eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
316 دنبال‌کننده
775 عکس
296 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات🔶️ کانالهای دیگر #سلامتکده_بانو_عضو_شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3348693003Cc0c8f29263 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
۶۲(بخش۱) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 📜نامه اى از آن حضرت (ع) به مردم مصر. اين نامه را با مالك اشتر هنگامى كه او را حكومت مصر داده بود فرستاد: اما بعد. خداوند سبحان محمد (صلى الله عليه و آله) را فرستاد تا مردم جهان را بيم دهد و گواه بر پيامبران باشد. چون رسول الله (ص) درگذشت، مسلمانان در امر خلافت به نزاع پرداختند. به خدا سوگند، هرگز در خاطرم نمى گذشت كه عرب پس از رحلت محمد (صلى الله عليه و آله) خلافت را از اهل بيت او به ديگرى واگذارد، يا مرا پس از او از جانشينيش باز دارد و مرا به رنج نيفكند جز شتافتن مردم به سوى فلان و بيعت كردن با او. من چندى از بيعت دست باز داشتم، تا آنكه ديدم گروهى از مردم از اسلام بر مى گردند و مى خواهند دين محمد (صلى الله عليه و آله) را از بن بر افكنند. ترسيدم كه اگر اسلام و مسلمانان را يارى ندهم در دين رخنه اى يا ويرانيى خواهم ديد كه براى من مصيبت بارتر از فوت شدن حكومت كردن بر شما بود. آن هم حكومتى كه اندك روزهايى بيش نپايد و چون سراب زايل گردد، يا همانند ابرهايى كه هنوز به هم نپيوسته پراكنده شوند. در گير و دار آن حوادث از جاى برخاستم تا باطل نيست و نابود شد و دين بر جاى خود آرام گرفت و استوارى يافت. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۲(بخش۲) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 از اين نامه: به خدا سوگند، اگر با ايشان روبرو شوم، من تنها باشم و آنها روى زمين را پر كنند، نه باك دارم و نه هراس، زيرا به آن گمراهيى كه آنان در آن غرقه اند و آن هدايتى كه خود بدان آراسته ام، نيك آگاهم. و از جانب پروردگارم با يقين همراهم. من به ديدار خداوند و ثواب نيكويى كه مرا ارزانى دارد، اميد بسته ام و منتظر آن هستم. ولى اندوه من از اين است كه مشتى بيخردان و تبهكاران اين امت حكومت را به دست گيرند و مال خدا را ميان خود دست به دست گردانند و بندگان خدا را به خدمت گيرند و با نيكان در پيكار شوند و فاسقان را ياران خود سازند. از آنان كسى است كه در ميان شما حرام مى نوشد، حتى بر او حد اسلام جارى شده و كسى است كه تا اندك مالى نستد به اسلام نگرويد. اگر نه از حكومت اينان بر شما بيم داشتم، هرگز شما را بر نمى انگيختم و سرزنش نمى كردم و فرا نمى خواندم و تحريضتان نمى نمودم، بلكه تا سر بر مى تافتيد يا سستى به خرج مى داديد، رهايتان مى كردم. آيا نمى بينيد سرزمينهايى را كه در تصرف داشتيد، نقصان يافته و شهرهايتان، يك يك، فتح مى شود و كشورهايتان از دست مى رود و بلادتان مورد حمله و هجوم دشمن قرار گرفته است. روى به رزم دشمنانتان نهيد. خدايتان بيامرزد. در خانه ها درنگ مكنيد كه به ستم گرفتار خواهيد شد و به خوارى خواهيد افتاد و نصيبتان اندك خواهد شد. مردان سلحشور همواره بيدارند كه هر كه خود به خواب رود، دشمنش به خواب نرفته است. والسلام. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹  
۶۳ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 از نامه هاى آن حضرت است به ابو موسى اشعرى كه كار گزارش در كوفه بود، زمانى كه به امير المؤمنين خبر رسيد مردم را از رفتن به كمك حضرت به وقتى كه براى جنگ جمل دعوت كرده بود منع مى كند: از بنده خدا على امير المؤمنين، به عبد اللّه بن قيس: اما بعد، از جانب تو سخنى به من رسيده كه هم به سود توست و هم به زيان تو، چون فرستاده ام به نزدت آمد دامن به كمر زن، و كمربندت را محكم ببند، و از لانه ات بيرون رو، و كسانى را كه با تو هستند به جانب ما بر انگيز. پس اگر حق را يافتى روانه شو، و اگر ترسيدى از كوفه دور شو. به خدا قسم هر كجا باشى به سراغت آيند، و دست از سرت برندارند تا گوشت و استخوان و تر و خشكت به هم آميخته شود، تا جايى كه فرصت نشستن نيابى، و از روبرو همانند پشت سر وحشت كنى. اين فتنه چنانكه مى پندارى آسان نيست، فتنه بزرگ دهشت زايى است كه بايد بر مركبش سوار شد، و دشوارش را آسان، و سختش را هموار ساخت. عقلت را به كار گير، كارت را مالك شو، و نصيب و بهره ات را بياب، اگر اين برنامه خوشايند تو نيست دور شو به جايى كه فراخى و نجاتى در آن نيست، در خور اين است كه اين كار را ديگران انجام دهند و تو در خواب باشى، خوابى كه نگويند فلانى كجاست. به خدا قسم اين مبارزه حق است كه به دست كسى كه بر حق است انجام مى گيرد، و او نسبت به آنچه كه ملحدان انجام مى دهند باكى ندارد. و السّلام. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۴(بخش۱) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 نامه اى از آن حضرت (ع) در پاسخ به معاويه: اما بعد. چنانكه گفتى ما و شما، پيش از اسلام دوست بوديم و با هم بوديم و ديروز [اسلام] ميان ما و شما جدايى افكند، كه ما ايمان آورديم و شما كافر مانديد. امروز هم ما استوار ايستاده ايم و شما به فتنه گراييده ايد و اسير هوا شده ايد. هيچيك از مسلمانان قوم شما، جز به اكراه، اسلام نياوردند، آن هم پس از آنكه سران عرب به رسول الله (صلى الله عليه و آله) گرويده بودند. گفتى كه طلحه و زبير را من كشته ام و عايشه را آواره و رسوا ساخته ام و ميان بصره و كوفه فرود آمده ام، اين كارى است كه تو از آن بركنار بودى. پس تو را چه زيان رسيد كه بايد از تو پوزش خواست. گفتى كه با مهاجران و انصار به ديدار من خواهى آمد، و حال آنكه، آن روز كه برادرت اسير گرديد [يعنى در فتح مكه] هجرت پايان گرفت. اگر شتاب دارى، قدرى بيارام. سزاوار آن است كه من به سوى تو در حركت آيم كه خدا مرا برانگيخته است كه تو را كيفر دهم. و اگر تو به سوى من در حركت آيى، چنان است كه شاعر بنى اسد گويد: مستقبلين رياح الصيف تضربهم           بحاصب بين اغوار و جلمود «روبروى بادهاى تابستان ايستاده اند باد بر آنها ريگ مى افشاند و آنها ميان زمينهاى پست و صخره ها گرفتار آمده اند.» هنوز آن شمشير كه با آن جد مادرى تو را و دايى تو را و برادرت را كشتم با من است. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۴(بخش۲) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 به خدا سوگند مى دانم تو مردى پوشيده دل و ناقص العقل هستى و سزاوار است درباره تو گفته شود که از نردبانى بالا رفته اى که تو را به پرتگاه خطرناکى کشانده و به زيان توست نه به سود تو زيرا تو به دنبال غير گمشده خود هستى و گوسفندان ديگرى را مى چرانى و مقامى را مى طلبى که نه سزاوار آن هستى و نه در معدن و کانون آن قرار دارى. چقدر گفتار و کردارت از هم دور است! و چقدر تو با عموها و دايى هاى (بت پرستت) شباهت نزديک دارى همان ها که شقاوت و تمناى باطل وادارشان ساخت که (آيين) محمد(صلى الله عليه وآله) را انکار کنند و همان گونه که مى دانى (با او ستيزه کرده اند تا) به خاک و خون غلطيدند و در برابر شمشيرهايى که ميدان نبرد هرگز از آن خالى نبوده و سستى در آن راه نمى يافته نتوانستند در مقابل بلاى بزرگ از خود دفاع کنند و يا از حريم خود حمايت نمايند. تو درباره قاتلان عثمان زياد سخن گفتى بيا نخست همچون ساير مردم با من بيعت کن سپس درباره آنها (قاتلان عثمان) نزد من طرح شکايت نما تا من بر طبق کتاب الله ميان تو و آنها داورى کنم; اما آنچه را تو مى خواهى همچون خدعه و فريب دادن طفلى است که در آغاز از شير باز گرفتن است. سلام و درود بر آنها که لياقت آن را دارند! 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۵(بخش۱) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 📜نامه اى از آن حضرت (ع) نيز به معاويه: اما بعد، وقت آن رسيده كه ديده بصيرت بگشايى و از آنچه عيان است، منتفع شوى. اما تو به همان راهى كه گذشتگانت مى رفتند، قدم نهادى و دعويهاى باطل كردى. مشتى دروغ برساخته اى و در اذهان عوام انداخته اى. مقامى به خود بستى كه از شأن تو بس برتر است و چيزى را كه براى ديگران اندوخته شده بود، بربودى. به جهت فرار از حق، بيعتى را كه از گوشت و خونت بر تو لازمتر است، انكار كردى و آنچه را كه هنوز گوش تو از آن پر و سينه ات از آن انباشته است، ناشنيده انگاشتى. بعد از حق، جز گمراهى آشكار چه تواند بود و بعد از صراحت، جز آميختن حق به باطل چه توان يافت. پس حذر كن از شبهت و از آميختن آن به حق و باطل بپرهيز. كه زمان درازى است كه فتنه پرده هاى خود آويخته و ظلمت آن ديدگان را كور ساخته است. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۵(بخش۲) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 نامه اى از تو به من رسيد که پر بود از يک سلسله پشت هم اندازى و سخنان بى محتوا و در آن از صلح و سلامت خبرى نبود. در اساطير و سخنان افسانه گونه ات هيچ اثرى از دانش و عقل به چشم نمى خورد! تو همچون کسى هستى که در زمينى سست و صعب العبور فرو رفته و يا همچون کسى که در دخمه هاى تاريک زير زمينى راه خود را گم کرده است و مى خواهى به نقطه اى برسى که (از مرتبه ات بسيار برتر و) رسيدن به آن (براى تو) دشوار و نشانه هايش ناپيداست; مقامى که عقابان بلندپرواز را ياراى صعود به آن نيست و همطراز ستاره عيوق (از ستارگان دوردست آسمان) است. پناه به خدا مى برم از اينکه که تو بعد از من سرپرست و پيشواى مسلمانان گردى و امور آنها را سامان دهى و يا اينکه من در اين باره براى تو نسبت به (سرپرستى) يک تن از آنان قرارداد و عهدى امضا کنم. از هم اکنون تا دير نشده خود را درياب و براى خويشتن چاره انديش، زيرا اگر کوتاهى کنى تا زمانى که بندگان خدا (و لشکريان حق) به سوى تو به پا خيزند درهاى چاره به رويت بسته خواهد شد و چيزى که امروز از تو قبول مى شود آن روز مقبول نخواهد بود. والسلام. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۶ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 نامه اى از آن حضرت (ع) به عبد الله بن عباس و پيش از اين روايت ديگرى از اين نامه را آورديم: اما بعد، آدمى گاه به چيزى كه سرانجام نصيب او خواهد شد، شادمان مى شود. و گاه بر چيزى كه مقدر نشده كه به او برسد، غمگين مى گردد. پس نبايد بهترين چيزى كه در اين دنيا بدان نايل مى آيى، رسيدن به لذتى يا فرو نشاندن كينه اى باشد، بلكه بايد خاموش كردن باطلى بود يا زنده كردن حقى. بايد شادمانى تو به سبب چيزهايى باشد كه پيشاپيش براى آخرتت فرستاده اى و اندوه و دريغ تو، بر آنچه در اين دنيا به جاى مى گذارى. و بايد كه همه همّ تو منحصر به امور پس از مرگ باشد. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۷ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 نامه اى از آن حضرت (ع) به قثم بن عباس، كه عامل او در مكه بود: اما بعد، حج را براى مردم بر پاى دار و ايام الله را به يادشان آور و هر بامداد و شامگاه برايشان به مجلس بنشين و كسى را كه در امرى فتوا خواهد، فتوا ده. نادان را علم بياموز و با عالم مذاكره كن. ميان تو و مردم، پيام رسانى جز زبانت و حاجبى جز رويت نباشد. هيچ نيازمندى را از ديدار خود باز مدار. زيرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود و سپس، نياز او بر آورى، كس تو را نستايد. در مال خدا كه نزد تو گرد مى آيد، نظر كن، آن را به عيالمندان و گرسنگانى كه در نزد تو هستند و به محتاجان و فقيران برسان. و هر چه افزون آيد، نزد ما روانه اش دار، تا ما نيز آن را به محتاجانى، كه نزد ما هستند، برسانيم. مردم مكه را فرمان ده كه از كسانى كه در خانه هايشان سكونت مى كنند، كرايه نستانند. زيرا خداى تعالى مى فرمايد: «سواء العاكف فيه و الباد» عاكف و بادى در آن يكسان اند. عاكف كسى است، كه در مكه مقيم است و بادى كسى است، كه از مردم مكه نيست و به حج آمده است. خداوند ما و شما را به آنچه دوست دارد، توفيق دهد. والسلام. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۸ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 نامه اى از آن حضرت (ع) به سلمان فارسى، رحمه الله، پيش از ايام خلافت او: اما بعد، اين دنيا همانند مار است كه چون دست بر او كشند، نرم آيد، ولى زهرش كشنده است. از هر چه در اين دنيا شادمانت مى دارد، رخ برتاب. زيرا اندكى از آن با تو همراه ماند. اندوه دنيا از دل به در كن، زيرا به جدايى دنيا از خود يقين دارى. هر چه انس تو به دنيا افزون شود بايد كه بيشتر از آن حذر كنى. زيرا دنيا دار، هر گاه به شادمانيى دلبستگى يابد، دنيا او را از آن شادمانى به بلايى مى كشاند. و هر گاه انس گرفتنش موجب آرميدن گردد او را از آن حال به ترس و هراس مى افكند. والسلام. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹  
۶۹(بخش۱) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 از نامه آن حضرت (ع) به حارث همدانى: به ريسمان قرآن چنگ در زن و از آن نصيحت بجوى. حلالش را حلال بدار و حرامش را حرام. حقى را كه پيش از اين بوده است تصديق كن. آنچه را از دنيا مانده است به آنچه از آن گذشته است، قياس نماى. زيرا آنچه از آن باقى مانده، همانند گذشته آن است و پايانش پيوسته است به آغاز آن و سراسر آن ناپايدار و رفتنى است. نام خدا را بزرگ شمار و جز براى حق بر زبانش مياور. فراوان از مرگ و جهان پس از مرگ ياد كن و آروزى مرگ مكن، مگر به شرطى محكم و استوار. از هر كار كه كننده آن انجامش دادنش را از خود مى پسندد و از ديگر مسلمانان ناپسند مى دارد حذر كن. از هر كار كه در نهان انجام گيرد، ولى به آشكارا سبب شرمسارى شود، دورى نماى. از هر كارى كه چون از كننده اش پرسند، انكارش كند و عذر آورد بپرهيز. آبروى خود را هدف تيرهاى سخن مردم قرار مده. هر چه شنيدى به ديگران مگوى كه همين بس كه تو را دروغگو شمرند و هر چه شنيدى، انكارش مكن كه همين بس كه تو را نادان شمرند. خشم خود فرو خور و به هنگام قدرت، گذشت نماى و در وقت غضب بردبار باش و چون توانايى يافتى گناه ديگران را عفو كن تا عاقبت نيك از آن تو بود. و سپاس هر نعمتى را كه خدا به تو داده به جاى آر تا نعمتت پايدار ماند. هيچيك از نعمتهايى را كه خدا به تو عنايت كرده، تباه منماى و بايد كه نشان نعمت خداوندى بر تو آشكار بود. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۹(بخش۲) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 بدان برترين مؤمنان کسانى هستند که خود و خانواده و اموالشان را تقديم (به پروردگار و جلب رضاى او) مى کنند (آنها از همه در اين راه پيشگام ترند) هرچه از کارهاى خير را از پيش بفرستى براى تو ذخيره خواهد شد و آنچه (از مال و ثروت) باقى بگذارى خيرش براى ديگران خواهد بود (و حسابش بر تو) از همنشينى با کسى که فکرش ضعيف و عملش زشت است بپرهيز، زيرا معيار سنجش شخصيت هر کس، يارانش هستند. در شهرهاى بزرگ مسکن گزين، زيرا آنجا مرکز اجتماع مسلمانان است و از اماکن غفلت زا و خشونت و جاهايى که ياران مطيع خدا در آن کم اند بپرهيز و فکرت را به چيزى مشغول دار که به تو مربوط است. از نشستن در دکه هاى بازارها اجتناب کن چون آنجا محل حضور شيطان و معرض فتنه هاست. بيشتر به افراد پايين تر از خود نگاه کن، زيرا اين کار درهاى شکر را بر روى تو مى گشايد. روز جمعه پيش از آنکه در نماز جمعه حاضر شوى مسافرت مکن مگر براى جهاد در راه خدا يا در کارى که به راستى معذور هستى. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۶۹(بخش۳) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 در تمام کارهايت فرمان خدا را اطاعت کن، زيرا اطاعت خداوند بر ساير امور برترى دارد و در انجام عبادت، نفس خود را بفريب (و آن را رام ساز) و با آن مدارا کن و خويشتن را بر آن مجبور نساز، بلکه بکوش آن را در وقت فراغت و با نشاط بجا آورى. مگر فرايضى که بر تو مقرر شده است که در هر حال بايد آنها را به جا آورى و در موقعش مراقب آن باشى. و بترس از آنکه مرگ در حالى که تو در حال فرار از خدا و در طلب دنيايى، گريبانت را بگيرد. از همنشينى با گنهکاران بپرهيز که بدى به بدى ملحق مى شود (و معاشرت با آلودگان انسان را آلوده مى سازد). خدا را بزرگ دار و محترم بشمار، و دوستانش را دوست دار، از خشم و غضب بپرهيز که آن لشکرى بزرگ از لشکريان شيطان است. والسلام. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۰ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 📜نامه اى از آن حضرت (ع) به سهل بن حنيف انصارى كه از سوى آن حضرت حاكم مدينه بود. در اين باب كه شمارى از كسانى كه نزد او بودند به معاويه پيوستند: اما بعد، به من خبر رسيد كه برخى از مردانى كه در فرمان تواند، پنهانى، به نزد معاويه مى گريزند. غمگين مباش اگر از شمار سپاهيانت كاسته مى شود يا يارى شمارى از ايشان را از دست مى دهى. كيفر ايشان همين بس كه به گمراهى افتاده اند و تو از زحمتشان رهايى يافته اى. آنان از هدايت و حق گريخته اند و به نابينايى و نادانى افتاده اند. اينان، ياران دنيا بودند و به دنيا روى آوردند و به سوى آن شتافتند. حكومت عدل ما را ديدند و شناختند و آوازه آن را شنيدند و به گوش سپردند. دريافته بودند كه در اينجا مردم در برابر حق و عدالت برابرند. پس گريختند تا مگر خود به سودى برسند. خداوند ايشان را از رحمت خود دور گرداند. اينان از ستم نگريخته اند و به عدل نيز نخواهند رسيد و در اين كار از خدا مى خواهيم، دشواريها را برايمان آسان سازد. و ناهمواريها را هموار گرداند. ان شاء الله. والسلام. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۱ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 📜از نامه آن حضرت (ع) به منذر بن الجارود العبدى كه در پاره اى از آنچه او را بر آن ولايت داده بود، خيانت كرد: اما بعد، درستكارى پدرت مرا در انتصاب تو بفريفت و پنداشتم كه تو از روش او پيروى مى كنى و به راه او مى روى! ولى، آنسان كه به من خبر رسيده تو فرمانبردارى از نفس خود را فرو نمى هلى و براى آخرتت اندوخته اى نمى نهى و با ويران ساختن آخرتت مى خواهى دنيايت را آبادان سازى و به بهاى بريدن از دينت به عشيره خود مى پيوندى. اگر آنچه مرا خبر داده اند، درست باشد، پس اشتر قبيله ات و بند كفشت از تو بهتر توانند بود. كسانى همانند تو هيچ مرزى را استوار نتوانند داشت و لايق آن نيستند كه بر رتبه و مقامشان افزوده شود يا در امانتى شريكشان سازند يا از خيانتشان در امان تواند بود. اين نامه من كه به تو رسيد فورا به نزد من در حركت آى. ان شاء الله. (سید رضی گوید:) اين منذر همان است كه امير المؤمنين در باره او فرمود: از روى خودپسندى پيوسته به چپ و راست خود مى نگرد و در دو برد گرانبهاى خود مى خرامد و كفشهاى خود را فوت مى كند كه گرد از آنها بزدايد! 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۲ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 نامه ای از ان حضرت به عبدالله بن عباس: اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل و سرآمدت پيشى نمى گيرى (و نيز) آنچه قسمت تو نيست روزى تو نخواهد شد. بدان دنيا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيان تو. اين دنيا سراى متغير و متحولى است (و هر روز به دست گروهى مى افتد) آنچه از مواهب دنيا، قسمت توست به سراغ تو مى آيد، هرچند ضعيف باشى و آنچه بر زيان توست گريبانت را خواهد گرفت (هرچند قوى باشى) و نمى توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى.  🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۳ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 📜از نامه های امام به معاویه: اما بعد (از حمد و ثناى الهى) من در اينکه مکرر به پاسخ نامه هاى تو پرداخته و گوش به آن فرا داده ام خود را سرزنش مى کنم و هوشيارى خود را تخطئه مى نمايم (چرا که سخنانم همچون ميخ آهنينى است که در سنگ فرو نمى رود و يا همچون خطاب به ديوارها و اشياى بى جان و بى روح است). در آن هنگام که تو از من خواسته هايى (مانند حکومت شام يا حکم ولايت عهدى) دارى و پيوسته نامه نگارى مى کنى به کسى مى مانى که به خواب سنگينى فرو رفته و رؤياهاى (آشفته) مى بيند که به او دروغ مى گويد و يا همچون شخص سرگردانى که ايستاده است و ايستادنش او را به مشقت افکنده (زيرا نمى داند به کدام راه برود) و نمى داند که آينده به سود اوست يا به زيانش. گرچه تو آن شخص نيستى (که چنين خواب آشفته اى ديده باشد و سرگردان شده) بلکه او شبيه به توست! به خدا سوگند اگر نبود علاقه به باقى ماندن (مؤمنان پاک دل و آثار اسلام و نتيجه زحمات پيغمبر اکرم) ضربه هاى کوبنده اى از من به تو مى رسيد که استخوانت را خُرد و گوشت تو را آب مى کرد و بدان که شيطان از اينکه به کارهاى خوب بپردازى تو را باز داشته و به تو اجازه نمى دهد به اندرزهايى که به سود توست گوش فرا دهى و سلام بر آنها که شايسته سلامند. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۴ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 پيمان نامه اى از آن حضرت (ع) ميان ربيعه و يمن. از روى خط هشام بن الكلبى نقل شده است: اين پيمان نامه اى است كه اهل يمن و مردم ربيعه، چه آنها كه شهر نشين اند، و چه آنها كه بيابان نشين اند، بر آن توافق كرده اند كه از كتاب خدا پيروى كنند و مردم را به آن فرا خوانند و از مردم بخواهند كه آن را بپذيرند. و هر كس را كه به كتاب خدا دعوت كند و بدان فرمان دهد، اجابت كنند. و در برابر اين كار مزدى نطلبند و جز به آن به كار ديگر خرسند نشوند. و بر ضد كسى كه اين پيمان بشكند يا آن را ترك گويد، دست به دست هم دهند. و يار و مددكار يكديگر باشند و سخنشان يكى شود، و عهد خود را به سبب سرزنش يا خشم اين و آن يا به سبب خوار ساختن و دشنام دادن گروهى گروه ديگر را، نشكنند. و بر آن گواه است، آنكه از ايشان حاضر است يا غايب است و هر كه سفيه است يا داناست و هر كه بردبار است و هر كه نادان است. عهد و پيمان خدا در اين عهد نامه بر عهده شماست و از پيمان خدا سؤال خواهند كرد. نوشت آن را على بن ابى طالب. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۵ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 نامه اى از آن حضرت (ع) از مدينه، در آغاز بيعت با او به خلافت به معاويه نوشته است. واقدى آن را در كتاب الجمل آورده است: از بنده خدا، امير المؤمنين، به معاوية بن ابى سفيان، اما بعد، مى دانى كه من اگر چيزى در باره شما گفته ام يا از شما روى گردانيده ام، معذور بوده ام. تا آن اتفاق كه بايد بيفتد، افتاد و دفع آن را چاره نبود. و اين سخن دراز است و حرف بسيار. گذشته گذشت و آمدنى آمد. پس از آنان كه در نزد تو هستند، بيعت بستان و با جمع يارانت به نزد من آى. والسلام. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۶ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 وصيت آن حضرت (ع) به ابن عباس، هنگامى كه او را در بصره جانشين خود ساخت: با مردم گشاده رو باش، آن گاه كه به مجلست در آيند و آن گاه كه در باره آنها حكمى كنى. از خشم بپرهيز كه خشم نشان سبك مغزى از سوى شيطان است. و بدان كه هر چه تو را به خدا نزديك مى كند، از آتش دور مى سازد و آنچه از خدا دور مى سازد به آتش نزديك مى كند. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۷ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 از وصيت آن حضرت (ع) به عبد الله بن عباس هنگامى كه او را براى گفتگو با خوارج فرستاد: با ايشان به قرآن مناظره مكن، زيرا قرآن بار معناهاى گوناگون را تحمل كند. تو چيزى مى گويى و آنها چيزى مى گويند، بلكه با ايشان به سنت مناظره كن كه راه گريز نيابند. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹  
۷۷ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 از وصيت آن حضرت (ع) به عبد الله بن عباس هنگامى كه او را براى گفتگو با خوارج فرستاد: با ايشان به قرآن مناظره مكن، زيرا قرآن بار معناهاى گوناگون را تحمل كند. تو چيزى مى گويى و آنها چيزى مى گويند، بلكه با ايشان به سنت مناظره كن كه راه گريز نيابند. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹  
۷۸ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 📜از نامه آن حضرت (ع) به ابو موسى اشعرى در پاسخ امر حكمين. آن را سعيد بن يحيى الاموى در كتاب المغازى نقل كرده است: (آگاه باش) گروه زيادى از مردم از بسيارى از بهره هاى خود (که بر اثر اعمال صالح در آخرت نصيب آنها مى گردد) باز مانده اند; به دنيا روى آورده و با هواى نفس سخن گفته اند و اين کار مرا به تعجب وا داشت که اقوامى خودپسند در آن گرد آمدند (چگونه ممکن است افرادى که دم از ايمان و اسلام مى زنند اين گونه به دنبال هوا و هوس حرکت کنند) من مى خواهم زخم درون آنها را مداوا کنم، زيرا مى ترسم مزمن و غير قابل علاج گردد (ولى مع الأسف آنها از معالجه مى گريزند)! بدان هيچ کس بر اتحاد و الفت امت محمّد(صلى الله عليه وآله) از من حريص تر و کوشاتر نيست. در اين کار پاداش نيک و سرانجام شايسته را از خدا مى طلبم. من به آنچه با خود تعهد کرده ام وفادارم (و اگر بر طبق کتاب و سنّت داورى کنى از تو پشتيبانى خواهم کرد) و اگر تو از آن شايستگى که به هنگام رفتن از نزد من داشتى تغيير پيدا کنى (و بر خلاف حق و عدالت و کتاب و سنّت حکم نمايى راه شقاوت پوييده اى) زيرا شقى و بدبخت کسى است که از عقل و تجربه اى که نصيب او شده محروم بماند و من از اينکه کسى سخن بيهوده بگويد متنفر و از اينکه کارى را که خدا اصلاح کرده بر هم زنم بيزارم (من خواهان وحدت امت اسلام و خاموشى آتش فتنه ام) آنچه را نمى دانى رها کن (و به شايعات و سخنان اشرار گوش فرا مده) زيرا مردم شرور سخنان نادرستى را به تو مى گويند (تا تو را از راه حق منحرف سازند). والسلام. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۹ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 نامه آن حضرت (ع) به سرداران سپاه هنگامى كه به خلافت رسيد: اما بعد (از حمد و ثناى الهى) امت هايى که پيش از شما بودند تنها دو چيز مايه هلاکت و بدبختى آنها شد: نخست اينکه آنها مردم را از حقشان باز داشتند، ازاين رو ناچار شدند حق خود را (از طريق رشوه) به دست آورند و ديگر اينکه مردم را به باطل سوق دادند و آنان نيز از آن پيروى کردند! 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
🖤🖤🖤وصیت نامه حضرت امیر علیه السلام در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان،به حسنین وهر کسی که نامه او به دستش رسیده است‌. بخش سوم -۴۷ 🔹بر شما باد به پيوستن با يكديگر، 🔹و بخشش همديگر، مبادا از هم روى گردانيد، و پيوند دوستى را از بين ببريد. 🔹امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدهاى شما بر شما مسلّط مى گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد. 🔹 (سپس فرمود). اى فرزندان عبد المطلّب: مبادا پس از من دست به خون مسلمين فرو بريد [و دست به كشتار بزنيد] و بگوييد، امير مؤمنان كشته شد، بدانيد جز كشنده من كسى ديگر نبايد كشته شود. 🔹 درست بنگريد اگر من از ضربت او مُردم، او را تنها يك ضربت بزنيد، و دست و پا و ديگر اعضاى او را مبريد، 🔹من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه فرمود: «بپرهيزيد از بريدن اعضاى مرده( مثله کردن)، هر چند سگ ديوانه باشد». -نهج- البلاغه- خوانی - پایتخت- نهج- البلاغه