فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"مهربونمبازمبراتغزلسرودم
نگی به یادِتو نبودم . . .🌿 "
|#اینجمعہهمنیامدي!🥀- کُجایـےآقـا؟
یه کانال فوق العاده پر از❤️
😍تم شهدا😍
😍تم مناسبتی😍
😍کلیپ مناسبتی😍
😍والپیپر😍
😍بک گراند😍
😍عکس مناسبتی😍
😍 عکس مذهبی😍
😍عکس پروفایل😍
😍عکس گوگولی😍
😍عکس دخترونه و پسرونه😍
😍استیکر های جور واجور😍
😍و کلی چیز های جذاب دیگه.....😍
💖پس اگه دنبال یک کانال فوق العاده میگردی به لینک زیر مراجعه کن💖
کانال همه چی کده❣:)
╔∞═❀🍃💝🍃❀═∞╗
@theme_shahidane
╚∞═❀🍃💝🍃❀═∞╝
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
ماندھامدرپساینشھرپرازدود وگناه منبدونتوچطورناینفسرا دارم! #العجلیامولای💚
•|آقادِلمانگِـرفتڪِیمــےآیـے؟
•|آنسیصَـدوسیزدهنَفـَرجورنَشُـد💔••
< #امــامزمان>•|
•|چہشقـایقباشد…
•|چہگݪنرگسویــاس✨
•|جاےیڪگݪ…
•|همچنانخالیسـټ🌱
< #یــامـہــدۍ♥️>
شبتـون مهـدوے ...🌱🥀
نفستـون حیـدری ... 💐☘
ذکـرتون یـا علـی ...🌺🍃
مهـرتون فـاطمـی ...🌸🍀
عشقتـون حسینـی ... 💔🌿
قلبتـون رضـایـی ...❤️ 🌹
شبتـون متعـالـی ...🌘🌙
شبتون منور به نگاه داداش علاء🙃🌻
✨التماس دعاے شھادت✨
یاعلی مدد
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#تراب_الحسین
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
•°🌱
#سلام_امام_زمانم❤️
هر روز
همچـنان جـــای
خـــالیات را نشانــمان
مـیدهــد،
سـلام
حاضــرتــرین
غـایــــب زمیـــــن..
✨ ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج✨
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#تراب_الحسین
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
.. ' 12 '..
9- ↑ -3 ♥️⁰⁰:⁰⁰♥️
' . 6 . `
یہروزگذشتـ🙂
آرزوی دیدن اقا #صاحب_الزمان✨
#اللهم.عجل.لولیک.الفرج 🤲
#لبیک.یا.مهدی✋
•°🌱
➘عمریستگفتهایمبهعشقتویاعلے:➘
«یا مُظهِرَ اَلعَجائِبَ یا مُرتَضی عَلی»
❁دستمرابگیرکهازپافتادهام
تاکیکنمبهبحربلایاشناعلی!؟
#منڪنتمولافهذاعلیمولاےماست☝︎
#روزشمارغدیر
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#تراب_الحسین
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
....
صبح علی الطلوع سلامٌ علے الحسین
بالدمِ والدُموع سلامٌ علے الحسین
این عین عاشقے ست که هر روز میشود
با نامتان شروع سلامٌ علے الحسین
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#تراب_الحسین
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
-
_
اے شقایق هـا!
ایثار ازآن شماسـٺ...
ڪہ دنیا را گـوشہ اے افڪندید🦋
و با پروازعـاشـقانہ ےخـود🕊
بـر روز هـاے مـا نسـیـم بہشت پاشیدید♥( :
#داداشعلا
-
_
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#تراب_الحسین
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
- _ اے شقایق هـا! ایثار ازآن شماسـٺ... ڪہ دنیا را گـوشہ اے افڪندید🦋 و با پروازعـاشـقانہ ےخـود🕊 بـر ر
°•🌱
خوش نشستی به دلم
عطرِ گرانقیمت عشق
بر تو و صبح دل انگیز چو الماس
سلام ...
جان تشنه است
نهضت عطش را بشکن و هر صبح جرعه ایی نور بنوشان ما را..
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#تراب_الحسین
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
رسول اکرم
سرافرازترین قتل و کشتارها
شهادت شهیدان است.
#شرافتمندانهترینمرگشهادتاست.
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#تراب_الحسین
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
•|🧡🔗|•
『شهادتیعنے...♥️
ڪوچہیخلوتےرامےخواهم
بےانتها،براےرفتن🌱
بےواژه،براےسرودن🎶
وآسمانے،براےپروازڪردن🕊
عاشقانہاوجگرفتنورهاشدن🦋』
🌼⃟💛¦⇢ #شهیدعلاءحسننجمه
🌼⃟💛¦⇢ #شهیدانہ
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
@alahassanenajmeh
•┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈•
ثوابی که از بیست هزار سال نماز بالاتر است
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺩﺭسفر ﻣﻌﺮﺍﺝ ﺑﻮﺩ ﻣﻠﻜﯽ ﺧﺪﻣت ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﻭ ﺭﻛﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺑﯿﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﻛﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻡ ﻭ ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺭﻛﻮﻉ ﻭ ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺗﺸﻬﺪ ﺑﻮﺩﻡ .
ﺣﺎﻻ ﺛﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯽ ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺍﻣﺖ ﺷﻤﺎ .
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻛﻪ ﺍﻣﺖﻣﻦ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .
ﭘﺲ ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻋﺰﺕ ﺧﺪﺍوند ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﯾﻚ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺘﻨﺪ،
ﺛﻮﺍﺏ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭﺳﺎﻝ ﻃﺎﻋﺖ ﺗﻮ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺖ.
📚 اﻣﺎﻟﯽ ﺻﺪﻭﻕ، جلد۳، صفحه429
‹💙›
-
حقاکہتوازسلالہفاطمہا؎
باخندهخودبہدردماخاتمہا؎...!ジ
-
-
"🦋" #رهـبرانه
.✌️🏾.👤؛
راست میگفت!
از گناه که بگذری،
به راحتی از جانت هم میگُذری ... :)
ایکاششهیدبشیمتامَردُم
شاهدباشندسربازخامنهای
مَردشهادتهنهتسلیم...!✨(:
#روزتون_شهدایے🌸🌦'
🌈 #قسمت_بیست_وهفتم
🌈 #هرچی_تو_بخوای
⭐️ رمان محتوایی ناب🌼🍃
بستنی پرید تو گلوش و سرفه ش گرفت...😳😣
مریم دستمال کاغذی بهش داد و نگاهش کرد. محمد هم به مریم خیره👀👀 شده بود.
منم باتعجب نگاهشون میکردم.گفتم:
_چیزی شده؟!!😟
محمد سرشو انداخت پایین و با بستنی ش بازی میکرد.مریم همونجوری که به محمد نگاه میکرد،گفت:
_چیزی نیست زهراجان.ظاهرا داداشت قراره به همین زودیا بره.😢
صداش بغض داشت ولی نارضایتی تو صداش نبود.رو به محمد گفتم:
_آره داداش؟!!😢😟
محمد گفت:
_تو چی میگی این وسط؟ 😕اصلا برا چی یهو،بی مقدمه همچین سؤالی میپرسی؟😅
مریم گفت:
_چه اشکالی داره خب.بالاخره که باید میگفتی دیگه.تازه کارتو راحت کرده که.😒
بعد یه کم مکث گفت:
_کی میخوای بری؟🙁
محمد همونجوری که سرش پایین بود،گفت:
_ده روز دیگه.😔
با خودم گفتم پس احتمالا با امین باهم میرن... دلم هری ریخت...😥
نکنه محمد دیگه برنگرده.وای خدا! فکرشم نمیتونم بکنم.😣
یاد #حرفهام به حانیه افتادم.من اونقدر خودخواه هستم که #راضی بشم بخاطر من سعادت شهادت نصیب محمد نشه؟
نمیدونم..
شاید هم خودخواه باشم.به چهره ی محمد از پشت سر نگاه میکردم و آروم اشک میریختم.ضحی تا چشمش به من افتاد گفت:
_عمه چرا گریه میکنی؟!👧🏻☹️
محمد و مریم برگشتن سمت من.سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم.
محمد به ضحی گفت:
_شاید چون بستنی ش آب شده گریه میکنه.😁
نگاهی به ظرف بستنی تو دستم کردم،خنده م گرفت.😅
سرمو آوردم بالا.از توی آینه چشمهای اشکی محمد😢 رو که دیدم خنده م خشک شد.
گاهی به مریم نگاه میکرد و باشرمندگی لبخند میزد.😊مریم رو نمیدیدم که بفهمم چه حالی داره.😣
جلوی در خونه نگه داشت...
مامان شام دعوتشون کرده بود.یه نگاهی به مریم کرد،یه نگاهی به من،گفت:
_با این قیافه ها که نمیشه رفت تو،چکار کنیم؟😕🤔
مریم برگشت سمت من و باخنده گفت:
_به مامان میگیم بستنی زهرا آب شده بود،گریه کرد.ما هم بخاطرش گریه کردیم.😄
هرسه تامون خندیدیم.😁😃😄
محمد گفت:
_چطوره بگیم زهرا دلش برای گچ دستش تنگ شده؟😁
بازهم خندیم.😁😃😄
مریم گفت:
_یا بگیم از اینکه از این به بعد مجبوره کارهای خونه رو انجام بده،ناراحته.😄
بازهم خندیدیم...😁😃😄
همینجوری یکی مریم میگفت،یکی محمد و هی میخندیدیم.
مریم به من گفت:
_تو چرا ساکتی؟ قبلا یکی از این حرفها بهت میگفتیم سریع جواب میدادی.😄
گفتم:
_احتمالا نمکم تو گچ دستم بوده که تو بیمارستان جا گذاشتم.😃
بازهم خندیدیم.😂😁😄محمد گفت:
_بسه دیگه.برید پایین.دلم درد گرفت.
میخندیدیم...
ولی هرسه تامون تو دلمون غوغا بود... تو حیاط محمد تو گوشم گفت:
_پیش مامان و بابا به روی خودت نیاری ها.😊
با تکون سر گفتم باشه.😔
اون شب با شوخی های محمد گذشت.
هشت روز دیگه هم گذشت.من تمام مدت به فکر رفتن محمد و حال مریم و خودم و حانیه بودم.
شب محمد با یه دسته گل💐 اومد خونه ی ما؛تنها.مامان و بابا با دیدن محمد همه چیزو فهمیدن.
آخه محمد همیشه دو شب قبل از رفتنش با یه دسته گل تنها میومد خونه ی ما و به ما میگفت میخواد بره سوریه...💐😔
هربار من اونقدر حالم بد میشد که به مامان وبابام فکر نمیکردم.اون شب هم با اینکه حالم بد بود ولی به مامان و بابام دقت کردم.
بابا که همون موقع چند تا چین افتاد رو صورتش.فکرکنم چند تا دیگه از موهاشم سفید شد.😣
مامان تا چشمش به محمد و دسته گلش افتاد با حال زار و اشک چشم همونجا روی زمین نشست.😢😔ولی نه نارضایتی تو صورتشون بود و نه گله ای.
تازه اون شب فهمیدم چه پدر و مادر #صبور و #مقاومی دارم.
محمد هم وقتی حال مامان و بابا رو دید به نشانه ی شرمندگی دستی به پیشونیش کشید و بالبخند مثلا عرق شرمشو پاک کرد.😊✋
رفت پیش مامان،روی زمین نشست.دستشو بوسید و بالبخند دسته گل رو سمت مامان گرفت و گفت:
_بازهم پسرت دسته گل به آب داده.☺️
مامان هم فقط اشک میریخت😭 و به محمد نگاه میکرد.محمد گل رو روی زمین گذاشت و رفت پیش بابا.بابا به فرش نگاه میکرد.
محمد اول دستشو بوسید و بعد شونه شو.بعد بابغض گفت:
_حلالم کنید.من شما رو خیلی اذیت میکنم.دعا کنید دیگه دفعه ی آخر باشه و شما...😊☝️
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
خنــدھ هـایـت دلمـ ࢪا زیـࢪوࢪو مـیکــند🥺❤
یــہ ڪانال پـࢪ از #تڪس . #؏َڪسنــوشتھ . #بـــیـوگـᨺـرافـے 😍
مخصـــوص حـاجـღـؽ شـجـا؏ِمــون😌🤞
بــفـــرمـایـید لینـك ڪانال⇟⇟
❧:https://eitaa.com/joinchat/3701538872C48f77f001e
بــزن رو لـیـنك تا كسي نديدھ🙊👀
بــہ کـسے نـدے خــزمـیـشـھ😒🔪
سلامرفقا✋🏻🦋
داریمکمکمبهغدیرنزدیکمیشم🌿!
بقولرفیقمونکمکمدارهصدای:
مَنْکُنْتُمَولاهُفَهذاعَلِیمَولاهُ🖇
میپچهتوگوشهامون🐚🎈!
پسبرایاینکهثابتکنیم:
علیاماممناستومنمغلامعلی🌱..
ومبلغغدیرباشیمکمترینکارعوضکردن
پروفایلهامونہ!
اگههستیرفیق
اگهمیخوایمبلغغدیرباشی
پروفایلخودتو،گروهتو،کانالتو
عوضکن✨!
#عوضکنپروفایلتومشتے🌿!
#مبلغغدیرباشیم💛!
#علیعلی🖇!
با ما همراه باشید💕😍😍
خواهرم میدانی شیرینی چادر در چیست ..؟🤔
اینکه تو لباس سربازی حجت ابن الحسن را بر تن میکنی ..😇
این که مولا با دیدنت لبخند رضایت بر لب هایش می آید ..😍
و تو دو گوهر گرانبهای خویش را که #حیا و #عفت میباشد را حفظ میکنی ..🤩
با همین یک چادر ساده میدانی به استحکام چند خانواده کمک کرده ای ..؟☝️🏻
میدانی جلوی چه میزان گناه را گرفته ای ..؟👌🏻
به خدا قسم اینها با دنیایی قابل تعویض نمیباشن .. ✋🏻✨
#حجاب