشرکان واقع شد چنين است:
هنگامى که مسلمانان در جنگ بدر با مشرکان روبه رو شدند مطابق رسم جنگ تن به تن، سه نفر از شجاعان لشکر مشرکان به نامهاى عتبه و برادرش شيبة و پسرش وليد به ميدان آمدند و مبارز طلبيدند. چند نفر از انصار به سوى آنها حرکت کردند تا هر يک در مقابل يکى از آنان قرار گيرد; ولى مشرکان گفتند ما هماوردهاى خود را از مهاجران مى خواهيم. پيغمبر اکرم به حمزه، عبيدة و امير مؤمنان(عليه السلام) روى کرد و فرمود: آماده شويد و به سوى اين سه نفر برويد. عبيده با عتبة روبه رو شد و حمزه با شيبة و على(عليه السلام) با وليد. على(عليه السلام) با چند ضربت وليد را از پاى در آورد و به قتل رساند و حمزه شيبه را به خاک افکند. عبيده که سن بيشترى داشت در برابر عتبه قرار گرفت و ضرباتى ميان آنها رد و بدل شد و سرانجام عبيده به روى خاک افتاد و نيمه جان بود. او را نزد پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بردند هنگامى که به حضور پيغمبر(صلى الله عليه وآله) رسيد عرض کرد: آيا من شهيد نيستم؟ حضرت فرمود: آرى تو شهيد راه خدا هستى.👌
2⃣اما حمزة بن عبدالمطلب در جنگ احد که بعد از واقعه بدر در سال سوم هجرت واقع شد به وسيله وحشى که اسم با مسمّايى داشت! به شهادت رسيد.
سبب اين جنگ را چنين نوشته اند که مشرکان بعد از شکست در جنگ بدر به مکّه برگشتند و با يکديگر (به رهبرى ابوسفيان) هم قسم شدند که بخشى از شتران خود را بفروشند و وسائل حمله مجددى را به مسلمانان فراهم کنند در نتيجه سه هزار نفر از داخل و خارج مکّه با دويست اسب و سه هزار شتر و هفتصد زره گردآورى کرده آماده حرکت به سوى مدينه شدند.
داستان اين جنگ بسيار مفصل است. همين مقدار مى دانيم که بر اثر اشتباه بعضى از مسلمانان و سرپيچى از فرمان پيغمبر(صلى الله عليه وآله)، سرانجام اين جنگ به شکست مسلمانان پايان گرفت، دندان و صورت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بر اثر سنگى که «عتبة بن ابى وقاص» به سوى آن حضرت پرتاب کرد مجروح شد و حمزه مرد «شجاع لشکر اسلام» عموى باوفاى پيغمبر اکرم شربت شهادت نوشيد; «هند» همسر ابوسفيان و مادر معاويه که با گروهى از زنان، لشکر دشمن را همراهى مى کردند در پايان جنگ به مثله کردن شهداى مسلمان پرداختند، هند گوش و بينى را مى بريد و براى خود گردن بند مى ساخت. جگر حضرت حمزه را از پهلويش بيرون آورد و به دندان گرفت و قصد خوردن آن را داشت; ولى نتوانست و بيرون افکند و به همين دليل مسلمانان او را هند جگرخوار و معاويه را پسر هند جگرخوار ناميدند.😭
3⃣اما جعفر بن ابى طالب در غزوه موته به قتل رسيد. اين جنگ که در سرزمين موته نزديک شام (مرز شمالى جزيرة العرب) در سال هشتم هجرت واقع شد، از اينجا نشأت گرفت که پيغمبر اکرم، رسولى از سوى خود به نام حارث بن عميرة را به سوى حاکم بُصرى فرستاد و او را به اسلام دعوت کرد. هنگامى که او به سرزمين موته رسيد به دستور حاکم بصرى به قتل رسيد و اين برخلاف سنتى بود که درباره رسولان اقوام به يکديگر انجام شد، سنتى که تا امروز نيز برقرار است. اين مصيبت بر مسلمانان گران آمد و لشکرى به فرمان پيغمبر در حدود سه هزار نفر به فرماندهى زيد بن حارثه مأمور مقابله با شاميان شدند. پيغمبر اکرم دستور داده بود که اگر زيد شهيد شود، جعفر پرچم را به دست گيرد و اگر جعفر شهيد شود، عبدالله بن رواحه بعد از او فرمانده لشکر شود و اگر او هم شهيد شود مسلمانان يک نفر را از ميان خود به فرماندهى قبول کنند.
لشکر حرکت کرد، نخست به محل کشته شدن فرستاده پيغمبر رسيدند و آنها را به سوى اسلام دعوت کردند; ولى هنگامى که دشمنان آگاه شدند لشکر عظيمى در حدود يکصد هزار نفر فراهم کردند; اما مسلمانان از انبوه لشکر دشمن که تعداد آنها قابل مقايسه با تعداد لشکر اسلام نبود نهراسيدند و به پيکار برخاستند و همان گونه که پيغمبر اکرم پيش
بينى کرده بود، زيد بن حارثه، جعفر بن ابى طالب و عبدالله بن رواحه يکى بعد از ديگرى به شهادت رسيدند. دشمن دست هاى جعفر را قطع کرد و به همين جهت پيغمبر اکرم بعداً درباره او فرمود: او با دو بال در فضاى بهشت پرواز خواهد کرد. سرانجام مسلمانان تدبيرى انديشيدند و چنين وانمود کردند که اين سه هزار نفر مقدمه لشکر اسلام است و انبوه لشکر به زودى فرا مى رسد و همين سبب شد که لشکر دشمن عقب نشينى کند و مسلمانان با تلفات معدودى به مدينه بازگشتند بى آنکه شکستى را تحمّل کرده باشند و در واقع اين جنگ بدون پيروزى دشمن تمام شد.
#دوازدهمین شب #سوره_فجر
را با هم میخوانیم🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعای_فرج
به نیت #شهید_روحانی_مصطفی_قاسمی😔
انا لله و انا الیه راجعون◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❥✺﷽ ✺❥
دوستانمان را توجیه کنیم
هنوز برخی انقلابیها اصرار دارند بر حضور در فضای تلگرام!
روشنگریِ استاد #کهوند کارشناس ارشد فضای مجازی را در خصوص سیاستهای پشت پردهی صاحبان #تلگرام بشنوید.
بابا تلگرام میخواد ملت رو بدبخت کنه چرا نمیفهمید به چه زبونی بگیم پاکش کنید 😔
هر کسی واقعا به فکر کشورش هست این پیام رسان رو پاک کنه.
توجیه هم نکنید که شماره نداریم و کسی اینجا نیست.
اکثرهم لایعقلون قرآن رو هم قبول ندارید
بزارید بقیه در جهل مرکب باشن شما نباشید😔
@alafvalafv
⛔️فوروارد اجباری