امشب که رفتم حرم ، چیزایی دیدم که کاش هیچ وقت نمیدیدم ..
از کجاش بگم ؟ حرم تاریكتر از همیشه و نه مولودیای تو وصف ِمولا ، اصلا موکبای ِکنار حرم شلوغتر و پرشور تر نسبت به حرم بود ، درحالی که تو حرم باید خیلی همهچیز خفنتر برگذار میشد .. بزارید خلاصه بگم [ اصلا انگار نه انگار عید غدیر بود ] مگه این عید مهمتر از همه عیدا نیست ؟ حتی مهمتر از محرم ؟ چه برسه به اتفاقات ِاخیر ..
خدایی چیشد که به اینجا رسیدیم ؟ تو حرم که راه میرفتم به اون غربت ِمولاعلیمون پی بردم ، به اینکه ما فکرمیکنیم دور ِمولامون پراز شیعه و محبین ِشونه ؛ ولی در اصل مولامون خیلی غریبه .
غدیر و جدی بگیر مسلمون ! مگه پیشوایان ِما نگفتن تو شادی ِما خوشحال و تو ناراحتیمون ، غمگین باشین ؟ دیگه غدیر که اصلا مهمترینهشونه .
من واقعا دیگه نمیدونم چیبگم 🥲 .
ذوالفقار ِتو دو دم دارد و عیسیٰ یک دم ؛ پس اولوالعزم ، ز ِشمشیر تو یک دم عقب است ..