بابا رضاء .
ما که بچهمحل ِخودتیم ، اما خدا میدونه همین نزدیکی هم دلمون چجوری برات هوایی میشه . گاهی از شلوغی ِزندگی میزنم بیرون ، میزنم به دل ِخیابونای ِاطراف حرمت ، همین که گنبد میافته تو چشمم ، قلبم وا میشه . انگار یکی دست میکشه رو سر دلم و میگه : « آروم باش رسیدی » .
بابا رضاء ..
این دل ِمبتلا رو هر کی نفهمه ، تو که میفهمی قربونت برم .
ما چشممون فقط به لطف ِتوئه ، همسایهی ِ مهربونی که هوای ِدلمونو از همه بیشتر داره .