❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
>•🌸•< یارب!دعاےخستهدلانمستجابکن.. اشکےبدهکهراهفرجبازمےکند🌦(: #یاایهاالعزیز🥀✨ #السلام_علیک
•💚🌸•
اے زِ نور تو دل و دیده فروزان ما را
در غم خویش ازین بیش مسوزان ما را
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
دلِ سیاه ولی تنگُ
سری که خورده به سنگُ، پیشِ تو آوردم..!
.
کلیپے از #شهید_علاء_حسن_نجمه🌾
#رفیقانہ🖇
#صبحتـون_شہـدایے✨
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
#شهیدانه
رفیق...
به #دنیا ،زیادۍمَحَلندھ...
دنیایِزیادیروحروخَفِهمےکنه!!(:
یابهقولمعروف...
غرقدنیاشدھرا
جام #شہادت ندهند💔🖐🏻
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
تهمتم می زنند‼️
✨یکی از دوستان خوب امام زمان ارواحنافداه نقل می کند:
روزی با یکی از افرادی که بصورت ظاهر چهره مقدس مآبانه داشت درباره ظهور امام زمان صلوات الله علیه صحبت می کردیم.
از جمله به ایشان گفتم:«ما باید مردم را به یاد امام زمان بیندازیم و برای فرج آن حضرت دعا کنیم.»
او دست خود را روی گلویش گذاشت و گفت: «امام زمان بیاید و گردن ما را بزند؟؟؟!!! »
من خیلی دل شکسته شدم💔و بغض گلویم را گرفت😔و با حالت گریه به منزل رفتم و در مظلومیت امام زمان اشک زیادی ریختم😭و حتی غذا نتوانستم بخورم...
تا آنکه تقریبا بین خواب و بیداری حضرت ولی عصر را در حالی که محزون بودند دیدم،در همان حال آن حضرت سه مرتبه فرمود:
تهمتم می زنند،
تهمتم می زنند،
تهمتم می زنند.
⬅️چقدر باید ما بی معرفت باشیم که درباره امام مهربانی که خداوند به او لقب "رحمة للعالمین" داده است اینطور حرف بزنیم و موجب دوری مردم از آن حضرت و ترساندن آنان از ظهور مقدسش گردیم.
📚راهی بسوی نور ص۱۸۴
#امام_زمان♥️
#تلنگر 🌱💔
❤بانوی محجبه♥:
#نماز_شب🌸
امام صادق علیه السلام : نماز شب ،چهره را زیبا و اخلاق را نیکو و بوی بدن را پاک و خوش و روزی را فراوان و بد هکاری را ،ادا و هم وغم را بر طرف می سازد و دیده را جلا می بخشد.
رساله لقاء الله ص185
امام صادق ع فرمود: خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده شود، بر اهل آسمان چنان می درخشد که ستارگان بر اهل زمین می درخشد.
التماس دعا✋
ڪپےباذڪرصلوات✅
ــــــــــــــ❁ــــ ـــ ــ ـ
🌿⃟♥|⇢°j๑ïท➺
🦋
|🌱░🥳 |
احـــــمـد شـدھـ دامـاد و
خـدیـجھاسـتعـرـوسـش✨🎊
جبࢪیلزمیـنآمدهباخیلنـفـسوش😌🌸
#شهید_علاء_حسن_نجمه 🎀
#ســلام_الي_علاءالغالے🎈
#کار_خودمونہ
#برادرم_علاء⛓🌱
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
🌸‹⃟🍓
#شهید_سیدمرتضے_آوینے مۍگفت:
بالےنمےخواهم...
اینپوتینھاےکھنہھممیٺواند ❥
مرابہآسمانھاببرد..(:
منھم بالےنمےخواھم...
بےشكبا'ݘادرم'مےتوانممسافرِ آسمانھاباشم🕊!
چادر من، بالپروازمَناسٺ🌱
🦋| #چادرانہ
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
•••❀••• #سلام_اربابم #حسین_جانم 🖤 ••مَـنازپِـدَر،پِـدَࢪَمازپِـدࢪبٌزرگآمـوخت بہجٌـزحٌسِینمَࢪا
💔
#حسینجان♥️
صبح است
و هوایت
به دلم افتاده......
°【 ای رفیق ابدی
حضرت ارباب سلامـــ♥️....】°
#به_تو_از_دور_سلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
•💚🌸• اے زِ نور تو دل و دیده فروزان ما را در غم خویش ازین بیش مسوزان ما را #یاایهاالعزیز🥀✨ #السلام
‹ヅ🌱✋🏻›
راه رسیدن به خود را نشانم بده♥️:)!
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
‹ヅ🌱✋🏻› راه رسیدن به خود را نشانم بده♥️:)! #یاایهاالعزیز🥀✨ #السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸 | #اللهـ
••|💔🍂|••
#تلنگر 🌱
دیدی وقتی یه آشنای قدیمی رو میبینی چطور باهاش گرم میگیری؟😃
هی میگی دلم برات تنگ شده!
ولی...
یه آقایی هست...💔
هیچکس بهش نمیگه دلم برات تنگ شده!
حواسمون به امام زمانمون باشه✋🏻
نکنه بین شلوغی های زندگی
فراموششون کنیم...🥀
#اللهمعجللولیڪالفرج|•
➣@alahassanenajmeh
«ڪُدهِدیـہدوشَنبـھسورۍ...!🎈🎁»
‹ستـٰارھ𝟏𝟎𝟎ستـٰارھ𝟔𝟒مربـع›
#هَمـراھِاول...!🚎
🌷••
مـٰالکیتآسمـٰانرا
بھنـٰامکسـٰانۍنوشتھاند
کھبھزمین،دلنبستھاند
#آسمـٰانیـٰان!دستِمـٰازمینیـٰانرابگیریدシ🖐🏻!
#رفیقشهیدمــ✨
#ســلام_الي_علاءالغالے🌸🖇
#کار_خودمونہ..
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
زمان بمبارانهای ایران توسط صدام،
شبها با چادر میخوابید!
گفتم چه کاریِ دخترم
میگفت: باید آماده باشیم اگه از زیرآوار
بیرونمان آوردند، حجابمان کامل باشد..:)
#شهیده_گلدستهمحمدیان
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
🕊🌸 ستارھها، هـیچوقت از یادِ آسمان نمےروند ✨! بگذار دلِ من آسمان باشد و یادِ تـو ستارھ... ♥(
🌸🍃
شاعرشدهام
باغزلنابنگاهش
لاحولولاقوةالا... بہنگاهش 🕊
#برادرشھیدم🎈
#شهید_علاء_حسن_نجمه🌷🕊
#نجوا_با_شہدا
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 #قسمت_صد_وچهارم ✨ -من نمیخوام اذیتت کنم،نمیخوام ناراحت باشی وگرنه جز
رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای🌈
#قسمت_صد_وپنجم
دو روز گذشت و فکر من مشغول بود...
قبل از اینکه وحید بیاد گفتم امروز دیگه تکلیفم رو معلوم میکنم.ولی وقتی دیدمش فقط نگاهش کردم.وحید هم به من نگاه میکرد.نگاهش با همیشه فرق داشت،خیلی عاشقانه تر و مهربان تر از همیشه بود.تازه متوجه شدم چقدر دلم براش تنگ شده بود.
تمام مدتی که وحید خونه بود به من محبت میکرد و تو کارهای خونه و بچه داری کمک میکرد.چند بار خواستم جریان رو براش بگم، هربار بخاطر محبت هاش منصرف شدم.
دو روز بودنش گذشت و وحید رفت....
اما من بازهم چیزی بهش نگفتم.خیلی با خودم #فکر کردم. هیچ دلیلی وجود نداشت که وحید بخواد با کس دیگه ای ازدواج کنه.
پس یا #نقشه ای در کاره یا شاید این #شرایط_ماموریت جدیدشه.بخاطر همین صمیم گرفتم وقتی وحید اومد بهش بگم.
داشتم نماز مغرب میخوندم....
صدای ضعیفی شنیدم.احساس کردم یکی از بچه ها بیدار شده.چون میخواستم نماز عشا بخونم چادرمو درنیاوردم و رفتم تو اتاق بچه ها.
از صحنه ای که دیدم خشکم زد.
بچه های من بغل دو تا خانم بودن...
اسلحه کنار سر کوچولوشون بود. به خانم ها نگاه کردم.
یکیشون همونی بود که با وحید تو فیلم بود ولی اینبار خیلی بدحجاب بود.یکی از پشت سرم گفت:
_صدات دربیاد بچه هاتو میکشم.
برگشتم.یه مرد بود.با کنجکاوی نگاهم میکرد. نگاه خیلی بدی داشت. بااخم نگاهش کردم. همونجوری که به من نگاه میکرد به یکی از خانمها گفت:
_راست گفتی بهار،خیلی خاصه.
صدای گریه فاطمه سادات اومد.نگاهش کردم،بغل همون خانمه بود.رفتم بگیرمش مرده گفت:
_وایستا.
ایستادم ولی نگاهم به خانمه بود.با اخم و خیلی جدی نگاهش میکردم.خانمه گفت:
_بذار بیاد بچه شو بگیره.
منتظر حرف مرده نشدم.رفتم سمتش.نگاهی به زینب سادات انداختم،بهم لبخند زد.لبخندی براش زدم و به خانمی که زینب سادات بغلش بود با اخم نگاه کردم،بعد به این خانمه که فاطمه سادات بغلش بود،نگاه کردم.فاطمه سادات رو گرفتم و خواستم برم اون اتاق.از کنار مرد رد شدم،گفت:
_کجا؟
با اخم نگاهش کردم.مرد به خانمی که فاطمه سادات بغلش بود گفت:
_بهار،تو هم باهاش برو.
رفتم تو اتاق.بهار پشت سرم اومد.درو بستم و پشت در نشستم که یه وقت مرده نیاد تو اتاق. فاطمه سادات که آروم شد به بهار نگاه کردم،با خونسردی....
اونم با کنجکاوی نگاهم میکرد.بلند شدم.تو آینه به خودم نگاه کردم.خداروشکر چادر سرم بود...
یاد وحید افتادم،بهم میگفت با چادرنماز مثل فرشته ها میشی.از یاد وحید لبخند رو لبم نشست.یادم افتاد نماز عشاء نخوندم.به بهار نگاه کردم و قاطع گفتم:
_میخوام نماز بخونم.خیلی طول نمیکشه.
بهار با تمسخر گفت:
_الان؟! تو این وضعیت؟!
جدی نگاهش کردم.گفت:
_زودتر.
بعد از نماز بلند شدم.گفتم:
_میخوام چادرمو عوض کنم.
چادرمو درآوردم و از کمد چادررنگی برداشتم ولی یاد نگاه مرده افتادم.چادررنگی رو سرجاش گذاشتم و چادرمشکی مدل دار برداشتم که حتی اگه خواست از سرم دربیاره هم نتونه.
دلم آشوب بود.خیلی ترسیده بودم.نگران بودم ولی سعی میکردم به ظاهر آروم و خونسرد باشم.
وقتی چادرمشکی پوشیدم به بهار نگاه کردم.فاطمه سادات رو گرفته بود و به من نگاه میکرد.گفت:
_تو یه زن زیبا با اعتماد به نفس بالا و باحجاب هستی.تو یه زن عاشق ولی عاقل هستی.عقل و عشق، زیبایی و اعتماد به نفس و حجاب کنارهم نمیشه.نمیفهممت.
گفتم:
_از وحید میپرسیدی برات توضیح میداد.
لبخندی زد و گفت:
_پرسیدم.جواب هم داد ولی قانع نشدم.
تمام مدت جدی نگاهش میکردم.خواستم بچه رو ازش بگیرم،نذاشت.گفت:
_کارت تموم شده؟
با اشاره سر گفتم آره.
گفت:
_پس برو بیرون.
یه بار دیگه از تو آینه به حجابم نگاه کردم. روسری مو جلوتر کشیدم و رفتم تو هال.بهار با فاطمه سادات پشت سرم اومد.مرد و خانمی که زینب سادات بغلش بود،نگاهم کردن.مرده با پوزخند گفت:
_میخوای بری بیرون؟
با اخم و جدی نگاهش کردم تا بفهمه با کی طرفه.لبخند تمسخر آمیزی میزد.سرمو یه کم به پشت متمایل کردم و به بهار گفتم:
_چی میخوای؟
بهار به مرده گفت:
_شهرام،بسه دیگه.
منظورش این بود که به من نگاه نکنه.بهار اومد جلوی من رو به من ایستاد.شهرام همونجوری که به من نگاه میکرد گفت:
_شخصیت عجیبی داره.
بهار بالبخند گفت:
_گفته بودم که.
شهرام گفت:
_تو واقعا کمربند مشکی کاراته داری؟!!
با اخم و خیره نگاهش کردم.دیدم نمیفهمه،رو به بهار محکم گفتم:
_چی میخوای؟
شهرام گفت:
_حالا چه عجله ای داری.
اینبار با عصبانیت به بهار نگاه کردم.بهار به شهرام گفت:
_تمومش کن دیگه.
شهرام عصبانی شد...*
✍🏻 نویسنده بانو #بانومهدییار_منتظر_القائـم
#کپی_فقط_با_ذکر_نام_نویسنده
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
سلامورحمت
.
بہچندادمین"پست"نیازمندیم
#جهادی
#دارایوقت
#بهعشقشهدا
.
جهتخدمتبهشهداودارایشرایط
بهپیویمراجعہکنید
@Beautiful_beauty
#تلنگر
#شهیدانه
♡شهید حسین تقی پور☆
شما باید حامی ولایت فقیه و امام باشید و رهبر را همچون نگین انگشتری در میان خود بگیرید ♧
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
💔 #حسینجان♥️ صبح است و هوایت به دلم افتاده...... °【 ای رفیق ابدی حضرت ارباب
ازجانبِقَلبِمَـטּبہِاَربـابسَلامـ...!••|♥️
•|دَستمآبآزبُلَنداستبہِگِدایےسرصُبح
•|بَستہِامرشتہیدِلرآبِھنَخشآلحُسین
❍السلامعلیکیااباعبداللهالحسین
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
#سخن
#شهید
☆شهید حسن ابوالقاسمی ♡
هوشیار باشید همانطور که امام زمان عزیزمان فرمودند خطر برای اسلام بیشتر از داخل است تا خارج پس مراقب باشید اگر در صحنه باشید و وحدت کلمه شعار شما باشد خطر شمارا تهدید نخواهد کرد*
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
‹ヅ🌱✋🏻› راه رسیدن به خود را نشانم بده♥️:)! #یاایهاالعزیز🥀✨ #السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸 | #اللهـ
•••💛•••
یڪ سلآم از منِ عاشق به شمآ
قلب من آرامِاینجا مھربانم، آقا...!
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
🤍͜͡🕊
✨¦⇠#شهیدانہ
وَشَھـٰادَتنَصیبِڪَسـٰانۍمۍشَـود
کِہدررَهِعـشـقبِـۍتَرسبٰـاجـٰانِخود
بـٰازِ؎ڪُنَنَد...!:)
❤️¦⇠#شهادت
🕊¦⇠#شهدا
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•