ـــ ــــــ زندگی مثل شهدا
مهم تر از مردن مثل شهداست...!!
شهادتهنرمردانبزرگاست
[✏️👤]
.
آن روز به مسجد نرسیده بود؛ برای نماز به
خانه آمد و رفت توی اتاقش.
داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا
میکردم؛ حالت عجیبی داشت، انگار خدا در
مقابلش ایستاده بود! طوری حمد و سوره
میخواند مثل اینکه خدا را میبیند؛ ذکرها
را دقیق و شمرده ادا میکرد.
بعدها در مورد نحوهی نماز خواندنش ازش
پرسیدم، گفت: اشکال کار ما اینه که برای همه
وقت میذاریم، جز برای خدا. نمازمون رو
سریع میخونیم و فکر میکنیم زرنگی کردیم!
اما یادمون میره اونی که به وقتها برکت
میده، فقط خودِ خداست.🍃🌸
+ شادی روح شهید علیرضا کریمی صلوات
.
╰➤ @alamdarmedia_kashan
بی نشان.mp3
7.7M
[🎶🎵]
.
📻 آخرای زیارت عاشورا بودیم دیدم صدای بغل دستیم دیگه نمیاد...
#حاجحسینیکتا
.
╰➤ @alamdarmedia_kashan
47.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[📲💙]
.
من ادم شجاع میخوام...!
ـــ شهید مصطفی صدرزاده
.
╰➤ @alamdarmedia_kashan
ــ ـــــ شهیده هم بتوان شد اگر خدا خواهد
خدا برای سنگر چادر، فرماندهها دارد
منبهچادرمافتخارمیکنم
[✏️👤]
.
باور کنید و یقین کنید جنگ بزرگ و همه
جانبهای شروع شده؛ این رو باور کنید، تا باور
نکنید فایدهای نداره. چون من یک تعبیری دارم
میگم خیلیا توی نماز جمعه گفتن: جنگ جنگ تا
پیروزی، اما جبهه نیومدن! شاید خیلی از ما هم
جبهه رفتیم ولی شب عملیات که آتیش سنگین
شد، شاید یه جاهایی ما هم کُپ کردیم. کیا بلند
شدن آرپیجی زدن؟ کیا خط رو شکوندن؟
ما باید باور کنیم جنگ شروع شده، جنگ
سنگینی شروع شده، جنگ سهمگینی شروع
شده. اونا تو اون جنگ نظامی پیروز نشدند،
اونا تو اون جنگ سنگینی که علیه ما کردن که
وقتی جنگ تموم شد از هفده هجده تا کشور
اسیر آزاد کردیم پیروز نشدند. تمام قوای دشمن
اومده بود، تمام استعداد اومده بود، اما پیروز
نشدند...
حاجحسینیکتا
.
╰➤ @alamdarmedia_kashan
رفتند
شهید شدند
پیکرشون موند تویِ محلِ دشمن ،
ما هنوز درگیرِ این هستیم که
چجوری کمتر گناه کنیم . . .
شهادتهنرمردانبزرگاست
[✏️👤]
.
یه روز عصر که با موتور میرفت، رسید به
چراغ قرمز، ترمز زد و ایستاد.
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد روی
جَک و رفت بالای موتور و فریاد زد:
اللّٰه اکبر و اللّٰه اکـــبـر...
اشهد ان لا اله الا اللّٰه...
نه وقت اذانِ ظهر بود، نه اذانِ مغرب!
هرکی آقا مجید رو نمیشناخت غش غش
میخندید و مَتَلَک مینداخت، و هر کی هم
میشناخت، مات و مبهوت نگاهش میکرد که
این مجید چش شده؟
قاطی کرده چرا؟
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و
رفتن؛ آشناها اومدن و گفتن آقااا مجید؟
حالتون خوب بود که!
چطور شد یهو؟
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت:
مگه متوجه نشدید؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که
عروس توش بیحجاب نشسته بود و آدمای
دورش نگاهش میکردن!
دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره
گناه میشه، به خودم گفتم چی کار کنم که اینا
حواسشون از اون خانوم پرت شه؟ دیدم این
بهترین کاره😂😅
+ شادی روح شهید مجید زینالدین صلوات
.
╰➤ @alamdarmedia_kashan