🌿معرفی یک شهید 🌿
سلام ✋
بنده علی سیفی علی بلاغی هستم ومتولد سال ۱۳۷۰
درروستای علی بلاغی ازیکیازسردترین شهرهای ایران به نام اردبیل..
تنهاپسرخانواده بودم والبته خواهرهام هم بودن😊💐
#شهید_علی_سیفی_علی_بلاغی
@HeiatAKQ114
خب اینم اردوی حلقه های ویژه صالحین در مشهد مقدس 😊
در این سفرچند روزه با توجه به خصوصیاتم ،،
که بسیار خوشرو و صمیمی و خونگرم بودم،،
موجب جذب و شیفتگی همه مربیانِ حاضر در اردوشدم☺️(ریانباشه)
(همه ی اون مربیان که در اردو حضور داشتند در روز تشییع پیکرم،،، در مراسم حاضر بودن)
کلّا دایرهِ دوستانم خیلی زیاد بود😍
همشونو دوست داشتم اینم بگم که خیلی رئوف و عاطفی بودم😢😊
@HeiatAKQ114
ازخصوصیات دوران نوجوونیم اینوبگم
که همیشه چهمیخواستم برم بیرون یابخوابم وضومیگرفتم..
(دیگه خودتون ماهرید😊 اونایی که باوضومیخوابن اگه درحال خواب بمیرند شهیدند وخواب با وضو هم عبادت است)
همیشه یا مسجد بودم ،
یا توی پایگاه و هیئت .
از ی بچه شیعه جز این مگه بایدانتظاری داشت؟
اگرفرصت هم نمیکردم وضومیگرفتم. چند آیه قرآن میخوندم☺️
بعدش نمازدورکعتی ...
بعدش هم دوبارع قرآن
اینقدرلذت داره که نگوو...
عاشقِ اهل ِ بیت سلام الله بودم😍
@HeiatAKQ114
عاشقِ شهدا بودم ،،
بالاخره خودمم شده بودم پاسدارسپاه 😍
و آرزوم چیزی جز شهادت نبود😊
هروقت هم شهیدی به اردبیل میوومد سعی میکردم اولین نفر توی برگزاریِ مراسماتش شرکت کنم😌
انگار بایدمجوزشهادت راازخودشهدا گرفت💚
@HeiatAKQ114
من از پرسنلِ یگانِ حفاظتِ هواپیماییِ فرودگاه اردبیل بودم ...
وقتی خبرِ تعرض به حرم مطهر بی بی زینب کبری سلام الله رو شنیدم ، آرومُ قرار نداشتم ..
تصمیم گرفتم هرجوری هست خودمو برای دفاع از حرم مطهر ، برسونم ..
آخه یک عمر گفتیم #یـالیتـنـاکنّـامعـک...
حالا فقط وقتِ وفاداریِ ما شده بود ..
با استغاثه بخدا و ائمه اطهار و مدد خواهی از شهدا و رضایت پدرو مادرم ،، بالاخره ماهم لباسِ رزم به تنمون کردیم😍
@HeiatAKQ114
🌷 #شعری که دراین کلیپ از زبانِ شهید
خوانده میشود🌷
🌱قبل ازانکه دردنیا طعم شیرمادرم رابفهمم وبچشم
🍃مادرم اول نام #ویادحسین علیه السلام را به من یاد داد
🌱#مادرم گفت الهی که در سفره امام حسین علیه السلام نمک گیربشی
🍃ودردرگاه حضرت سیدالشهدا علیه السلام #پیرغلام شوی وموهای سرت سفیدشود
🌱#حب دنیاازخوددورکن وبه #دامن حضرت زهرا سلام الله علیها #پناه ببر
@HeiatAKQ114
قبل ازرفتنم به سوریه یه سربند مدافع حرمُ برداشتم و دورِعکسم زدم..
عکسم درست وسطش بود
یه جورایی زمینه سازی میکردم😍
نزدیکانم میدونستن،،
یه حسرتِ خاص دارم😢
وهمیشه میگفتم دلم میخاد شهید مدافع حرم بشم♥️
تااینکه #ماه_رمضان فرارسید🌷
من هم با زبان روزه درماموریت مستشاری درمصاف باتکفیری ها که در شهر حما سوریه بود ، عازم شدم ..
و همونجا بود که به آرزوم رسیدم😍
بله من در روز ۱۶ خرداد
سال ۹۶ در سن ۲۶ سالگی به شهادت رسیدم.
هیچ چیزی زیباتر از شهادت نیست
الهی که همتون به آرزوی شهادتتون برسین😊
@HeiatAKQ114
دلم ڪمی آرامش میخواهد،ڪمی استراحت، دلم ازاین پرچمهای سه رنگ میخواهد...😔❤️
بڪشندروی پیڪرم، بنویسند: شهیدمدافع حرم😢
#شهید_مدافع_حرم_علی_سیفی_بلاغی
@HeiatAKQ114
نه خونِ من رنگین تراز،
خونِ حضرت علی اکبر علیه السلام است،،
و نه شما بیشتر از حضرت زینب سلام الله علیها ، به خدا مقرب ترید...
پس صبور باشید
بر داغِ این حقیرِ روسیاه،، که در واقع ،،
شهادت ، سعادت است و عاقبت به خیری.
فرازی از
#وصیتنامه_شهید_علی_سیفی_بلاغی
@HeiatAKQ114
ودرآخر به عنوانِ #اولین_شهیدمدافع_حرمِ_سپاهِ_حفاظت #هوایی😊
ازپدر ومادرم تشکرمیکنم که منو با نانِ حلال وتربیت زهرایی بزرگ کردن وباعث شدن دراین راه قدم بردارم...
بچه ها قدر پدر و مادراتونو بدونین،،
️احترام یادتون نره ها!!!
همیشه و در همه جا پرنشاط و خوش رو باشین ...
حتی در روضه اباعبدالله ...😊
خب دیگه باید برم
خیلی ممنونم از دعوتتون
الهی عاقبت بخیر باشین همتون .
فعلا یاعلی مدد😍✋
@HeiatAKQ114
پیکرم در 13 تیرماه به وطن بازگشت
و14 تیرماه 96 با حضورِ مردم غیورِ وطنم تشیعِ باشکوهی شد 😊
همیشه به یادداشته باشیم ،،
"حِزْبُ الله هُمُ الْغالِبُون "
اگرباخداباشیم پیروزیم😊✌️
@HeiatAKQ114
اینجا ارامگاه ابدیِ من دربهشت فاطمه سلام الله اردبیل هست..
امیدوارم به دیدنم بیـاین😊
مستندی به نام بربال فرشتگان دررابطه بامن ساخته شده امیدوارم ببینین😊
@HeiatAKQ114
💞شادیِ ارواح طیبه شهدا،
امامِ شهدا، شهدایٍ دفاعِ مقدس،
شهدای مدافع حرمه آل الله💞
علی الخصوص شهید
💠 علی سیفی بلاغی💠
🌷صلوات🌷
@HeiatAKQ114
🎈🍃
#طـنـزشـهـدایی😂❤️🍃
#شـهـیدمـهـدےزیـنالدّیـن
خـواستگارے خواهر فـرمانده😂🌹
اومده بود از فرمانده
مرخصی بگیره
فرمانده یه نگاهی بهش کرد و گفت:
(میخوای بری ازدواج کنی ؟)
گفت :
(بله میخوام برم خواستگاری)
فرمانده گفت:
(خب بیا خواهر منو بگیر‼️)
گفت :
(جدی میگی آقا مهدی❗️)
گفت:(به خانوادت بگو برن ببینن
اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو‼️)
اون بنده خدا هم خوشحال😍
دویده بود مخابرات تماس گرفته بود
به خانوادش گفته بود:
(فرمانده ی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر ، زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید😁❤️)
بچه های مخابرات مرده
بودن از خنده😂‼️
پرسیده بود :
(چرا میخندید؟ خودش
گفت بیا خواستگاری خواهر من‼️)
بچہها گفتن:
(بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن ، یکیشونم یکی دوماهشه😂❤️)
🎀
🌹 @HeiatAKQ114
💠هیئت علمدارکربلا(قم)💠
📣آموزش مداحی📣
🎤استادکربلایی محمدرضاسیرلانی
🔹زمان:سه شنبه هاساعت21:30
🔹مکان:نیروگاه ابتدای بلوارجمهوری
خیابان امام خمینی(ره)نبش کوچه21
حسینیه شهدای آمره
🌹 @HeiatAKQ114
📕پسرخالههای خدا!
🔸 نماز خواندن زمانی شروع به رشد دادن انسان میکند، که انسان از آن لذت نبرد. نماز زمانی چرک روح آدم را میگیرد، که لبۀ زبر نماز روح تو را بسابد.
🔸 مثلاً نشستهای غرق بازی، غرق کار یا غرق استراحت شدهای که یک دفعه مؤذن اذان میگوید و تو باید بلند شوی بروی نماز بخوانی. طبیعتاً حالت گرفته میشود، اما عیبی ندارد، همین الان بلند شو برو نماز بخوان تا آدم شوی. کتک نماز را بخور و تلخی آن را تحمل کن تا آدم شوی.
🔸بعضیها خیلی زود با خدا پسرخاله میشوند و میگویند: «خدایا الان حال نماز خواندن ندارم!» مگر فوتبال است که فقط هر وقت حال داشتی، به سراغش بروی؟ اصلاً تا حالا فکر کردهای که چرا خداوند صبحها خواب نازنین و نوشین تو را بههم زده و دستور داده که باید موقع اذان صبح بلند شوی و نماز بخوانی؟ برای اینکه میخواهد حال تو را بگیرد و تو را رشد دهد. تو باید با نماز حال خودت را بگیری و خودت را تربیت کنی.
@HeiatAKQ114
♦️ جالبه بدونید مدونا ( خواننده و بازیگر مطرح آمریکایی )
🔻 گفته : اینستاگرام عمدا طوری طراحی شده که مردم همش تاسف و حسرت بخورن و در طول زمان حس بدی بهشون دست بده تا دچار افسردگی بشن
🔰 اگر اعتماد به نفستون رو دوست دارید زیاد درگیر اینستاگرام نشید 🔰
🆔 @HeiatAKQ114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم کمتر دیده شده از چند شهید مدافع حرم
🌷 #شهید_حمید_رضا_اسداللهی
🌷 #شهید_امیر_سیاوشی
👈منطقه کربلای #خانطومان ، ساعاتی قبل از شهادت
@HeiatAKQ114
🇫🇷 این فرانسوی ها دیگه شورشو در آوردن، بابا ول کنید دیگه هر هفته اعتراض، اعتراض...😒
⚡️ فهمیدیم شما دموکراسی و حقوق بشر دارید؛ باشه آقا باشه...
🔹 میخوان دل مارو بسوزونن...
آخه چقدر پز دموکراسی تونو میدید؟
🔹 یه کم به فکر ما باشید خب.
بابا ما اینجا تو ایران هستیما؛ تا کِی باید هر روز حسرت این آزادی بیان و حقوق بشر و تظاهرات مسالمت آمیز رو بخوریم آخه 😭
وقتی می بینیم پلیس فرانسه با معترضان فرانسوی خوش و بش میکنه ❤️ دلمون میخواد 😔
خصوصا اون وقتایی که برف شادی تو صورتشون میپاشن 😃💖
خدایا بسه دیگه 😢😭
🆔 @HeiatAKQ114
📖سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:
این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...
به نظرتون کارخوبیه؟؟
کیا موافقن؟؟؟ کیامخالف؟؟؟؟
❌اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!
بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...
بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!"
بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!
تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📝⛔
همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.....ولی استاد جواب نمیداد...
یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟ شما مسئول برگه هایمان بودی؟؟؟
استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...✋
استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟
همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟
✍گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم... .
هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت... .
استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با تکه تکه های برگه ها برگشت ...
استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!
دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.
⚠برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،
⁉پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟
بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.
چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!
🌷تنها کسی که موافق بود ....
فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود.
شهدا را یاد کنیم با عمل به وصیت هاشون ...
🆔 @HeiatAKQ114
#طنز_جبهه
💫🌟💫
ﻫِﻰ ﻣﻰ شنیدم ﮐﻪ ﺗﻮ ﺟﺒﻬﻪ اﻣﺪاد غیبی بیداد ﻣﻰ ﮐﻨﺪ و ﺣﺮف و حدیثﻫﺎى ﻓﺮاوان راﺟﻊ ﺑﻪ این قضیه شنیدهﺑﻮدم.
💫🌟💫
خیلی دوﺳﺖ داﺷﺘﻢ ﺟﺒﻬﻪ ﺑﺮوم و ﺳﺮ از اﻣﺪاد غیبی درﺑﯿﺎورم.
تا اینکه ﭘﺎم ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﺑﺎز ﺷﺪ و ﻣﺪﺗﻰ ﺑﻌﺪ ﻗﺮار ﺷﺪ راﻫﻰ ﻋﻤﻠﯿﺎت ﺷﻮیم.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ از دﺳﺘﻢ ذﻟﻪ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ، ﺑﺲ ﮐﻪ ﻫِﻰ از ﻣﻌﺠﺰات و اﻣﺪادﻫﺎى غیبی پرسیده ﺑﻮدم.
💫🌟💫
ﯾﮑﻰ از ﺑﭽﻪ ﻫﺎ، ﻋﻘﺐ ماشین ﮐﻪ ﺳﻮار بودیم ، ﮔﻔﺖ: « ﻣﻰ ﺧﻮاﻫﻰ ﺑﺪاﻧﻰ اﻣﺪاد غیبی یعنی ﭼﻪ؟» ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻰ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺧُﺐ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ.» ﻧﺎﻏﺎﻓﻞ ﻧﻤﻰ داﻧﻢ از ﮐﺠﺎ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ اى درآورد و ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺮد ﺗﻮ ﺳﺮم.
ﺗﺎ ﭼﺎﻧﻪ رﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ. ﺳﺮم ﺗﻮ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ کیپ کیپ ﺷﺪ.
💫🌟💫
آﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ و ﻣﻦ گریه ﻣﻰ ﮐﺮدم. ﻧﺎﮔﻬﺎن زمین و زﻣﺎن ﺑﻬﻢ رﯾﺨﺖ و ﺻﺪاى اﻧﻔﺠﺎر و ﺷﻠﯿﮏ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ. دیگر باقیش را ﯾﺎدم نیست.
💫🌟💫
وﻗﺘﻰ ﺑﻪ ﺧﻮد آﻣﺪم ﮐﻪ دیدم اﻓﺘﺎدم ﮔﻮﺷﻪ اى و دو ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ زور دارﻧﺪ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ را از ﺳﺮم ﺑﯿﺮون ﻣﻰ ﮐﺸﻨﺪ.ﻟﺤﻈﻪ اى ﺑﻌﺪ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ درآﻣﺪ و ﻧﻔﺲ راﺣﺘﻰ کشیدم .
💫🌟💫
ﯾﮑﻰ از آﻧﻬﺎ ﮔﻔﺖ: « ﭘﺴﺮ ﻋﺠﺐ ﺷﺎﻧﺴﻰ آوردى. ﺗﻤﺎم آﻧﻬﺎیی ﮐﻪ ﺗﻮ ماشین ﺑﻮدﻧﺪ شهید ﺷﺪﻧﺪ ﺟﺰ ﺗﻮ.ببین ﺗﺮﮐﺶ ﺑﻪ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ ﻫﻢ ﺧﻮرده !» آﻧﺠﺎ ﺑﻮد ﮐﻪ فهمیدم اﻣﺪاد غیبی یعنی چه!
💫🌟💫@HeiatAKQ114