eitaa logo
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
499 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
وقتےبراےِدنیاےِبقیہ‌ازدنیاٺ‌گذشتے میشےدنیاےِیھ‌دنیاآدم! آره همون‌قضیه‌«عزّتِ بعدِ شھادت» اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی🌱🌻 اطلاعاتمونھ⇩ @alahassanenajmeh_ir نـٰاشنـٰاسمونہ⇩ https://harfeto.timefriend.net/16639225622260
مشاهده در ایتا
دانلود
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
در عزاے مادرت یابن‌الحسن یڪدم بیا.. تا نپرسد این جماعت؛ بانۍ مجلس ڪجاست؟!💔✨ #یاایهاالعزیز🥀✨ #السلام
❤️ نیسٺ ‌یڪ‌ ساعٺ ‌قرار این ‌جان بے ‌آرام‌ را یا رب! آن ‌آرام‌ جان ‌بےقرار من ‌ڪجاسٺ؟ سوخٺ ‌از ‌درد جدایی ‌دل‌ بہ ‌امید وصال مرهم ‌داغ ‌دل‌ امیدوار ‌من‌ ڪجاسٺ؟😔 🥀✨ 🌱🌸 | | •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
helali-and-sibsorkhi-be-range-yas(320).mp3
8.69M
{دل من این باورشه باید بگم غریب تر از امام حسن 💔🎵} عزیزان تا اخر گوشش بدین اگر دلتون شکست برا منم دعا کنید🖤🙏
حضرت زهرا(س)دختر اول شخص اسلام بودند وگریه های ایشان‌بعداز پیامبر(ص) گریه های *سیاسی* بود تا نشان بدهند ازوضعیت جامعه بعد از پدر *ناراضی‌هستند* این گریه ها از شهادت پدرشان تاسه ماه بعد ادامه داشت وبلندبود طوریکه همسایه ها میشندیدندوچون میدانستندعلت آن چیست نمیتوانستند تحمل کنند؛پس به امام علی(ع)شکایت کردند که《بگو یا شب گریه کند یاروز》 سپس‌علی(ع)برای ایشان بیت الاحزانی نزدیک قبر پیامبر(ص)ساختند تا ایشان آنجاگریه وشکایت کنند؛غاصبان خلافت که میدانستند این‌گریه هاماهیت آنهارا روشن میکند آن سایه بان را هم خراب کردند... لعن الله علی قاتلیک یا فاطمه(س) •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀ای که رفتی به علمداریِ زینب جایی در کدامین سحر اِی رفته تو پس می‌آیی؟ 🥀رفته بودی که حرامی نبرد ره به حرم  آخر عباس شدی در پی زینب برادرم؟ 💔 🌿 🌹 💫 🌱 •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
•||🥀🍂||• بعد از تو چاه شده مونس غم های علی💔... ای جـــانِ حـــــیدر♥️'!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[°•🖤☁️•°] میگن‌بعد‌شھادت‌خانم... مغداد‌توی‌کوچه‌ردمیشده‌که‌دومے(لعنت‌الله‌علیه) جلوش‌و‌میگیره‌بهش‌میگه‌مغداد؛ قبرزهراڪجاست،بریم‌بالاسرش‌نماز‌بخونیم! مغدادمیگه‌علے(ع)خودش‌کاروتموم‌ڪرد:) چنان‌سیلےبه‌صورت‌مغداد‌میزنه... توکوچه‌دورخودش‌میچرخه،میشینه‌یه‌گوشه.. شروع‌میکنه‌زارزدن.. مسخرش‌میکنه‌،میگه تومثلامردجنگیا!یه‌سیلے‌خوردی‌گریه‌میکنے.. -برای‌خودم‌گریه‌نمیکنم فقط‌بگو.. اون‌روزتوکوچه‌فاطمه(س)روهم‌همینجوری‌زدی... !؟💔 🏴 ○°•___☁️🖤___•°○ @alahassanenajmeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[°•🖤☁️•°] انگار نه انگار دیروز همینجا یکی خورد به دیوار...💔 🏴 ○°•___☁️🖤___•°○ @alahassanenajmeh
نماهنگ‌بهار‌خونه‌ما.._۲۰۲۲_۰۱_۰۳_۲۱_۳۰_۳۲_۷۴۲.mp3
3.31M
༻-💔😭 اللّٰه‌اکبرازاین‌دستای‌خسته اللّٰه‌اکبر‌نمازت‌شد‌شکسته... 🎵 💔 ════════════ ^📿^@alahassanenajmeh
امشب کوچہ قمر بنے هاشم خبریہ بروید بلکہ مجلس کمے شلوغ شود💔✨
به هر جا ، مادری از شوق ، دستِ طفلِ خود گیرد ! در این کوچه گرفته طفل ، دست مادر خود را ...💔(: 🥀
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
#صاحب_الزمان_عج ❤️ نیسٺ ‌یڪ‌ ساعٺ ‌قرار این ‌جان بے ‌آرام‌ را یا رب! آن ‌آرام‌ جان ‌بےقرار من ‌ڪجا
|°🌤.| هر روز سردتر می‌شوند•|❄️|• لحظه ها... دقیقه‌ها...•|⏰|• روزها... •|✨|• برگرد که جهان محتاج گرمی دستان توست...•|🌿|• •|🌤|•اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🥀✨ 🌱🌸 | | •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
|°🌤.| هر روز سردتر می‌شوند•|❄️|• لحظه ها... دقیقه‌ها...•|⏰|• روزها... •|✨|• برگرد که جهان محتاج گر
راستے ! حواسمون به دلِ‌خونِ امام زمانمون هست؟💔 مادرشونو از دست دادن🥀! بهشون تسلیت گفتیم؟ برای تسلای دلشون صلوات فرستادیم؟ یه کار کردیم که اگر فردا ظهور کردن، بگیم : آقا من دیشب حواسم به دلتون بود؟❤️(: هنوزم دیر نیست ! بسم الله🌱... ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ 『@alahassanenajmeh
توۍڪتابِ "سه‌دقیقھ‌در‌قیامټ"اومده‌کہ: هر‌چی‌من‌شوخی‌شوخی‌انجام‌دادم ایناهم‌جدی‌جدی‌نوشتنツ! | شَہید‌عَݪاء‌حَسَن‌نَجمہ
جُز نقشِ تو در نظر نیامد ما را! جُز کوے تو رَهگذر نَیامد ما را...♥️🍃 🌹 🕊 🌿 💫 ؟!🥀 💔 •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانم میرود 💗 پارت۱۲ ـ اونوقت کارتون چی هست ـ فضولی بهتون نیومده برادر شما به طاعات و
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانم میرود💗 پارت۱۳ ولی مهیانمی تونست تکون بخوره شهاب به خاطر اون داشت وسط خیابون خلوت اونم نصف شب کتک می خورد با فریاد شهاب به خودش اومد ــــ چرا تکون نمی خورید برید دیگه بلند تر فریاد زد ـــ برید مهیا به سمت پایگاه دوید وارد شد و در و قفل کرد همون اتاقی بود که اون شب وقتی حالش بد شد اینجا خوابیده بود از پنجره نگاهی کرد کسی این اطراف نبود و شهاب بدجور در حال کتک خوردن بود وضعیتش خیلی بد بود تنهاکاری که می تونست انجام بده این بود ڪه از خودش دفاع می کرد باید کاری می کرد تلفنش هم همراهش نبود نگاهی به اطرافش انداخت گیج بود نمی دونست چه کاری باید انجام بده از استرس و ترس دستاش یخ کرده بودند با دیدن تلفن به سمتش دوید گریه اش گرفته بود دستانش می لرزید نمی تونست اونو به برق وصل کند دستاش می لرزید وکنترل کردنشون سخت بود اشکانش روی گونه هاش سرازیر شد ـــــ اه خدای من چیکار کنم با هق هق به تلاشش ادامه داد با کلی دردسر اونو وصل کرد با ذوق گوشی رو بلند کرد ولی تلفن قطع بود دیگه نمی دونس چیکار کنه محکم تلفن و به دیوار کوبید و داد زد 🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁 ﴿❀ۺھیڋعݪاء‌‌حښݩ‌ڹجݥہ➺﴾ •.' ⸤@alahassanenajmeh⸣✿⠕
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانم میرود💗 پارت۱۳ ولی مهیانمی تونست تکون بخوره شهاب به خاطر اون داشت وسط خیابون خلو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانم میرود 💗 پارت۱۴ ـــ لعنت بهت صورتش و با دستش پوشوند و هق هق می کرد به ذهنش رسید بره و کسی رو پیدا کنه تا اونارو کمک کنه خواست از جاش بلند شه ولی با شنیدن آخ کسی و داد یکی از پسرها که مدام با عصبانیت می گفت ــــ کشتیش عوضی کشتیش دیگر نتونست بلند شه سر جاش افتاد ،فقط به در خیره بود نمی تونس بلند شه و بره ببیند که چه اتفاقی افتاده امید داشت که الان شهاب بیاید و به او بگویید همه چیز تموم شده اما خبری نشد اروم اروم دستش رو روی دیوار گذاشت و بلند شد به طرف در رفت در رو باز کرد به اطراف نگاهی کرد خبری از هیچکس نبود جلوتر رفت و از دور کسی و دید که بر روی زمین افتاده کم کم به طرفش رفت دعا می کرد که شهاب نباشه با دیدن جسم غرق در خوِن شهاب جیغی زد... کنار جسم خونیی شهاب زانو زد شوڪه شده بود باور نمے کرد که ایڹ شهابِ نگاهی به جای زخمها انداخت جا بریدگی عمیقی بود حدس زد که چاقو خورده بود تکونش داد ــــ آقا ـــ شهاب .سید توروخدا یه چیزی بگو جواب نشنید شروع کرد به هق هق کردن بلند داد زد ـــ کمک کمک یکی بهم کمک کنه ولی فایده ای نداشت نبضش را گرفت کند می زد از جاش بلند شد و سر گردون دور خودش می چرخید با دیدن تلفن عمومی به سمتش دوید تلفن و برداشت و زود شماره را گرفت ـــ الو بفرمایید 🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁 ﴿❀ۺھیڋعݪاء‌‌حښݩ‌ڹجݥہ➺﴾ •.' ⸤@alahassanenajmeh⸣✿⠕
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
💔 ‏"هٰذا یَومُ السَّبتِ وَ هُوَ یَومُكَ، وَ اَنَا فیهِ ضَیفُكَ وَ جارُكَ" این روزِ #شَنبه، روزِ تـ
💔 دستم از شمــــا کوتاه، اما خیـــالم بلند پرواز است... برای به آغـــوش کشیدن هوایتـان... صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من تو دلم اینھ... ڪہ اون چادر حضرت زهرا....💛🌿 فضیلت چادر حضرت زهرا از زبان آیت اللہ مصباح یزدے🌱 •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•