eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
210 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
: 📖 اواخر سال 1360 بود. در مرخصی به سر می برد. آخر شب بود که آمد خانه، کمی صحبت کردیم. بعد دیدم توی جیبش یک دسته بزرگ اسکناس قرار دارد! گفتم: راستی داداش! اینهمه پول از کجا می یاری!؟ من چندبار تا حالا دیدم که به مردم کمک می کنی، برای هیئت خرج می کنی، الان هم که این همه پول تو جیب شماست! بعد به شوخی گفتم: راستش را بگو، گنج پیدا کردی!؟ خندید و گفت: نه بابا، رفقا اینها را به من می دهند، خودشان هم می گویند در چه راهی خرج کنم. فردای آن روز با ابراهیم رفتیم بازار، از چند دالان و بازارچه رد شدیم. به مغازه موردنظر رسیدیم. مغازه تقریبا بزرگی بود. پیرمرد صاحب فروشگاه و شاگردانش یک به یک با ابراهیم دست و روبوسی کردند، معلوم بود کاملا ابراهیم را می شناسند.  بعد از کمی صحبت های معمول، ابراهیم گفت: حاجی، من ان شاالله فردا عازم گیلان غرب هستم. پیرمرد هم گفت: ابرام جون، برای بچه ها چیزی احتیاج دارید؟ ابراهیم کاغذی را از جیبش بیرون آورد. به پیرمرد داد و گفت: به جز این چند مورد، احتیاج به یک دوربین فیلمبرداری داریم. چون این رشادت ها و حماسه ها باید حفظ بشه. آیندگان باید بدانند این دین و این مملکت چطور حفظ شده. برای خود بچه های رزمنده هم احتیاج به تعداد چفیه داریم. صحبت که به اینجا رسید پسر آن آقا که حرف های ابراهیم را گوش می کرد جلو آمد و گفت: حالا دوربین یک چیزی، اما آقا ابرام، چفیه دیگه چیه؟! مگه شما مثل آدمای لات و بیکار می خواهید دستمال گردن بندازید!؟ ابراهیم مکثی کرد و گفت: اخوی، دستمال گردن نیست. بچه های رزمنده هر وقت وضو می گیرند چفیه برایشان حوله است، هروقت نماز می خوانند سجاده است. هروقت زخمی می شوند، با چفیه زخم خودشان را می بندند و ... پیرمرد صاحب فروشگاه پرید تو حرفش و گفت: چشم آقا ابرام، اون رو هم تهیه می کنیم. فردا قبل از ظهر جلوی درب خانه بودم. همان پیرمرد با یک وانت پر از بار آمد. سریع رفتم داخل خانه و ابراهیم را صدا کردم.  پیرمرد یک دستگاه دوربین و مقداری وسایل دیگر به ابراهیم تحویل داد و گفت: ابرام جان، این هم یک وانت پر از چفیه. بعدها ابراهیم تعریف کرد که از آن چفیه ها برای عملیات فتح المبین استفاده کردیم. کم کم استفاده از چفیه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد. راوی: عباس هادی @alamdarkomeil
کاش پای دل من هم به نوایی برسد اربعینی،حرمی،کرب وبلایی برسد آری آقا تر از آنی توکه راهم ندهی دارم امیدکه ازدوست ندایی برسد ان شاءالله کربلا❤... 🌙✨ @Alamdarkomeil
🌤سلام امام زمانم نگاه مےبُرم از گناه... فقط به عشق نیم نگاهی... از جــانب تــو آقــای مــن...❤️ 🔅تعجیل در فرج آقا صلوات 💠 @Alamdarkomeil
تنھا ڪسانی شهید مےشوند ڪہ باید قتـلگاه رقم زد «باید ڪُشتــ» را ، را ، دلبستگیـ را غــرور را آرزوهاے دراز را ، هوس را @Alamdarkomeil
‌‌ آخرین باری که باهم رفتیم شهربازی اردیبهشت ماه بود پنج روزقبل ازآخرین سفرپدرم به سوریه و45روزبعدبه شهادت رسید.من سوارکشتی سبا شدم چندنفرخانم هم سوارشدندوقتی چند دقیقه حرکت کردخانمهاخیلی ترسیدندوگفتندنگه دار،اون چندنفرپیاده شدن ولی من چون نترسیدم پیاده نشدم وکشتی بانفرات بعدی دوباره حرکت کرد،موقع پیاده شدن دیدم پدرم رفتن یک بلیط دیگه تهیه کردن وخودشون بلیط رو پاره کردن ،گفتم بابا چرا بلیط گرفتین وخودتون پارش کردین؟پدرم جواب دادن تویک بلیط دادی ولی دوبارسوارشدی،گفتم بابا من همون یک دور سوارشدم اون خانمها چون ترسیده بودن قبل از اتمام دور پیاده شدن،پدرم خندیدن وگفتن خدارو شکر،من خیلی ناراحت شدم اگه این کارو انجام میدادی دزدی بودو به همین راحتی حرام واردزندگیمون می شد،توزندگی به حلال وحرام خیلی اهمیت بده پسرم. شهیدمدافع حرم ولادت1358/2/4 شهادت1397/3/31 @Alamdarkomeil
ترسم که شعر سنگ مزارم این شود او هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت تا زنده ام بیا... 🌤🌹 💠 @Alamdarkomeil
من از چشــــمـان تۅ چیـــــزے نمـــےخواهم بہ جــــــز گاهے نگــــاهے.. @Alandarkomeil
بی شک که به همه سر بودند رهپوی و همه مرید حیدر بودند ما مست جهان و مادیات و هیچیم آن ها همگی از ژنِ برتر بودند @Alamdarkomeil
آدم عاشـق ... خسته نمی‌شه ؛ از حال می‌ره ..! در این عڪس معلومه آخر از همه اومده و یه جائی گیرآورده و ‌افتاده ! 💠 @alamdarkomeil
❤️⛅️ خورشید عالم تاب من سلام حتی اگر در پس ابرهای غیبت پنهان باشی باز هم صبحی که شروعش با توست خورشیدش دیگر اضافیست @Alamdarkomeil
از ردِ پــاے " " مـے گیـــرد نــشــــاڹ، هــــر ڪـــہ دارد " آرزوے آســـــماڹ " 🌷 @Alamdarkomeil
نام : کانال کمیل تعداد اعضا: 300 شهید مدیر کانال: شهیدابراهیم هادی کانالی با سایر کانال ها کانالی که اعضایش تا آخرین لحظه کردند و جان دادند اما نشدند ♥️
💠پیش بینی شهید ابراهیم هادی @Alamdarkomeil
🌹شهید مجید پازوکے🌹 متولد:۱۳۴۶/۱/۱ شهادت:۱۳۸۰/۷/۱۷ محل شهادت :فکه @Alamdarkomeil
خواب دیده بود توی دو کوهه و حسینیه حاج همت، امام حسین (ع) ایستاده و یکی یکی بچه های گردان را انتخاب می کند و می فرستد تو. اسم چند نفر را هم گفت... عملیات بعدی همان ها شهید شدند @Alamdarkomeil
سلام امام زمانم✋🌷 سلام بر تو هنگامی که برمی خیزی و می نشینی سلام بر تو در شب تار و روز روشن سرت سلامت آقای خوبم!☀️🌤 🍁🍂🍁🍂🍁🍁 @Alamdarkomeil
بگـذار پایت را به دوشِ من ؛ رفیق من من زیر پایت را دمی خالی نخواهم کرد ... @Alamdarkomeil
از ڪویر خشڪ بر دریا سلام هر نفس بر زاده ی زهرا سلام بازمی گویم به تو از راه دور یا حجت ابن الحسن آقا سلام... 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ @Alamdarkomeil
خوابیـدن ... رویِ سنگ و خاک ، با تو خواب پُر ز آرامش با من @Alamdarkomeil
‌‌ عباس هادی می گوید: یکبار که با صحبت می‌کردم گفت: وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی می‌رفتم همیشه با وضو بودم. همیشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می‌خواندم.   پرسیدم: " چه نمازی؟! "، گفت:" دو رکعت نماز مستحبی می‌خوندم و از خدا می‌خواستم که یه وقت تو مسابقه‌، حال کسی رو نگیرم. "    اما آنچه که ابراهیم را برای تمام دوستانش نمود. دوری ازگناه بود. او به هیچ وجه گرد نمی‌چرخید. حتی جائی که حرف از گناه زده می‌شد سریع موضوع را عوض می‌کرد.    هر وقت هم می‌دید که بچه‌ها در جمع مشغول غیبت کسی هستند مرتب می‌گفت : (( بفرست ))و یا به هر طریقی بحث رو عوض می‌کرد.    هیچگاه از کسی بد نمی‌گفت ، مگر به قصد اصلاح کردن، هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نمی‌پوشید .   بارها خودش را به کارهای سخت مشغول می‌کرد و زمانی هم که علت آن را سؤال می‌کردیم می‌گفت: برای نفس آدم،این کارها لازمه. 💠 @Alamdarkomeil
‌‌ جعفر جنگروی تعریف می‌کرد که یکبار پس از هیئت نشسته بودیم و داشتیم با بچه‌ها حرف می‌زدیم. توی اتاق دیگه تنها نشسته بود و توی حال خودش بود. وقتی بچه‌ها رفتن.اومدم پیش ابراهیم، هنوز متوجه حضور من نشده بود. باتعجب دیدم هر چند لحظه یکبار سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش می‌زنه. یکدفعه گفتم: "چیکار می‌کنی داش ابرام ؟!"   انگار تازه متوجه حضور من شده باشه از جا پرید و از حال خودش خارج شد. بعد مکثی کرد و گفت: "هیچی، هیچی، چیزی نیست".   گفتم:"به جون ابرام ولت نمی‌کنم. باید بگی برا چی سوزن زدی تو صورتت" مکثی کرد و خیلی آرام مثل آدم‌هائی که بغض کرده‌اند گفت: "سزای که به بیفته همینه." @Alamdarkomeil