#شرح-نامه۳(بخش۱)
از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به شريح بن حارث، قاضى آن حضرت (در کوفه) نوشته شده است.
📜نامه در یک نگاه:
این نامه که در نوع خود بى نظیر است، برخورد امام(علیه السلام) را با یکى از قضات معروف خود به هنگام خریدارى کردن یک خانه🏠 نسبتاً گران قیمت بیان مى کند و محتواى آن این است که بعد از نکوهش شریح به علت خریدارى این خانه، چیزى به نام سند براى او تنظیم مى کند; اما نه سندى مانند اسناد معمولى خانه ها، بلکه سندى بسیار عبرت انگیز و آموزنده که ناپایدارى دنیا و بى اعتبارى آن را کاملا برملا مى سازد و نشان مى دهد چه اندازه مردم گرفتار غفلت و غرورند و از واقعیات دنیا دورند و به تعبیر امام(علیه السلام)، اگر شریح این سند اخلاقى را قبلاً مشاهده مى کرد از خرید آن خانه صرف نظر مى نمود.😮
🔹اين خانه را از کجا آورده اى؟!
روايت شده است که شريح بن حارث، قاضى امير المؤمنين(عليه السلام) در دوران حکومت امام(عليه السلام)، خانه اى به هشتاد دينار خريدارى کرد، اين مطلب به آن حضرت رسيد، امام(عليه السلام) بعد از آنکه شريح را احضار کرد به او چنين فرمود: «به من خبر رسيده که خانه اى به قيمت هشتاد دينار خريده اى و براى آن قباله و سندى نوشته اى و بر آن گواهانى گرفته اى»; (بَلَغَنِي أَنَّکَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً، وَکَتَبْتَ لَهَا کِتَاباً، أَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً).
«شريح عرض کرد: آرى چنين بوده است اى امير مؤمنان»; (فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٌ: قَدْ کَانَ ذَلِکَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ).
«راوى اين روايت مى گويد: امام(عليه السلام) نگاهى خشم آلود😡 به او کرد سپس چنين فرمود»; (قَالَ: فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ الْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لَهُ).
«اى شريح بدان به زودى کسى 💀به سراغت مى آيد که نه به قباله ات نگاه مى کند و نه از شهودت مى پرسد تا تو را از آن خانه آشکارا خارج کند و تنها به قبرت تحويل دهد»; (يَا شُرَيْحُ، أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيکَ مَنْ لاَ يَنْظُرُ فِي کِتَابِکَ، وَلاَ يَسْأَلُکَ عَنْ بَيِّنَتِکَ، حَتَّى يُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصاً، وَيُسْلِمَکَ إِلَى قَبْرِکَ خَالِصاً).
👈امام(عليه السلام) در حقيقت مى فرمايد: هرچند تو با قباله و سند اين ملک را براى خود تثبيت کرده اى تا کسى مزاحم تو نشود; ولى هنگامى که فرشته مرگ به سراغ تو مى آيد اعتنايى به اسناد تو نمى کند و تو را گرفته و از آن بيرون مى فرستد، چرا که اسناد و بيّنات به درد زندگى در دنيا مى خورد نه آن زمان که انسان راهى سراى آخرت بشود.😬
البتّه اينها همه در صورتى است که خانه را از مال حلال و طيب و طاهر خريده باشد و اگر از مال حرام يا مشکوک باشد، مصيبت بزرگ تر است،😱 لذا امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به اين نکته اشاره کرده مى فرمايد: «اى شريح نگاه کن نکند اين خانه را از غير مال خود خريده باشى يا بهاى آن را از غير مال حلال پرداخته باشى که هم دنيا را از دست داده اى و هم آخرت را»; (فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لاَ تَکُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِکَ، أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلاَلِکَ! فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَ دَارَ الاْخِرَةِ).
✅در تفاوت ميان جمله «مِنْ غَيْرِ مَالِکَ» و جمله «مِنْ غَيْرِ حَلاَلِکَ» با اينکه ظاهراً مضمون يکى است، ممکن است گفته شود:
1⃣ اولى اشاره به چيزى است که ظاهراً جزء اموال شخص نيست مثلا شريح خانه اى را که خريده قيمت آن را از بيت المال بردارد و بپردازد، چيزى که ظاهراً و واقعاً مال او نيست;
2⃣اما «مِنْ غَيْرِ حَلاَلِکَ» اشاره به اموالى است که ظاهراً مال او و در اختيار اوست; ولى از طريق رشوه و غير آن به دست آمده که حلال نيست.❌
✅جمله «قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا» ممکن است اشاره به اين باشد که مال حرام آثار وضعيه نامطلوبى دارد و باعث بدبختى انسان مى شود، همان گونه که در کلمات قصار حضرت آمده است که «اَلْحَجَرُ الْغَصْبِ فِى الدّارِ رَهْنٌ عَلى خَرابِها; يک سنگ غصبى در ساخت خانه گروگان ويرانى آن است»
و يا اشاره به آن است که اگر از چنين اموال حرامى خانه خريده باشى ممکن است به زودى رسوا شوى و خسران دنيا علاوه بر آخرت دامان تو را بگيرد.⚠
آن گاه امير مؤمنان او را به نکته اصلى نامه توجّه مى دهد و مى فرمايد:
«آگاه باش اگر هنگام خريد اين خانه نزد من آمده بودى سندى را بدين گونه براى تو مى نوشتم که ديگر در خريدن اين خانه حتى به بهاى يک درهم يا بيشتر رغبت نکنى»; (أَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ أَتَيْتَنِي عِنْدَ شِرَائِکَ مَا اشْتَرَيْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتَاباً عَلَى هَذِهِ النُّسْخَةِ، فَلَمْ تَرْغَبْ فِي شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَم فَمَا فَوْقُ).
وداع با ماه رجب_070516101124.mp3
6.34M
🎤🎤 حاج میثم مطیعی
وداع با #ماه_رجب ماه دعا ومناجات
هدایت شده از سلامتکده ی بانو 💎
طلبه ای نزد آیةالله کوهستانی(ره)
آمد و گفت:
خرجی من تمام شد،ازشما کمک میخواهم
آقا پرسید:
نماز شب میخوانی؟
گفت بله!
آقاجان فرمود:
راست نمیگویی؛کسی که نمازشب بخواند
بی خرجی نمیماند
🚩 فضیلت ماه شعبان
شعبان ماه بسیار شریفى است
و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مىگرفت و به ماه رمضان وصل مىكرد و مىفرمود شعبان، ماه من است هر كه یك روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب میشود
و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است كه چون ماه شعبان فرا میرسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مىنمود و مىفرمود: اى اصحاب من مىدانید این چه ماهى است؟
این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مىفرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى كه جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مىكنم كه از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم كه فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام كه هر كه روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست میدارد و در روز قیامت كرامت خود را نصیب او میگرداند و بهشت را براى او واجب میکند.
شیخ از صفوان جمال روایت كرده كه گفت : حضرت صادق علیه السلام به من فرمود كسانى را كه در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغیب کن.
گفتم فدایت شوم مگر در فضیلت آن چیزى هست؟
فرمود بله همانا كه رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه #هلال_ماه_شعبان را مىدید به مُنادیى امر مىفرمود كه در مدینه ندا مىكرد:
اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى شما. آگاه باشید همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسى را كه یارى كند مرا بر ماه من، یعنى در آن ماه روزه بگیرد.
سپس از حضرت صادق علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که مىفرمود: از زمانى كه شنیدم منادى رسول خدا صلى الله علیه و آله ندا كرد در ماه شعبان، ترک نشد از من روزه شعبان و ترک نخواهد شد از من تا مدتى كه حیات دارم ان شاء الله تعالى.
قبل از خواب صد مرتبه ذکر الباعث به معنی زنده کننده مردگان است وکسیکه هنگام خواب این ذکر را صد مرتبه بگوید و دست به سینه اش بکشدخداوند باطنش را زنده گرداند و قلبش، رانورانی کند.
مصباح کفعمی
#سی_ویکمین شب #چله_حدیث_کساء را میخوانیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعای_فرج
شبتون بخیر 🌺
برای سلامتی آقا امام زمان ده تا صلوات
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۳(بخش دوم) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۳(بخش-۲)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
و نسخه آن قباله چنين است:
اين خانه اى است كه بنده اى ذليل، از مرده اى كه براى كوچ كردن او را از جاى خود برانگيخته اند، خريده است. خانه اى از سراى فريب در كوى از دست شدگان و محلت به هلاكت رسيدگان. اين خانه را چهار حدّ است: حد نخستين، منتهى مى شود به آنجا كه آفات كمين گرفته اند، و حدّ دوم به آنجا كه مصيبتها را سبب است، و حدّ سوم به خواهشهاى تباه كننده نفسانى، و حدّ چهارم به شيطان اغواگر. و در آن از حد چهارم باز مى شود. خريدار كه فريب خورده آمال خويش است آن را از فروشنده اى كه اجل او را برانگيخته تا براندش، به بهاى خارج شدن از عزّ قناعت و دخول در ذلّ طلب و خوارى خريده است.
در اين معامله ضرر و زيان خريدار در آنچه خريده است، بر عهده كسى است كه اندامهاى پادشاهان را ويران سازد و جان از تن جباران بيرون كند و پادشاهى از فرعونان چون شهرياران ايران و قيصرهاى روم و تُبّعهاى يمن و حميرها بستانده است، و نيز آن كس كه دارايى خود را گرد آورد و همواره بر آن در افزود و كاخهاى استوار برآورد و آنها را بياراست و آرايه ها ساخت و اندوخته ها نهاد تا به گمان خود براى فرزند، مرده ريگى نهد.
همه اينان را براى عرضه در پيشگاه حسابگران و آنجا كه ثواب و عقاب را معين مى كنند، حاضر آورد. در آنجا حكم قطعى صادر شود و كار داورى به پايان آيد. «در آنجا تبهكاران زيانمند شوند». عقل هر گاه كه از اسارت هوس بيرون آيد و از علايق دنيوى در امان ماند، به اين رسند گواهى دهد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح-نامه۳(بخش۲)
🔸قباله اى بى نظير:
به دنبال آنچه در بخش نخست اين نامه آمد، طبق بعضى از روايات شريح آن سند را از امام(عليه السلام) درخواست کرد و امام(عليه السلام) به او اين گونه فرمود:
«نسخه قباله اين است: اين ملکى است که بنده اى ذليل از کسى که به اجبار در آستانه کوچ کردن (از اين دنيا) است، خريدارى کرده خانه اى از خانه هاى سراى فريب و غرور در محله فانى شوندگان و در کوى هالکان»
👈قابل توجّه اينکه براى تنظيم اسناد، معمولا جهات زير رعايت مى شود:
1. نام فروشنده و خريدار.
2. آدرس و نشانى ملک مورد معامله.
3. حدود چهارگانه و در ورودى آن.
4. قيمت و بها.
5. تعيين مسئول در برابر کشف فساد.
6. گواهان.
امام(عليه السلام) در اين قباله اى که براى شريح نوشته است نخست به اوصاف خريدار و فروشنده وسپس به نشانى و محل ملک اشاره فرمود که در جمله هاى بالا گذشت.
آن گاه به قسمت سوم; يعنى تعيين حدود چهارگانه آن پرداخته و مى فرمايد: «اين خانه چهار حد دارد: «حد اوّل به اسباب آفات و بلاها، و حد دوم به عوامل مصائب، و حد سوم به هوا و هوسهاى مهلک، و حد چهارم به شيطان گمراه کننده منتهى مى شود و درب خانه از همين جا گشوده خواهد شد»
👈انسان در دنيا در محاصره چهار عامل خطرناک است;
1⃣يکى از آنها انواع آفتهايى مانند سيل ها و زلزله ها و بيمارى ها و جنگ هاست که از بيرون به انسان تحميل مى شود
2⃣و ديگر مصائبى است که از داخل به آن گرفتار مى گردد; مانند از دست دادن اعضاى مختلف بدن يا بستگان و نزديکان،
3⃣ و 4⃣و از سوى سوم و چهارم هوا و هوس سرکش که از درون بر انسان فشار مى آورد و شيطانى 😈که از برون انسان را وسوسه مى کند.
اين چهار عامل در همه جا انسان ها را احاطه کرده و ممکن است انسان با تهذيب نفس، هوا و هوس را و با ايستادگى در برابر وسوسه هاى شيطان، او را مهار کند و از اين دو عامل هلاکت برهد; ولى آفت ها و مصيبت ها براى همه کس و در هر زمان و مکان غير قابل اجتناب است; لذا امام(عليه السلام) در جاى ديگر دنيا را سرايى مى داند که در لابه لاى بلاها و آفت ها پيچيده شده است: (دارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ وَبِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ).🤕
جمله «وَفِيهِ يُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ» اشاره به اين است که راه نفوذ در اين خانه خطرناک، شيطان است; هرچند بقيه عوامل هرکدام در جاى خود مشکل آفرين است.
👈امام(عليه السلام) در ادامه به بيان بخش چهارم اين قباله پرداخته و بهاى اين ملک را اين گونه بيان مى فرمايد: «اين خانه را فريب خورده آرزوها از کسى که در سرآمد معينى از اين جهان بيرون رانده مى شود به مبلغ خروج از عزت قناعت و دخول در ذلت حرص و دنياپرستى و خوارى، خريدارى کرده است»
5⃣سپس امام(عليه السلام) به سراغ پنجمين نکته مربوط به قباله ها و اسناد مالکيت مى رود و آن تعيين مسئول در مقابل کشف فساد و خسارت هاى ناشى از آن است; مى فرمايد: «هرگونه عيب و نقص و کشف و خلافى که در اين معامله واقع شود و خسارتى که به مشترى برسد به عهده بيمارى بخش اجسام پادشاهان و گيرنده جان جباران و زايل کننده سلطنت فراعنه همچون کسرى، قيصر، تبّع و حمير است و همچنين آنها که مال💰 را گردآورى کردند و بر آن افزودند و بنا کردند و محکم ساختند، آراستند و زينت نمودند، اندوختند و نگهدارى کردند و به گمان خود براى فرزندان باقى گذاردند»
⬅جان کلام امام(عليه السلام) اين است که اگر در معامله اى کشف فساد شود و عيب و نقصى داشته باشد بايد مسئوليت آن بر عهده کسى باشد و همچنين اگر معلوم شود متاع، غصبى و مستحقا للغير است بايد بر طبق قراردادى که در معامله نوشته شده عمل شود. امام(عليه السلام) در اينجا مى فرمايد: براى جبران اين نقايص بايد به سراغ عزرائيل و ملک الموت رفت همان کسى که جان پادشاهان را گرفت و حکومت آنها را بر باد داد. همان کسى که کسرى ها، قيصرها، تبّع ها و حميرها را به زير خاک پنهان ساخت و کسانى را که تمام همّتشان جمع مال و ساختن قصرهاى مرتفع و محکم و گردآورى ضياع و عقار بود محکوم به فنا نمود.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين قباله مى فرمايد: «اينها همان کسانى هستند که همگى به پاى حساب و محل ثواب و عقاب، رانده مى شوند در آن هنگام که فرمان داورى الهى صادر مى شود و بيهوده کاران در آنجا زيان مى بينند»
مفهوم جمله چنين مى شود: فرشته هاى مرگ که اجسام پادشاهان را به لرزه در آوردند و ارواح آنها را قبض کردند و سلطنتشان را به زوال کشيدند بر آنهاست که مسئولان کشف فساد در املاک دنيوى را در قيامت به پاى حساب و ميزان اعمال بکشانند.😰
آرى تمام قدرتها رو به زوال مى رود و تمام ثروتها و املاک به جا مى ماند و همه انسان ها از جام مرگ مى نوشند و در قيامت در پاى حساب حاضر مى شوند.
⬇در پايان اين قباله ـ مانند قباله هاى مردم دنيا ـ امام(عليه السلام) اشاره به شهود اين معامله معنوى مى کند و مى فرمايد: «شاهد اين سند، عقل است آن گاه که از تحت تأثير
هوا و هوس خارج شود و از علايق دنيا به سلامت بگذرد»; (شَهِدَ عَلَى ذَلِکَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلاَئِقِ الدُّنْيَا).
از آنجا که شاهد بايد عادل و ثقه باشد، امام(عليه السلام) مى فرمايد: عقلى مى تواند بر اين امر گواهى دهد که از چنگال هواى نفس خارج شده باشد و وابستگى ها به دنياى مادى او را از بيان حق خارج نکرده باشد.
به اين ترتيب امام(عليه السلام) ارکان شش گانه اين سند معنوى را به زيباترين وجهى تبيين مى کند.👌
5abb14bb4c0051cdbd16b5d5_5467551314593522493.mp3
7.74M
چراغانی کنید خیابون ها رو😍😍😍
جشن میلاد امام حسین (ع) در ملکوت
ابن عباس از پیامبر گرامی نقل می کند:
وقتی امام حسین (ع) بهدنیا آمد، خداوند در عالم ملکوت به فرشته خازن و عهده دار آتش جهنم، وحی کرد که به خاطر مولودی که به پیامبرش عطا کرده است، آتش جهنم را بر اهلش خاموش کند و به رضوان، نگهبان بهشت وحی کرد که بهشت را بیاراید و آن را خوشبو گرداند و به حورالعین وحی فرمود که خود را بیارایند و به دیدار یکدیگر بروند و به ملائکه وحی فرمود که در صفوفی بایستند و به تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر بپردازند.
👳شريح کيست؟
شريح بن حارث، ابواميه از قبيله «بنى کنده» بود و اينکه بعضى شريح بن هانى گفته اند، نادرست است; در اينکه آيا او از صحابه بود يا نه در ميان مورخان گفتگو است.
📚 در کتاب اسدالغابة آمده است که او زمان پيغمبر اکرم را درک کرد ولى هرگز حضرت را ملاقات ننمود. بعضى گفته اند ملاقات کرد و نزد پيامبر آمد و مسلمان شد سپس عرض کرد: اى رسول خدا من خانواده اى پر جمعيّت در يمن دارم; پيامبر فرمود: آنها را نزد من بياور; ولى هنگامى که آنها را به مدينه آورد پيغمبر اکرم رحلت فرموده بود.
ابن اثير در اسدالغابة مى گويد: عمر او را قاضى کوفه قرار داد و اين منصب تا زمان امير مؤمنان على(عليه السلام) ادامه داشت و حضرت نيز او را به موجب سوابقش در اين کار ابقا فرمود; ولى طبق روايت معتبرى که در کتاب وسائل الشيعه آمده به او شرط کرد حکم نهايى را بدون اطّلاع آن حضرت صادر نکند!
اين منصب حتى تا زمان حجاج ادامه داشت.
📖جمعى از مورخان او را فردى باهوش و زيرک دانسته اند; ولى اين دليل نمى شود که خطاهاى مهمى نيز در امر قضا مرتکب نشده باشد که نمونه هاى آن نيز در کتب حديث آمده است.(
📕دميرى نويسنده کتاب حياة الحيوان مى نويسد: کسى به شعبى (يکى از تابعين) گفت: اين ضرب المثلى که معروف شده: «إنَّ شُرَيْحاً کانَ أدْهى مِنَ الثَّعْلَب وأحْيَل; شريح از روباه مکارتر است» به چه معناست; شعبى در جواب گفت: شريح در ايامى که بيمارى طاعون به صورت همه گير (در کوفه) آمده بود، به سوى سرزمين نجف رفت هنگامى که نماز مى خواند روباهى مى آمد و در مقابل او مى ايستاد و ادا و اطوار او را در مى آورد و مايه هواس پرتى او در نماز مى شد شريح براى گرفتن اين روباه تدبيرى انديشيد; پيراهن خود را بر سر چوبى کرد و آستين هايش را مشخص نمود و شب کلاه خود را بر سر آن نهاد روباه آمد در مقابل آن آدمک ايستاد و همان کارها را تکرار کرد. شريح ناگهان از پشت سر آمد و روباه را گرفت، لذا گفته مى شود شريح از روباه هم مکارتر است.😳
ابن خلکان او را از تابعين مى شمرد; هرچند دوران جاهليّت را درک کرده بود. وى معتقد است شريح شصت و پنج سال بر مسند قضا نشسته بود و در اين مدت تنها سه سال، آن هم در زمان فتنه عبدالله بن زبير از قضاوت امتناع ورزيد و سرانجام در زمان حجاج استعفاى خود را به او داد و ديگر تا آخر عمر قضاوت نکرد.
او کوسه بود و مويى بر صورت نداشت.😐 در مورد سن او اختلاف است; بعضى سن او را صد و بيست سال و بعضى صد و ده سال و بعضى کمتر يا بيشتر از آن شمرده اند.
✅بى شک او سرانجام گرفتار سوء عاقبت شد; يکى از شواهد آن داستانى است که طبرى در تاريخ خود از ابومخنف نقل کرده است. او مى گويد: هنگامى که ابن زياد هانى بن عروه را دستگير کرد او فرياد مى زد: کجا هستند دينداران و اهل اين شهر که مرا در برابر دشمنشان تنها گذاردند. اين سخن را مى گفت در حالى که خون بر محاسن او جارى بود در اين هنگام صداى فريادهايى بر در قصر دارالاماره شنيده شد و معلوم شد به طايفه بنى مذحج خبر داده اند که بزرگ آنها هانى کشته شده آنها حرکت کردند و قصر را احاطه نمودند عبيدالله بن زياد به شريح قاضى گفت: بيا تماشا کن هانى زنده است سپس بيرون رو و به مردم خبر بده که او زنده است و او را ديده اى. شريح هم اين کار را انجام داد و مردم پراکنده شدند (سپس ابن زياد) هانى را به قتل رساند.😱
در واقع شريح که مى دانست جان هانى در خطر است چرا ياران و حاميان او را امر به بازگشت کرد و رضايت ابن زياد را بر رضايت خدا مقدم داشت.⁉
موضع گيرى هاى نامناسب يا سکوت معنادار در برابر امر شهادت امام حسين(عليه السلام) و اسارت اسيران در آن زمان که در کوفه بود نيز نشانه ديگرى از خباثت و ضعف نفس اوست و اگر او قبيله بنى مذحج را به هنگامى که دارالاماره را در محاصره خود داشتند امر به بازگشت نمى کرد اوضاع کوفه و آينده ياران امام حسين(عليه السلام) به شکل ديگرى رقم مى خورد.
از روايتى که ابى مخنف در کتاب مقتل الحسين خود نقل کرده استفاده مى شود هنگامى که مختار بر سر کار آمد او را به سبب کوتاهى هايى که در امر يارى ياران امام حسين(عليه السلام) کرده بود از منصبش عزل کرد.
#شرح-نامه۴
📜از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به بعضى از سران سپاهش نوشته.
📨نامه در یک نگاه:
محتواى نامه روشن است. امام(علیه السلام) به یکى از فرماندهان لشکرش دستور مى دهد که در مقابل گروهى شورشى ایستادگى کند. نخست آنها را نصیحت کند که به راه راست باز گردند و اگر نپذیرفتند با نیروى نظامى آنها را بر سر جاى خود بنشاند.
همان گونه که بعداً اشاره خواهیم کرد مخاطب این نامه عثمان بن حنیف فرماندار بصره بود که در عین حال فرماندهى لشکر را نیز بر عهده داشت و لذا مرحوم سیّد رضى عنوان نامه را «إلى بَعْضِ أُمَراءِ جَیْشِهِ» قرار داده است.
✅افراد سست را کنار بزن:
قبل از ورود در تفسير اين نامه بايد به شأن صدور آن توجّه کنيم. جريان آن گونه که مرحوم شيخ مفيد در کتاب الجَمَل نوشته است چنين بود:
📚«بعد از قتل عثمان و بيعت عامه مردم با امير مؤمنان على(عليه السلام) هنگامى که طلحه و زبير به اهداف خود (که خلافت يا لا اقل امارت بخشى از جهان اسلام بود)، نرسيدند، از مدينه به سمت مکّه حرکت کردند و در مکّه عبدالله بن زبير را نزد عايشه فرستادند که به او بگويد امير المؤمنين عثمان مظلوم کشته شد و على بن ابى طالب امور مردم را قبضه کرد و به وسيله سفيهانى که قتل عثمان را بر عهده گرفتند بر همه چيز غلبه يافت و ما از اين مى ترسيم که مفاسدى از اين طريق در جهان اسلام پيدا شود. اگر مصلحت مى بينى در سفر به بصره همراه ما باش اميد است خداوند به وسيله تو اختلاف اين امّت را التيام بخشد و شکاف ميان آنها را پر کند و پراکندگى آنها را بر طرف سازد و امورشان را بدين طريق اصلاح نمايد. 😳عبدالله نزد عايشه آمد و پيام را رساند. عايشه در ابتدا امتناع ورزيد سپس فرداى آن روز موافقت خود را اعلام کرد .
هنگامى که طلحه و زبير به اتفاق عايشه و گروه شورشيان به بصره رسيدند عثمان بن حنيف فرماندار امير مؤمنان على(عليه السلام) در بصره نامه اى براى آن حضرت نوشت و آن حضرت را در جريان امور گذاشت حضرت نامه مورد بحث👆 را مرقوم داشت و براى عثمان بن حنيف فرستاد و دستور داد به اتفاق گروه وفاداران به امام(عليه السلام) از اهالى بصره در مقابل مخالفان بايستند».
📖اکنون به شرح نامه مى پردازيم.
🖌 امام(عليه السلام) مى فرمايد: «مخالفان را (کسانى که فرمان تو را در مقابله با لشکريان طلحه و زبير پذيرا نيستند) نصيحت کن اگر به سايه اطاعت باز گردند (و تسليم فرمان تو شوند) اين همان چيزى است که ما دوست داريم (و از آنها مى خواهيم) و اگر حوادث، آنان را به سوى اختلاف و عصيان کشاند با کمک کسانى که از تو اطاعت مى کنند با کسانى که نافرمانى تو را مى کنند پيکار کن و با کسانى که مطيع اند از کسانى که سستى مى ورزند خود را بى نياز ساز»; (فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاکَ الَّذِي نُحِبُّ، وَإِنْ تَوَافَتِ الاُْمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى الشِّقَاقِ الْعِصْيَانِ فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَکَ إِلَى مَنْ عَصَاکَ وَاسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَکَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْکَ).
✅تعبير به «ظِلِّ الطَّاعَةِ» (سايه اطاعت) تعبير لطيفى است و اشاره به اين دارد که عصيان و سرکشى و مخالفت، همچون آفتاب سوزان🌞 است و اطاعت و تسليم در برابر فرماندهان عدل، سايه لذت بخشى است که به جامعه آرامش مى دهد.
✅تفاوت شقاق و عصيان در اين است که شقاق به معناى جدايى است و عصيان و نافرمانى چيزى فراتر از جدايى است.
👈آن گاه امام(عليه السلام) در پايان اين نامه اشاره به دليل دستور خود پرداخته مى فرمايد: «زيرا سست عنصران و کسانى که از جنگ با دشمن کراهت دارند غيابشان بهتر از حضورشان است و قعود آنها از جنگ از قيامشان کارسازتر است»; (فَإِنَّ الْمُتَکَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ، وَقُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِهِ).
👆اين همان چيزى است که قرآن مجيد نيز درباره گروهى از منافقان در سوره توبه اشاره کرده، مى فرمايد: «(لَوْ خَرَجُوا فِيکُمْ مَّا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالا وَ لاََوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ يَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ); اگر آنها همراه شما (به سوى ميدان جهاد) خارج مى شدند جز اضطراب و ترديد و فساد، چيزى بر شما نمى افزودند و به سرعت در بين شما به فتنه انگيزى (و ايجاد تفرقه و نفاق) مى پرداختند»
هدایت شده از سلامتکده ی بانو 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#راز_افزایش_روزی👌
↩ راز افزایش روزی در هر زمینه ای مادی و معنوی👌👌 ↙️
💥کلیپی فوق العاده به همه توصیه می کنیم یک بار ببینید😍
@khaleeleila
#سریع_بفرست_به_گلبانویی_که_دوستش_داری 👏👏