1109339f2312e-7642-4a92-8728-2d42f52cef2e.mp3
2.42M
🔺عظمت دهه ی اول محرم
🎙حجت الاسلام عالی
⭕️ در شب اول محرم، پیکر مطهر اولین شهید روحانی مدافع حرم، شیخ محمد مهدی #مالامیری، پس از هفت سال به وطن بازگشت
پیکر مطهر اولین شهید روحانی #مدافع_حرم که در عملیات بصری الحریر در جنوب سوریه فداکارانه و مظلومانه به شهادت رسیده بود، پس از 7 سال به وطن برگشت
شهید مالامیری از اساتید حوزه علمیه قم بود که شاگردان بسیاری را تربیت کرد.
#شهید_مالامیری از اولین روحانیونی بود که به عنوان نیروی تبلیغی رزمی به سوریه اعزام شد و شربت شیرین شهادت را نوشید
👤 حسین کازرونی
تقدیم به ارواح پاک شهدا بفرست صلوات و بخوان حمد🤲
🔵#ختمچهلمرتبهدعایهفتمصحیفهسجادیه
🔸بهنیت:
▪️دفعبلاوکرونا
▪️شفایبیمارانبهویژهبیمارانکرونایی
🔹بهنیابتاز:
▫️علما و شهدا
هدیهمیکنیم به:
🔻چهارده معصوم(ع)و
🔻شهدایکربلا
◽️انشاءالله هر روز چهل مرتبه این دعارو تا روز عاشورا میخونیم.
#خطبه۶
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از سخنان آن حضرت است هنگامى كه از او خواستند طلحه و زبير را دنبال نكند و آماده جنگ با آنان نگردد:
به خدا قسم به مانند كفتار نيستم كه با آهنگ ملايم مى خوابد تا شكارچى در رسد و غافلگيرش نموده شكارش كند. بلكه هميشه با يارى حق جوى، رويگردان از حق را مى زنم، و با كمك شنونده فرمانبر، عاصى بد دل را مى كوبم، تا مرگم فرا رسد.
و اللّه از زمان وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تاكنون مرا از حقّم كنار زده اند و آن كه همسانم نبوده بر من مقدم كرده اند.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۶
🔸خطبه در يك نگاه:
هنگامى كه «طلحه» و «زبير» پيمان شكنى كردند و با «عايشه» به «بصره» آمدند و آنجا را در زير سلطه خود قرار دادند، بعضى معتقد بودند كه امام با آنها درگير نشود، آنها را به حال خود رها سازد و پايه هاى خلافت را محكم كند، چيزى نمى گذرد كه آنان تسليم مى شوند.
امام در آغاز اين كلام با صراحت مى گويد كه اين يك اشتباه بزرگ است و من هرگز دست روى دست نمى گذارم تا دشمن نيرومند شود و مرا غافلگير كند! سپس در جمله ديگرى تصميم قاطع خود را در جنگ با آنان با استفاده از نيروى وفادارش بيان مى كند و تصريح مى فرمايد كه اين روش من تا پايان عمر خواهد بود.
سرانجام در آخرين جمله به اين حقيقت اشاره مى كند كه اين مخالفتها تازگى ندارد از آن روز كه پيامبر اسلام (ص) رحلت فرمود اين مخالفتها شروع شد و هنوز ادامه دارد.
🔸در برابر دشمن نبايد غافلگير شد!
امام در پاسخ کسانى که پيشنهاد عدم تعقيب «طلحه» و «زبير» پيمان شکن را مى کردند، مى فرمايد:
✅ «به خدا سوگند من همچون کفتار نيستم که با ضربات آرام و ملايم (در برابر لانه اش) به خواب مى رود تا صيّاد به او مى رسد و دشمنى که در کمين اوست غافلگيرش مى کند!» (وَاللهِ لا اَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلى طُولِ اللَّدْمِ، حَتّى يَصِلَ اِلَيْها طالِبُها، وَ يَخْتِلَها راصِدُها).
👈اين ضرب المثل از آن جا پيدا شده است که معروف است کفتار حيوان ابلهى است و به آسانى مى توان او را شکار کرد; به اين ترتيب که صيّاد آهسته با ته پاى خود يا قطعه سنگ يا چوبدستى به در لانه کفتار مى زند و او به خواب مى رود سپس او را به راحتى صيد مى کند.
👈در اين جا افسانه هايى نيز ساخته شده، از جمله اين که صيّاد آرام و آهسته مى گويد: اى کفتار! در خانه ات آرام گير و بخواب و اين سخن را چند بار تکرار مى کند. او هم به انتهاى لانه اش مى رود و مى خوابد و مى گويد: کفتار در خانه نيست، کفتار خوابيده است. سپس در خواب فرو مى رود و صيّاد وارد لانه او مى شود و با طناب مى بندد و بيرون مى برد و به همين جهت کسانى را که در برابر دشمن به راحتى غافلگير مى شوند به کفتار تشبيه مى کنند.
🔄واقعيّتهاى تاريخى آن زمان نشان مى دهد که پيشنهاد عدم تعقيب «طلحه» و «زبير» بسيار ساده لوحانه بود; چرا که نقشه اين بود که آنها «بصره» و سپس «کوفه» را در اختيار خود بگيرند و «معاويه» با آنها بيعت کند و در «شام» از مردم نيز براى آنان بيعت بگيرد و به اين ترتيب بخشهاى عمده جهان اسلام در اختيار جاه طلبان پيمان شکن قرار گيرد و تنها مدينه در دست «على»(عليه السلام) بماند.
آنها با تکيه بر شعار خونخواهى «عثمان» روز به روز مردم را به هيجان بيشتر فرا مى خواندند و تدريجاً اين شعار که قاتل «عثمان»، «على»(عليه السلام) است را در ميان مردم پخش مى کردند و مردم ناآگاه را بر ضدّ امام مى شوراندند.
واضح است که اگر «اميرمؤمنان على»(عليه السلام) با سرعت، ابتکار عمل را در دست نمى گرفت نقشه منافقان به زودى عملى مى شد و همان گونه که مى دانيد با آن سرعت عمل که امام در پيش گرفت نخستين توطئه و تلاش جدايى طلبان را در نطفه خاموش ساخت و به آسانى «بصره» و «کوفه» و تمام عراق را نجات داد و اگر برنامه امام در مورد ظالمان «شام» با مخالفت بعضى از ياران ناآگاه روبه رو نمى شد به خوبى «شام» نيز از شرّ ظالمان نجات مى يافت و پاکسازى مى شد و جهان اسلام يکپارچه در اختيار آن حضرت قرار مى گرفت ولى متأسفانه ـ همان گونه که در ذيل خطبه «شقشقيّه» بيان شد ـ جهل و ناآگاهى و لجاجت در برابر فريب و نيرنگ دشمن، کار خود را کرد و جنگ با «شاميان» در آستانه پيروزى کامل، متوقّف گشت.
✅سپس در ادامه اين سخن امام به نکته ديگرى مى پردازد که گفتار اوّلش را با آن تکميل مى کند، مى فرمايد: «من نه تنها غافلگير نمى شوم بلکه با هوشيارى تمام مراقب مخالفان هستم و ابتکار عمل را از دست نمى دهم و با شمشير برنده هواداران حق، بر کسانى که به حق پشت کرده اند نبرد مى کنم و با دستيارى فرمانبرداران مطيع با عاصيان ناباور مى جنگم; و اين روش هميشگى من است تا روزى که زندگى ام پايان گيرد!» (وَلکِنّى اَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ اِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ، وَ بِالسّامِعِ الْمُطيعِ الْعاصِيَ الْمُريبَ اَبَداً، حَتّى يَاْتى عَلَىَّ يَوْمى).
👈بديهى است در يک جامعه، همواره همه مردم طالب حق نيستند; گروهى بى ايمان يا سست ايمان و هواپرست و جاه طلب وجود دارند که وجود يک پيشواى عالم و عادل را مزاحم منافع نامشروع خود مى بينند و دست به تحريکات مى زنند و از حربه هاى فريب و نيرنگ و دروغ و تهمت و شايعه پراکنى بهره مى گيرند. پيشوايان آگاه و بيدار بايد به اين گونه افراد مهلت ندهند همانند يک عضو فاسد سرطانى، آنها را از پيکر جامعه جدا سازند و نابود کنند; و در صورتى که خطرشان شديد نباشد آنها را محدود کنند; و هميشه هواداران حق و مطيعان گوش بر فرمان، سلاح برنده اى
براى در هم کوبيدن اين گروهند.
✅امام(ع) در سوّمين و آخرين نکته از سخن خود اضافه مي کند که اين کار شکنيها براي من تازگي ندارد: «به خدا سوگند از زمان وفات پيامبر(ص) تا امروز همواره از حقّم باز داشته شده ام و ديگران را بر من مقدّم داشته اند!» (فو الله ما زِلتُ مدفوعاً عن حقّي، مستأثراً علي، منذ قبض الله نبيه صلي الله عليه و آله و سلم حتي يوم الناس هذا).
👈اشاره به اين که کار «طلحه» و «زير» يک مسئله تازه نيست؛ حلقه اي است از يک جريان مستمر، که از روز وفات پيامبر(ص) شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.
👈تعبير به «مدفوعاً» و «مستأثراً» اشاره به مقاومتى است که دشمن پيوسته در مقابل امام(عليه السلام) داشته و او را عقب مى زده و ديگران را بر روى مقدّم مى نموده است چرا که تحمّل عدل و داد او را نمى کرده و يا نسبت به فضايل او رشک مى ورزيده است.
👈تعبير به (حَتّى يَوْمِ النّاسِ هذا) ـ با توجه به اضافه روز به مردم ـ ممکن است اشاره به اين باشد که آن روز که تنها بودم حقّم را گرفتند و امروز هم که مردم با اصرار تمام با من بيعت کرده اند باز گروهى به مخالفت پرداخته اند، در حالى که اگر بر مسند خلافت ظاهرى هم بنشينم باز حقّ من برتر و بالاتر از اينهاست!
💠قابل توجّه اين که در کلامى از «اميرمؤمنان على»(عليه السلام) که مرحوم «شيخ مفيد» در «ارشاد» آورده است چنين مى خوانيم:
«هذا طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ لَيْسا مِنْ اَهْلِ النُّبُوَّةِ وَ لا مِنْ ذُرّيَّةِ الرَّسُولِ(صلى الله عليه وآله وسلم) حينَ رَاَيا اَنَّ اللهَ قَدْ رَدَّ عَلَيْنا حَقَّنا بَعْدَ اَعْصُر فَلَمْ يَصْبِرا حَوْلا واحِداً وَ لا شَهْراً کامِلا حَتّى وثَبا عَلى دَأبِ الماضينَ قَبْلَهُما لِيَذْهَبا بِحَقّي وَ يُفَرِّقا جَماعَةَ الْمُسْلِمينَ عَنّي; اين «طلحه» و «زبير» با اين که نه از خاندان نبوتّند و نه از فرزندان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، هنگامى که ديدند خداوند حقّ ما را بعد از سالها به ما باز گردانده حتّى يک سال، بلکه يک ماه کامل صبر نکردند! و برخاستند و همان روش گذشتگان را در پيش گرفتند که حقّ مرا از ميان ببرند و جماعت مسلمين را از گرد من پراکنده سازند»!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞|نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم
⚜نِعمَ الاَمیر⚜
🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا
🌀کاری از:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
⭕️با حضور:
🔅نوجوانان و نوگلان حسینی
📺مشاهده و دریافت اثر با کیفیت بالا:
🖥 aparat.com/v/2VLCu/
#محرم
#امام_حسین
من میان روضه هایت،
اینچنیـــــــــن فهمیده ام
در مسیرت هر که عشقـــــش بیش،
اشکش بیشـــــتر
#بانونقیبی
سروده: ۲۱شهریور ۱۳۹۷
🔵تعبیربسیارعجیب و عاشقانه مجری تلوزیون ملی عراق دروصف سردارسپهبدشهید حاج قاسم سلیمانی
نمیدانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم
🏴روزمسلم بن عقیل چون تو فرستادهٔ (رهبرت)، ومیهمان ما بودی!؟
🏴یا روزحبیب بن مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی مابودی!؟
🏴یا روزقاسم چون اسمت قاسم بود!؟
🏴یا روزعلی اکبر چون قطعه قطعه شدی!؟
🏴یا روزعباس چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد!؟
چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم
سردار دلها بعد از شهادتت، هر وقت به عبارت "سلام بر حسین(ع) و اصحاب حسین(ع)" میرسیم تو را یاد می کنیم...
#حسین_دارابی 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
#ختمسیصدوسیزدهمرتبهدعایهفتمصحیفه
و
#ختمسیصدوسیزدهمرتبهحمدشفا
و
#ختمچهاردههزارصلوات
و
#ختمچهاردههزارذکراستغفار
🔹برمیداریم به نیابت از:
▪️علما
▪️شهدا
▪️اموات
🔸هدیهمیکنیم به:
🔘چهاردهمعصوم(ع)
🔹بهنیت:
🔻تعجیل در فرجامامعصر(عج)
🔻دفع بلا و کرونا
🔻شفایتمامبیماران بهویژه کروناییها
🔻برطرف شدن مشکلات و آرامش کشورمون
🔻آمرزش گناهان
🔻برآورده شدن حوائجقلبی و رفع گرفتاری
🔻ازدواج،اعتقاد،اعتیاد،اقتصاد،عاقبتبهخیری جوونها
🔻اولاددارشدن بیاولادا
🔻چندتا از دوستان حاجتوگرفتاری داشتن التماسدعا دارن
🔻و.....
▫️تعداد ختمها رو به آیدی زیر لطفا اعلام کنید👇
@Shamimyaasss
🕰مهلتختم: امروزچهارشنبه۹محرمتاجمعهشب۱۱محرم
1_506014932.mp3
16.08M
زیارت عاشورا
🚩آیت الله بهجت رحمةاللهعلیه:
🔹استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم،به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد؟
➖ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه #زيارت_عاشورا ميخواندم.
«وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند»
🍂شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟!
🔸امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟
يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن.
زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه بهفريادتان برسد.🌷
🌴💎❄️💎🌴
4_6025990732928518067.ogg
525.4K
.
🖤السلام علیک یا ابا صالح المهدے🖤
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
#خطبه۷
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
🔸از خطبه هاى آن حضرت است كه مريدان شيطان را مذمت مى نمايد:
شيطان را ملاك و پشتوانه زندگى خود گرفتند، او هم از آنان به عنوان دام استفاده كرد، در درونشان لانه كرد،
و در دامنشان پرورش يافت، چشمشان در ديدن چشم شيطان، و زبانشان در گفتن زبان شيطان شد، بر مركب لغزشها سوارشان كرد، و امور فاسد را در ديدگانشان جلوه داد،
كارشان كار كسى است كه شيطان او را شريك سلطنت خود قرار داده، و با زبان او به ياوه سرايى بر خاسته است.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۷
🔸پيروان شيطان!
اين «خطبه» در عين فشردگى و کوتاهى، ترسيم دقيقى از پيروان «شيطان» و چگونگى نفوذ او در آنها و سپس آثار و پيامدهاى مرگبار آن را نشان مى دهد و توضيح مى دهد از چه راه «شيطان» وارد وجود انسانها مى شود و غافلان را در دام خويش گرفتار مى سازد; سپس چگونه آنها را در هر مسيرى که مى خواهد به کار مى گيرد; و در حقيقت هشدارى است به همه رهروان حق که بايد دقيقاً مراقب نفوذ تدريجى «شيطان» در وجودشان باشند و هنگامى که کمترين آثار اين نفوذ آشکار شد به مبارزه برخيزند.⚠️
گرچه اين خطبه از کسانى سخن مى گويد که مانند «طلحه» و «زبير» يا «معاويه» و لشکريان «شام» يا «خوارج نهروان» در گذشته در دام شيطان گرفتار شدند، ولى واضح است که منحصر به آنها نيست; بلکه يک بيان کلّى براى همه کسانى است که طعمه شيطان مى شوند.
* * *
♻️ در اين «خطبه» نفوذ شيطان در پيروان خود در چند مرحله دقيقاً بيان شده است و امام(عليه السلام) آن را با ظرافت و فصاحت و بلاغت ويژه خود در لابه لاى تشبيهات زيبا و گويا به بهترين وجهى شرح مى دهد به گونه اى که بهتر از آن تصوّر نمى شود.
در نخستين مرحله به اين حقيقت اشاره مى فرمايد که: نفوذ شيطان در وجود هر انسانى اختيارى است نه اجبارى. اين انسانها هستند که به او چراغ سبز نشان مى دهند و جواز ورودش را در کشور وجود خويش صادر مى کنند،
✅ مى فرمايد: «(اين زشت سيرتان) شيطان را ملاک و اساس کار خود قرار دادند» (اِتَّخَذُوا الشَّيْطانَ لاَمْرِهمْ مِلاکاً) «ملاک» از ماده «مِلک» به معناى اساس و پايه چيزى است. مثلا گفته مى شود قلب ملاک تن است يعنى قوام و اساس آن را تشکيل مى دهد.
👈اين همان چيزى است که در قرآن مجيد به روشنى به آن اشاره شده، مى فرمايد: «اِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلطان عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلُونَ اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ; او بر کسانى که ايمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى کنند تسلّطى ندارد; تسلّط او تنها بر کسانى است که او را به سرپرستى خود برگزيده اند و کسانى که به وسيله او شرک مى ورزند (و به فرمانهايش به جاى فرمان خدا گردن مى نهند)».
بنابراين، کلام مزبور همانند آيات قرآن، پاسخى است به کسانى که در مورد سلطه شيطان بر بنى آدم خرده مى گيرند که چگونه خداوند اين موجود خطرناک را بر نوع انسان مسلّط ساخته و در عين حال از آنها مى خواهد پيروى شيطان نکنند. اين سخن مى گويد: شيطان از ديوار و پشت بام وارد نمى شود، بلکه در مى زند هرکس در را به روى او گشود، وارد خانه دلش مى شود و آن کس که در را نگشايد، باز مى گردد.
درست است که او به هنگام در زدن اصرار مى ورزد و پافشارى مى کند، ولى در برابر او فرشتگان الهى نيز هشدار مى دهند و امدادگرى مى کنند.🙏
✅در مرحله دوّم مى فرمايد: «(بعد از اين انتخابى که از سوى گمراهان انجام مى شود، شيطان نيز انتخابى مى کند و آن اين که) آنها را به عنوان دامها (يا شريکان) خويش برگزيده است» (وَاَتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْراکاً).
✅سپس در همين مرحله، به توضيح جمله سربسته فوق پرداخته، مى فرمايد: «او در درون سينه هاى آنها تخمگذارى کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود» (فَباضَ وَ فَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ).
👈در اين تشبيه جالب امام(عليه السلام)، سينه هاى شيطان صفتان را آشيانه «ابليس» و محل تخمگذارى او معرفى مى کند و به دنبال آن مى افزايد:
✅«اين جوجه هاى شيطانى 🐣از درون سينه هاى آنها خارج شده، در دامانشان حرکت کرد و پرورش يافت» (وَدَبَّ وَ دَرَجَ في حُجُورِهِمْ).
👈بعضى از «شارحان نهج البلاغه» تصريح کرده اند که (دَبَّ) از ماده «دبيب» به معناى حرکت ضعيف و (دَرَجَ) حرکتى قويتر از آن است شبيه به حرکتهاى مختصر کودکان در دامان مادر و آغوش پدر است.
تعبير به (دَرَجَ) ممکن است اشاره به اين حقيقت نيز باشد که پرورش افکار و خوهاى شيطانى، در انسان معمولا به صورت ناگهانى نيست; بلکه به طور تدريجى صورت مى گيرد. ⛔️همان گونه که در پنج مورد از آيات قرآن مجيد از آن تعبير به «خُطُواتِ الشَّيْطانِ; گامهاى شيطان» شده است و مؤمنان را از آن بر حذر داشته که به خوبى نشان مى دهد شيطان گام به گام انسان را به پرتگاه کفر و ضلالت و فساد مى کشاند.
✅سپس به بيان مرحله سوّم اين نفوذ خطرناک پرداخته، مى فرمايد: «کارشان به جايى رسيد که شيطان با چشم آنها نگاه کرد و با زبانش سخن گفت» (فَنَظَرَ بِأَعيُنِهِمْ، وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ).
يعنى سرانجام اين تخم شيطانى که مبدّل به جوجه شده بود و پرورش يافت و قوى شد، تبديل به شيطانى مى شود متّحد با آنها، يعنى در تمام اعضاى آنها نفوذ مى کند به طورى که صاحب شخصيت دوگانه اى مى شوند. از يک نظر انسانند و از يک نظر شيطان، ظاهرشان شبيه انسانهاست، امّا باطنشان شيطانى است. چشم و گوش و زبان و دست و پاى آنها همه به فرمان شيطان است و طبيعى است که همه چيز را به رنگ شيطانى مى بينند و گوششان آماده شنيدن نغمه هاى شيطان است.
✅در چهارمين مرحله، به نتيجه نهايى اين سير انحرافى تدريجى پرداخته، مى فرمايد: هنگامى که به اين جا رسيدند، شيطان «آنها را بر مرکب لغزشها و گناهان سوار کرد (مرکبى که آنها را به سوى انواع معاصى کبيره و کفر و ضلالت مى کشاند); و سخنان فاسد و هزل و باطل را در نظر آنان زينت بخشيد» (فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَيَّنَ لَهُمْ الْخَطَل).
👈اين سخن شبيه همان چيزى است که امام(عليه السلام) در کلام نورانى ديگرى مى فرمايد: «اَلا وَ اِنَّ الْخَطايا خَيْل شُمُس حُمِلَ عَلَيْها اَهْلُها; اگاه باشيد گناهان و خطاها همچون مرکبهاى سرکش و لجام گسيخته اند که گناهکاران، بر آن سوار مى شوند»!
✅در پنجمين و آخرين مرحله، مى فرمايد: «اعمال آنها اعمال کسى است که شيطان او را در سلطه خود شريک ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است» (فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّيْطانُ فى سُلطانِهِ، وَ نَطَقَ بِالْباطِلِ عَلى لِسانِهِ).
اشاره به اين که اعمال آنها به خوبى گواهى مى دهد که «شيطان» در آنها نفوذ کرده و به راهى که مى خواهد مى برد. سخنانشان سخنان شيطانى و نگاه هاى آنها نگاه هاى شيطانى، و در مجموع اعمال آنها ردّ پاى شيطان به خوبى ديده مى شود و در واقع امام(عليه السلام) مى خواهد در اين مرحله طريق شناخت اين گونه اشخاص را که همان اعمال شيطانى است نشان دهد.
👈گرچه در کتب معروف شرح نهج البلاغه و اسانيد آن چيزى به دست نيامد که نشان دهد امام(عليه السلام) در اين خطبه ناظر به چه اشخاصى است و درباره چه گروهى سخن مى گويد، ولى به نظر مى رسد که افرادى مانند «طلحه و زبير» و همراهان آنها و لشکريان «معاويه» و فرماندهان آنها و «خوارج» و همفکران آنان مورد توجّه حضرت در اين گفتار بوده اند; امّا مسلّم است که اين بيان بسيار دقيق و پر محتوا اختصاص به آنها ندارد و تمام کسانى را که در مسير «شيطان» گام بر مى دارند و تحت نفوذ او هستند شامل مى شود
#خطبه۸
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از سخنان آن حضرت است در شرايطى مقتضى براى برگرداندن زبير به بيعت:
او گمان مى كند تنها با دست بيعت نموده نه با قلب. پس به بيعتش با من اقرار كرده، و نسبت به امر باطنى مدّعى است، بايد بر اثبات مدعايش دليل مقبول بياورد، و گر نه واجب است به همان بيعت اول باز گردد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۸
🔸خطبه در يك نگاه:
گوشه اى از داستان «طلحه و زبير» و پيمان شكنى آنها را در شرح خطبه هاى سابق خوانديد، آنها با امام به ميل و اختيار خود بيعت كردند و حتّى هنگامى كه خدمتش رسيدند و اجازه رفتن به «عمره» را خواستند، امام فرمود: شما قصد «عمره» نداريد. سوگند ياد كردند كه هدفى جز اين ندارند! امام به آنها پيشنهاد كرد كه بار ديگر بيعت خود را تجديد كنيد، آنها نيز با تعبيرات مؤكّد، بيعت را تجديد كردند❗️ امام به آنها اجازه داد كه براى «عمره» بروند، هنگامى كه خارج شدند، به حاضران فرمود: «به خدا سوگند آنها را در فتنه اى مشاهده خواهيد كرد كه (جنگ و خونريزى به راه مى اندازند و خودشان) در آن كشته مى شوند». «زبير» براى توجيه پيمان شكنى خود بهانه اى درست كرد، و آن اين كه تنها با دستش بيعت كرده و مجبور بوده و با قلب بيعت نكرده است! امام در پاسخ او اين خطبه را ايراد فرمود (اين نكته قابل توجّه است كه بعضى اين سخن را به امام «حسن مجتبى (ع)» نسبت داده اند كه به امر پدرش على (ع) پس از خطبه «عبد اللّه بن زبير» در روز «جمل» فرمود، ولى بعيد به نظر نمى رسد كه على (ع) اين سخن را قبلا در پاسخ ادّعاهاى «زبير» بيان فرموده بود و امام حسن (ع) از آن در خطبه اش در روز جمل بهره گيرى كرد):
يزعم انّه قد بايع بيده، و لم يبايع بقلبه، فقد اقرّ بالبيعة، و ادّعى الوليجة. فليأت عليها بامر يعرف، و الّا فليدخل فيما خرج منه.
🔸عذرهاى بدتر از گناه:
با توجّه به آنچه در بالا گفته شد، امام(عليه السلام) اين سخن را در پاسخ «زبير» مطرح فرمود که مى خواست براى پيمان شکنى خود توجيهى دست و پا کند; زيرا «معاويه» او را تحريک به خروج و سلطه بر «کوفه» و «بصره» کرد و آنها را فريب داد که مى خواهد تمام «شام» را در اختيارشان گذارد.«طلحه و زبير» به خاطر جاه طلبى که داشتند پيمان مؤکّد خود را با امام شکستند و «زبير» در توجيه اين کار گفت: «من تنها با دست خود بيعت کردم، نه با دل»!
امام در اين سخن پاسخ دندان شکنى به او مى دهد پاسخى که در تمام محافل حقوقى دنياى ديروز و امروز مورد قبول است و يک اصل اساسى در مسائل قضايى محسوب مى شود;
✅ مى فرمايد: «او ادّعا مى کند که با دست 🤝خود بيعت کرد و هرگز با قلبش❤️ بيعت ننموده است» (يَزْعُمُ اَنَّهُ قَدْ بايَعَ بِيَدِهِ، وَلَمْ يُبايِعُ بِقَلْبِهِ).
✅سپس مى افزايد: «او با اين سخنش اقرار به بيعت مى کند و ادّعاى يک امر باطنى برخلاف ظاهر بيعت دارد» (فَقَدْ اَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ، وَ ادَّعَى الْوَليجَةِ).
در واقع اين سخن او ترکيبى است از اقرار و ادّعا; اقرارش مسموع و مقبول است و امّا در مورد ادّعا بايد اقامه دليل کند.
✅لذا به دنبال آن امام مى فرمايد: «او بايد قرينه قابل قبولى که بر اين امر گواهى دهد اقامه کند (و اثبات نمايد در شرايطى بوده که از روى اجبار و اکراه، اين بيعت انجام شده و قلب او با دست و زبانش هماهنگى نداشته) در غير اين صورت بايد دوباره به آنچه از آن خارج شده باز گردد و نسبت به بيعتش وفادار باشد» (فَلْيَأتِ عَلَيْها بِاَمْر يُعْرَفُ، وَ اِلاّ فَلْيَدْخُلْ فيما خَرَجَ مِنْهُ).
👈بسيارى از مردم ديده بودند که «طلحه» و «زبير» با ميل خود نزد امام آمدند و بيعت کردند; آنها جزء نخستين افراد بودند و اين امر در مسجد انجام گرفت; اين بيعت از هر نظر قابل قبول است و اگر کسى مى خواهد غير آن را ادّعا کند بايد دليل محکم و قرينه آشکارى بر ادّعاى خود بياورد. علاوه بر اين همه مى دانستند که در مورد بيعت با على(عليه السلام) اکراه و اجبارى وجود نداشت; گروه اندکى از سرشناسان بيعت نکردند، امام هم مزاحمتى براى آنها ايجاد نکرد. با توجّه به اين، ادّعاى عدم هماهنگى باطن و ظاهر چيزى نبود که به اين سادگى قابل پذيرش باشد.
همان گونه که گفته شد اين يک اصل اساسى در تمام محافل حقوقى و قضايى است که هرکس ظاهراً با ميل خود قراردادى را ببندد، بايد به آن وفادار باشد و ادّعاى اکراه و اجبار و جدايى دل از زبان، و باطن از ظاهر پذيرفته نيست و الاّ هر کس مى تواند قرارداد خود را با ديگران به راحتى به هم بزند. خريدار و فروشنده و ازدواج کننده و واقف و... هر وقت قرارداد را به مصلحت خود نديدند، بگويند ما تنها با زبان يا دست، قرارداد بستيم و قلب ما همراه نبود!
در اين صورت به اصطلاح، سنگ روى سنگ بند نمى شود و تمام قراردادهاى افراد و دولتها و ملّتها از ارزش و اعتبار سقوط مى کند و اين چيزى است که هيچ عاقلى نمى پذيرد; حتّى به يقين «زبير» هم اين معنا را مى دانست ولى براى اغفال عوام که سيل اعتراض را به روى او گشوده بودند که چرا بيعت خود را شکسته؟ تشبّث به اين حشيش و توسّل به اين دليل واهى جست.
اينها همه به خاطر آن است که مردم آن زمان مخصوصاً عرب براى بيعت اهميّت فوق العاده اى قائل بودند و شکستن آن را گناه بزرگ و تخلّف غير قابل قبولى مى دانستند.📛
#ختمچهاردههزارصلوات
و
#هفتادودومرتبهسورهیس
🔹بهنیابت از:
▫️علما
▫️شهدا
▫️اموات
🔸هدیه به:
✨امامجواد(ع)
✨حضرتعلیاکبر(ع)
✨حضرتقاسم(ع)
✨حضرتمعصومه(س)
🔸بهنیت:
🔻هدایتوعاقبتبهخیریجوانهاونوجوانها
🔻خوشبختی و ازدواج جوانها
🔻رفع مشکلات مالی جوانها
🔻پیشرفت و موفقیت تحصیلی
🔻شفای نوجوانانوجوانان بیمارِجسمی وروحیوروانی
🔻ترکاعتیادنوجوانانوجوانانِ درگیربهاعتیادمواد...
🔻رشداعتقادیومعنویونمازخوان شدنشان..
🔻پیداکردنشغلمناسبوکسبروزیحلال
🔻رفعاختلافاتخانوادگینوجوانانوجوانان
🔻برآوردهشدن حاجاتشون
🔻همچنین نوجوان و جوان مدنظر خودتون
🔻و دو خانواده که با جوون و نوجوونشون به مشکل خوردن و......
◻️در راس حوائج و نیتها سلامتیوتعجیل در فرج مهدیفاطمه(عج) فراموش نشه◻️
تعداد ختمهارو به آیدی زیر👇 اعلام کنید.
@Shamimyaasss
📆مهلتختم:تا دوشنبه ۸شهریور
#خطبه۹
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
💫از سخنان آن حضرت است در وصف خود و دشمنانش در جمل:
اصحاب جمل جوشيدند و خروشيدند، ولى كارشان قرين سستى و شكست شد. ما تا حمله نبريم نمى خروشيم، و تا باران نباريم سيل جارى نمى كنيم.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۹
🔸هياهوى تو خالى:
از تعبيراتى که در کلام بالا آمده، چنين استفاده مى شود که امام(عليه السلام) اين سخنان را بعد از پايان جنگ جمل بيان فرموده و اشاره به سخنانى است که طلحه و زبير و ياران آنها در آغاز جنگ بيان کرده بودند و قال و غوغايى به راه انداختند ولى سرانجام، کارى از پيش نبرده و مفتضحانه شکست خوردند و «طلحه و زبير» جان خود را در اين راه باختند.
✅امام(عليه السلام) مى فرمايد: «آنها رعد و برقى ⚡️نشان دادند ولى با اين همه کارشان به سستى و شکست انجاميد» (وَ قَدْ اَرْعَدُوا وَاَبْرَقُوا، وَ مَعَ هذَيْنِ الاَمْرَيْنِ الْفَشَلُ).
👈اين تشبيه زيبا اشاره به ابرهايى مى کند که رعد و برق فراوانى ظاهر مى کنند و به مردم نويد باران پربرکتى مى دهند امّا سرانجام بى آن که قطره اى ببارد متلاشى و پراکنده مى شوند.
✅سپس امام(عليه السلام) مى افزايد: «ولى ما رعد (و برقى) نشان نمى دهيم تا بباريم و سيلى جارى نمى کنيم مگر اين که بارانى به راه بيندازيم» (وَلَسْنا نُرْعِدُ حَتّى نُوقِعَ، وَ لا نُسيلُ حَتّى نُمْطِرَ).
👈اشاره به اين که ما تا ضربات کارى بر پيکر دشمن وارد نکنيم نمى خروشيم و تا در ميدان مبارزه کار دشمن را نسازيم سر و صدايى به راه نمى اندازيم!
👈در واقع اين دو جمله کوتاه بيانگر دو مکتب مختلف در فعاليتهاى اجتماعى و نظامى و سياسى است. گروهى مرد سخن اند و اهل حرف، در اين ميدان که وارد مى شوند غوغا مى کنند; ولى به هنگام عمل جز سستى و ناتوانى و ناکامى بهره اى ندارند.
گروهى ديگر اهل کردار و عملند، سخن کم مى گويند امّا عمل بسيار دارند. ساکت و خاموشند امّا کارآمد و قهرمان. پيامبران الهى و مردان خدا و مجاهدان راه حق از گروه دوّم بوده اند ولى اهل باطل و لشکريان شيطان غالباً در گروه اوّل جاى دارند.
در اين جا نکته ظريفى است که بايد به آن توجّه داشت و آن اين که رعد و برق قبل از باريدن است و سيلاب بعد از آن، گروهى هستند که رعد و برقى نشان مى دهند، امّا بعداً بارانى ندارند و بدتر از آنها گروهى هستند که سيلابى راه مى اندازند بى آن که قبل از آن بارانى داشته باشند يعنى حتّى بعد از شکست و ناکامى ادّعاى پيروزى و موفّقيّت و کاميابى دارند و اين هر دو از روشهاى افراد نادرست و بى منطق است. گروه اوّل مدّعيان دروغين و گروه دوّم دروغپردازان بى شرم و حيا هستند!
#خطبه۱۰
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از خطبه هاى آن حضرت است در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب و خيم آنان:
بدانيد شيطان حزبش را گرد آورده، و سوار و پياده اش را (در جمل) فرا خوانده، بصيرتم به حقايق همراه من است، نه حق را بر خويش مشتبه كرده و نه كسى بر من مشتبه نموده.
به خدا قسم حوضى از جنگ بر ايشان پر بسازم كه آبكش آن جز خودم نباشد، افتادگان در آن بيرون نيايند، و فراريان به آن باز نگردند
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
💠در حديثى نيز از امام «على بن موسى الرضا»(عليه السلام) مى خوانيم: «لَنا اَعْيُن لا تَشْبَهُ اَعْيُنَ النّاسِ وَ فيها نُور لَيْسَ لِلشَّيْطانِ فيها نَصيب; ما چشمهايى داريم که شبيه چشمهاى مردم نيست و در آن نورى است که شيطان در آن نصيبى ندارد».
👈بعضى نيز معتقدند که جمله دوّم و سوّم که مى فرمايد: «نه حقيقت را بر خود مشتبه ساخته ام و نه کسى بر من مشتبه ساخته» تفسيرى است بر جمله اوّل که مى فرمايد: «بصيرت و آگاهى من با من است»; ولى آنچه در بالا گفته شد مناسب تر به نظر مى رسد.
👈اين نکته نيز قابل ملاحظه است که امام(عليه السلام) نخست مى فرمايد: «من حقيقت را بر خود مشتبه نساخته ام»، سپس مى فرمايد: «و ديگران هم بر من مشتبه نساخته اند»، اين در واقع يک ترتيب طبيعى است که انسان بايد نخست از فريب نفس خويش در امان باشد تا فريب فريبندگان ديگر در جان و دل او اثر نگذارد.
✅سپس به بيان محور سوّم و آخرين سخن در اين زمينه پرداخته و پايان جنگ «جمل» را به روشنى پيش گويى مى کند و به مخالفانش سخت هشدار مى دهد; مى فرمايد: «به خدا سوگند گردابى براى آنان فراهم سازم که جز من کسى نتواند آن را چاره کند (و سرانجام همگى در آن غرق خواهند شد) و هرگز از آن بيرون نمى آيند و (آن عدّه که از آن بگريزند» هرگز به سوى آن باز نمى گردند (و براى هميشه قدم نهادن در چنين صحنه هايى را فراموش مى کنند)!» (وَاَيْمُ اللهِ لاُ فْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً اَنَا ماتِحُهُ لا يُصْدِرُونَ عَنْهُ، وَ لا يَعُودُونَ اِلَيْه).
در واقع امام(عليه السلام) ميدان نبرد را به حوض يا گردابى تشبيه کرده که آن را تا حدّ ممکن پر از آب مى کند که آن چنان که راه خلاصى از آن نداشته باشند و ابتکار عمل کاملا به دست او باشد (جمله «انا ماتحه» با توجّه به اين که ماتح به معناى کسى است که آب را از چاه بالا مى کشد اشاره به همين نکته است). سپس به نتيجه آن اشاره مى کند که لشکريان «جمل» چنان در آن گرفتار مى شوند که راه فرار نخواهند داشت و اگر گروه اندکى از آن فرار کنند چنان درس عبرتى مى گيرند که بازگشت به چنين صحنه اى را در تمام عمر فراموش کنند.
👈جمله «لافرطنّ» مفهومش اين نيست که من در اين راه افراط مى کنم، بلکه منظور اين است که حدّاکثر تلاش ممکن را انجام خواهم داد تا راه را بر تمام دشمنان ببندم! (دقّت کنيد). به همين دليل عايشه که يکى از سردمداران اصلى جنگ جمل بود هرگز در جنگهاى آينده شرکت نکرد و براى تمام عمر، حضور در چنين صحنه هايى را فراموش کرد»!😏
#شرح_خطبه۱۰
🔸خطبه در يك نگاه:
اين «خطبه» نيز به داستان جنگ «جمل» و حوادث دردناك آن اشاره مى كند، و امام لشكر «طلحه» و «زبير» را به عنوان لشكر «شيطان» معرّفى فرموده سپس به ويژگيهاى خودش در اين ميدان اشاره مى كند و آن گاه برنامه آينده خود را در اين ميدان ضمن جمله هاى كوتاه و كوبنده اى كه آميخته با تهديدات جدّى براى دشمن است بيان مى فرمايد و ضمن يك پيشگويى صريح نتيجه اين جنگ خونين را از قبل بيان مى كند.
🔸باز هم هشدار به مسلمانان:
همان گونه که قبلا اشاره شد سخنان امام در اين خطبه ناظر به مسائل مربوط به جنگ «جمل» است و با توجّه به پيوند و ارتباطى که ميان اين خطبه و خطبه بيست و دو، و از آن بالاتر ارتباطى که بين اين خطبه و خطبه 137 است که در واقع اين خطبه در آن خطبه ادغام شده و بخشى از آن را تشکيل مى دهد; ترديدى در اين امر باقى نمى ماند که هدف اصلى در اين خطبه اشاره به جنگ «جمل» است و کسانى که آن را اشاره به جنگ «صفين» و لشکريان «شام» دانسته اند گويا اين پيوندها را در نظر نگرفته اند.
نخستين محور در اين خطبه، همان تشبيه لشکر «طلحه» و «زبير» به لشکريان شيطان😈 است;
✅مى فرمايد: «آگاه باشيد شيطان حزب خود را گرد آورده و سواره و پياده هاى لشکرش را فرا خوانده است» (اَلا وَ اِنَّ الشَّيْطانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ).
👈چگونه آنها لشکر شيطان نباشند در حالى که پيمانشان را با امامشان شکستند و به خاطر جاه طلبى دست به نفاق افکنى و ايجاد تفرقه در امّت اسلامى زدند و آتشى روشن کردند که گروه عظيمى در آن سوختند و خودشان نيز سرانجام طعمه آن آتش شدند!
👈تعبير به «حزب» اشاره به هماهنگى اهداف آنها با هدفهاى شيطان است و تعبير به «خيل» (سواره نظام) و «رجل» (لشکر پياده)، اشاره به تنوّع لشکريان آنهاست.
💠در آيات قرآن نيز اشاره به حزب شيطان شده است آن جا که مى گويد: «اِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَکُونُؤا مِنْ اَصْحابِ السَّعيرِ; شيطان حزب خود را فقط براى اين دعوت مى کند که از دوزخيان و اهل آتش باشند».
💠در جايى ديگر اشاره به لشکر پياده و سواره شيطان کرده و براى آزمايش انسانها، شيطان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: «وَاَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِکَ وَ رَجِلِکَ; و لشکر سواره و پياده ات را بر آنها گسيل دار»!
اين اخطارهاى مکرّر قرآن براى اين است که اهل ايمان چشم👀 و گوش👂 خود را باز کنند مبادا در دام شيطان گرفتار شوند و در حزب او درآيند و در صف لشکر سواره و پياده او قرار گيرند! ولى اين سرنوشت شوم، دامان «طلحه» و «زبير» و همراهان و همکاران و پيروان آنها را گرفت و به خاطر جاه طلبى و هواپرستى در اين دام گرفتار شدند.📛
✅سپس به بيان محور دوّم پرداخته، ويژگيهاى خود را بيان مى فرمايد و مى گويد: «من آگاهى و بصيرت خود را همراه دارم، نه حقيقت را بر خود مشتبه ساخته ام و نه ديگرى بر من مشتبه ساخته است» (وَ اِنَّ مَعى لَبَصيرَتى: ما لَبَّسْتُ عَلى نَفْسى، وَ لا لُبِسَّ عَلَىَّ).
👈در حقيقت سرچشمه گمراهى هر کسى يک از سه چيز است:
1⃣نخست اين که بصيرت و آگاهى کافى نسبت به کارى که مى خواهد اقدام کند نداشته باشد و ناآگاهانه وارد معرکه اى شود که برخلاف رضاى خدا و فرمان حقّ است.
2⃣ديگر اين که در عين آگاهى، هوا و هوسها حجابى بر ديده حقيقت بين، بيفکند و انسان را گرفتار اشتباه کند و چه بسيارند کسانى که از گناه بودن چيزى آگاهند ولى بر اثر وسوسه هاى نفس و انگيزه هاى شيطانى، مجوزهايى براى خويش درست مى کنند و گاه، آن گناه را به عنوان يک وظيفه واجب پنداشته، به آن آلوده مى شوند; و به گفته قرآن (وَ هُمْ يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُون صُنعاً).
3⃣سوّم اين که اجازه به شياطين انس و جن بدهد که در او نفوذ کنند و حقيقت را مشتبه سازند.
هيچ يک از اين سه چيز در وجود مبارک آن حضرت راه نداشت چرا که تمام درهاى خطا و انحراف را از درون و برون به روى وسوسه گران بسته بود و با هوشيارى آميخته با تقوا، حقيقت را آن چنان که هست در مى يافت و در سايه آن به پيش مى رفت.
🔗بعضى از شارحان «نهج البلاغه» گفته اند: تعبير «اِنَّ معى لَبَصيرتى» اشاره به اين است که همان بصيرتى که با آن رسول خدا را شناختم و در تمام حوادث مهمّ عصر او، در کنار او بودم; همان بصيرت همچنان با من است و همچون چراغ پرفروغى فرا راه من قرار گرفته است. و اين جمله را اشاره اى به آيه شريفه قرآن مى دانند که مى فرمايد: (قُلْ هذِهِ سَبيلى اَدْعُوا اِلَى اللهِ عَلى بَصيرَة اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنى; بگو اين راه من است و من و پيروانم با بصيرت کامل مردم را به سوى خدا دعوت مى کنيم».